eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
564 عکس
153 ویدیو
27 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌انقلاب اسلامی و مردم چند ساحتی 🔹 انقلاب اسلامی ملت شریف ایران، یک انقلاب چند ساحتی و چند حیثیتی بود و به همه‌ی ابعاد حیات انسانی مرتبط بود. با مرور کتاب‌های متفکران و پیام‌های رهبران انقلاب اسلامی و همچنین مراجعه به شعارها و مطالبات مردمی مشخص می‌شود که انقلاب اسلامی ایران، هم الهی بود و هم مردمی؛ هم سیاسی بود و هم اقتصادی؛ هم فکری بود و هم عملی؛ هم علوی بود و هم حسینی. 🔸 انقلاب اسلامی محصول رشد فکری و بینشی مردم ایران و تحول باطنی آنها بود تحول ذهن تک ساحتی به ذهن چندساحتی. تا قبل از آن، اسلام فقط یک سلسله مناسک و شعائر فردی و عادت‌واره بود که تامین کننده سعادت اخروی تلقی می‌شد. اما بواسطه تحول باطنی ملت ایران، شناخت‌ جدیدی از اسلام و معارف قرآنی آشکار شد، ملت ایران خود را در صدر اسلام تلقی کردند و در جهان معنایی قرآن و پیامبر، سلمان و ابوذر، مقداد و اویس، یاسر و سمیه ، امام علی و امام حسن و امام حسین (سلام الله علیهم) مشارکت کردند و معانی متعالی قرآن را دوباره مرور کردند و به ساحت‌های مختلف قرآن و اسلام در عرصه‌های سیاسی و فرهنگی، اقتصادی و حکومتی، معنوی و انقلابی آن پی بردند. 🔹آری انسان انقلاب اسلامی از ذهن تک ساحتی به جهان چند ساحتی اسلام تعالی وجودی پیدا کرد، هستی اجتماعی خود را یافت و انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی را به وجود آورد و حماسه‌های بزرگ را برای پایداری و پویایی انقلاب و نظام رقم زده است تا که امروز به قدرت بزرگ منطقه‌ای و بازیگر جهانی تبدیل شده است. 🔸 راز پایداری و پویایی انقلاب اسلامی در همین نکته است که بسياري از مردم شریف ایران دارای ذهن چند ساحتی و عقلانیت ذوابعاد هستند و با تحلیل درست وقایع و حوادث، اصل را از فرع ؛ نظام را از اشخاص؛ اسلام را از افراد؛ دوست را از دشمن تشخیص و تفکیک می‌کنند و علی‌رغم سختی‌ها و کمبودها، عقب‌ماندگی‌های تاریخی و کارشکنی‌های مغرضان، جاماندن‌های برخی از خواص و وادادگی برخی از مدیران همواره از آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب اسلامی دفاع می‌کنند و عاقلانه به افق‌های بلند تعالی و پیشرفت می‌اندیشند و امیدوارانه در تلاش و کوشش هستند. 🔹 متاسفانه برخی از رسانه‌‌ها، خطیبان مذهبی و تریبون‌داران سیاسی تک ساحتی و چهره‌های رسانه‌ای مدعی هنر و ورزش و سیاست، ظلم بزرگی به ملت ایران کردند و چند ساحتی بودن انسان ایرانی را تضعیف کردند و به تک‌ساحتی سازی ذهن جوان ایرانی پرداختند و با حصرگرایی و تقلیل‌گرایی‌های معرفتی و عملی، جامعه‌ی انقلابی و عقلانی ایرانی را به یک جامعه‌ی احساسی و تک ساحتی تنزّل دادند. به این معنا که مطالبات و نیازهای متنوع و متکثر آن را فقط به یک جنبه و یک بعد فرو کاستند. برخی تمام مطالبات انسان ایرانی را فقط اقتصادی و مادی تفسیر کردند برخی صرفا سیاسی و حزب‌گرایی و برخی هم معنوی و اشراقی، برخی هم غرب‌ستیزی و جنگ‌طلبی. مجموعا به بهانه‌های مختلف از اهمیت و ضرورت مسئولیت پذیری و مشارکت فعال مردم در همه‌ی صحنه‌ها کاستند و بر نقش حکومت و دولت افزودند. 🔸 معدودی از سیاسیون و نویسندگان مجازیِ تک‌ساحتی که همواره در پی قدرت و یا جمع ثروت و یا کسب مدرک بوده‌اند و امروز به خط پایان فکر و اندیشه رسیده‌اند ناامیدی و نابینایی خود را به کل جامعه سرایت می‌دهند و در صدد سیاه‌نمایی کشور و ناامید کردن جوانان و مردم هستند. ذهن‌های تک‌ساحتی که براساس نظریات ترجمه‌ای، ادعای اندیشمندی و همه‌چیز دانی دارند اما اطلاعی از تاریخ و هویت ایران و اسلام ملت ایران ندارند و به همین دلیل نمی‌توانند ابعاد وجودی و لایه‌های عمیق مردم چندساحتی ایران و عمیق نفوذ انقلاب اسلامی در دلها و منطقه را درست تحلیل کنند. این ذهن‌های تک ساحتی مجازی و جنجالی است که انقلاب را به اشخاص و نظام را به افراد و همه مسائل مردم را به امور روزمره تقلیل می‌دهند و در رسانه‌های داخلی و خارجی و یا صفحه‌های شخصی مجازی بوق و کرنا می‌کنند بدون آنکه طرحی برای حل مشکل داشته باشند و اقدام عملی انجام دهند. این افراد با حرف درمانی و رفراندوم درمانی فرافکنی می‌کنند و صورت مسئله‌ها را پاک می‌کنند. 🔹 دلسوزانِ مردم‌شناس و دغدغه‌مندان پیشرفت و اعتلای ایران، با ذهن چند ساحتی همواره به شناخت جامع مسائل ایران در بستر تاریخی می‌پردازند و با استقراء و رده‌بندی آنها براساس نظام اولویت‌ها ضمن امید بخشی، اعتماد آفرینی و تقویت همبستگی اجتماعی برای خروج از مشکلات و بحران‌ها طرح عملیاتی ارائه می‌دهند و خود پای در میدان فکر و عمل می‌گذارند و در مشارکت فعال مردم مشارکت می‌کنند. https://eitaa.com/hekmat121
