eitaa logo
حکمت
146 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
11 فایل
حکمت های قرآنی و حکایات و احادیث حکمت آمیز ائمه اطهار (علیهم السلام) و اطلاعات مفید روز
مشاهده در ایتا
دانلود
💥حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔸 حديث ثقلين دلالت بر وجود امام زمان علیه‌السلام دارد و از ادله صريحه‌ اثبات امامت است؛ زيرا در بخشى از آن، آمده است: «سَأَلْتُ اللّه‌َ أَنْ لا يُفَرِّقَ بَيْنَهُما حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ فَاسْتَجابَ لى؛ از خدا خواسته‌ام كه بين آن دو (عترت و قرآن) جدايى نيندازد، تا اينكه در كنار حوض [كوثر] نزد من حاضر شوند، و خداوند اين دعاى مرا اجابت نمود»؛ 🔸️ بنابراين، هر وقت قرآن دست اين امت باشد، اهل‌بيت علیهم‌السلام نيز هست.۱ ۱- از کتاب حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، ص٩٨ 💐⚘💐
🌿🍀🌿 🔸️فصل هفتم : صفحه ششم : نماز ناتمام 💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... هوا نَم صبحگاهی داشت و شدت رطوبت به شرجی می‌زد. بااینکه آفتاب طلوع کرده بود، گرگ‌ومیش زمستانی سبب شده بود هواپیمای دشمن نتواند حملات هوایی را آغاز کند. 🔸️ سمت راست جاده به‌وسعت یک دشت، تا جاده‌ای که به‌موازات ما قرار داشت، گل‌ولای بود و سمت چپ را آب گرفته بود. با روشن شدن هوا دیدیم در همین سمت راست، به‌وسعت دشت، خمپاره و بمب با سر در گل گیر کرده و عمل نکرده است. اگر خمپاره‌ای در این باتلاق عمل می‌کرد، گِل را مثل غنچه می‌شکفت و به سر و صورت ما می‌پاشید. قیافه‌ها سرتاپا گلی بود. آرپی‌جی را دست گرفتم و برای شکار تانک روی خاکریز رفتم. هرآنچه تاکنون در این میدان جنگ عجیب‌وغریب دیده بودم یک طرف، و آنچه روی خاکریز دیدم طرف دیگر. تاکنون چنین صحنه‌ای ندیده بودم. 🔸️ مسیر جاده تا پاسگاه، پر از جنازه‌های دشمن و پیکر مطهر شهدا بود. شهدای گردان حضرت علی‌اصغر(ع) را می‌شد به‌چشم دید، که چطور روی سیم‌های خاردار اطراف پاسگاه افتاده‌اند. با خود گفتم: این تو بمیری از اون تو بمیری‌ها نیست. همه‌چیز این عملیات فرق می‌کنه. اینجا تهِ تهِ دنیاست. فکر زنده برگشتن رو از سرت بیرون کن. گارد ریاست‌جمهوری، تحت فرماندهی شخص صدام، با نیروهای پرتعدادش و کاروانی از تانک‌ها وارد عمل شده بود. همه برای رسیدن به خاکریز ما تقلا می‌کردند. 🔸️نیروها پشت تانک پناه گرفته بودند. به‌محض اینکه تانک اول در تیررس ما قرار می‌گرفت، چندنفری به آن شلیک می‌کردیم. بالاخره تیر یکی به هدف می‌نشست و تانک غرق آتش می‌شد. با انهدام تانک اول، تکاوران بعثی بلافاصله می‌رفتند پشت تانک دوم. تانکِ منهدم‌شده به مانعی سر راه تانک‌ها تبدیل می‌شد. برای همین، تانک دوم تانک سوخته را کنار می‌زد و راه را برای خودش باز می‌کرد. و این ماجرا با تانک دوم و سوم و... تکرار می‌شد، ولی بعثی‌ها دست‌بردار نبودند. اردشیر تیربارچی بود. پشت تیربارش نشسته بود و یک‌نفس رگبار می‌گرفت. عربعلی احمدوند کنار من، یکسره آرپی‌جی می‌زد. گفتم: «عربعلی، بسه. کمتر شلیک کن.» 