📌نکته:
🔸در تحلیل هر پديده انسانی سویه ها و جنبه های مختلف انسان را می بایست در نظر گرفت:
جنبه معرفتی _ منطقی
جنبه روانشناختی _ عصب شناختی
جنبه تربیتی _ هویتی
جنبه فرهنگی _اجتماعی
جنبه فطری _ سرشتی
🔷مشکل علوم انسانی موجود، تخصص گرایی مفرط و تحویلی انگاری انسان و تقلیل انسان به یک ساحت از ساحت های حیاتی و وجودی او است. موضوع هر رشته از رشته های علوم انسانی موجود، "انسان تک ساحتی" است. یعنی شناخت انسان در یک ساحت و حتی شاید در یک لایه را رسالت خود می داند و از ساير ساحت ها و لایه ها غفلت دارند و با باور به کفایت همان دانش تک ساحتی، به تحلیل پدیده های پیچیده انسانی می پردازند و توصیه ها و تجویزهای حل مسئله ای صادر می کنند.
🔸در حالی که انسان، موجودی پیچیده، چند ساحتی و چند لایه است که همه آن ساحات و لایه های به صورت روابط شبکه ای پیچیده در محصولات انسانی اعم از بینش ها، گرایشها و کنش های آدمي حضورِ تأثيرگذار دارند.
🔹انسان در عین وحدت وجودی، حداقل ترکیبی است از: ۱. بدن، ۲. ذهن، ۳. نفس، ۴. فطرت و هر کدام از این اجزا، دارای لایه های طولی و سطوح عرضی متنوع و متکثر است. که در در عین تنوع و تکثر کاملا به هم مرتبط و دارای فعل و انفعال متقابلند.
هدایت شده از امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 وجود شریف
فیلمی از دیدار آیت الله العظمی صافی گلپایگانی با رهبر معظم انقلاب
🔹دعای شما برای ما یکی از ارزشمندترین چیزهایی است که در زندگی ما ...
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
هدایت شده از امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌مکاشفه مرحوم آقا سيد جمال گلپايگاني
✍ به نقل از آیت الله العظمی #لطف_اللَّه_صافي_گلپايگاني به روایت استاد #شهید_مطهری :
🔸مرحوم آقاي #سيد_جمال_گلپايگاني رضوان اللَّه عليه يکي از مراجع تقليدِ تقريبا عصر حاضر بودند که حدود پانزده سال پيش به تهران هم آمدند و اکنون حدود ده سال است که فوت کردهاند. من در تهران خدمت ايشان رسيده بودم و قبلا هم البته ايشان را ميشناختم.
🔹مردي بود که از اوايل جواني که در اصفهان تحصيل ميکرده است [اهل تقوا بوده] و افرادي که در جواني با اين مرد محشور بودهاند او را به تقوا و معنويت و صفا و پاکي ميشناختند و اصلا وارد اين دنيا بود و شايد مسيرش هم اين نبود که بيايد درس بخواند و روزي مرجع و رئيس بشود. اين حرفها در کارش نبود و تا آخر عمر به اين پيمان خودش باقي بود. به طور قطع و يقين آثار فوقالعادهاي در ايشان ديده ميشد.
🔸آقاي #لطف_اللَّه_صافي_گلپايگاني- که الآن از فضلاي قم است و مرد خوبي است- قصهاي را براي من نقل کرد، بعد من از پسر مرحوم آقا سيد جمال هم پرسيدم، گفت که «آقا خودش براي خود من هم نقل کرد».
🔹قضيه اين بود که مرحوم آقا ضياء عراقي که از مراجع نجف بود- ظاهرا- در سنه 22 فوت کرد. آن وقت ما در قم بوديم. يک سال قبل از فوت آقا سيد ابوالحسن بود و از نظر تدريس و علميت، حوزه نجف را مرحوم آقا ضياء و مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهاني معروف به کمپاني اداره ميکردند، رياست با مرحوم آقا سيد ابوالحسن بود. مرحوم آقا شيخ محمد حسين استاد آقاي طباطبائي بود. او غير از مقام علميت، در معنويت هم مرد فوقالعادهاي بوده. از آن اشخاصي بود که نمونه سلف صالح بود، که ميگفتند گاهي در عبادتْ ليلةالرکوع و ليلةالسجود داشت يعني گاهي يک شب تا صبح در رکوع بود و گاهي يک شب تا صبح در سجود بود. با اينکه به کارهاي علمياش ميرسيد وقتي هم به عبادت ميپرداخت يک چنين کسي بود، که آقاي طباطبائي خودمان قصهها و حکايتها از ايشان دارند و حتي خوابهاي خيلي فوقالعاده از اين استاد بزرگوارش دارد.
🔹مرحوم آقا ضياء فوت کرد يعني نجف که دو پايه تدريس داشت يک پايهاش خراب شد.
محروم آقا شيخ محمد حسين تنها پايهاي بود که باقي ماند. بعد از يک هفته مرحوم آقا شيخ محمد حسين هم ظاهرا با سکته مغزي از دنيا رفت؛ گفته بودند از بس که زياد فکر ميکرد، و کتابهايي که از او باقي مانده اين امر را نشان ميدهد؛ ميگفتند که شايد همين فکر خيلي زياد منجر به سکته مغزي شده. به هر حال يک هفته بعد ايشان سکته و فوت کرد.
🔸مرحوم آقا سيد جمال در حالي که نماز شب ميخوانَد و در قنوت وَتْر مکاشفه ميکند، مرحوم آقا ضياء را ميبيند که دارد ميآيد و از او، يا خود ايشان ميپرسد يا ميپرسند کجا ميروي؟ ميگويد آقا شيخ محمدحسين فوت کرده، ميروم براي تشييع جنازهاش. بعد مرحوم آقا سيد جمال کسي را ميفرستد که برويد ببينيد خبري هست، آيا آقا شيخ محمد حسين فوت کرده؟ ميروند ميبينند ايشان سکته کرده.
🔸آقاي #صافي گفت «من خودم از آقا سيد جمال قضيه را شنيدم». بعد من از پسرش آقا سيد احمد هم که الآن در تهران است قضيه را پرسيدم گفتم که من چنين قضيهاي شنيدهام، گفت اتفاقا من خودم آن شب آنجا بودم و کسي که آقا مأمور کرد من بودم و گفت که من در مکاشفه اين جور ديدم که آقا ضياء ميآمد و گفت «من ميروم براي تشييع جنازه آقا شيخ محمد حسين» آقا شيخ محمد حسين فوت کرده يا نه؟ رفتم ديدم ايشان فوت کرده.
🔸اين، پديدهاي است غير قابل انکار و منحصر به يک نفر و دو نفر، آقا سيد جمال و ديگري نيست، الآن هم هستند افرادي که اين طور هستند.
منبع: نبوت، ص۱۹۳
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌تفکر انتقادی
🔹بخش زیادی از میزان و کیفیت روابط انسانی معلول عناصر شناختی و معرفتی و محصول بیانِ زبانی (گفتار و نوشتار) اندیشه های ذهنی و برداشتها و قضاوتهای خود از پدیده ها، افراد و حوادث است. انسان از این طریق (افعال گفتاری) مکنونات قلبی خود را آشکار و در دیگران تأثير می گذارد و به تبع دیگران نیز در برابر این کنش، واکنش نشان خواهند داد و با زبان و گفتار پیامی را منتقل می کند که یا نشان از رضایت است و پذیرش و یا دال بر ناراحتی و انکار و شاید هم دلیل بر بی تفاوتی و بی اهمیتی.
🔸براساس این مطلب، روشن می شود که شیوه بیان و کیفیت پیام در میزان و کیفیت روابط انسانی و مناسبات اجتماعی دخیل است.
🔹 در زمینه اصلاح شیوه ها و بهبود انتقال پیام، باید از اخلاق و آداب و رسوم، هنجارهای اجتماعی، هنر و فن خطابه کمک گرفت تا بهترین و مناسب ترین شیوه شناخته و در راستای سالم سازی محیط انسانی و اجتماعی به کار گرفته شود.
🔸 علاوه بر شیوه های بیانی، محتوای پیام و کیفیت صحت و اتقان آن نیز بسیار مهم است. انسان در ساحت جدّی حیات، فطرتا به دنبال پیامی صحیح، جامع، صادق و کارآمد است. بدین منظور نیز دانش منطق را گرامی داشت تا ۱. راهی برای کشف حقیقت، ۲. ابزاری برای پرهیز از خطا و ۳. سنجه ای براي سنجش ادعاها و استدلالها باشد.
🔹 منطق، همان طریقه و اسلوب تفکر انتقادی است که به انسان متفکر طریق سنجش اندیشه ها و ارزیابی صوري استدلالها را آموزش می دهد تا بتواند میزان قوت و ضعف استدلالها و کیفیت ربط آنها را با نتایج آشکار سازد.
🔸 در تفکر انتقادی، استدلال حداقل باید از ۴ ویژگی برخوردار باشد:
۱. صدق قضیه ای مقدمات،
۲. ربط مقدمات به ادعا و نتیجه،
۳. صحت نظم در چینش و روابط شبکه ای مقدمات،
۴. کفایت مقدمات در اخذ نتیجه و اثبات مدعا.
هر یک از این ویژگیها نقشی در توانمندی و کیفیت استدلال دارد و متفکر حقیقت یاب و اندیشه ورز نقاد از هیچ یک بی نیاز نیست.
🔹چند نکته:
۱. اثبات صدق در محتوای قضایا و مقدمات استدلال یا از سنخ بدیهیات است که بر عهده عقل آدمي است و یا از سنخ نظریات است که در قلمرو دانش ها و رشته های تخصصی است. متفکر نقاد لاجرم باید از تخصص و دانش مربوطه کمک بگیرد.
۲. بخش زیادی از خطاهای معرفتی و تیرگی روابط انسانی در زیاده گویی و بیان مقدمات کثیر و پراکنده است به نوعی که علیرغم پنهان بودن ربط مقدمات استدلال به نتیجه، گوینده بر بیان آنها و حتی تکرار آنها اصرار دارد و آن را در کسب نتیجه دخالت می دهد. همین امر موجب سوءتفاهم ها و سوء برداشتها و عمق جدال می شود. راه حل این است که هم گوینده باید به ربط مقدمات با استدلال آگاهانه بیاندیشد و این ربط را در استدلال آشکار و اثبات کند و هم متفکر حقیقت یاب قبل از رد استدلال به دنبال کشف رابطه ی مضمر و پنهان مقدمات و نتیجه باشد هرچند ممکن است برای گوینده بدیهی باشد و حتی بدان التقاط نداشته باشد. متفکر نقاد چون به دنبال کشف حقیقت است و به دنبال مچ گیری نیست به آشکار شدن ربط ها و نسبتها در استدلال اهتمام می ورزد. حتی اگر لازم باشد گوینده را استفهام کند و یا خود بر کمیت و کیفیت استدلال بیافزاید.
در منطق بیان می شود که همه قضایا داری جهت (کیفیت ربط محمول به موضوع از حیث ضرورت، امکان و امتناع) و سور (میزان ربط میان افراد محمول و موضوع از حیث کلیت و جزییت) است هر چند ممکن است بیان نشود و به صورت قضاياي مطلقه ابراز شود اما انسان متفکر تلاش می کند تا جهت و سور قضایا را بشناسد.
۳. از عوامل دیگر موثر در قوت و صحت استدلال چینش مقدمات و نظم میان آنها است. توجه به عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مبین، کلی و جزیی، موجبه و سالبه، و از این قبیل روابط. چینش مقدمات نیز در امکان انتاج استدلال دخیل است.
۴. کفایت استدلال غیر از صحت استدلال است. ممکن از استدلالی از سه حیث پیش گفته صادق و مرتبط و منظم باشد لکن نتیجه آن اعم از مدعا و یا اخص از مدعا باشد و برای اثبات همه مدعا و یا جامعیت و عمومیت نسبت به همه افراد ممکن به مقدمات دیگر و استدلالهای پشتیبان نیازمند باشد. به عبارت دیگر، ممکن است استدلال برای تحلیل یک ساحت و یک لایه از پدیده (موضوع شناخت) کافی باشد اما از ساحت ها و لایه های دیگر غفلت داشته باشد و نسبت به آن متوقف و ساکت باشد در حالی که در مدعا از جامعیت و عمومیت ساحتها، لایه ها و یا افراد حکایت می کند.
#تفکر_انتقادی
https://eitaa.com/hekmat121/628
📌فلسفه معنوی ترنج در هنر اسلامي
🔸ترنج، تصویر جامع و مانعی از حرکت و سیر انسان به سوی خداوند است. ترنج و شمسه کلیتی از نظام شکل یافته و هماهنگ در اسلیمی و اشکال هندسی هستند این دو نما بیانگر دو کانون از روح انسانند. یکی با نظم شگرف جذبه و عشق و عرفان و دیگری نظمی آمیخته با درک و عقل و منطق،
هنگامی که این دو نماد با هم تلفیق شوند، نقش واحدی را به وجود می آورد که عکسی از تمام زیباییها، جذابیتها و علوم و فنون و حکمت و تصویری ناب از انسان کامل است. این اشکال بیانگر اشارات و تلویحاتی است که بازتاب از روح مسلمان در آن متبلور گشته است. محققاً ریشه ها و الهام های نقاش مسلمان که نقوش تزئینی مخصوصاً ترنج را طرح می کند، از این عناصر انتزاعی و رمزی بهره می جوید.
🔹نمونه عینی و مصداق بارز حرکت درونی نقش ترنج را با کمی تأمل و تعمق می توان، در احکام اسلام عموماً «نماز و حج» دانست.
حرکت ترنج به تعبیری حرکت معنایی جمله (انا الله و انا الیه راجعون) است که الگویی ذهنی و حسی است و حرکتی است که به داخل محیط چرخش کرده و حرکتی درونگرا است.
#هنر_متعالي
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121