📌 دولت کیست و مردم کیانند؟ 🔹این روزها همه از مردم سخن می‌گویند از لیبرال‌های مدافع سرمایه‌داری تا سوسیالیست‌های عدالت خواه؛ از تریبون‌داران همیشه منتقد تا سیاسیون همیشه در قدرت؛ از برخی مدرک‌داران دانشگاهی تا عنوان‌داران حوزوی، از منبری‌های سنتی تا خطبای سیاست‌محور؛ حتی ثروت‌اندوزان بی‌رحم و مروت تا تحریم‌کنندگان و تحریم‌خواهان زالو صفت. خلاصه همه وکیل مدافع مردم شده‌اند و متهم اصلی را هم نظام جمهوري اسلامي می‌دانند. 🔸همگان بیش از آنکه طرحی داشته باشند حرف دارند؛ قبل از آنکه در ریشه‌های بيانديشند از شاخ و برگ می‌گویند، به جای آنکه از قصورها و تقصیرهای خود و جریانات همسو بحث کنند دیگری را مقصر جلوه می‌دهند و به تخریب اعتماد عمومی و تکذیب پیشرفت‌های بزرگ مشغولند. هرکسی خود و دوستان خودش را جزء مردم و غیر حکومتی می‌داند و طرف مقابلش را حکومتی و غیر مردمی می‌خواند. خلاصه نمی‌توان فهمید که مردم چه کسانی هستند ضد مردم چه کسانی؟ دولت کیست و مردم کدام است؟ چه کسی مسئول است و دیگری سائل؟ چه کسی خادم است و دیگری مخدوم؟ 🔹 برای من هنوز مشخص نیست که به چه ملاکی باید برخی از افراد جامعه را مردم و برخی را دولت دانست؟ محدوده‌ی دولت تا کجاست؟ نمی‌دانم چرا همگان خود را غیر دولتی می‌خوانند و مدافع ملت. خلاصه ملاک دولتی بودن چیست؟ ✔️دریافت حقوق است ✔️ داشتن پست است ✔️داشتن میز و صندلی است ✔️ داشتن وزارت و وکالت و معاونت و ... است ✔️ داشتن درجه و مدرک است ✔️ بهره‌مندی از امکانات عمومی است آیا فقط وزیران و معاونان فعلی، دولت هستند و بقیه مردم؟ آیا کارمندان و حقوق بگیران دولت هستند و بقیه مردم؟ آیا نمایندگان مجلس و کارکنان دفاتر آنها دولتی هستند؟ دولت مردان سابق و مسئولان قبلی، دولتی هستند یا ضد دولت؟ قوه قضاییه، قضات و کارمندان و بازپرسان و مشاوران و وکلا دولتی هستند؟ اعضای شورای شهر و روستا، شهرداران، پیمانکاران و کارگران حقوق بگیر، دولتی هستند یا مردمی؟ آیا نظامیان دولتی هستند؟ آیا بسیجیان عضو دولتند یا مردم؟ حوزویان، مبلغان، ائمه جمعه و جماعات چطور؟ آیا دانشگاهیان و اعضای هیات علمی و سایر کارمندان حقوق بگیر دانشگاه دولتی هستند؟ پزشکان و پرستاران و کادر درمان دولتی هستند؟ شرکت‌های بزرگ که امتیازات فراوان بانکی دریافت می‌کنند چه؟ وارد کنندگان و صادرکنندگان که از مزایای اختصاصی بهرمند هستند چه؟ بازنشستگان ادرات و نهادهای دولتی، دانشگاهی و نظامی دولتی هستند یا نه؟ 🔴 خلاصه دولت کیست و مردم کیانند؟ ♦️اصلا آیا تقسیم جامعه به مردم و دولت عاقلانه است و وجه عقلایی و منطقی دارد؟ در روایت آمده است: كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَ اَلْأَمِيرُ اَلَّذِي عَلَى اَلنَّاسِ رَاعٍ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَ اَلرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُمْ وَ اَلمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ عَلَى أَهْلِ بَيْتِ بَعْلِهَا وَ وُلْدِهِ وَ هِيَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُمْ وَ اَلْعَبْدُ رَاعٍ عَلَى مَالِ سَيِّدِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُ أَلاَ فَكُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
15.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 رهبر انقلاب هم‌اکنون در دیدار کارگران: باید فرهنگ ثروتهای بادآورده در کشور متوقف شود/ درآمد باید با کار ارتباط مستقیم داشته باشد 🏷 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از حمید پارسانیا
💢 امتداد فلسفه از منظر استاد پارسانیا 🔸 حکیم متأله استاد از جمله حکیمان فرزانه و مجتهد در دانش فقه و اصول است که در حوزه علوم اجتماعی و سیاسی نیز دارای تحصیلات عالیه است و بیش از سه دهه در زمینه امتداد حکمت و فلسفه تلاش عمیق نظری و عملی کرده است که ره آورد پژوهشی این سفر معرفتی آثار ارزشمندی چون ، ، ، ، و ده ها اثر دیگر است. البته باید تدوین عالمانه و حکیمانه جامع ترین شرح اسفار اربعه و تدوین و تدوین و همچنین از جمله آثار آیت الله جوادی املی آملی بر این فهرست افزود. 🔸 از سوی حضرت آیت الله خامنه‌ای، کتاب به عنوان یک اثر ارزشمند و موفق در حوزه امتداد حکمت و فلسفه معرفی شده است ولی متاسفانه عمق این کتاب در جامعه علمی حوزه و دانشگاه آن گونه که شایسته هست فهم نشده است. 🔸 از میان همه آثار حضرت استاد پارسانیا کتاب گران‌سنگ از اقبال عمومی زیادی برخوردار شد و حقیقتا در زمینه علوم اجتماعی یک تحول اساسی محسوب می شود که در ادامه تلاش نظری علامه و شهید در حوزه فلسفه اجتماعي و دانش جامعه شناسی قرار دارد. 🔸 استاد پارسانیا در زمینه امتداد فلسفه معتقدند که تلاش برای امتداد یک ضرورت است اما این امر متوقف بر شناخت عمیق، دقیق و منطقی از جغرافیای بحث و همچنین زمانه ای است که از یک سو بر "امتناع فلسفه و امتداد آن" اصرار دارد و از سوی دیگر توسط برخی جریانها "ضرورت امتداد فلسفه" را بدیهی انگاشته و از الگوی تحقق آن پرسش می کند. به نظر وی ورود به به عرصه امتداد حکمت و فلسفه امر جدی است و شوخی نیست و خیلی هم زود نباید آن را اجتماعی و سیاسی کرد. "سیاسی_تر از این حرفهاست که سیاسی و اجتماعی شود" 🔹 استاد پارسانیا پرسش از امتداد حکمت و فلسفه را در سه جهان قابل طرح می داند. ✅ در جهان اول پرسش از رابطه فلسفه با سایر علوم و دانش‌ها است. در این جهان ارتباط و پیوند نفس الامری میان آنها برقرار است علی رغم اذعان و یا انکار عالمان و جامعه، همه نظریه های علمی ارتباط منطقی و معرفتی با فلسفه و متافیزیک دارند و از اصول فلسفي کمک می