🔸️اما از شدت شلیک گلوله، گوشش نمی‌شنید. داد می‌زد: «الله اکبر، زدمش. به‌خدا زدمش.» 🔸️احساس کردم واقعاً کر شده است. وقتی دقت کردم دیدم از گوشش خون می‌آید. گلوله برای پرتاب کم آورده بودیم، اما تانک‌های دشمن تمامی نداشت. یکی پس از دیگری می‌آمدند و مقاومت رزمندگان سدّ راهی در برابر آنان بود. با این پاتک، ساعاتی ما را به خود مشغول کردند و پس از اینکه دیدند راه نفوذی ندارند، عقب نشستند. 🔸️کمی معرکه آرام شد. فرصتی شد تا نیروها نفسی تازه کنند، اردشیر کمی بنشیند و عربعلی به خودش استراحت دهد. من هم در سنگر روی خاکریز نشستم و رادیوی کوچکی که دستم بود را روی رادیو عراق تنظیم کردم. همه‌اش در فکر رضا احمدوند بودم و دلم می‌خواست اسیر شده باشد و خبری از اسارت او به‌دست بیاورم. 🔸️ برنامۀ ثابت رادیو عراق، اعلام اسرای ایرانی بود و از آن‌ها پیام صوتی پخش می‌کرد. اسامی یک‌به‌یک اعلام می‌شد؛ اما در بین آن‌ها هر اسمی ‌بود، غیر از رضای من. از خدا فقط می‌خواستم یک بار دیگر صدایش را بشنوم و بدانم شهید نشده است. 🔸️یک لحظه رادیو گفت: «طاهر احمدوند.» اول فکر کردم رضا را می‌گوید، ولی بعد که صدایش پخش شد، دیدم طاهر است: «اینجانب طاهر احمدوند، اهل نهاوند همدان، پیام سلامتی خود را به خانواده‌ام می‌رسانم.» سلامتی طاهر خوشحالم کرد. امیدوار شدم شاید رضا در کنار او اسیر شده باشد. داد زدم: «طاهر زنده‌س... طاهر اسیر شده.» اطرافیان گفتند: «اون که شهید شده بود.» گفتم: «نه؛ خودم صداش رو از رادیو عراق شنیدم؛ زنده‌س.» خواستم دوباره رادیو را به گوشم بچسبانم که با ولوله‌ای در خط، همۀ نگاه‌ها به‌سمت جاده چرخید. کامیونی با سرعت داشت به‌سمت ما می‌آمد. از خاکریز ما تا پاسگاه عراق شش تیربرق فاصله بود که از آن برای تعیین مسافت استفاده می‌کردیم. هر تیربرق حدود صدمتر با دیگری فاصله داشت. از آنجا که آرپی‌جی 330 متر برد موثر دارد، اگر تانکی می‌آمد، می‌شمردیم و همین‌که به تیر سوم می‌رسید شلیک می‌کردیم. معمولاً تانکی از اینجا جلوتر نمی‌آمد، اما این کامیون بی‌محابا داشت می‌آمد و حالا نزدیک اولین تیربرق بود. حاج‌میرزا تردید‌ها را شکست. آرپی‌جی را از گودرزی گرفت و با اولین شلیک به‌سمت کامیون، آن را از حرکت انداخت. 🔸️ با توقف کامیون، در کمال ناباوری، کلی نیروی تکاور از پشت ماشین بیرون پرید و همگی به‌سمت ما یورش بردند. جاده پر از بعثی شده بود و بچه‌ها با هرچه دستشان می‌آمد به‌سمت آن‌ها شلیک می‌کردند. ادامه دارد...... ⚘بیاد_شهدا ⚘دفاع_مقدس 💔جنگ_تحمیلی @mahale114 💐⚘💐⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🍀🌿 💥قال الإمامُ الصّادقُ عليه السلام 🔸️ لا يَزالُ العَبدُ المؤمنُ يُكتَبُ مُحسِنا ما دامَ ساكِتا ، 🔸️فإذا تَكَلَّمَ كُتِبَ مُحسِنا أو مُسِيئا . 💥امام صادق عليه السلام فرمود: 🔸️ بنده مؤمن تا زمانى كه خاموش است، نيكوكار قلمداد مى شود. 🔸️ اما چون سخن گويد، يا نيكوكار شمرده مى شود يا بدكار.۱ ----------------- ۱-الكافي : 2/116/21. 💐⚘💐
