eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
564 عکس
153 ویدیو
27 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌فلسفه جنگ در حکمت متعالیه (بخش پنجم) ✍️حضرت امام خمینی(ره) درتفسير سوره حمد: 🔹[جنگ خدایی] وقتى يك انسانى آدم شد، به همه اين مسائل عمل مى‏كند، زراعت هم مى‏كند، لكن زراعتى كه براى خداست؛ جنگ‏ هم مى‏كند. همه اين جنگهايى كه در مقابل كفار و در مقابل ستمگرها شده، از اصحاب توحيد و از اين دعاخوانها بوده [است‏]. آنهايى كه در ركاب رسول خدا، در ركاب امير المؤمنين بودند، اكثراً اهل اين جور عبادات زياد بودند. خود حضرت امير در بحبوحه جنگ‏ ايستاده بود، نماز مى‏خواند. آنجا قتال بود و او نمازش را مى‏خواند. قتال هم مى‏كرد، نماز هم مى‏خواند. وقتى هم در همان بحبوحه جنگ‏ از او يك مطلبى را پرسيدند، ايستاد توحيد برايشان‏ گفت. يك كسى گفت كه آخر در اين وقت، فرمود- به حسب نقل- ما براى اين جنگ مى‏كنيم، جنگمان براى دنيا [نيست‏]، نمى‏خواهيم با معاويه جنگ كنيم تا شام را بگيريم. شام و عراق را پيغمبر و امير نمى‏خواستند. آنها مى‏خواستند اينها را آدم كنند، مى‏خواستند جان مردم را از دست مستكبرين رهايى ببخشند. اينها هم همانها بودند كه اصحاب دعا بودند. همين دعاى كميل را كه از حضرت امير وارد شده [ببينيد]، همين آدمِ كميل بخوان، شمشير بزن است.( ص: 148) 🔸[تعلق ها ریشه جنگها] يكى از اشكالاتى كه يك كسى كه اطلاع از مسائل ندارد [مطرح مى‏كند]، اين است كه اهل عرفان مى‏گويند كه «چون كه بى‏رنگى اسير رنگ شد ...». با اينكه آن شعر در اصل مربوط به اين باب نيست، آنها اصلًا توجه هم نكرده‏اند كه آن شعر مربوط به اين باب نيست، مربوط به حقيقت نيست. مربوط به است كه بين دو تا انسان واقع مى‏شود؛ و مقصود او را چون متوجه نشده‏اند، از اين جهت گفته‏اند كه اين كفر است با اينكه اصلًا ربطى به آن مسأله ندارد؛ مسأله ديگرى است كه اين همه جنگها كه در عالم واقع مى‏شود، سر چيست و اساساً چرا جنگ‏ واقع مى‏شود. اين رنگى كه اينجا مى‏گويد، تعلقى است كه بعضى شعرا [ى‏] ديگر هم در تعبيراتشان دارند: «از آنچه رنگ تعلق پذيرد آزاد است»؛ «1» و بى‏رنگى آن است كه تعلق نداشته باشد به يك چيزى از طبيعت. وقتى تعلق نداشته باشد به طبيعت، اين نزاع واقع نمى‏شود. تمام نزاعهايى كه واقع مى‏شود، مال اين است كه انسان تعلق دارد به طبيعت، و طبيعت [را] هم به واسطه علقه‏اى كه دارد براى خودش مى‏خواهد. آن [ديگرى‏] هم تعلق دارد به طبيعت و آن را براى خودش [مى‏خواهد]. در هر شأنى از شئون، نزاع واقع مى‏شود. اين آدم مى‏خواهد بگويد كه در فطرت اصليه كه رنگ تعلقى نيست، نزاع [هم‏] نيست. اگر همان طورى كه حضرت موسى بى‏تعلق بود، فرعون هم بى‏تعلق بود، دعوا نمى‏شد. اگر در همه عالم، انبيا جمع بودند، هيچ وقت دعوا نمى‏شد؛ و اين دعوا سر تعلقات است. همه دعواهايى كه در عالم واقع مى‏شود، سر اين تعلقات است. «بى‏رنگى اسير رنگ شد»، يعنى اينكه فطرتى كه رنگ نداشت، تعلق نداشت، وقتى اسير تعلق شد، اينها دعوايشان مى‏شود. اگر اين رنگ برداشته بشود، موسى و فرعون هم آشتى مى‏كنند. اين باب، آن باب نيست؛ در عين حال آن كسى كه اين ايراد را مى‏گيرد، متوجه نشده است كه اين، راجع به دو تا موجودى است كه با هم دعوا دارند، نه راجع به اصل مسأله. (ص: 179) https://eitaa.com/hekmat121