گیرند. همچنان که ابن سینا در برهان و الهیات شفا و علامه و شهید مطهری در اصول فلسفه و روش رئالیسم بدان پرداخته اند. ✅ در جهان دوم پرسش از رابطه و پیوند فلسفه با نفس و جان فیلسوف است و از آثار انضمامی فلسفه سخن میگوید تا مشخص شود که فلسفه چه تحولاتی را در جان انسانی به وجود می آورد که به آن اعتبار و خوانده میشود. در این جهان لزوما رابطه منطقی و ضروري نیست، چون اراده و انگیز انسان تأثير گذار است ولی در عین حال کنش ها و رفتار هر فرد متفکر و آگاه با یک نظام معرفتی و فلسفی سازگار است و الا با چالش‌هایی روبرو است و ممکن است به قبول و یا نکول منجر شود. قبول فلسفه و ایمان به آن معرفت های دیگری را در پی دارد وبه نظامی ازکنشها ورفتارها می انجامد و العکس نکول به پیامدهای دیگری منتهی خواهدشد. ✅ جهان سوم، جهان فرهنگ و اجتماع و تاریخ است، حوزه بین الاذهانی برای فلسفه است. در این جهان از ظهور فلسفه در جامعه و از نقش و پیامدهای آن در تغییرات و تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی پرسش می شود. گاه میان فلسفه با حوزه زیستی همگونی و انسجام برقرار است و نظامی از رفتارها وساختارهای منسجم وهماهنگ رامی آفریند اما گاه میان فلسفه باحوزه زیستی همگونی وهماهنگی نیست وچالشها وتضادهایی را درپی خواهد داشت. مطلب مهم توجه به این نکته است که میان "لازمه ذاتی فلسفه" در جهان سوم با "لوازم مستقر شده" تفاوت وجود دارد چرا که امکان‌های جوامع متفاوت است. نمونه جامعه همگون استکه معرفت عقلي درفرهنگ عمومی آن مستقر شده است و به کارها ونظامات اجتماعی معنا، جهت وسامان میدهد. درمقابل استکه میان معرفت و عمل هماهنگی نیست ونفاق، تحریف و انحراف بر آن غلبه دارد که نهایتا به منجر خواهد شد، مدینه ای که معرفت عقلي وشرعی از آن رخت بربسته وآگاهی کاذب ودانش برساخته برای توجیه اراده معطوف به قدرت و عمل برآمده در فرهنگ عمومی استقرار یافته است وهمگان براساس آن زیست میکنند. 🔸 نکته جالب توجه دراندیشه استاد این استکه امتداد فلسفه در هر کدام از این سه جهان، از منطق و روشی خاص پيروي می کند و نباید میان آنها خلط کرد. منطق و روش جهان اول استدلال و برهان است، در جهان دوم اخلاق و تربیت است و در جهان سوم، خطابه، جدل و شعر و عمل است. اگر کسي در جهان سوم با استدلال و برهان بخواهد به امتداد و استقرار فلسفه بپردازد ره به جایی نخواهد برد بلکه منطق و روش اقدام در این جهان می بایست هماهنگ با اقتضائات فرهنگ و جامعه باشد. ✍️ سید مهدی موسوی 💠 @parsania_net
📌 ایده‌ی استاد پارسانیا در تحول اجتماعی 🔹ایده‌های مصلحان اجتماعی بر اساس دیدگاهی که درباره انسان، نسبت انسان با هستی و تحول انسان دارند تنوّعات و گونه های متفاوتی می یابد. یک مصلح اجتماعی می‌بایست یک تحول اجتماعی را طراحی و سررشته داری کند و سررشته داری یک تحول اجتماعی بنا بر اینکه چه چیز جوهره و بنیاد تحول اجتماعیست مقتضی سبد اقدام راهبردی مختص به خود می باشد. 🔹در این بین جریان متفکران انقلاب اسلامی و متاثر از حکمت متعالیه موسوم به "نوصدرایی" با تلقی خاصی که از انسان، رابطه انسان با هستی و تحول انسانی دارند، هویت معرفتی و عقیدتی انسان را جوهره تغییر و تحولات انسان و جامعه قلمداد می‌کنند. در این رویکرد آگاهی و معرفت مستقر در فرهنگ عمومی سازنده عقبه تئوریک گرایشها، ارزشها، آرمان‌ها و رفتارهای کنشگران و نظامات اجتماعی است. از این رو هرگونه تغییر و تحوّل بنیادین در این لایه از حیات انسان نوع خاصی از اصلاح اجتماعی را پدید می‌آورد. 🔸 این جریان با محور قراردادن هویت معرفتی و عقیدتی انسان و زیرساخت‌های فرهنگی جامعه انسانی به دنبال طعام متناسب برای معماری و مهندسی دانشی و ارزشی را برای انسان و هنجاری و ساختاری را برای جامعه بوده و از این رهگذر، تجربه‌های زیسته و الگوهای متنوعی در عرصه اصلاح اجتماعی خلق گشته است. 🔹بر همین اساس به نظر می‌رسد بازخوانی و بازتعریف "عقل" براساس تراث اسلامی (کتاب و سنت) و بر منهج حکمت متعالیه و همچنین بازسازی دانش اجتماعی مسلمین (گونه های متنوع علوم اجتماعی اسلامی و فلسفه علوم اجتماعی در تمدن اسلامی) بر اساس همان تعریف از عقل، کانون و مرکز ایده اصلاحی استاد فرزانه حمید می باشد. 🔸 به نظر ایشان دانش اجتماعی مسلمین دانشی مستقر در فرهنگ و تمدن اسلامی با عقبه نظری فلسفي و الاهیاتی است که نوعی دیگر از جامعه‌شناسی با سطحی بالاتر در نسبت با حقیقت و معانی متعالی برآمده از آن است که محصول عقلانیت و فرهنگ اسلامی است. 🔹 ایشان در توضیحات خویش دارند که جامعه‌شناسی مدرن در ذیل فلسفه اومانیستی و غلبه گفتمانی علم تجربی(ساینس) در مقطع نخستین خود با ادعا و دغدغه ی «به جای شریعت نشستن» شکل گرفت. جامعه شناسی مدرن با قرار گرفتن در ذیل عقل روشنگری و تعریفات خاص آن از مفاهیم پایه که حیات و زیست انسانی را شکل میدهند عملا در جهت معماری زیست جهان مدرن شکل گرفت. عقل، علم، دین، جامعه، انسان، زندگی، سعادت، آزادی و ... مفاهیمی هستند که بنیاد حیات انسانی را شکل میدهند. 🔸جامعه شناسی مدرن در مقام سوژه (فاعل شناسای خودبنیاد) با تعریف خاصی از این مفاهیم که عملا نفی متافیزیک را رقم می زد دین را نیز از مرکزیت جامعه کنار زده و خود به جای دین بر مسند معمار حیات انسان مدرن نشانده و همه امور دینی و انسانی را از دایره علم خارج و ابژه شناسایی خود قرار داده است. 