فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ کلیپی که هیچ وقت تکراری نمیشه :
📢 شیخ یوسف طارق المصری ، خطیب سابق مساجد اهل سنت و جماعت در آمریکا که به مکتب عزتمند تشیع گروید میگوید :
🔷 ابوبکر و عمر مسبب گمراهی امت شدند
🔶 ابوبکر و عمر مسبب انحراف از اهل بیت (ع)
🔷 ابوبکر و عمر مسبب مشکلات مسلمانان
🔶 شیعه یعنی اسلام واقعی و ناب
==========================
📃 #پیوست:
🎞 اظهارات شیخ طارق یوسف المصری، درباره ستم اهل سنت و جماعت از قدیم تا کنون به امام علی علیه السلام / کلیک کنید = [ لینک ]
🎞 اظهارات شیخ حسن بن فرحان المالکی عالم سنی مذهب، درباره انحرافی که ابوبکر و عمر در مسیر اسلام ایجاد کردند / کلیک کنید = [ لینک ]
🎞 اظهارات شیخ احمد الکریمه عالم سنی مذهب، به اینکه ابوبکر و عمر خلافت را از حضرت علی علیه السلام دزدیدند / کلیک کنید = [ لینک ]
🎞 اظهارات شیخ ماهر حمود عالم سنی مذهب، به اینکه دلالت حدیث غدیر مبنی بر تعیین خلافت امام علی علیه السلام قوی است / کلیک کنید = [ لینک ]
🌾🌾
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 سلسله نشستهای فاطمی
🔸 چرا امیرالمؤمنین (ع) قصاص نکرد؟
🔹 آیةالله نجمالدین طبسی
🏴 فاطمیه
🆔 @balagh_ir
🌾🌾
هدایت شده از حکمت
dcc_b36cbbdd6d3c4227d69e5fc00926a130.mp3
3.37M
💔ناحلة الجسم یعنی....
کار مشترک حامد زمانی
و حاج عبدالرضا هلالی
درباره حضرت زهرا سلام الله
🌴🌾🌴🌾
🌿🍀🌿
💥لوح زرّین
💥قالَ جابِرُ... فَقُلتُ لَها:
بِأبى أنتَ وَ اُمّى يا بِنتَ رَسُولِ اللّه ِ،
ما هذَا اللَّوحُ؟
💥فَقالَت: هذَا اللَّوْحُ اَهْداهُ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ
اِلى رَسُولِهِ صلي الله عليه و آله.
💥فيهِ اسْمُ اَبى وَفيهِ اسْمُ بَعْلى
وَاسْمُ ابْنَىَّ وَاَسْماءُ الْأَوْصِياءِ
مِنْ وُلْدى.
💥 فَاَعْطانيهِ اَبى لِيَسُرَّنى بِذلِكَ.
💥جابر بن عبداللّه مى گويد:
در دست فاطمه زهرا عليها السلام
لوحى زمردين ديدم، پرسيدم:
💥اى دختر رسولخدا پدر و مادرم فداى
تو باد اين چه لوحى است؟
💥حضرت فرمود:
اين لوح را كه در آن نام پدر و شوهرم
و دو پسرم و نامهاى فرزندان معصومم
نوشته شده است خداى عزوجل به پيامبرش هديه نمود
💥 و پيامبر نيز براى خوشحالى من
آن را به من داد.۱
-----------------
۱-اكمال الدين الصدوق - 1:309.
💐⚘💐
💥بانوی ملکوت
💥امام خمینی قدس سره الشریف:
🔸️« تمام ابعادی که برای زن متصور است و برای یک انسان متصور است
در فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ جلوه کرده و بوده است.
🔸️یک زن معمولی نبوده است؛ یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان.
🔸️او زن معمولی نیست؛ او موجود ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است؛ بلکه موجود الهی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شده است...
🔸️زنی که تمام خاصه های انبیا در اوست. زنی که اگر مرد بود، نبی بود؛ زنی که اگر مرد بود، به جای رسول الله بود...معنویات، جلوههای ملکوتی، جلوههای الهی، جلوههای جبروتی، جلوههای مُلکی و ناسوتی ـ همه ـ
در این موجود مجتمع است.