🌿🍀🌿 💥گنجینه معرفت: 💥روش عرفان؛ مرحوم عارف الهی میزا علی آقا قاضی رحمت الله علیه طبق رویه استاد بزرگش، عارف الهی ملّاحسینقلی ؛ همدانی ره همان معرفت نفس بوده است وبرای نفی خواطر در . وهله اول توجه به نفس را دستور می دادند......(لازم به ذکر است که) اکثر افرادی که توانسته اند؛ذهن خود را پاک وصاف نموده واز خواطر مصّفا کنند؛ سلطان معرفت برای آنان طلوع نموده است یکی از دو حال بوده است 🔸️اول: درحین تلاوت قران والتفات به خواننده ؛ اینکه چه کسی درحقیقت قاری قران است و درآن وقت برای آنان منکشف می شود که قاری قرآن خداست جلّ وجلاله 🔸️دوّم: ازراه توسل به حضرت اباعبدالله علیه السلام ؛ زیرا آن حضرت برای رفع حجاب وموانع طریق نسبت به سالکین راه خدا عنایت عظیم است۱ -------------- ۱-بیان✍از رساله لبُّ اللباب :علامه طهرانی ص۱۴۹و۱۵۰ @hekmaat 💐⚘💐
🌴🌴 🔸️حکایت: 💥حكيمى در بیابان به چوپانی رسید و گفت: چرا به جای تحصیل علم، چوپانی میکنی؟ چوپان در جواب گفت: آنچه خلاصه دانش‌هاست یاد گرفته ام. حكيم گفت: خلاصه دانش‌ها چیست؟ چوپان گفت: پنج چیز است: 🔸️ تا راست تمام نشده دروغ نگویم 🔸️- تا مال حلال تمام نشده، حرام نخورم 🔸️- تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم. 🔸️- تا روزی خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم. 🔸️- تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم 💥حكيم گفت: حقاً که تمام علوم را دریافته ای، هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب علم و حکمت سیراب شده 💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️این کلیپ واقعا ديدنی و شنیدنی است قضاوت با شما است 🔸️خوی استکباری امریکا 💔💔
11.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫حاوی تصاویر دلخراش 🔴 سکانس بعداز " توکوچه رقصیدن" علیرغم میلی باطنی این کلیپ رو می‌گذارم😔 @khabarsyasi به‌ این امید که یه عده متوجه بشن هدف فتنه اخیر تو ایران سوریه سازی بود البته به مراتب فجیع تر اما اگر از اونهایی هستید که این موضوع رو میدونید توصیه میکنم این کلیپ رو اصلا نبینید. 🖋مصطفی خلفانی ـــــــــــــــــــــــ 💔💔💔
🌿🍀🌿 🔸️فصل هفتم : صفحه هفتم : نماز ناتمام 💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... اردشیر مثل موجی‌ها پشت تیربار بود و بی‌محابا رگبار می‌گرفت. برای همین شیوۀ جنگش، به او اردشیر موجی می‌گفتند. می‌گفتند او سرش از خودش نیست. اسم بامسمایی بود، زیرا هم مثل ما موجی بود و هم در جنگیدن، سر نترسی داشت. بعد از حاج‌میرزا، آرپی‌جی‌زن‌ها دست‌به‌کار شدند و دومین گلوله به کامیون نشست. 🔸️ با این انفجار تعدادی بعثی آتش گرفتند و به دادوهوار افتادند. همین‌طور، سومین و چهارمین آرپی‌جی آمد و آنجا به مهلکۀ نیروهای ویژۀ صدام تبدیل شد. کامیون سوخته تا آخر حضور ما جلوی خاکریز باقی ماند و به درس عبرتی برای صدامیان تبدیل شد. 🔸️این حربه‌ای بود که دشمن به‌سبک اسب تروآ، برای جلو فرستادن نیروهایش به‌کار گرفته بود. ما در صحنۀ نبرد از شکی که حاج‌میرزا، حاج‌رضا زرگری و حاج‌مهدی ظفری در مواجهه با این کامیون داشتند، خبر نداشتیم. بعدها با حوصله پای صحبت‌های حاج‌میرزا و خواندن خاطراتش در کتاب آب هرگز نمی‌میرد نشستیم و فهمیدیم چه لحظات حساس و بلای عظیمی‌ را از سر گذرانده‌ایم. 