📌تحلیل فلسفی حرکت در اجتماع بر پایه حکمت متعالیه
(شاهکار فلسفی در تحلیل حرکت در عینیت)
❇️بخش اول:
📍فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری:
🔹دانستیم كه انسان، نوعی حیوان است، از این رو مشتركات زیادی با سایر جانداران دارد. در عین حال یك سلسله امتیازات اساسی، او را از سایر جانداران متمایز ساخته است.
🔸وجوه مشترك انسان با حیوان و وجوه امتیاز او از حیوان سبب شده كه انسان دارای دو زندگی باشد: زندگی حیوانی و زندگی انسانی، و به تعبیر دیگر، زندگی مادّی و زندگی فرهنگی.
❇️پرسش های بنیادین:
🔹اینجا مسأله ای مطرح است، آن اینكه:
📌 چه رابطه ای میان حیوانیّت انسان و انسانیّت او، میان زندگی حیوانی او و زندگی انسانی او، میان زندگی مادّی و زندگی فرهنگی و روحانی او وجود دارد؟
📌آیا یكی از این دو اصل است و دیگری فرع؟
📌یكی اساس است و دیگری انعكاسی از او؟
📌یكی زیر بناست و دیگری روبنا؟
📌آیا زندگی مادّی زیربنا و زندگی فرهنگی روبناست؟
📌آیا حیوانیّت انسان زیربنا و انسانیّت او روبناست؟
🔹آنچه امروز مطرح است جنبه ی جامعه شناسانه دارد نه جنبه ی روان شناسانه، از دیدگاه جامعه شناسی مطرح می شود نه از دیدگاه روان شناسی، و از این رو شكل بحث به این صورت است كه:
📌در میان نهادهای اجتماعی آیا نهاد اقتصادی كه مربوط به تولید و روابط تولیدی است اصل و زیربنا، و سایر نهادهای اجتماعی- بالاخص نهادهایی كه انسانیّت انسان در آنها تجلّی یافته است- همگی فرع و روبنا و انعكاسی از نهاد اقتصادی است؟
📌آیا علم و فلسفه و ادب و دین و حقوق و اخلاق و هنر در هر دوره ای مظاهری از واقعیّتهای اقتصادی بوده و از خود به هیچ وجه اصالتی ندارد؟
🔸آری، آنچه مطرح است به این شكل مطرح است، امّا خواه ناخواه این بحث جامعه شناسی نتیجه ای روان شناسانه پیدا می كند و هم به بحثی فلسفی درباره ی انسان و واقعیّت و اصالت آن- كه امروز به نام «اصالت انسان» یا «اومانیسم» خوانده می شود- كشیده می شود و آن اینكه انسانیّت انسان به هیچ وجه اصالت ندارد، تنها حیوانیّتش اصالت دارد و بس، انسان از اصالتی به نام انسانیّت در برابر حیوانیّت خویش برخوردار نیست، یعنی نظر همان گروه تأیید می شود كه منكر یك تمایز اساسی میان انسان و حیوان اند.
🔹طبق این نظریّه نه تنها اصالت گرایشهای انسانی- اعمّ از حقیقت گرایی، خیرگرایی، زیبایی گرایی و خداگرایی- نفی می شود، اصالت واقع گرایی از دید انسان درباره ی جهان و واقعیّت نیز نفی می شود، زیرا هیچ دیدی نمی تواند فقط «دید» باشد، بیطرفانه باشد، هر دیدی یك گرایش خاصّ مادّی را منعكس می كند و جز این نمی تواند باشد.
🔸عجب این است كه برخی از مكاتب كه چنین نظر می دهند، در همان حال از انسانیّت و انسان گرایی و اومانیسم دم می زنند! ! ! حقیقت این است كه سیر تكاملی انسان از حیوانیّت آغاز می شود و به سوی انسانیّت كمال می یابد. این اصل، هم درباره ی فرد صدق می كند و هم درباره ی جامعه.
🔹انسان در آغاز وجود خویش جسمی مادّی است، با #حركت_تكاملی_جوهری تبدیل به روح یا جوهر روحانی می شود. «روح انسان» در دامن جسم او زاییده می شود و تكامل می یابد و به استقلال می رسد.
🔸حیوانیّت انسان نیز به منزله ی لانه و آشیانه ای است كه انسانیّت او در او «رشد» می یابد و #متكامل می شود. همان طور كه خاصیّت تكامل است كه موجود متكامل به هر نسبت كه تكامل پیدا می كند مستقل و قائم به ذات و حاكم و مؤثّر بر محیط خود می شود، انسانیّت انسان- چه در فرد و چه در جامعه- به هر نسبت تكامل پیدا كند به سوی استقلال و حاكمیّت بر سایر جنبه ها گام برمی دارد. یك فرد #انسان_تكامل یافته فردی است كه بر محیط بیرونی و درونی خود تسلّط نسبی دارد.
🔹فرد تكامل یافته یعنی وارسته از محكومیّت محیط بیرونی و درونی، و وابسته به عقیده و ایمان.
🖌مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 26
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/137