🔹دانش اجتماعی مسلمین ایده ایست در جهت بازگشت به عقلانیت مستقر در فرهنگ اسلامی و هماوردی است با جامعه شناسی مدرن که نرم‌افزار نظم دهنده و کنترل کننده ی حیات انسان مدرن است. 🔸جامعه شناسی مدرن با تعریفی که از مفاهیم بنیادین حیات انسانی میکند عملا دیگر دانش ها را مستعمره خویش ساخته به تعبیر دیگر جامعه شناسی مدرن با استخفاف مفاهیم پایه حیات انسانی دیگر علوم را در جهت نفی متافیزیک برده و عبد خویش ساخته است. به همین دلیل دانش اجتماعی مسلمین دانشی است برای اینکه در ذیل فلسفه اسلامی، معنای دیگری از علم اجتماعی و همچنین معنای دیگری از عقلانیت عملی و اجتماعی را مطرح سازد. دانش اجتماعی مسلمین فرار از فضای غالبی است که دیگر کلمات را معنایی متفاوت کرده است و به آنها هویت مدرن بخشیده است. 🔹پس دانش اجتماعی مسلمین با باز تعریف مفاهیم پایه حیات اجتماعی انسان مبتنی بر عقلانیت وحیانی و هویت توحیدی بخشیدن بدین مفاهیم به دنبال آنست که دین الهی را مهندس و پیشوای معمار دنیای انسان و جهان اجتماعي قرار دهد. 🔸استاد پارسانیا انقلاب اسلامی را آغازی بر بازگشت به عقلانیت وحیانی و حکمت تمدن ساز می داند که راهی برای خروج از "غربت و بیگانگی" انسان معاصر است. حوزه علمیه قم و مراکز علمی و پژوهشی ذیل آن (مانند دانشگاه باقرالعلوم و موسسه امام خمینی و ...) را پشتیبان نظری و فلسفي دانش اجتماعی مسلمین می‌داند و دانشگاه ها و بخصوص دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را به عنوان خط مقدم مواجهه علمی و منطقی دانش اجتماعی مسلمین و جامعه شناسی مدرن و محیطی برای گفتگو و حرکت‌های اصلاحی می داند. لذا فعالیت های خود را در این دو عرصه به کار گرفته است تا نسلی از آینده سازان انقلاب اسلامی را تربیت کند. ♦️توضیح: اصل این یادداشت توسط طلبه انقلابی مرحوم سید مصطفی (ره) نوشته شد که به صلاحدید ایشان توسط اینجانب اصلاح و تکمیل شد. سید مهدی موسوی ✅ https://eitaa.com/hekmat121
مقایسه فلسفه امام با فلسفه علامه، از دیدگاه شهید مطهری.
📌 انسان، نیاز، جامعه ♦️بخش اول: 🔸 انسان علاوه بر انس و گرایش فطری به همنوعان، موجودی است که براساس نیازها و احتیاجات خود نحوه‌ی کوشش خود را انتخاب می‌کند. وی برای زنده بودن حرکت و تلاش می‌کند و به همین منظور در زندگی اجتماعی مشارکت می‌کند و مناسبات انسانی خود در جامعه را بر اساس نیازها و احتیاجات سامان می‌دهد. او همواره خود را با شرایط پیرامونی و محیط تطبیق می‌دهد تا بتواند به نیازهای خود پاسخ مناسب بدهد و خود و منسوبان به خود را از ضررها و موانع باز دارد. لذا انسان در حال حرکت و کوشش همواره‌ در معرض تغییر و تحول درونی (ادراکی، اخلاقی و احساسی) و همچنین بیرونی (ساختاری و فن‌آوری) است و از یک سیر تحولی (تکاملی و ارتجاعی) برخوردار است. 🔹 این ویژگی موجب شکل‌گیری اعتباریات انسانی و اجتماعی برای رفع احتیاجات حیاتی و کسب منافع و مصالح بیشتر و دفع مفاسد و مضار شده است. به تعبیر دیگر اعتبارات انسانی تابع احتیاجات انسانی و شرایط محیطی است و با تغییر آنها تغییر می‌کند. اعتباریات نقش انگاره‌ها و تصویرهای ذهنی برای سامان دادن به زندگی را دارد. انسان براساس تصویرها و طرح‌واره‌های ذهنی با واقعیت زندگی مواجه می‌شود و به نیازها، آرزوها، ارتباطات و مناسبات خود معنا و نظم می‌دهد. بر این اساس نظام دانایی و جهان معنایی هر فرد - که البته در بسیاری از افراد منبعث از فرهنگ بیناذهنی مستقر در جامعه است- تعیین کننده‌ی قلمرو نیازها، آرزوها و مطلوبات انسان است. 🔸 به علت تنوّع نیازها و احتیاجات انسان و نبود فرصت و ابزار کافی برای همگان در جهت رفع تک تک احتیاجات، مناسبات انسان برپایه تقسیم کار اجتماعی و بهره‌برداری عادلانه از منابع و دست‌مزدها استوار است به نحوی که موجب رفع نیازها و احتیاجات کنشگران اجتماعی به شکل جمعی و مشارکتی می‌شود. بر این اساس مجموعه‌ای از حقوق و تکالیف(شریعت) بر اساس نوع نگرش به هستی، انسان، نیازها و منابع(جهانبینی) برای تامین عدالت به وجود می‌آید تا نقش و وظیفه هرکس در این مشارکت جمعی مشخص شود و به همان اندازه از منابع و منافع حاصله از مشارکت جمعی برخوردار شوند. توازن و تعادل میان حق وتکلیف موجب ایجاد عدالت و رضایت همه‌ی کنشگران در رفع نیازها و احتیاجات می‌شود. این احساس رعایت عدالت و رضایت از شرایط موجب اعتماد و همبستگی عمومی در مشارکت اجتماعی و هم‌سرنوشتی جمعی می‌شود. بنابراین در کنار این نظام از حقوق و تکالیف یک نظام ارزشی و اخلاقی هم به وجود می‌آید که از آن نظام حقوقی پشتیبانی می‌کند و همگان را به رعایت حقوق و تکالیف (قانون) تهییج و تشویق کند و آن‌ها را در اهمال و سرپیچی موعظه و تنبیه کند. نظام ارزشی و اخلاقی، زیبایی بخش جهان معنایی و عالم ذهنی کنشگران اجتماعی است و موجب انطباق بیشتر آنها با شرایط پیرامونی و محیط اجتماعی و کنترل درونی افراد را موقعیت‌های بحران‌خیز و شرایط هیجانی می‌شود. در جوامع ساده که روابط اقتصادی پیچیده‌ای وجود ندارد احساسات مشترک و روح جمعی حاکم بر افراد موجب همبستگی اجتماعی می‌شود در این جوامع حقوق و تکالیف هم در پرتو نظام ارزشی و احساسات مشترک سامان می‌یابد و مفهوم "حق" تحت الشعاع "تکلیف" است. بدین معنا که افراد خود را عضو جامعه می‌دانند و آن را یک حق و بهره بزرگ تلقی میکنندو بدین جهت خودرا مدیون جامعه می‌دانند و همواره تلاش می‌کنند تا دِین خود را به جامعه (تکالیف) ادا کنند. 