🌿🍀🌿
🔸️فصل هشتم : صفحه هشتم :
نماز ناتمام
💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
حسینعلی را متوجه وضعیت کردم و گفتم: «حالا چهکار کنیم؟»
او بلدِ کار بود. گفت: «باید جا عوض کنیم.»
راست میگفت. با جا عوض کردن و تیراندازی از نقاط مختلف خاکریز، دشمن گمان میکرد بسیاریم و در سنگرها نیروی کافی گذاشتهایم. درحالیکه دو نفر بیشتر نبودیم و در سنگرها هم خبری از نیرو نبود.
🔸️برای اجرای این نظر، همینکه آمدیم جدا شویم، در فاصلۀ چندمتری بینمان خمپارهای فرود آمد و هردوی ما را پرت کرد. با این انفجار ترکشهای ریز به سر و کمرم و ترکش بزرگی در بازویم فرورفت. خون از دستم جاری بود و از انگشتانم شُرّه میکرد.
حسینعلی بهظاهر مجروحیتی نداشت، اما موج شدیدی او را گرفته بود و گیج و منگ در تیررس دشمن ایستاده بود. هرچه داد زدم «حسینعلی بشین.»، گوشش سنگین بود و صدایی نمیشنید.
خودم را بهسختی به او رساندم و او را نشاندم.
تا دقایقی همینطور بود و حال خوشی نداشت. وقتی به خودش آمد، گفتم: «الان چه کنیم؟»
گفت: «باید برگردیم، وگرنه اسیر میشیم.»
🔸️با بیسیمی که داشت درخواست نیروی تازهنفس کرد. خودش بازوی مرا بست و باهم بهسمت عقب راه افتادیم. ساعتی بیش نبود که با این نیروها آشنا شده بودم و خیلی از شهدا را نمیشناختم.
با زنده برگشتنم از آن معرکه، جز افسوس چیزی نداشتم. رانده از زیارت، مانده از شهادت، بهغبطه از کنار شهدا عبور میکردم و از روی ماهشان، به نگاهی بهرهمند میشدم.
در این بین، حمید نظری از بچههای اطلاعات را شناختم.
چهرۀ چون گل شکفتهشدهاش کامل در خاطرم ثبتوضبط شد.
همانطور که در وصیتنامهاش آمده، واقعاً انگار شهادتش عروسیاش بود.
🔸️در بین راه، بچههای تازهنفس گروه دوم را دیدیم. آنها را راهنمایی کردیم و گفتیم: «ما حال خوشی نداریم و فقط تونستیم زخم مجروحان رو ببندیم؛ اما شما اونا رو بیارید عقب.»
به هر صورت، به عقبه رسیدیم. باتوجهبه خون زیادی که از من رفته بود بسیار تشنه بودم.
از هرکس تقاضای آب میکردم آب نمیداد و میگفت برای زخمت خوب نیست. آب جزیره نیز از فرط ماهیهای گندیده، بوی زُحم و تعفن گرفته بود و نمیشد به آن نزدیک شد. همان لحظه دیدم عدهای نشستهاند و دارند هندوانه میخورند. به آنها گفتم: «خیلی تشنهام، یه تیکه به من میدید؟»
🔸️یکی از آنها دلش برایم سوخت و یک قاچ به من داد. تا کسی جلویمان را نگرفته، سریع از دستش قاپیدم و گازی به آن زدم. جایتان خالی، در گرمای تابستان با آن عطش عجیبوغریب، خنکای این هندوانه حالم را سر جا آورد.
حسینعلی هنوز به کار میآمد، اما من برای مداوا باید به عقب میرفتم.
🔸️ آمبولانسی درهایش باز بود و داشت مجروحان را را سوار میکرد. خودم را گوشهای از آن جا کردم و راه افتادیم. در راه، وقتی به مقر فرماندهی رسیدیم به راننده گفتم:
«من از نیروهای اطلاعات هستم، اجازه بده چند دقیقه گزارش خط مقدم رو به فرمانده بدم و برگردم.»
راننده قبول کرد. سریع رفتم عمواکبر را پیدا کردم و گفتم: «حاجی، خط الان با از دست دادن یک گروه پاکسازی شد. گروه دوم هم بعد از ما به خط رفت، اما اگر میخواید برای جاده کاری کنید توی روز فایده نداره، شب برید جلو و حتماً تا صبح سنگرسازی رو کامل کنید تا بتونید دوام بیارید.»
🔸️عمواکبر «خداقوت» می گفت و راهیام کرد تا به بیمارستان برسم. دیگر خبردار نشدم چه اتفاقی برای جاده افتاد، اما بعد از ما، طرح جامعی برای بازپسگیری و پیشروی دوباره در جزیرۀ مجنون توسط تیپ انصارالحسین(ع) تهیه شد که به عملیات «انصار» نام گرفت.
طی این عملیات، دشمن بعثی بهطور کامل عقب رانده شد و مواضع ما دیگربار تثبیت گردید.
سوار آمبولانس شدم و بهسمت بیمارستان حرکت کردیم. وقتی اسم بیمارستان را روی تابلو ورودی دیدم، آرام شدم. نوشته بود بیمارستان صحرایی امامرضا(ع). گفتم: «یا امامرضا، بازهم خوب شد اگر به حرمت نرسیدیم به این دارالشفا که به نام شما مزین شده، رسیدیم.»
🔸️آنجا اولین امدادگر که آمد معاینه کند گفتم: «برادر، سرپایی منو مداوا کن، برگردم خط.»
«برگردی خط؟ برگشتی در کار نیست. با این وضع زخمی که داری باید بری پشت جبهه.»
ادامه دارد.........
⚘بیاد_شهدا
⚘دفاع_مقدس
⚘جنگ_تحمیلی
@mahale114
💐⚘💐
🌿🍀🌿
💥قال علی عليه السلام :
🔸️إنّ لِسانَ المؤمنِ مِن وَراءِ قَلبِهِ ،
و إنّ قَلبَ المُنافِقِ مِن وَراءِ لِسانِهِ ؛
🔸️لأنّ المؤمنَ إذا أرادَ أن يَتكَلّمَ
بكلامٍ تَدَبَّرَهُ في نَفسِهِ ،
فإن كانَ خَيرا أبداهُ و إن كانَ شَرّا
و اراهُ ،
🔸️و إنّ المُنافِقَ يَتكَلّمُ بما أتى على
لِسانِهِ لا يَدري ما ذا لَهُ و ما ذا علَيهِ .
💥امام على عليه السلام فرمود:
🔸️ زبان مؤمن، در پشت دل اوست
و دل منافق، در پشت زبان او؛
🔸️ زيرا مؤمن هرگاه بخواهد سخنى
بگويد، ابتدا درباره آن مى انديشد؛
اگر خوب بود اظهارش مى كند
و اگر بد بود آن را پنهان مى دارد.
🔸️ اما منافق هرچه به زبانش آيد
مى گويد، بى آن كه بداند چه سخنى
به سود و چه سخنى به زيان اوست.۱
-----------------
۱-نهج البلاغة : الخطبة 176.
💐⚘💐
🌾🌾🌾
💥 حکایت جالب آیةالله بافقی قدسسره از کاربرد توکل:
💥عالم ربانی، مرحوم آیةالله شیخ محمدتقی بافقی قدسسره بعد از شهریور 1320 تصمیم گرفت،
(ایشان عالم مبارز دوران رضا خان بود. در قضیه کشف حجاب ،زن شاه درحرم حضرت معصومه س کشف حجاب کرد
و ایشان اعتراض کردند.
رضا خان پس از دستگیری ایشان
و مضروب کردن ایشان به شهر ری
تبعید کرد)
دوباره به قم بیاید و عدهای نیز ایشان را دعوت کرده و قول دادند امکانات زندگی در اختیار این عالم مجاهد بگذارند,
💥 مرحوم آیةالله سیدحسین بدلا قدسسره که از دوستان ایشان بود، در اینباره روایت شنیدنی و جالبی نقل کرده است:
💥 آقای بافقی به قم بازگشتند و پس از تحمل برخی از سختیها، در خیابان حضرتی در خانهی محقر اجارهای سکونت گزیدند.
من وقتی به دیدارشان رفتم زمستان بود، دیدم زندگی بسیار محقری دارند، ولی صبور و رضایتمندند.
هنگام مراجعت به شهر قم با اینکه عدهای قول داده بودند، اما هیچکس پیش او نیامد،
لذا به همان محلی که از آنجا دستگیر شده بود؛ یعنی حرم و مسجد بالاسر حضرت معصومه سلاماللهعلیها وارد شده و چند شبانهروز در همان جا بودند،
💥 خودش میگفت: خداوند میخواست بدین وسیله مرا تنبیه کند؛ زیرا به غیر او اعتماد نموده و توکل کردهام، چون فقط به اطمینان آنان به قم آمدم، خداوند چنین پیشآمدی را آورد تا من متنبه گردم.
🔸️ وقتی از نجف به قم میآمدم، هیچ شهرتی هم نداشتم و کسی مرا نمیشناخت.
توکلم فقط به خدا بود لذا خداوند مقدمات و اسباب زندگیام را در قم به سادگی فراهم آورد؛ به اینصورت که در کرمانشاه به یک نفر از اهالی قم که قبلاً با او آشنائی داشتم، برخوردم که به زیارت عتبات میرفت،
او کلید منزل خود در قم را به من داد و گفت: برو آنجا سکونت کن و من آمدم در منزل او نشستم؛ ولی اکنون که توکل کامل به خدا نداشتم، او مرا بیدار و متنبه کرد.
💥آن که بیند او مسبب را عیان
کی نهد دل بر سببهای جهان
➕ متن کامل 👈 yon.ir/Emt4F
🔰 @ofogh_howzah
💐🍂💐🍂
چرا انسان در قیامت از نزدیکانش فرار میکند؟.mp3
1.91M
🔸️ چرا انسان در قیامت از نزدیکانش فرار میکند؟
💥بیان از حجةالإسلام دکتر رفیعی
🆔 @balagh_ir
💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهت اطلاع 👇
🔥حال وروز منافقین روز گار ما
اسلام معاویه ای⚠️
روز تولد حضرت زهرا و تجمع منافقین در مقابل مسجد در اشرف 3
مسجد ضرار
@women92
💔💔
🌿🍀🌿
🔸️فصل هشتم : صفحه نهم :
نماز ناتمام
💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
«من که چیزیم نیست؛ با پای خودم اومدم اینجا.»
«برای ترکش کمرت شاید بشه کاری کرد، اما ترکشی که توی بازوت مونده کار ما نیست. باید بری اهواز.»
«الان چهکار کنم؟»
🔸️«منتظر باش اتوبوس بهداری که آماده شد، خبرت میکنم.»
وقتی به بیمارستان اهواز رسیدم شب شده بود.
خسته از اتفاقات و ناخوش از جراحتی که داشتم، همینکه روی تخت دراز کشیدم خوابم برد و دیگر چیزی نفهمیدم.
آن زمان و مکان اینچنین برایم به پایان رسید.
بعدها در همان جبهه، طی عملیات انصار، دوستان و عزیزان ارزشمندی را از دست دادم.
فرمانده عزیزم حاجمحسن امیدی، شیخ علیپناه شیراوند، شیخ طیب خرمآبادی و شیخ محمدحسین ترابی، همگی در جزیرۀ مجنون بهشهادت رسیدند.
🔸️شهادت شیخ محمدحسین مصداق شهادتی عالمانه بود. حرف حق را شنید، پذیرفت و جانانه به آن عمل کرد. وقتی با جوانان همکلام میشوم و در اردوهای راهیان نور و محافل شهدا از شهادت عالمانه میگویم، بعضی سؤال میکنند مگر شهادت عالمانه هم داریم؟ میگویم: بله؛ شیخ محمدحسین میدانست و حدیثش را خوانده بود که شهید، با اولین قطرۀ خون، تمام گناهانش بخشیده میشود، مگر دِین و حقالناس. برای همین شهربهشهر رفت و پنج ریال بدهیاش را پرداخت کرد تا چیزی به گردنش نباشد.
🔸️شهادت عالمانه یعنی انسان در اوج شهید شود و بعد از شهادت نیز در اوج بماند و در آن دنیا با دادن حسناتش بهجای حقالناس، مقام خود را پایین نیاورد.
به همین دلیل است که امامحسین(ع) در روز عاشورا فرمود:
«کسی که دِین به گردن دارد همراه من نجنگد، زیرا از رسولالله شنیدم که فرمود: ‹کسی که بمیرد و دینی به گردن داشته باشد از حسناتش کم میشود.›»
🔸️وقتی چشم باز کردم رویم ملحفهای کشیده بودند و سِرمی در دست داشتم. در بیمارستان شهید بقایی تازه دردها را لمس میکردم.
هر روز پزشکان برای معاینه میآمدند و شرایطم را میسنجیدند.
بالاخره به این نتیجه رسیدند برای بیرون آوردن ترکش به عمل جراحی نیاز است و این عمل باید در بیمارستان پیشرفتهتری انجام بگیرد.
گفتم: «کاری نداره؛ با چاقو بزنید زیرش درمیآد.»
🔸️گفتند: «کاش به همین سادگی بود. ترکش بد به استخوان نشسته و ما نمیتونیم کاری کنیم. بهزودی به اصفهان اعزام میشید و اونجا بهخوبی تحت عمل جراحی قرار خواهید گرفت.»
🔸️پس از دو-سه روز، ما را به فرودگاه اهواز بردند و سوار هواپیمای C130 کردند.
هواپیما پر از مجروح بود. بعضی بدحال بودند و بعضی هم مثل من حال بهتری داشتند.
بعضی زیارت عاشورا میخواندند و بعضی دعای کمیل. آن گوشه یکی صلوات چاق میکرد و اینطرف یکی موجی شده بود و دادوهوار میکرد. هرکس در حالوهوایی بود و من هم حالوهوای خودم را داشتم.
تمام ذهنم پیش امامرضا(ع) بود که چرا قبولمان نکرد؟ عیب کار کجا بود؟
اگر آنجا قبول نشدیم چرا در جادۀ جزیرۀ مجنون ما را نپذیرفت؟
🔸️ مدام در دلم با حضرت نجوا میکردم و از او کمک میخواستم.
پرواز بیش از حدِ معمول، طولانی شد. مجروحان پیوسته حالشان بههم میخورد. امدادگرها دواندوان میانشان میگشتند و رسیدگی میکردند. من هم کمکم داشت حالم بههم میخورد.
در همین لحظه، کمکخلبان از کابین خارج شد و بهسوی ما آمد. بهاعتراض گفتم:
«جناب، چرا این پرواز اینقدر طول کشید؟ مگه اصفهان تا اهواز چقد فاصله داره؟ حال این مجروحان خوب نیست.»
کمکخلبان با لبخندی به من نگاه کرد و گفت: «بذار یه چیزی بگم. تو آرزویی نداری؟»
🔸️«مگه میشه آدم آرزو نداشته باشه؟»
«آرزوت چیه؟»
«آخه الان چه وقت این حرفهاست»
«حالا تو بگو آرزوت چیه!»
آهی کشیدم و گفتم:«هیچی، میخواستم برم مشهد.»
انگار منتظر شنیدن این جمله باشد لبخند شیرینی زد و گفت:
«خب آرزوت برآورده شد. اتفاقاً الان داریم میریم مشهد.»
🔸️با تعجب گفتم: «واقعاً!؟ راست میگی؟»
«بله، نزدیک اصفهان بودیم که گفتن بیمارستانهای اصفهان پر شده و باید برید مشهد. الان هم تو راه مشهد هستیم.»
🔸️با شنیدن این خبر حالوهوای مجروحان تغییر کرد.
نمیدانید چه حالی شدیم. به امامرضا گفتم:
«ممنون لطف و کرمتم. شرمندهام. عذرخواهم. نمیدونستم اینقدر هوای ما رو دارید. نمیدونستم اینطور صدای ما رو میشنوید.»
ادامه دارد......
⚘بیاد_شهدا
⚘دفاع_مقدس
⚘جنگ_تحمیلی
@mahale114
💐⚘💐
🌿🍀🌿
💥قال الاامام الرضاعلیهالسلام:
🔸«فاذا خرج اشرقت الأرض بنور ربها،
🔸️ و وضع ميزان العدل بين الناس
فلا يظلم احدا،
🔸️و هو الذي تطوي له الأرض
و لا يکون له ظل،
🔸️ و هو الذي ينادي مناد من السماء
يسمعه. جميع اهل الأرض بالدعاء اليه،
🔸️يقول: الا ان حجة الله قد ظهر عند
بيت الله فاتبعوه،
🔸️فان الحق معه و فيه».
💥حضرت امام. رضا علزه السلام فرمود :
🔸«او چون ظاهر شود، زمين به نور
پروردگار نورانی گردد.
🔸️ ترازوی عدالت در ميان مردم قرار
دهد (ارزشها و معيارهای عدالت را
پياده کند)
🔸️ ديگر احدی به ديگری ستم نمیکند،
🔸️ زمين زير پايش طی میشود
و برای او سايه نمیباشد.
🔸️برای او منادي غيبی از آسمان ندا
میکند و همهی مردم روی زمين آن ندا
را میشنوند که آنها را به سوی او
دعوت میکند
🔸️و میگويد: آگاه باشيد که حجت خدا
در کنار خانهی خدا ظاهر شده است،
🔸️از او پيروي کنيد که حق با اوست
و در دست اوست»۱
---------------------
۱-کمال الدين/ 372
💐⚘💐
🌿🍀🌿
💥 مفهوم «مهدویت» چیست؟
✍️ پاسخ: باور به ظهور شخصی که جهان را پر از عدل و داد کرده و ریشههای ظلم و ستم را میچیند اختصاص به اسلام نداشته بلکه، شامل ادیان مختلف الهی و آسمانی میشود
و در اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشت و... به ظهور این شخص نوید داده شده است.
🔸️ بنابراین میتوان گفت تمامی ادیان به آمدن موعودی مصلح باور دارند که این موعود در اندیشه زردتشت سوشیاتت، در اندیشه مسیحیت حضرت مسیح و غیره... و در اسلام حضرت مهدی (عج) است که قرآن و سنت به آمدن آن بشارت دادهاند.
🔸 امّا در مورد اینکه مهدویت یعنی چه؟ باید اذعان داشت لغت مهدویت برگرفته از امام مهدی (عج) است.
🔸️ «خلاصه و حقیقت مهدویت، منتهی شدن سیر جوامع جهان به سوی جامعه واحد و سعادت عمومی، امنیت و رفاه، تعاون و همکاری، همبستگی همگانی حکومت حق و عدل جهانی، غلبه حق بر باطل، غلبه جنود الله بر جنود شیطان نجات مستضعفان و نابودی مستکبران، و خلافت مؤمنان و شایستگان به رهبری یک رجل و ابرمرد الهی است که موعود انبیاء و ادیان و دوازدهمین اوصیاء و خلفای پیغمبر آخرالزمان است.»
🔸️ امّا از آنجا که نام آن منجی در میان مسلمانان مهدی (عج) است، این اندیشه را به اندیشه «مهدویت» نامیدهاند هر چند سایر ادیان به آن اندیشه «موعودگرائی» و ... میگویند.
🔸 بهرحال، مهدویت، یک اندیشه و تفکر برگرفته از کتابهای آسمانی است که با فطرت و سنن عالم خلقت موافق است.
🆔 @balagh_ir
💐⚘💐
امام زمان (عج) هم به فکر ما نیست!.mp3
831.4K
💥 امام زمان (عج) هم به فکر ما نیست!
💥بیان ازحجةالإسلام عالی
🆔 @balagh_ir
💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️مدعی امام زمان بودن در بیت رهبری خاطره عجیب حجت الاسلام قرائتی
https://eitaa.com/joinchat/2985033989C66ea84d498
⚘💐⚘
27.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥ازآیت الله جوادی آملی:
«اینكه می گویند شما بروید قبرستان زیارت بكنید، هم انسان متنبّه می شود هم قبرستان مدرسه است! بیش از آن مقداری كه انسان از حوزه و دانشگاه درس می گیرد، از قبرستان باید درس بگیرد.اینكه ما دستور داریم برویم قبرستان برای چند نكته است...»
درس ٩٠/١١/۶
🆔 @daftar_ayatollah_javadi_amoli
36.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥کلیپ استاد رائفی_پور
🔸️صحبت های بسیار بسیار مهم درباره علیرضا اکبری جاسوس انگلیس
👇
http://eitaa.com/joinchat/1810956288C8796cb6e62
💐⚘⚘
🌾🌾
🌷ما همه منتظِـر و تو همان منتظَـری
🌿نگهی کن که دل از همه عالم ببری
🌷آخر ای چشم خدا نظری کن نظری
🌿چه شود باد صبـــا ز تو آرد خبـــری
🌷ابر بارنده ببار، ماه تابنده برآ
🌿آخر ای پرده نشین، از پس پرده درآ
🌷غم تو از غم ما , غم ما از غم تو
🌿رخ تو کعبه ی ما , چشم ما زمزم تو
🌷حور و انسان و ملک قطره های یم تو
🌿کشته یه نگه و زنده ی یک دم تو
🌷ای که بی روی تو دل , خانه درد و غم است
🌿جان عالم همه بر رو نمای تو کم است
🌷ابر بارنده ببار، ماه تابنده برآ
🌿آخر ای پرده نشین، از پس پرده درآ
🌷مه نرگس آمده به جمالش صلوات
🌿ز خدای ذوالجلال به جلالش صلوات
🌷ز محمد و علی به خصالش صلوات
🌿به خصالش صلوات به کمالش صلوات
🌷غصه از سینه ی من بی تو مشکل برود
🌿تو اگر خنده کنی غمم از دل برود
🌷ابر بارنده ببار، ماه تابنده برآ
🌿آخر ای پرده نشین، از پس پرده درآ
ألـلَّـھُــــــمَــ ؏ َـجــوــــــــِّـلْ لِوَلــــــیِـڪْ ألــــــــــْـفـــــَـرَج
شعر_مهدوی
💐⚘💐⚘
🌿🍀🌿
🔸️فهم وعمل به قران؛
💥قال الإمامُ الجوادُ عليه السلام:
🔸️و كُلُّ اُمّةٍ قد رَفَعَ اللّه ُ عَنهُم عِلمَ
الكتابِ حِينَ نَبَذُوهُ و وَلاّهُم عَدُوَّهُم
حينَ تَوَلَّوهُ ،
🔸️و كانَ مِن نَبذِهِمُ الكتابَ أن أقاموا
حُروفَهُ و حَرَّفُوا حُدودَهُ ، فهُم يَروُونَهُ
و لا يَرعُونَهُ ،
🔸️ و الجُهّالُ يُعجِبُهُم حِفظُهُم للرِّوايَةِ ،
🔸️و العُلَماءُ يَحزُنُهُم تَركُهُم للرِّعايَةِ .
💥امام جواد عليه السلام فرمود:
🔸️ هر امّتى، آن گاه كه كتاب آسمانى
خود را رها كرد و كنار افكند، خداوند
علم آن را از آنان گرفت
🔸️و آن گاه كه دشمنان خود را به دوستى و سرپرستى گرفتند، خداوند آن
دشمنان را بر ايشان ولايت و حكومت
داد.
🔸️از جمله به كنار افكندن كتاب، اين بود
كه حروف و كلمات آن را بر پا داشتند
و معانى اش را تحريف كردند؛
🔸️ كتاب را مى خوانند و روايت مى
كنند اما آن را رعايت نمى كنند
و به كار نمى بندند.
🔸️نادانان از اين كه آن را خوب مى
خوانند و حفظ مى كنند، خوشحالند
🔸️و دانايان از اين كه آن را رعايت نمی
كنند و به كار نمى بندند، اندوهناكند.۱
----------------------------
۱-از کتاب الكافي : 8/53/16.
💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺نعمت انقلاب ...
♦️مرد با همسر و فرزندش در حال عبور از پل معلق اهواز بودند
از روبرو دو سرباز آمریکایی مست !به طرف آنها می آمدند.سرباز آمریکایی با چشمان دریده به زن خیره شده و تلوتلوخوران به سمتش می آمد.گویا قصد بدی داشت؛ مرد جلو رفت تا از ناموسش دفاع کند؛ دعوا شد.مردم جمع شدند؛ پاسبان های ایرانی هم بودند!! سربازهای مست، مرد را از بالای پل به رودخانه انداختند.مردم با عصبانیت از پاسبان ها خواستند تا آنها را دستگیر کنند؛ گفتند: ماحق دستگیری و محاکمه آنهارا نداریم!! (بخاطر قانون کاپیتولاسیون)پدر جلوی چشم زن وبچه اش غرق شد
دو سرباز آمریکایی بلندبلند میخندیدند و دور می شدند
مادر و فرزند نرده های پل را گرفته بودند و هق هق کنان می گریستند
🔴 37 سال بعد
♦️"شما وارد محدوده آبهای جمهوری اسلامی ایران شده اید.بدون مقاومت تسلیم شوید."این صدای بلندگوی قایق سپاه ایران بود که به طرف تفنگداران امریکایی در نزدیکی یک جزیره ایرانی می آمد...
وقتی شناورهای ایرانی به قایق امریکایی رسیدند،آنها با ترس و خفت، دستها را بالا بردند.
و برای همیشه تصویر درازکشیدن سربازان امریکا در مقابل ایران را به صفحه رسانه ها کشاندن
💐🌺💐
🌿🍀🌿
🔸️ جایگاه مردم در نظام دینی:
💥 وجود مبارک حضرت امیر یک بیان
نورانی در همان عهدنامه ای که برا
مالک مرقوم فرمودند ذکر کردند؛ فرمودند:
مالک! ما قیام نکردیم که خودمان آزاد
شویم، ما را خدا بنده آفرید،
ما قیام کردیم که دین را آزاد کنیم
«فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ كَانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَارِ یعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا»؛[1]
🔸️ مطلب دیگری که در آن نامه مرقوم
فرمودند
این است که فرمود مالک! اینکه ما می
گوییم حق مردم، برای مردم و باید برای
مردم کار کرد،
معنای آن این نیست که مردم مصرف
کننده هستند به سود مردم کار کنیم
و برای رفاه مردم کار کنیم؛
یک وقت است که می گوییم به سود
این بچه های دبستانی باید کار کرد، خدمت کرد،
برای اینها تلاش و کوشش کرد و خدمات
داد، یا به بیمارستان خدمات داد، به افراد عقب افتاده خدمات داد،
این یک نحو «حقالناس» است؛ امّا حضرت امیر اینها را نمی خواهد بگوید،
می خواهد بگوید که مردم باربر نیستند،
مردم حامل سیاست های دینی هستند، ستون_دین هستند
و این ستون را باید محکم نگه داشت!
شما نماز را محکم دارید، چرا؟ برای اینکه ستون دین است!
شما اگر نماز را محکم نداشتید، دلتان می خواهد
﴿تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر﴾ باشد؟!
نماز را اقامه کنید، نه نماز را بخوانید!
این بارها به عرض شما رسید، اینکه در
هیچ جای قرآن ندارد که نماز بخوانید،
۰ برای اینکه این کتاب، کتاب حکیم است
﴿وَ الْقُرْآنِ الْحَكِیمِ﴾[2]
و حرف کتاب حکیم حکیمانه است. اگر
دین می گوید:
«الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّین»،[3]
اگر این دین به ما بگوید نماز بخوان، معلوم می شود که حرف آن حکیمانه نیست، برای اینکه ستون که خواندنی نیست؛ امّا وقتی می گوید
﴿أَقیمُوا الصَّلاةَ﴾[4]
و ﴿یقیمُونَ الصَّلاةَ﴾،[5]
﴿مُقِیمَ الصَّلاة﴾[6]
این حرفها هماهنگ است، پس این میشود کتابِ حکیم،
🔸️وجود مبارک حضرت امیر وقتی مالک
را به مصر فرستاد،
فرمود بالاخره میخواهی بمانی یا نمیخواهی بمانی؟
اگر میخواهی بمانی ستون میخواهی،
ستون سیاست و ستون حکومت، مردم
عاقل فهمیده و خردورز هستند.
🔸️اگر نظام شما نظام دینی است مردمی که خفیف نیستند، عاقل هستند،
عالِم و عادل هستند می توانند نظام را
نگه بدارند. اگر ـ خدای ناکرده ـ شستشوی مغزی دادی و هر چه خواستی
به این مردم گفتی، این مردم دیگر ستون نیستند، پوک میشوند!
فرمود تا میتوانی فهم، تا میتوانی علم،
تا میتوانی خرد، تا میتوانی برهان،
این ستون را قوی و محکم نگه بدار!
🔸 بنابراین دو نگاه است:
یک نگاه این است:
که ما باید به مردم خدمت کنیم که این
وظیفه همه ماست؛
🔸️امّا نگاه دوم
این است که مردم مصرف کننده نیستند، مهمترین خدمتی که ما باید به
مردم کنیم، عقلانیت و خردورزی مردم
است!
وجود این فرهیختگان و نخبگان که به
لطف الهی انقلاب اسلامی تا حدودی
۰ خدمت کرده است،
ما قبلاً این قدر فرهیخته و نخبه نداشتیم؛ ولی توقع این است که ـ إن
شاء الله ـ بیشتر باشند. اگر ـ خدای
ناکرده ـ سطح فکر مردم پایین بیاید
﴿فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ﴾ هست،
چه اینکه الآن شما در کشورهای غرب
همین را میبینید،
با اینکه اینها از امکانات زیادی هم
برخوردار بودند؛ ولی اگر نماز بخواهد
﴿تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ﴾
باشد، نمازِ خواندنی این عرضه را ندارد،
نمازِ اقامه شده این هنر را دارد که
﴿تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ﴾ باشد.
🔸️ اگر مردم بخواهند نظام را نگه دارند،
مردمی که مصرف کننده هستند نمی توانند،
اینکه ما فقط به این فکر باشیم که به
مردم فقط خدمات دهیم، این نمیتواند
ستون_دین باشد.
حضرت نفرمود که مردم ستون کشور
هستند!
این بیان صریح حضرت در همان نامه
مالک است که فرمود:
«وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّینِ»
؛ نظام دینی بر دوش مردم است! مردم
عاقل، مردم فرهیخته، مردم نخبه و
خردورز دین خود را حفظ میکنند
که نشانه آن هم همین دفاع مقدس ده
ساله است،
نه هشت ساله! برای اینکه ما دو سال
گرفتار جنگ داخلی بودیم،
با همه مشکلات این مردم بودند که حل
کردند! در برابر این مردم واقع باید خضوع کرد!
------------------------------
[1]. نهج البلاغه، نامه53.
[2]. سوره یس، آیه2.
[3]. المحاسن، ج1، ص44.
[4]. سوره بقره، آیه43.
[5]. سوره بقره، آیه3.
[6]. سوره ابراهیم، آیه40.
بیان از حضرت :
آیت_الله جوادی_آملی
🆔 @a_javadiamoli_doross
💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 فرمانده کل سپاه: آمریکا کارخانه تولید دیکتاتور در جهان است.
🔹بیشترین اختناق و خفقان، به دار کشیدن آزادیخواهان جهان و تولید و تکثیر تجهیزات شکنجه به دست آمریکا انجام شده است.
🔹۴۰ جنگ بزرگ با ۸ میلیون کشته محصول سیاست جهانی آمریکایی است.
🔹آمریکا با ۷۵۰ پایگاه نظامی در جهان تلاش کرده تا سیطره سیاسی فراگیر در جهان ایجاد کند.
@Farsna
🔥🔥🔥
🌿🍀🌿
🔸️فصل هشتم : صفحه دهم :
نماز ناتمام
💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
دیگر درد و جراحت فراموشمان شد. آن مجروحی که در حال تمام کردن بود با شنیدن نام مشهد جان دوبارهای گرفت.
🔸️ همه باهم دم گرفتیم و نوای یا امامرضا یا امامرضا در هواپیما طنینانداز شد.
عدهای اشک میریختند و عدهای به سینه میزدند.
صحنۀ بسیار زیبایی بود و وقتی این صحنه زیباتر شد که خلبان از بلندگو اعلام کرد:
«با سلام خدمت زائران علی بن موسیالرضا، هماکنون بر فراز حرم مطهر امام هشتم هستیم و از پنجرهها میتوانید گنبد زیبایش را تماشا کنید.»