انسانی است به تمام معنا انسان؛
زنی است به تمام معنا زن. »۱
-------------------
۱-(صحیفه امام، ج٧، ص٣٣٧)
💐⚘💐
21.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👇🏽سؤالات_و_شبهات
❓سؤال: چرا حضرت زهرا سلام الله علیها به پشت درب خانه رفتند و چرا خادمه منزل یا حتی امام علی علیه السلام در را باز نکردند؟
❓در این ماجرا آیا امام علی (ع) عکس العملی نشان دادند؟
💥ببان از حجةالاسلام و المسلمین دکتر جباری پاسخ میدهد.
🌱@salaam_porseman
🌾🌾🌾
5.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👇🏽 سلسله نشستهای فاطمی
💥 چرا امیرالمؤمنین (ع) قصاص نکرد؟
💥بیان از آیةالله نجمالدین طبسی
🏴 فاطمیه
🆔 @balagh_ir
🌾🌾🌾
سو گنامه
🌸🏴🌸
۱-ای بی نشانه ای، که خدا را نشانه ای
هر سو نشان توست، ولی بی نشانه ای
۲- بی نشانی ،خود، نشان اعتراض فاطمه است
مدفنش مخفی نمی ماند، اگر رنجش نداشت
۳- نیم عمرش با نبی بوده است ، نیمی با وصی
از ازل عمر کسی اینقدر گنجایش نداشت
۴- رنج او را روز اگر می دید می شام تار
لحظه ای ، بعد از پدر ، ریحانه آرامش نداشت
۵-هر کجا که کوچه ای باریک دیدم،
گفته ام
کاش که شهر مدینه ،یاغی سرکش نداشت
۶-شانه بر گیسوی طفلان پریشان
می کشید
دست اگر بالا می آمد، یا اگر لرزش
نداشت
۷- رفت یکبار ،از علی ، خواهش کند،
تابوت خواست
در تمام عمر کوتاهش ، جز این خواهش نداشت۱
-----💥💥
۱-آتش زدنِ، خانه مولا بهانه بود
مقصود خصم ، کشتن بانوی خانه بود
قل لا اسئلکم علیه اجرا الاالموده"
فی القربی
۲-با آن همه سفارش پیغمبر خدا
پاداش دوستی علی، تازیانه بود
۳-آن شب قویترین سند غربت علی
تشیع مخفیانه ودفن شبانه بود ۲
----------------------
۱- بخشی از اشعار: شاعره بانو ،مرضیه نعیم - امینی
۲- بیان از شاعری..
@hekmaat
🍀🌿🍀
🌿🍀🌿
🔸️فصل هفتمم : صفحه دهم :
نماز ناتمام
💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
🔸️سیدعلیاصغر مسعودی روحانی پرانرژی، نترس و خوشبرخوردی بود.
من بههمراه شیخ رحمت موسیوند، شیخ عبدالواحد ملکی و شیخ محسن سنایی در سنگرهای روی خاکریز نشسته بودیم. سید همینکه جمع ما عمامهبهسرها را بر طلیعۀ خاکریز دید، بهسمتمان آمد و سلاموعلیک کرد. ظاهری لاغراندام و بدنی نحیف داشت.
بااینحال، پرجنبوجوش بود. برایش در سنگر جا باز کردم و مهمانمان شد. هنوز لحظهای به معاشرت در سنگر ننشسته بودیم که خمپارهای به اطرافمان خورد و ترکش آن رگ دست سید را زد.
خون با هر تپش، مثل فواره بیرون جهید. تا آمدیم به خودمان بیاییم و جلوی خونریزیاش را بگیریم، سید زرد شد، سفید شد و بیحال افتاد. دیدم دارد از دست میرود، گفتم: «رحمت، کمک کن ببریمش عقب.»
🔸️سید گفت: «بهخاطر یه ترکش برم عقب؟ من که چیزیم نیست.»
گفتم: «پس چرا اینطور افتادی؟»
گفت: «نه، من کمخونم. ضعفم بهخاطر همینه وگرنه مشکلی نیست.»
دستش را که بستیم از من خواست او را با خط آشنا کنم.
من هم از سمت چپ خاکریز نونی شروع کردم و معارفه را انجام دادم.
🔸️ سید با همه خوشوبش میکرد و دقیقهای کوتاه به آنها روحیه میداد. بعد سراغ آنهایی که در میدان حاضر بودند رفتیم و پس از آن به سنگرهای کنار جاده سرکشی کردیم.
در پایان، او را با بچهها تنها گذاشتم و به سنگر خودمان نزد شیخ رحمت برگشتم.
🔸️در سنگر میبایست مراقب پاتک تانکها میبودم تا در صورت نیاز آرپیجی بزنم.