🔸 اما نکته این‌جاست که با بزرگ شدن شهرها، تنوع نیازها و توقعات، پیچیده‌تر شدن روابط انسانی و تخصصی‌تر شدن کار‌ها ایجاد تعادل و توازن میان حقوق و تکالیف امری بسیار سخت و چندوجهی می‌شود. شباهت‌های طبیعی و همچنین نسبت‌های فامیلی و قومی در این جوامع تضعیف می‌شود و در عوض فردیت و تمایز‌گذاری زیاد می‌شود. مفهوم "حق" بر "تکلیف" غلبه می‌یابد. بدین جهت اختلافات زیادی میان کنشگران برای تعیین حقوق و تکالیف و بهره‌برداری از منابع و منافع ایجاد می‌شود. چرا که انسانها طبیعتا میل به "حق" و بهره‌برداری بیشتر (سود حداکثری) و انجام تکالیف کمتر دارند که این نشانه‌ای از فطرت کمال‌خواهی انسان است. لذا علاوه بر نظام اخلاقی به حکومت مقتدر و نهادهای اجتماعی توانمند اقتصادی، تربیتی، نظارتی و تصمیم‌گیر لازم است تا ضمن تعیین کارشناسی حقوق و تکالیف متعادل و متوازن، همگان را به رعایت عدالت و محدودسازی توقعات و مطلوبات مادی الزام کند. 🔹تدبیر و مدیریت این نهادها ممکن است دولتی باشند اما بسیاری از بخش‌های مدیریتی می‌توانند مردم‌محور و بر پایه‌ی اخلاق و مسئولیت اجتماعی باشد تا به هدایت و کنترل فی‌مابین مردم منجر شود؛ چرا که دولت‌ها به تنهایی نمی‌توانند از عهده‌ی چنین هدایت و کنترلی برآیند بلکه نقش و مشارکت خود مردم در این زمینه بسیار اصالی و سرنوشت‌ساز است. 🔴 ادامه دارد... ✅ https://eitaa.com/hekmat121
انسان، نیاز، جامعه ♦️بخش دوم: 🔸در هر جامعه‌ای براساس نوع خاصی از عقلانیت که عموم مردم آن را انتخاب و یا تولید می‌کند هویت آرمانی و معنایی مناسبات و معادلات انسانی و شکل مشارکت اجتماعی مردم تعیین می‌شود و منابع و ابزارها به استخدام در می‌آیند. برخلاف جوامع بدوی و قبلیگی که بیشتر بر تعصبات و احساسات جمعی استوارند، در جوامع پیچیده، مشارکت مبتنی بر نظام اخلاقی مسئولیت محور در پرتو عقلانیت حق‌محور و مشارکت پذیر ممکن است. بنیاد این عقلانیت را "تعاون مبتنی بر تقسیم کار برای دست یابی همگانی به منافع مشترک و عمومی" است. 🔹 "تناسب نیازها با منابع و سرمایه‌ها" و "توازن حقوق و تکالیف" دو رکن ثبات اجتماعی و اعتماد عمومی در جوامع پیچیده است. اما اگر به هر دلیلی این تناسب و توازن به هم بخورد و در فرهنگ عمومی چنین احساسی ایجاد شود که برخی بیش از دیگران بدون استحقاق بهره می‌برند و از امکانات استفاده می‌کنند زمینه‌ی توقعات نابجا، مطالبات ناعادلانه، بی‌اعتمادی، سوداگری و تضاد در جامعه ایجاد می‌شود. 🔸همچنین ممکن است در جامعه‌ای توقعات، انتظارات و تقاضاهای مصرفی افراد جامعه از حالت تعادل و واقعی خارج شود و تقاضاهای خیالی و آرزوهای بی‌حد و حصر رواج پیدا کند به نحوی که همگان احساس کنند که می‌بایست از همه‌ی نعمت‌ها و کالاهای مصرفی و سرمایه‌ای مانند دیگران برخوردار باشند و نباید هیچ کمبودی در زندگی احساس کنند و آن را حق طبیعی خود تلقی کنند - در حالی که منابع به چنین اندازه‌ای در جامعه وجود ندارد - بدین جهت در این جامعه به تدریج برای بخش زیادی احساس کمبود، ضعف و فقر به افراد جامعه دست می‌دهد و آن را ظلم و ستم تلقی می‌کنند که از سوی حاکمیت و مدافعان آن بر آنها تحمیل شده است بدون آنکه به رشد واقعی وضعیت اقتصادی و اجتماعی امروز خود در نسبت با گذشته توجه داشته باشند. چون همواره خود را با تقاضاها و آرزوها و توقعات می‌سنجد نه با گذشته و کمبودهای قبلی که امروز برطرف شده است. 🔹اگر این احساس "حق بودگی" و "ظلم‌شدگی" در جامعه گسترش یابد و به امر مسلّم و قطعی تبدیل شود، نظام اخلاقی و پشتیبانی مردمی ضعیف می‌شود و اعتماد عمومی و احساس همبستگی اجتماعی و هم‌سرنوشتی سلب می‌شود و در عوض "احساس انتقام" و "حق‌ستانی" غیر عرفی و خشن و "رقابت‌های ناسالم" رواج پیدا می‌کند و طبیعتا به فساد اقتصادی و سیاسی، تضاد اجتماعی و زد و خورده‌های خیابانی و حتی قتل و تجاوز هم منجر می‌شود. اگر جریحه دار کردن احساسات عمومی امر عادی و رایجی شود موجب از هم پاشیدگی جامعه میشود 🔸 نقش برنامه‌های مختلف رسانه‌ها و اظهارات و موضع‌گیری‌های چهره‌های سیاسی، فرهنگی و تبلیغاتی در این میانه (انگاره‌سازی و تصویرپردازی‌های ذهنی) بسیار پررنگ است بخصوص اگر پای منافع حزبی، گروهی، قومی و قبیلگی به میان آید و دشمنان بیرونی و مغرضان داخلی بخواهند به نظام سیاسی موجود در جامعه ضربه وارد کنند. در چنین فضایی ایجاد توقعات کاذب و انتظارات نجومی و بخصوص ایجاد احساس "حق‌بودگی" نسبت به آنها بدون آنکه متوقف بر تکلیف و وظیفه و کار باشد به همراه احساس "ظلم‌شدگی" بسیار خطرناک و بنیاد برافکن خواهد بود. زیرا به تدریج مردم این احساس را پیدا می‌کنند که شرایط و زمانه تغییر یافته است و آنها نیز می‌بایست در اعتبارات اجتماعی و نظام اخلاقی و رفتاری خود تغییر ایجاد کنند. از این‌رو، فرهنگ عمومی دچار اختلال ارزشی و دگرگونی‌های ادراکی و رفتاری می‌شود. 🔹 نقش تخریبی و تضعیفی رسانه‌ها و چهره‌های تاثیر گذار در جامعه‌ای که بر احساسات مشترک و پیوندهای احساسی استوار است بسیار زیاد است. اما در جامعه‌ای که عقل و فکر سازنده‌ی وجدان جمعی و فرهنگ اجتماع است نقش تخریبی رسانه‌ها کمتر است. از این‌رو بالا بردن عقلانیت اجتماعی و صورتبندی مشارکت مسئولانه بر پایه‌ی آن موجب بیمه شدن جامعه در برابر تهاجم فرهنگی رسانه‌ها و چهره‌ها می‌شود. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌بررسی "نظام اندیشه تاریخی شهید مطهری" در گفتگو با حجت‌الاسلام موسوی ✔️توجه ویژه شهید مطهری به تاریخ به عنوان یک مصلح اجتماعی ✔️تبیین کنشگری مردم در حکومت دینی از منظر متفکر انقلاب ✔️مسئله شهید مطهری احیای تفکر اسلامی و چگونگی رهایی جامعه از بحران آگاهی و ازخودبیگانگی است؛ تا عزت و شرف و عظمت اسلامی احیا شود و جامعه اسلامی بتواند از زیر یوغ تفکرات خودستیزانه، فراموش‌کارانه، متحجرانه و غرب‌پرستانه نجات یابد. این مسئله‌ای است که استاد مطهری در تاریخ جستجو می‌کند. بنابراین استاد مطهری مصلحی اجتماعی است که از حیث آسیب‌شناسی اجتماعی از تحلیل تاریخی بهره می‌برد. پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی:  حجت‌الاسلام سید مهدی موسوی استاد حوزه علمیه قم سال‌هاست پیرامون اندیشه شهید مطهری به فعالیت فکری و پژوهشی ‌می‌پردازد. از این رو به مناسبت شهادت شهید مطهری و گرامیداشت هفته معلم در گفتگو با ایشان درباره نظام اندیشه تاریخی شهید مطهری به گفت و شنود نشسته‌ایم. مشروح این گفتگو در ادامه از نظر می‌گذرد. https://irdc.ir/fa/news/8415/ https://eitaa.com/hekmat121
📌 از ماست که بر ماست زمانی که آثار و اندیشه‌های ناب و جامع حکیم متأله و فقیه نوآور و امام جامعه اسلامی و احیاگر اسلام ناب محمدی در عصر حاضر یعنی حضرت (ره) و شاگردان برجسته‌ی ایشان (همچون آیت الله خامنه‌ای و شهید مطهری و شهید بهشتی و ..) در حوزه‌های علمیه و مجامع مذهبی ترویج نمی‌شود و هیچ بخشی از آن مطالعه‌ی عمیق نمی‌شود و در نظام آموزشی تدریس نمی‌شود طبیعی است که طلاب جوان سراغ سایر افراد بروند و مجنون‌وار به دل بدهند و از مکتب فکری انقلاب اسلامی هیچ ندانند و اگر هم قصد انقلابی‌گری داشته باشند یا افراط کنند و یا تفریط. آیا امام خمینی و متفکران انقلاب اسلامی در زمینه‌ی عرفان، فلسفه، کلام، فقه، اصول، تفسیر، تربیت، سیاست، جامعه‌شناسی، تمدن شناسی هیچ حرفی برای گفتن و خواندن ندارند که اندیشه و آثار محور جمع‌های طلبگی و کنش‌های انقلابی و تربیتی و سیاسی و تمدنی شده است؟ کار به جایی رسیده است که یکی شهید والامقام علامه متفکر و فیلسوف انقلاب آیت الله مطهری را دیگران (مراد خود) معرفی کند و دیگری او را روشنفکر نجات یافته بخواند و ... همواره انقلاب‌ها در معرض تحریف و تفسیر غلط توسط خودی‌هاست. دانستن فکر و اندیشه و متفکران انقلاب اسلامی و یا کردن اندیشه‌ها و متفکران از طریق متفکر سازی تبلیغاتی و رسانه‌ای بسیار نگران کننده است.
📌خاطرات آیت الله العظمی اراکی از امام خمینی: حضرت آقای خمینی یک مدتی را در اراک بودند و در حوزه اراکیه آنجا تحصیل می‌نمودند و حتی منبر می‌رفتند که در آن مدت با ایشان آشنایی نداشتم اما آن وقتی که در قم بودیم معارفه‌ی تامی پیدا  کردیم  و یکی از هم‌صحبت‌های بنده بودند. گاهی اتفاق می‌افتاد از منزل تا میدان کهنه قم نزدیک شاهزاده حمزه، این راه را دو بدو طی می‌کردیم و ضمن صحبت‌ها و مباحثه‌ها برمی‌گشتیم و این مسئله کثیرا اتفاق افتاده، با هم خیلی مأنوس بودیم. آن اوائل که وارد قم شدم ایشان به من اظهار کرد شما یک درس تفسیر صافی برای من بگوئید، تفسیر صافی با اصول فقه و اصطلاحات آن مناسبتی ندارد و لذا چون با آن اصطلاحات مأنوس نبودم چند شب تدریس کردم اما دیگر نرفتم ایشان هم اصراری نکرد، بله اوائل آشنایی‌مان اینطور بود. ایشان مرد بسیار جلیلی است و شناختم او را به جلالت، بسیار مرد پاکی است، پاک، پاکی نفس دارد. پاکی ذاتی و درونی دارد و این بر همه‌ خلق معلوم شده است. ما در مدت پنجاه سال که با این شخص بزرگ آشنایی پیدا کرده‌ایم جز تقوی و دیانت و سخاوت و شجاعت و شهامت و بزرگی نفس و بزرگی قلب و کثرت دیانت و جدیت در علوم نقلی و عقلی و مقامات عالی و ... در او نیافتیم و ندیدیم. مردی با تقوا به تمام معنی و مردی فداکار اسلام به تمام معنی، این مرد قد مردانگی علم کرد و در مقابل کفر ایستادگی کرد و ید غیبی هم با او همراهی کرد بطوری که محیرالعقول بود و در هیچ خانه‌ای و هیچ زاویه‌ای از زوایای این مملکت باقی نماند مگر که گفته شد «مرگ بر شاه»!   او ( امام خمینی ) جان در کف دست گذاشته است و در مقابل تبلیغ قرآن و دین حنیف اسلام جانبازی می‌کند‌، جان در کف گذاشته و حاضر برای شهادت شده است. خداوند یک قوه غریبی در این مرد خلق فرموده که همچون قوه‌ای که به ایشان داده، به هیچ احدی نداده، همچنین جرأتی، چنین شجاعتی و دیدی به او داده است که به احدی نداده، او مانند جدش علی ابن ابی طالب است؛ داستان عمرو ابن عبدود را شنیده‌اید؛ با آن نعره‌هایی که از حلقوم عمرو بن عبدود بیرون می‌آمد که همه اصحاب پیامبر را در روز جنگ به یک لقمه فرض می‌کرد و چنین به نظرش کوچک می‌آمدند. بسیار مغرور به قوت و شجاعت خودش بود، همه‌ی اصحاب رنگ از صورتشان پریده بود و خود را باخته بودند و همه خود را طعمه شمشیر عمرو می‌دیدند. آن ملعون هم مرتب نعره می‌زد و مبارزه می‌طلبید، می‌گفت: چقدر مبارز بطلبم، شما که معتقدید اگر کشته شوید به بهشت می‌روید بیائید بفرستمتان به بهشت؛ تا اینکه پس از چند بار که حضرت امیر بلند شد و پیامبر اجازه نفرموده بودند بار آخر اجازه میدان دادند، آن ملعون قریب هشتاد سال داشت و حضرت امیر صلوات‌الله علیه بیست سال بیشتر نداشتند. پیامبر فرمود این فارِس یل یل است(لقب عمرو ابن عبدود ) و حضرت امیر فرمودند من علی ابن ابیطالبم. خلاصه اینکه ایشان به یک ضربت آن غول شجاعت را بر زمین انداختند که: ضربـته علی یوم الخندق افضل من عباده ثقلین شد. یک چنین جرأتی را خداوند به حضرت امیر داده بود، حالا فرزندش نیز اینطور است. این همه عمرو ابن عبدودها در دنیا نعره می‌زنند و فریاد می‌کنند ولی ابدا ترسی ندارد، این چه شجاعتی است که خداوند به او داده است. انشاءالله خداوند از چشم بد محفوظش بدارد، یک چنین کسی کمیاب است، کم‌نظیر است و نظیر ندارد خداوند عاقبتش را ختم به خیر کند انشاءالله و آنچه را که می‌خواهد و در دل دارد خداوند نصیبش کند. البته امت مسلمان ایران قدردانی از این نعمت عظمائی خدائی بکنند و تبعیت او را از جان و مال و ید و لسان و از هر قوه‌ای از قوا که از آن‌ها تمشی دارد کوتاهی نکنند و خدا ناکرده به واسطه افکار شیطانی نسبت به ایشان ظلم عظیمی به نفس خود نکنند، که حساب آن‌ها که بهتانی و یا فکری به این شخص بزرگ داشته باشند با کرام‌الکاتبین است. حمایت این مرد حمایت سیدالمرسلین است و حمایت ائمه طاهرین است و حمایت حضرت حجت ابن الحسن عسگری عجل‌الله فرجه است و کوتاهی کردن نسبت به این مرد کوتاهی کردن از آن‌هاست و باید همه خلق این معنی را متوجه باشند که تا می‌توانند جانا، مالاً، قدماً، قلماً، در مقام تبعیت و امداد او برآیند. ✍ گفتگو با آیت‌الله العظمی شیخ محمدعلی اراکی ، مجله دوهفته‌نامه پیام انقلاب ارگان رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، آذر ماه 1363 شماره 125 و 126. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌مسئله‌بودگی مسئله و پیدایش ادوار تاریخ 🔹هر امر واقعی نمی‌تواند برای انسان مسئله باشد به این معنا که محل پرسش و بحث و نقد قرار گیرد. بلکه "مسئله شدن" فرع بر التفات و توجه است و تا انسان نسبت به پدیده‌ای احساس کمبود و ضرورت و یا احساس خطر و بحران نکند بدان التفات پیدا نمی‌کند. از این‌رو امور عادی و جاری زندگی کمتر مورد التفات و پرسش قرار می‌گیرد لذا مسئله نیستند. 🔸 هر کس براساس‌ میزان معرفت و نظام دغدغه‌ها و حساسیت‌هایی که دارد به واقعیت‌ها می‌نگرد و امری را عادی و جاری می‌داند و امر دیگری را ضرورت و یا خطر احساس می‌کند و از آن پرسش می‌کند و در صدد پاسخ دادن به آن بر می‌آید. 🔹 بدین جهت نباید انتظار داشت که برای همگان یک امر مشترک، مسئله باشد و بدان التفات داشته باشند. بلکه هر کس براساس‌ جهان معنایی و نظام دانایی و حساسیت‌های خود به پدیده‌ها می‌نگرد و فقط برخی از امور برای وی مهم و ضروری و یا خطر و آسيب بحران‌زا جلوه می‌کند و از آن پرسش می‌کند. 🔸 اما نکته مهم این است که در هر عصر و زمانی و در هر مکان و جهان معنایی، یک سلسله امور خاص تبدیل به مسئله عمومی می‌شود و ذهن بسیاری از متفکران و اندیشمندان را به خود مشغول می‌کند که ضرورتا متأثر از هم نبوده‌اند بلکه محصول توارد اذهان در یک عصر و زمانه است. به نحوی که می‌توان وجود آن مسائل و تلاش برای پاسخ گویی به آن را موجب شکل‌گیری یک عصر و زمانه‌ی جدید و گسست از گذشته دانست. این عصر و زمانه تا زمانی بقا دارد که آن سلسله مسائل حضور فعال دارد. لذا با اتمام آن مسائل و شکل‌گیری شبکه‌ی مسائل دیگر، آن عصر و زمانه هم به پایان می‌رسد و زمینه برای عصر جدید فراهم می‌شود. البته این گذار به سرعت انجام نمی‌شود بلکه نوعا یک دوره‌ی میانه برای عبور از نظام مسائل گذشته و شکل‌گیری شبکه‌ی مسائل جدید وجود دارد. 🔹 با ظهور هر عصر و زمانه‌ای، بخش‌هایی از واقعیت مهم جلوه می‌کند و با تلاش عالمان و متفکران آن بخش‌ها توصیف عمیق و تحلیل و تبیین می‌شود و به تدریج از حوزه مجهولات وارد قلمرو معلومات بشری می‌شود و از امور نظری و انکار برانگیز به مسلمات عقلي و زیرساخت‌های علمی تبدیل می‌شود. همین فرایند موجب تکامل ذهن بشر و آشکار شدگی بیشتر واقعیت می‌شود. در این روند طبیعی، به تدریج پرسش‌ها و مسائلی مطرح می‌شود که نظام دانایی آن عصر قادر به پاسخ‌گویی همه‌جانبه و اقناع کننده به آنها نیست که موجب بحران معرفتی و تضعیف نظام دانایی مستقر می‌شود. در این زمان برخی از افراد را به فکر ورود عناصر منطقی و روش در دستگاه معرفتی موجود می‌اندازد. با ورود تدریجی این عناصر منطقی و روشی جدید، زمینه‌ی گسست از گذشته و تحول در دستگاه معرفتی و نظام دانایی زمانه ایجاد می‌شود و افق‌های جدیدی برای پرسش و دانش گشوده می‌شود. 🔸 این گسست و تحول به معنای نفی مطلق گذشته و کنارگذاشتن آن و آوردن مجموعه‌ای از عناصر منطقی و روشی بدیع نیست. بلکه اصل آن فعال کردن برخی از عناصر موجودِ مغفول و یا برجسته‌کردن برخی از عناصر نحیفی است که در دستگاه معرفتی وجود دارد اما از همه‌ی ظرفیت‌های استفاده نشده است. از این‌رو، متفکران با فعال کردن و یا برجسته کردن خلاقانه‌ی همان عناصر موجود و همچنین استفاده از تجارب سایر ملت‌ها، موجبات صورتبندی منطقی و روشی جدیدی را فراهم می‌کنند. نکته‌ی مهم، در این صورت‌بندی و هیأتی جدیدی است که دستگاه معرفتی پیدا می‌کند و امکان توصیف عميق‌تر و تبیین بهتر پدیده‌ها فراهم می‌شود. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