🔸️بعد از ماجرای کامیون، دوباره حملات دشمن شروع شد و تانک‌ها جلو آمدند. علاوه‌بر تانک، دشمن از جادۀ فاو-البحار در سمت راست تیر مستقیم می‌زد و نیروهایش را جلو می‌فرستاد. در این عرصه، گل چسبناک آن منطقه کمک‌کارمان شده بود و اجازۀ حرکت به آن‌ها نمی‌داد. خیلی از آن‌ها وقتی دیدند نمی‌توانند حرکت کنند، برگشتند و بعضی هم در گل گیر کردند. تا پایان استقرارمان در خط، تعدادی بعثی را در میان همین باتلاق اسیر کردیم. 🔸️آن روز بدین صورت گذشت. معمولاً بعثی‌ها با تاریک شدن هوا، حملات خود را متوقف می‌کردند و درگیری‌ها کمتر می‌شد؛ اما جادۀ ام‌القصر استثنا بود و دشمن برای گرفتنش شب و روز نمی‌شناخت. همۀ این‌ها در حالی بود که لحظه‌ای از فکر رضا بیرون نمی‌رفتم. گودالی در اثر انفجارات خمپاره در چندصدمتری ما ایجاد شده بود. کسانی که رفتن رضا و رحمان را دیده بودند، می‌گفتند: «هر خبری هست اونجاست. ما تا رفتن رضا و رحمان در گودال رو دیدیم و بعدش نفهمیدیم چه شد.» 🔸️نیمه‌های شب دلم گرفت و هوا را عطر دلتنگی گرفت. رضا چگونه با حضورش به شکوفه‌های شب‌بو تنه می‌زد که اینچنین شب را از عطر ملکوتی خود آکنده بود؟ نمی‌دانم. دقایقی به سنگر حسین خویشوند رفتم. نگاهش به‌سمت دشمن بود و لبش تکان می‌خورد. از حالش پرسیدم، جوابم را نداد. سری تکان داد و بعد از دقیقه‌ای گفت: «ببخشید، ذکر می‌گفتم.» می‌دانستم نمازشب می‌خواند و نمازشبش هیچ‌گاه ترک نمی‌شود. گفتم: «قبول باشه. از رضا چه خبر؟» 🔸️آهی کشید و با نگاه به آن‌سوی خاکریز گفت: «غصه نخور؛ می‌رم پیداش می‌کنم.» آنچه در این بین، جانمان را آتش می‌زد نگاه‌های منتظرانۀ احمد بر روی خاکریز، در فراق برادرش رضا بود. هر دو برادر باهم به جبهه آمده بودند و اکنون احمد تک‌وتنها مانده بود. نوع نگاه کردنش خاص بود. با وجود آن‌همه شلوغی و در بین آن‌همه تانک و بعثی، دنبال رضا می‌گشت. بی‌قرار روی خاکریز راه می‌رفت و از این و آن سؤال می‌کرد. 🔸️ به حرف دیده‌بان راضی نمی‌شد، دوربین دیددرشب را می‌گرفت و خودش نبودن رضا را می‌دید و از همه دردناک‌تر، وقتی نیمه‌شب، خاکریز خلوت می‌شد، روی خاکریز، منتظر می‌ایستاد. می‌گفتم: «احمد، خطرناکه؛ بیا پایین.» 🔸️می‌گفت: «شاید برگرده. شاید مجروح باشه و بتونم کمکی بهش بکنم.» حاج‌مهدی ظفری وقتی حال‌وروزش را دید گفت: «احمد، برگرد عقب.» اما احمد جواب می‌داد: «چرا برگردم؟ می‌خوام مثل برادرم بجنگم و راهش رو ادامه بدم.» 🔸️ایستادن احمد بر روی خاکریز و نگاه نگران او مرا یاد تل زینبیه و اضطرار زینب کبری(س) می‌انداخت؛ جایی که حضرت زینب جز به گودال قتلگاه توجهی نداشت و جز نگاه، کاری از او برنمی‌آمد. احمد هر لحظه به امیدی بالای بلندی می‌رفت، اما ناامید و بی‌برادر از آن برمی‌گشت. ادامه دارد..... ⚘بیاد_شهدا ⚘دفاع_مقدس 💔جنگ_تحمیلی @mahale114 💐⚘💐⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا