eitaa logo
حکمت
144 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
11 فایل
حکمت های قرآنی و حکایات و احادیث حکمت آمیز ائمه اطهار (علیهم السلام) و اطلاعات مفید روز
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🍀🌿 🔸️فصل دهم : صفحه سوم : نماز ناتمام 💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... البته به آن‌ها حق می‌دادم و بین نیروی داوطلب بسیجی و نیروی سرباز اجباری فرق قائل بودم. به‌هرصورت سعی کردم بار را بیشتر روی دوش معدود بسیجی‌های گروهان بیندازم و در نگهبانی از آن‌ها استفاده کنم. بااین‌حال، یک روز سربازی ادای موج‌گرفته‌ها را درآورد و خودش را به بدحالی زد. من که در موجی شدن، سابقه‌دار محسوب می‌شدم با یک نگاه فهمیدم موجی نیست. خمپاره جای دیگری افتاده بود و او جای دیگری خودش را انداخته بود؛ ولی حاشا نکردم و او را فرستادم عقب. چنین نیرویی اگر می‌ماند هم به دردم نمی‌خورد. از طرفی، گزارشش را به فرماندهان دادم تا از این برگشت سوءاستفاده نکند. فرماندهان هم با گزارش من برایش اضافه‌خدمت زدند و برایش بد تمام شد. 🔸️با این اتفاق، حرف‌زدن‌هایم را بیشتر کردم. نفربه‌نفر وقت می‌گذاشتم و سعی می‌کردم با آیه و قرآن و صحبت از وطن و ناموس، انگیزه‌هایشان را همسو کنم. در تعدادی جواب داد و نیروهای خوبی از آنان ساخت، اما اکثریت هنوز نق می‌زدند و از زیر کار شانه خالی می‌کردند. پس از این گفتگوها یکی از سربازان عذاب وجدان گرفت و گفت: «آقای شیراوند، ما رو ببخش. من می‌خوام حقیقتی رو به شما بگم.» «چی شده؟» «اون سربازی که به‌عنوان موجی فرستادیم عقب موجی نبود. سر شما کلاه گذاشت.» «اون سر خودش کلاه گذاشت؛ بر فرض ما نفهمیدیم، خدا هم نمی‌فهمه؟» چندی گذشت و این بار سروصدا راه انداختند و گفتند فلانی تیر خورده و باید به عقب برود. وقتی نزد او رفتم دیدم اسلحه را بین دو انگشت پا، روی گوشت گذاشته و تیر زده. گفتم: «خجالت بکشید. شما از گلوله فراری هستید، بعد خودتون رو توی همین چاه می‌ندازید و به خودتون تیر می‌زنید؟» گفتند: «نه، دشمن زده.» گفتم: «هر کاری می‌کردی دشمن اینجای پا رو نمی‌زد، مگر اینکه پات رو بیرون سنگر بذاری بگی آقای بعثی، بیا اینجا رو بزن!» گفت: «نه، از کف خورده.» گفتم: «جانم، تیری که از این سمت می‌خوره با تیری که از اون سمت می‌خوره، زمین تا آسمون فرق داره. با این کارها جز اضافه‌خدمت و تنبیه هیچی نصیبتون نمی‌شه.» 🔸️این‌ها را گفتم، اما دلم سوخت و برایش درخواست آمبولانس کردم. آقای میرزایی خبردار شد و گفت: «برای این‌گونه افراد آمبولانس نداریم.» او خودش قبل از اینکه سپاهی شود ارتشی بود و نحوۀ برخورد در نظام را می‌دانست. من به‌فرمان آقای میرزایی، چند روزی سرباز را نگه‌داشتم، اما پایش داشت عفونت می‌کرد و در آن صورت انگشتانش باید قطع می‌شد. ناچار او را به عقب فرستادم و این بار، علاوه‌بر اعلام شفاهی، کتباً نیز گزارش واقعه را ارسال کردم تا با جانبازان و ایثارگران حقیقی مشتبه نشود. 🔸️پس از این ماجرا، به مقر فرماندهی رفتم و با آقای احمدوند جانشین گردان، تا جایی که می‌شد بگومگو کردم. گفتم: «صبر این بندگان خدا لبریز شده. یا تعویضشون کنید، یا حداقل نیروی اضافه بدید من بتونم دو روز هم که شده بفرستمشون مرخصی که حال‌وهوایی عوض کنن.» 🔸️آقای احمدوند گفت: «همینی که هست. بیش از این نیرو نداریم؛ چه کنیم؟» گفتم: «اگر شرایط به این سختی دارید به من بسیجی بدید. اگر سرباز می‌دید باید خواب و خوراک و استراحت و مرخصی هم بهشون بدید. این حقشونه.» این را گفتم و با ناراحتی بیرون آمدم. البته جنگ همین است. گاهی جز داد زدن و گاهی جز داد شنیدن کاری از انسان برنمی‌آید. این را می‌دانستم که فرماندهان هیچ کوتاهی نمی‌کنند و اگر دستشان برسد کم نمی‌گذارند، ولی راه دیگری برای حمایت از نیروهایم جلوی پایم نبود. یک ماه پدافندی تپه‌پنجه‌ای با این اوصاف ادامه پیدا کرد و پس از آن، با آمدن نیروی تازه‌نفس، تعویض شدیم. 🔸️چند ماه بعد، حاج‌مهدی ظفری را در قم دیدم. او با حضور حاج‌میرزا سلگی در بخش ستادی سپاه، فرماندهی گردان حضرت اباالفضل(ع) را به‌عهده گرفته بود و با شناختی که از من داشت، برای حضور در گردان دعوت کرد. مرحلۀ دوم عملیات نصر8 در ارتفاعات ماووت، در شرف وقوع بود و گردان برای حضور در این عملیات، سازمان‌دهی می‌شد. خبر را به طلاب مدرسۀ مهدی موعود رساندم و این بار در اتفاقی بی‌نظیر، سی نفر روحانی با همدیگر اعزام شدیم. 🔸️ مقصد آغازین ما پادگان چهارزبر بود که عقبۀ لشکر در منطقۀ غرب کشور به‌شمار می‌رفت. در پادگان، به‌صف شدن سی روحانی پیشاپیش گردان، نمای زیبا و غرورآفرینی داشت. خیلی از گردان‌ها نزد حاج‌مهدی ظفری می‌آمدند و می‌گفتند چند تا از این روحانیون را به ما بده؛ اما حاجی با لبخند می‌گفت: «نمی‌شه؛ اینا خط‌شکن‌های ما هستن و روی شهادتشون حساب باز کردم.» ادامه دارد...... ⚘بیاد_شهدا ⚘دفاع_مقدس 💔جنگ_تحمیلی @mahale114 💐⚘💐⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🍀🌿 🔸️خصوصیّت امامت: 💥قال الامام المهدی عليه السلام : 🔸️وَجَعَلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ إخْوانِهِمْ وَ بَنى عَمِّهِمْ وَ الْأدنينَ فَالْأدْنينَ مِنْ ذَوِى أرْحامِهِمْ فُرْقْاناً بَيِّناً 🔸️ يُعْرَفُ بِهِ الْحُجَّةَ مِنَ المْحَجُوج، وَالاْءمامَ مِنَ الْمَأْمُومِ، 🔸️بِأنْ عَصَمَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَبَرَأهُمْ مِنَ الْعيُوبِ. 🔸️ وَطَهَّرَهُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ نزَّهَهُمْ مِنَ الْلَّبْسِ وَ جَعَلَهُمْ خُزّانَ عِلْمِهٍ، وَ مُسْتَوْدَعَ حِكْمَتِهِ، وَ مَوْضِعَ سِرِّهِ وَ أيَدَّهُمْ بِالدَّلائلِ، 🔸️وَ لَوْلا ذلِكَ لَكانَ النّاسُ سَواءً وَ لاَءدَّعى أمْرَاللّه ِ عَزَّوَجَلَّ كُلُ اَحَدٍ وَلَما عُرِفَ الحقُّ مِنَ الْباطِلِ وَ لاَ الْعالِمُ مِنَ الْجاهِلِ. 💥از حضرت مهدى عليه السلام نقل شده كه فرمود: 🔸️و ميان آن امامان و برادرانشان وپسر عموها و خويشان نزديك آنان تفاوت آشكارى قرار داد. 🔸️تا حجّت خدا از مردم عادى شناخته شود و امام و مأموم از يكديگر مشخصّ گردد. 🔸️ از اين رو آنان را از گناهان و لغزشها و اشتباهات و پليديها و عيبها مصون و معصوم قرار داد و آنان را خزينه هاى علم و حكمت و جايگاه اسرار خود قرار داد. 🔸️و آنان را با دلايل و برهان تأييد كرد و اگر چنين نمى كرد. 🔸️ همه مردم برابر بودند و هر كس ادعاى رهبرى و امامت مى كرد و حق و باطل و عالم و نادان تشخيص داده نمى شد.۱ -------------- ۱-بحارالانوار 53: 194. 💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 انتظار یعنی «آماده‌باش» بیانی از رهبر معظّم انقلاب مدّ ظله العالی: 🔸️انتظار یعنی «آماده‌باش»! باید «آماده‌باش» باشیم. 🔸️انسان مؤمن و منتظر، آن‌کسی است که در حال «آماده‌باش» است. 🔸️اگر امامِ شما که مأمورِ به ایجاد عدالت و استقرار عدالت در کلّ جهان است، امروز ظهور بکند، باید من و شما آماده باشیم. 💥این «آماده‌باش» خیلی مهم است؛ انتظار به این معنا است. 🆔 @balagh_ir 🌾🌺🌾🌺💎
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 | دست به دامان قطب عالم امکان 💥اثرات توسّل به امام ع در زندگی 🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah 🌾🌺🌾🌺
30.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️ مستند کوتاه | آسید محمدعلی 💥 روایتی از زندگی و سیره انقلابی حضرت آیت‌الله سیدمحمدعلی علوی گرگانی و دیدارهای ایشان با رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، که در ایام سالگرد رحلت این مرجع عظیم‌الشان منتشر میشود 💥 رهبر معظم انقلاب: این مرجع معظم در قضایای گوناگون انقلاب و مسائل کشور همواره وفادارانه در کنار مردم و پشتیبان نظام مقدس بودند و خدمات ارزشمندی کرده‌اند که موجب فیض و رحمت الهی است ان‌شاءالله. ۱۴۰۰/۱۲/۲۴ 💻 Farsi.Khamenei.ir 🍂 @gharar_a 💐⚘💐⚘
🌹عطر_یار 🔸ما همه بیمار هجران توایم 💥یا امام العصر ما زان توایم بنده انعام و احسان توایم 💥برنمیداریم سر از خاک درت تا ابد بر عهد و پیمان توایم 💥در صراط مستقیم بندگی پیرو ارشاد و برهان توایم 💥پُر شود از فتنه، گر روی زمین بیم نَبوَد چون غلامان توایم 💥پیشه ما عشق و شوق کوی تو است چاکرانه سر به فرمان توایم 💥هر کسی مطلوب و معشوقی گرفت ما گرفتار و پریشان توایم 💥هر کسی را علت و بیماری است ما همه بیمار هجران توایم 💥دردمندانیم از سوز فراق جملگی محتاج درمان توایم 💥مُلک دنیاگر همه از آنِ ما است ریزه خواران سَر خوان توایم 💥ور چو خورشیدیم بر اوج سپهر ذرهای از مهر رخشان توایم 💥«لطفی صافی» بگو با وجد و شوق یا ولیّ عصر ما زان توایم۱ ------------ 💥۱-بیان ✍از مرحوم حضرت آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی ره http://Eitaa.com/ofogh _howzah 💐⚘💐⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🍀💐 💥مژده ای دل که مسیحا پسری آمده است بهر ارباب، چه قرص قَمری آمده است ⚘ان یَکادست به لبهای ملائک، به فَلک العجب، ماه‌تر از مَه بشری آمده است 🌸میلاد باسعادت حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان مبارک باد. 🌾🌺🌾🌺
🌿🍀🌿 🔸️بهترین اعمال: 💥امام صادق عليه السلام در جواب كسى كه پرسيده بود : ما أفضَلُ ما يُفعَلُ فيهِ (شَعبانَ) 🔸️ الصَّدَقَةُ و الإستِغفارُ ؛ 💥امام صادق عليه السلام در جواب كسى كه پرسيده بود : 🔸️چه عملى در ماه شعبان برتر است؟ فرمودند : 🔸️صدقه و استغفار .۱ --------------------------- .۱-از کتاب اقبال الأعمال ، ج 3 ، ص 294 . 💐⚘💐⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 «مناجات شعبانیه» را بخوانید ... 💥بیا ن از حضرت امام امام خمینی (ره) 🆔 @balagh_ir ⚘💐⚘💐
🌿🍀🌿 💥در مورد تربیت فرزندان در مسجد: 🔸️ راحت‌ترین راه تربیت این است که پدر، دست خانواده را بگیرد و به مسجد بیاورد. در مســـــجد چیزهایی می بینند که آن‌ها را تربیت می‌کند. بچه می‌‌بیند مردم نماز می‌‌خوانند؛ لذا نماز خواندن بر او چاپ می‌‌خورد. می‌‌بیند در رمضان روزه می‌‌گیرند، چاپ می‌‌خورد. می‌‌بیند عده‌ای منبــــــــر می‌‌روند و از ولایت امیرالمؤمنین می‌‌گویند، چاپ می‌‌خورد.... 🔸خلاصه همه‌ی اینها مربی است. بدون زحمت، خود به خود بچه‌‌‌ها بار می‌‌آیند. انسان می‌‌بیند بعد از مدتی بچه نماز می‌‌خواند و حمد و سوره‌اش هم درست شده است. اما اگر بخواهی آن‌ها را به مسجد نیاوری و خــــــودت آن‌ها را درست کنی، حتی اگر ۲۴ ساعت هم بنشینی، درست نمی‌‌شود. 🔹در مسجد بدون زحمت هم یاد می‌‌گیرد، هم با آدم‌های خوب معاشرت می‌کند و خستگی اش در می‌‌رود و اُنسش تأمین میشود، و هم .... بنابراین باید پدر و مادر حواسشان جمع باشد و بچه‌‌‌ها را به عنوان امانت بپذیرند و تربیت کنند. 🔍 نکات 💥بیان از مرحوم یة_الله_خوشوقت ره 💥از✍ استاد، مهدوی_ارفع @yamahdiadrekni72 💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 خیانت همسایه، در عملیات‌های تروریستی علیه ایران 🔹‌ آیا باکو به حیاط خلوت تروریست‌های تکفیری و صهیونیستی تبدیل شده است؟؟ 💥جهاد_تبیین @mahale114 💐⚘💐
✅خواص آب زرشک طبیعی ✍️آب زرشک برای سم زدایی خون، کبد و کلیه، کاهش فشارخون بالا، درمان دیابت، کاهش چربی و کلسترول خون، درمان جوش صورت، لاغری و کاهش وزن و درمان سنگ کیسه صفرا مفید می‌باشد. همچنین خون شما را پاکسازی و تصفیه می‌کند. طرز تهیه آب زرشک: مقداری زرشک را خوب بشویید و ۲۴ ساعت در آب خیس کنید، سپس آن را در مخلوط کن بریزید و خوب مخلوط کنید. از صافی رد کنید آب زرشک شما آماده است. ☜【طب شیعه】 🍏 @tebshia20🌿
🌿🍀🌿 🔸️فصل دهم : صفحه چهارم : نماز ناتمام 💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... وقتی قرار شد روحانیون برای نمازجماعت به گردان‌های دیگر بروند و سریع برگردند، حاجی کوتاه آمد. گردان ما شده بود سازمان تبلیغات. قبل از اذان، تعداد زیادی ماشین تبلیغات می‌آمد دنبال ائمۀجماعت و بعد از نماز، آن‌ها را برمی‌گرداند. دوستان طلبه در همۀ دسته‌ها سازمان‌دهی شده بودند، اما پیشنهاد دادم قبل از شروع به کار گردان، همه باهم یک پیاده‌روی تاکتیکی داشته باشیم و این همبستگی را حفظ کنیم. 🔸️ صبح زود، همۀ دوستان با رعایت نظم، با پوتین‌های واکس‌زده، لباس‌های خاکی و عمامه‌به‌سر، به‌ستون می‌شدیم و کوهنوردی می‌کردیم. بچه‌ها ما را دستۀ «آخوندها» نامیده بودند و به همدیگر نشان می‌دادند. بعد از آن، در دسته‌های خود پخش می‌شدیم و کارهای روزانه را شروع می‌کردیم. همین سحرخیزی و نظم الهام‌بخش دیگر برادران بود و به اجرای هرچه بهتر برنامه‌های روزانه کمک می‌کرد. 🔸پس از این وقفه در پادگان، به‌سمت منطقۀ عملیاتی راه افتادیم. ابتدا به بانه رفتیم و از آنجا با کامیون‌های مهروموم‌شده، به‌نحوی که دشمن شک نکند به ارتفاعات مرزی بوالحسن رسیدیم. تاریکی شب که پردۀ استتار انداخت، به‌ستون شدیم و مخفیانه با عبور از ارتفاعات پرپیچ‌وخم ماووت از کوه گمو گذر کردیم. پس از آن، با عبور از پل سیدالشهدا، به‌سمت ارتفاع گُرده‌رَش تغییر مسیر دادیم و با عبور از یک رودخانۀ فصلی، خودمان را تا پای قلۀ گرده‌رش رساندیم. هدف از عملیات نصر8 تصرف همین ارتفاع بود که خط‌الرأس کشیده‌ای داشت و مثل سلسله‌قلل به‌نظر می‌رسید. در مرحلۀ اول عملیات، لشکرهای مختلف از نقاط مختلف به این منطقۀ وسیع حمله کرده بودند و در مرحلۀ دوم، یال جنوبی ارتفاع نصیب گردان ما شده بود. در گرده‌رش، دشمن بر قلۀ آن موضع داشت و ما زیر پایش بودیم. کمی بالا کشیدیم و در غار بزرگی مستقر شدیم که به‌راحتی یک گردان در آن جا می‌شد. تا اطلاع ثانوی آزادباش دادند و دیگر خبری نشد. صدای نم‌نم باران در کوهستان به گوش می‌رسید و غار از نفس یک گردان آدم، دم کرده بود. زمان طلایی حمله در حال سپری شدن بود و فرصت شبیخون داشت از بین می‌رفت. رفت‌وآمد‌های علی‌آقا چیت‌سازیان و نیروهای اطلاعاتی‌اش غیرطبیعی بود و خبر از مشکلی می‌داد. با طلوع فجر، نمازم را زیر سقف کوتاه غار، نشسته خواندم و بعد از تعقیبات، کاری نداشتم. قدری چرت زدم. بیدار که شدم باران قطع شده بود و هوا رو به طلایی شدن بود. از اینکه آب‌وهوا برای عملیات آماده است خوشحال شدم، اما باز خبری از عملیات نشد. از این بی‌تحرکی خسته شدیم. یکی از رزمنده‌ها افسر نیروی هوایی ارتش بود و به‌عنوان بسیجی داوطلب به جبهه آمده بود. در آن شرایط گفت: «بچه‌ها، برای اینکه روحیه بگیرید، شعری می‌خونم شما آهسته با من تکرار کنید: صبح که ساعت چهار برپا می‌زنن می‌خوریم چای شیرین با خوشگل بربری بربری بربری. بربری بربری.» شعر با لحن ملایمی ‌شروع می‌شد و وقتی به بربری‌ها می‌رسید سبک مرگ بر شاه زمان انقلاب را می‌گرفت و آخرین بربری محکم و کوبنده ادا می‌شد. با این شعر، شوری در بچه‌ها افتاد و با همخوانی و کف‌زنی با او همراه شدند. گفتم: «چه خبرتونه؟ منطقه رو گذاشتید روی سرتون.» حاج‌مهدی ظفری که فکر روحیۀ بچه‌ها بود، چیزی نگفت و خستگی بچه‌ها حسابی دررفت. آن شب را هم در غار ماندیم و پس از استراحتی کافی، به روز دوم رسیدیم. از نیمۀ روز، باران دوباره آغاز شد و این بار شدید و سیل‌آسا باریدن گرفت. اگر هنوز ذره‌ای امید برای انجام عملیات باقی مانده بود، با این باران نا‌امید شد. بعدازظهر علی‌آقا چیت‌سازیان آمد و گفت: «شب عملیات، تیم گشتی‌های دشمن رو که به شناسایی اومده بودند اسیر کردیم. توی بازجویی‌ها متوجه شدیم عملیات لو رفته و بعثی‌ها منتظر ما هستن. پس از بررسی‌های فراوان به این نتیجه رسیدیم که انجام عملیات به صلاح نیست و باید برگردیم.» زیر باران شدید آذرماه، از غار بیرون زدیم و به‌سمت عقبه به‌راه افتادیم. در روز که به قلۀ گرده‌رش نگاه کردم واقعاً عظمت داشت و رسیدن به فراز آن ساعت‌ها طول می‌کشید. وقتی به پل رودخانۀ فصلی رسیدیم، آب بالا آمده بود و جریان تند آب به پایمان می‌خورد. ما که جلوتر بودیم با کمک طنابی که برای حفظ تعادل کشیده بودند رد شدیم و آن‌سوی رودخانه منتظر بچه‌ها ماندیم. در همین هنگام، رودخانه طغیان کرد و بچه‌هایی که در حال عبور بودند در آب شناور شدند. دست همه به طناب بود. شیخ آیت زرینی که نزدیک‌تر بود را می‌دیدم که زیر آب می‌رود و درمی‌آید و درعین‌حال، تلاش می‌کند خود را از سیلاب خارج کند. در همین شرایط حساس ناگهان طناب پاره شد و آب همه را با خود برد... ادامه دارد....... ⚘بیاد_شهدا ⚘دفاع_مقدس 💔جنگ_تحمیلی @mahale114 💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🍀🌿 💥قال الامام الكاظم عليه السلام : 🔸️ وَاللّه ِ ما اُعْطِىَ مُوْمِنُ قَطَّ خَيْرَ الدُّنْيا وَالآْخِرَةِ، 🔸️ اِلاّ بِحُسْنِ ظَـنِّهِ بِاللّه ِعَزَّوَجَلَّ 🔸️وَ رَجائِهِ لَهُ 🔸️ وَ حُسْنِ خُلْقِهِ 🔸️ وَالْكَفِّ عَنِ اغْتياب الْمُؤمِنينَ؛ 💥امام كاظم عليه السلام : 🔸️به خدا قسم خير دنيا و آخرت را به مؤمنى ندهند مگر 🔸️به سبب حسن ظن واميدوارى او به خدا 🔸️و خوش اخلاقى اش 🔸️ وخوددارى از غيبت مؤمنان.۱ -------------------- ۱-بحارالأنوار، ج 6، ص 28، ح29 💐⚘💐
🌿🍀🌿 🔸عقل را جدی و جدی و جدی بگیرید! 🔸️ چه طور شما قرآن را دو دستی و بااحترام می گیرید؟ چه طور وقتی حرم حضرت معصومه (س) میروید، عقب‌عقب بر میگردید تا پشتتان به ضریح نباشد؟ این عقل خودتان را هم جدی بگیرید. وقتی فهمیدید چیزی بد است، سرسری نگیریدش. اگر عادت کردید به متابعت عقل، آن ک وقت یک استادی مثل آقای بهجت گیرتان می آید و دستتان را می گیرد. 🔸️ دنبال پیدا کردن امثال آقای بهجت، نرو. فایده ندارد. در عوض این عقلی که خدا به تو داده را جدی بگیر. 🔸️اینهایی که زیاد استخاره می کنند، [عقلشان ضعیف میشود]. به عقلت رجوع کن! خودت میتوانی فکر کنی، اما به جای فکر کردن، استخاره می کنی! به جای مشورت کردن، استخاره می کنی! خدا استخاره را داده برای 🔸️تعطیل_فکر و مشورت؟! 🔸️ برای اینکه با خودت بگویی: «من که می توانم استخاره کنم، چرا مشورت کنم»؟!! مثلاً می خواهد زن بگیرد؛ بدون مشورت، استخاره می‌کند! خب همین، کار دستش می دهد. 🔸️اول مقلد_عقلت باش. اگر عقل تو، دست تو را نگیرد و به امام زمان(ع) نرساند، هیچ عالِمی نمی تواند این کار را برای تو بکند. واسطه بین تو و امام زمان، این عقل تو است. البته از عقل نپرس چرا نماز ظهر چهار رکعت است. چرا صبح دو رکعت است؟ چرا رکوع؟ چرا سجود؟ پعقل می گوید به من چه؟! من برای این کار نیامدم. 🔸️در دوستانت هر کسی که دیدی متابعتش نسبت به عقلش بیشتر است، دوستی‌ات را با او تداوم بده. بیشتر کن. فاصله‌ات با هر کدام از دوست‌هایت به اندازه فاصله آنها با عقلشان باشد. 🔸️ خیلی عقل را جدی بگیرید. عقل را جدی بگیرید. عقل را جدی بگیرید.۱ -------- 💥بیان از مرحوم آیت الله حائری شیرازی @haerishirazi 💐⚘💐
خود را سالم به خدا برسانیم.mp3
1.36M
💥 خود را سالم به خدا برسانیم... 💥ببان از مرحوم آیةالله مشکینی 🆔 @balagh_ir 💐⚘💐⚘
دیکتاتور - roshangari.ir.mp3
5.18M
💥با شنیدن این صوت متوجه دیکتاتور بودن رهبر ایران می شوید!! 💥دفاع کردن از حق 💥جهاد_تبیین 💐⚘💐⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆دوباره ببینید و این بار با دقت. 💥واقعا باید به چنین شخصیتی ، و چنین نعمتی لحظه به لحظه افتخار کرد... ✅افتخار واقعی یعنی همین. واقعا دیدنیه 💥بیان از استاد زمانی، فرنگی بین الملل @spoh_ir 💐⚘💐⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 برشی از سخنرانی قابل تأمل "سردار جباری" مشاور فرمانده کل سپاه و فرمانده اسبق سپاه ولی‌امر 💯 بخصوص جوانان عزیز که از حقایق تاریخ آگاه نیستند توجه کنند⚠️ 💐⚘💐
🌿🍀🌿 🔸️فصل دهم : صفحه پنجم : نماز ناتمام 💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... بچه‌ها سریع به پایین‌دست دویدند و توانستند عده‌ای را از آب بگیرند. شیخ آیت نجات پیداکرد و وقتی به ما رسید غرق در گل بود و نای راه رفتن نداشت. 🔸️از بین افراد غرق‌شده، علی ملکی و حمیدرضا قبادی مفقود شدند و هرچه گشتند، نتوانستند آن‌ها را پیدا کنند. آن‌ها در همان صحنه به‌شهادت رسیدند و پس از چهار ماه، پیکرشان بازگشت. با طغیان رودخانه، نیمی ‌از گردان پشت آب گیر کردند و ما مجبور به حرکت شدیم. 🔸️شیخ دانیال زرینی که بزرگ‌تر از همۀ ما بود، جلودار شد و در بین گل‌ولای شروع به حرکت کرد. ایشان قد رشیدی داشت و با پاهای بلندش، تندتند گام‌های بلند برمی‌داشت. به شیخ گفتم: «کمی مراعات ما رو هم بکن. ما دو قدم باید بیایم تا یک قدم شما بشه.» می‌گفت: «نه، باید راه بیاید.» 🔸️ازآنجاکه آن عملیات بیشتر در غار گذشت، بین ما رزمندگان به عملیات «غار» معروف شد. پس از ناکامی ‌ما در اجرای عملیات و بازگشت به عقبه، گروهی برای اجرای یک عملیات جدید سازمان‌دهی شدند و قرار شد جلو بروند. حاج‌مهدی ظفری در لحظه حرکت، نام من، شیخ حمزه سوری و شیخ خلیل احمدوند را خط زد و گفت: «شماها بمونید؛ شما رو نیاز دارم.» 🔸️گفتم: «حاجی، ما طلبه‌ها باید خط‌شکن باشیم، باید جلودار باشیم. جای ما اینجا نیست.» اما حاجی به‌هیچ‌وجه زیر بار نرفت و ذره‌ای از مواضعش کوتاه نیامد. انگار قلبم به ماشین حمل نیروها بند بود و با رفتنش داشت از جا کنده می‌شد. 🔸️ شیخ خلیل یواشکی سوار شد که برود. گفتم: «بیا الان قتیل‌الحمار می‌شی. باید اجازۀ فرمانده رو بگیریم و بریم.» 🔸️همین‌طور که به حاج‌مهدی خواهش و تمنا می‌کردم، ناخودآگاه مثل بچه‌ها، پایم به زمین کوبیده می‌شد و التماس از زبان بدنم می‌ریخت. رزمنده‌ای آن‌طرف‌تر ایستاده بود و با دیدن رفتار من گفت: «خب اگر می‌ترسید نیاید جبهه. مجبور که نیستید.» با نگاهم به او گفتم: «ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی!» 🔸️او دوباره حرفش را تکرار کرد و گفت: «چرا وقتی می‌ترسید می‌آید جبهه؟» روح‌الله سوری سرش داد زد و گفت: «اول بیا ببین اینا برای چی التماس می‌کنن، بعد حرف بزن.» آن روز هرچه کردیم، حاج‌مهدی ما را به عملیات نفرستاد و اتفاقاً عملیات لغو شد و بچه‌ها برگشتند. این بار مأموریت یافتیم برای حفظ و حراست از حملات دشمن در خطوط پدافندی مستقر شویم. 🔸️منطقۀ مرتفعی در زیر ارتفاعات گمو به من سپرده شد تا به‌همراه هفتاد-هشتاد نیرو از آن پاسبانی کنیم. منطقه از لحاظ موانع طبیعی، تقریباً مثل تپه‌پنجه‌ای بود و از لحاظ مکانی، فاصلۀ چندانی با آن نداشت. 🔸️یک کیانی در آنجا با ما بود که علی‌رغم جثۀ ضعیفش، بسیار پرتلاش و کاری بود. ما به‌زبان محلی به او پوشله می‌گفتیم. بااینکه شب‌کوری داشت و چشمش در شب نمی‌دید، اصرار داشت شب‌ها نگهبانی بدهد و برای این ارادۀ قاطع، راهکار داشت. او چوب بلندی دست می‌گرفت و با گوش تیزش اگر کوچک‌ترین صدایی می‌شنید، چوب را به‌سمت آن می‌چرخاند. اگر چوب به کسی می‌خورد ایست می‌داد و اگر جوابی از نیروهای خودمان نمی‌شنید با تیراندازی ما را خبر می‌کرد. من با حاکم شیراوند و خدامراد کیانی هم‌سنگر بودم. روزی سر سفره نشسته بودیم و داشتیم ناهار ساده‌ای می‌خوردیم. در همین هنگام، بچه‌ها با تلفن قورباغه‌ای مرا خبردار کردند و گفتند: «بدو، عراقی‌ها اومدن.» من بادگیر خود را در سوراخی چپانده بودم. با این خبر، سریع بادگیر را بیرون کشیدم، اما همراه بادگیر چند تکه گوشت قرمز بیرون آمد و توی سفره افتاد. حاکم و خدامراد انگار جن دیده باشند سفره را پس زدند و شروع کردند دست‌وپا زدن. جلو که آمدم دیدم چند بچه‌موش تازه متولد شده روی تکه‌های نان افتاده است. من با دیدن پوست نازک و بی‌موی موش‌ها حالم به‌هم خورد و ناهار نصفه‌ونیمه را بالا آوردم. حاکم و خدامراد هم هنوز خودشان را عقب می‌کشیدند و با وضع خنده‌داری فرار می‌کردند. 🔸️هرگاه به نمازجمعۀ نهاوند می‌روم حاکم را می‌بینم که با پسرش به نمازجمعه آمده. آنجا دوباره یادی از این خاطره می‌کنیم و به پسرش می‌گویم که «بابات از موش می‌ترسید». 🔸️چند لحظه‌ای مشغول بالا آوردن شدم و همین‌که حالم خوب شد، به بچه‌ها گفتم: «خودتون یه فکری بکنید، من رفتم.» 🔸️دیگر از خیر بادگیر گذشتم و دویدم. وقتی به سنگر کمین رسیدم دیدم از بعثی‌ها خبری نیست و بچه‌های اطلاعات‌عملیات با بعثی‌ها اشتباه گرفته شده‌اند. ادامه دارد....... ⚘بیاد_شهدا ⚘دفاع_مقدس 💔جنگ_تحمیلی @mahale114 💐⚘💐⚘