🔸️از فراقش سوزان بودم. چشمم که به گنبد طلایی امامرضا(ع) افتاد، انگار آبی بر آتش دلم ریختند.
دست ادب بر سینه گذاشتم و سلام دادم.
دقایقی بعد، هواپیما در فرودگاه مشهد به زمین نشست و صف طولانی آمبولانسها برای بردن مجروحان شکل گرفت.
🔸️ امدادگرها بهترتیبِ بدحالیِ مجروحان، آنها را سوار بر آمبولانس کردند و به بیمارستان فرستادند.
شش-هفت نفری که توانایی راه رفتن داشتیم پایین آمدیم و به سالن انتظار رفتیم تا نوبتمان شود.
یکی از مسئولان بنیاد شهید که جابهجایی مجروحان را مدیریت میکرد نزد ما آمد و بعد از اظهار شرمندگی گفت:
«متأسفانه ظرفیت بیمارستانهای مشهد پر شده و شما رو باید به تهران اعزام کنیم.»
🔸️اگر بدیهیات عالم را انکار میکرد، راحتتر قبول میکردم.
«تا لب دریا بیاییم و تشنه برگردیم؟
مگه میشه کسی مشهد بیاد و زیارتنکرده بره تهران؟»
🔸️«بهترین بیمارستان در تهران براتون آمادهس و پرواز بدون معطلی همین الان میپره.»
«اصلاً نقل بیمارستان نیست؛ من برای زیارت میگم.
اینجا یه اتاق هم به ما بدید و دکتر بالای سرمون بیارید راضی هستیم.»
هرچه اصرار کردیم مسئول گفت: «برای ما مسئولیت داره و نمیشه کاری کرد.»
🔸️گفتم: «من یکی اختیار خودم رو دارم و هیچجا نمیآم. هرکس خواست بره.»
همراهان گفتند: «ما هم جایی نمیآیم.»
بندگان خدا مسئولان بنیاد مثل اسپند روی آتش بالا و پایین میپریدند و سعی میکردند ما را قانع کنند، اما ما راضی نمیشدیم.
دیگر بدحالی، خستگی راه و بحثِ بیفایده داشت اذیتم میکرد؛ ولی این بار دیگر شکی به دل راه ندادم و به عنایت امامرضا(ع) یقین داشتم.
🔸️پس از یک ساعت و اندی، یکی از دست اندرکاران بنیاد از پای تلفن برگشت و خوشحال گفت:
«خدا را شکر جور شد. یه بیمارستان قبول کرد براتون جا خالی کنه.»
لبخند زدیم و خدا را شکر گفتیم.
🔸️ دو آمبولانس برای انتقال ما آمده بود.روی صندلیهای عقب نشستیم و آمبولانس آژیرکشان به راه افتاد. پنجرهها بسته بود و نمیدانستیم کجا هستیم.
با نگه داشتن آمبولانس و باز شدن در، خود را در محوطۀ بیمارستان دیدیم. همینکه چشمم به تابلوی بیمارستان افتاد زدم زیر خنده. همراهان گفتند: «چرا میخندی؟»
گفتم: «تابلو رو ببینید، نوشته زایشگاه شاهینفر.»
🔸️مسئولان بیمارستان با بزرگواری، دو اتاق نزدیک در ورودی را برایمان خالی کرده بودند و به استقبالمان آمدند.
دلم پیش دوستان زائرم بود. وقتی جاگیر شدیم به ایستگاه پرستاری رفتم و به پرستار گفتم:
«بیزحمت شمارۀ حرم رو برام بگیر.»
پشت تلفن خادمی گوشی را برداشت و گفت: «امرتون رو بفرمایید.»
🔸️گفتم: «بنده جانبازم و الان از بیمارستان خدمتتون مزاحم میشم. فرماندۀ ما برای زیارت اومده و خبر نداره من اینجا هستم. ممنون میشوم اسمش رو از بلندگو صدا بزنید و خبردارش کنید.»
🔸️خادم وقتی فهمید جانبازم، فوری قبول کرد.
نام خودم و علیآقا را پرسید. شمارۀ بیمارستان را هم گرفت و گفت: «وقتی اومد زنگ میزنم.»
🔸️بعد از نیم ساعت تماس گرفت و گفت: «هرچه صدا زدم خبری نیست. یحتمل الان حرم نیستن. باز فردا صداش میزنم و نتیجه رو میگم.»
دعایش کردم و برای استراحت به اتاق برگشتم.
ادامه دارد.......
⚘بیاد_شهدا
⚘دفاع_مقدس
💔جنگ_تحمیلی
@mahale114
💐⚘💐