آتش خیلی سنگین بود. هر لحظه از ما کم میشد و به نیروهای دشمن اضافه میشد.
همینکه کسی مجروح یا شهید میشد جای خالیاش بر شانۀ بازماندگان سنگینی میکرد.
سیدعلی مصطفوی دوشکاچی بود. با شهید شدن مسئول خمپاره، مصطفوی دوشکا را رها کرد و پشت خمپارهانداز قرار گرفت.
او خمپاره میزد و حاجمیرزا برایش دیدهبانی میکرد. معلوم بود حاجمیرزا از هدفگیریها راضی است.
با اصابت هر خمپاره کیف میکرد و برای هدف جدید گرا میداد.
میگفت: «بزن که داری خوب میزنی.»
در همین هنگام، خمپارهای از دشمن روی دیوارۀ سنگر ما فرود آمد. به گونی خورد، گونی را با خودش پایین کشید و پای خاکریز منفجر شد.
🔸️ گفتم: «شیخ رحمت، بهگمانم گرای ما رو گرفتن که اینطور دقیق میزنن.
بپر یه گونی بیار تا سنگر رو درست کنیم.»
سریع گونی را از خاک پر کردیم و سر جایش گذاشتیم. سنگر را که مثل روز اول کردیم، دیگر خیالم راحت بود.
وقتی یک بار خمپاره به جایی اصابت کند، معمولاً دیگر آنجا اصابت نمیکند، ولی دغدغۀ اطرافیان را داشتم.
🔸️حاجآقا مسعودی دوباره گذرش به سنگر ما افتاد. گفتم: «آقای مسعودی، بیا تو سنگر.»
«نه، هنوز به اون سنگر نرفتم؛ باید برم یه سری به اونها بزنم.»
به سنگر اردشیر اشاره کرد و میخواست پیش آنها برود. گفتم: «سید، الان وقتش نیست. الانه که آتیش بریزن. همین الان سنگر ما رو زدن و یه گونی پر کردیم.»
«نه، برم یه روحیهای بهشون بدم و بیام.»
🔸️سیدعلیاصغر این جمله را گفت و از خاکریز پایین رفت. هنوز نگاهم به او بود. از بین سیدمصطفوی و حاجمیرزا رد شد.
بیش از مقداری راه نرفته بود که یک خمپاره شصت، بدون سوت و صفیر، بیخبر غافلگیرش کرد.
خمپاره دقیقاً کنار پایش سر خورد و منفجر شد. با این انفجار، سید مثل پر کاهی بلند شد و روی زمین افتاد.
یک پایش درجا قطع شد و پای دیگرش به پوست آویزان بود. خودم را بهدو به او رساندم و دنبال پای قطعشدهاش گشتم.
گاهی شده بود پای مجروحان را چشمی تنظیم میکردیم و میچسباندیم و همین به درد پزشکان میخورد.
🔸️هرچه گشتم پا را پیدا نکردم. سید با روحیهای بالا، یاحسین یاحسین میگفت و صدا میزد:
«عمامهم رو بیارید میخوام با عمامهم شهید بشم.»
نمیدانستم عمرش به دنیاست. گفتم این دم آخری خواستهاش را اجابت کنم. عمامه را پیدا کردم و روی سینهاش گذاشتم.
حال خیلی خوبی داشت؛ دعا میخواند و ذکر میگفت. کمی دلداریاش دادیم. کمی دستوپایش را بستیم و او را به عقب فرستادیم.
با رفتن سید، هرکس به کار خود برگشت و حاجمیرزا و سیدمصطفوی دوباره مشغول خمپارهانداز شدند.
معرکه آبستن اتفاق تازهای بود. میدانستم هدف دشمن از این آتشهای نسبتاً دقیق، همین خمپارهانداز است. مقولۀ پیچیدهای نیست، همانطور که منحنی خمپاره از لحظۀ پرتاب تا لحظۀ اصابت، قابل تنظیم و کنترل است و اصطلاحاً با گرا دادن، محل اصابت پیدا میشود؛ همانطور از محل اصابتِ خمپاره با یک نقاله و گونیایِ مختصات و محاسبۀ برد و انحنای خمپاره، محل خمپارهانداز را پیدا میکنند.
ادامه دارد......
⚘بیاد_شهدا
⚘دفاع_مقدس
💔جنگ_تحمیلی
@mahale114
💐⚘💐