🔰✅📚 👈دانشگاه مک گیل کانادا یکصد عنوان کتابی را که با دانشگاه تهران مشترکاً منتشر کرده است را به صورت رایگان در پیوند زیر قرار داده است. فرصت مناسبی است که منابع مورد نیاز را دانلود کنید. https://www.mcgill.ca/islamicstudies/tehran-branch/tehran-branch-publications
📌خاطره‌اي از مرحوم آيت‌الله شاه‌آبادي استاد شهید حضرت آیت الله مطهری: در سال 1356 قمري و 1316 شمسي، سالي که شروع طلبگي ما در قم بود (البته قبلا يکي دو سال در مشهد بوديم)، ذکر خير مرحوم آقا محمدعلي شاه‌آبادي تهراني را زياد مي‌شنيديم، چون ايشان سالها در زمان مرحوم آيت‌الله حاج شيخ عبدالکريم حائري در قم بودند و در آنجا درس معارف مي‌گفتند و بسياري از بزرگان حوزه قم از نظر معارف دست‌پرورده آن مرد بزرگ بودند؛ همان مرحوم شاه‌آبادي که در تهران بود و در مسجد جمعه تهران نماز مي‌خواند و يک مرد مجهول‌القدري بود. تهران به او به چشم حداکثر يک پيشنماز درجه اول نگاه مي‌کرد، در صورتي که حد و مقام مرحوم شاه‌آبادي خيلي بزرگتر بود. آنجا ما از کساني خيلي شنيده بوديم که مرحوم شاه‌آبادي اينجا بود، چه جور درس مي‌گفت، چه کساني به درسش مي‌رفتند، و استادهاي خودمان[امام خميني(ره)] را مي‌ديديم که فوق‌العاده نسبت به او احترام مي‌گزارند. حتي مي‌ديديم به آن اندازه‌اي که در معارف اسلامي براي شاه‌آبادي احترام قائلند براي حاج شيخ عبدالکريم اينقدر احترام قائل نبودند، بيشتر از او برايش احترام قائل بودند. ما خيلي مشتاق زيارت اين مرد بزرگ بوديم. يکي از خاطراتي که دارم اين است: بعد از دو سال يعني سال 1318 که از قم به تهران آمديم تا به مشهد برويم، من با اشتياق فراوان رفتم مسجد جمعه که شاه‌آبادي را پيدا کنم و ببينم. آن وقت تازه يک جوان بيست ساله بودم. در مسجد جمعه يک جا همان جلوي آن ايواني که ايشان نماز مي‌خواند نشسته بودم، ديدم دو نفر با همديگر صحبت مي‌کنند. يکي از آندو ـ که معلوم بود از شهرستان به تهران آمده ـ به ديگري گفت: ما چند سال که در اين شهر بوديم اگر هيچ استفاده‌اي نکرديم ولي توحيدي از اين مرد آموختيم. (هميشه فکر مي‌کنم اين چقدر خوب است براي انسان که بتواند لااقل يک نفر را احيا و زنده کند!) بعد هم روزي همين جور پرسان پرسان رفتم منزل مرحوم شاه‌آبادي که پشت مسجد جمعه بود. در آنجا مثل يک جلسه درسي بود و عده زيادي طلبه پاي درسش نشسته بودند. همين آيه را داشت معني مي‌کرد. سرّ اين جمله را بيان مي‌کرد که : وَ اَمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ. فَاُمُّهُ هاوِيةٌ. مي‌گفت چرا مي‌گويد: فَاُمُّهُ هاوِيةٌ اين آدمِ سبک وزنِ سبک عمل مادرش آن سقوط‌گاه است؟ مي‌گفت: عرب از آن جهت مادر را «اُمّ» مي‌گويد که مقصد بچه است. آيه مي‌خواهد بگويد که اين اگر به جهنم سقوط مي‌کند اين جهنم همان مقصدي است که در تمام عمر اصلا به همين سو مي‌رفته، مقصدش بوده و به اين سو حرکت مي‌کرده، حالا به مادر خودش دارد مي‌رسد، فرزند همين مادر است، به دامن مادر خودش فرود مي‌آيد. وَ ما اَدْريک ماهِيهْ. آنجا فرمود: وَ ما اَدْريک مَا الْقارِعَةُ. اينجا نيز تا اسم هاويه را برد ]مي‌فرمايد: وَ ما اَدْريک ماهِيهْ.[ هاويه به معناي سقوط‌کننده است. اينجا محل سقوط را سقوط‌کننده بيان مي‌کند. اين به اعتبار اين است که خود اين شخص کأ نّه با محل خودش متحد و يکي است، يعني سقوط‌کننده و محل سقوط هردو يک چيز هستند يعني خودش عين جهنم شده است. وَ ما اَدْريک ماهِيهْ تو چه مي‌داني آن هاويه چيست! همين قدر مي‌گوييم: نارٌ حامِيةٌ آتشي سوزان. آشنایی با قرآن ج۱۴ ص۱۴۴ ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 بیان روان امام خمینی در فلسفه و عرفان استاد شهید آیت‌الله مطهری: مرحوم حاج ميرزا علي آقا (رضوان اللَّه عليه) مي‌‌‌‌‌فرمود که طب را چون در جواني آموختم الان جزئيات نسخه‌‌‌‌‌هاي استادم با قلمهاي متعدد دواها در موارد مختلف يادم هست، ولي در پيري چندين بار تصميم گرفته‌‌‌‌‌ام مشايخ روايت خودم را ضبط کنم نتوانسته‌‌‌‌‌ام. آقاي [امام] خميني نيز که در حوالي فلسفه و عرفان بيشتر درس گفته بود بيانش در آنها روانتر بود از فقه و اصول، با آنکه از نظر زمان شايد بيشتر به فقه و اصول پرداخته بود. 📌یادداشتهای استاد ج۱۱ ص۱۸۹ ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 ماهیت قضيه سالبه از منظر امام خمینی: ✍فیلسوف انقلاب آیت الله استاد شهید مطهری: قضيه سالبه به اين معني، از هيچ چيزي در خارج حکايت نمي‌‌‌‌‌کند بلکه حکايت مي‌‌‌‌‌کند از اينکه اين چيز در خارج نيست؛ و اين نکته خوبي است که آقاي خميني روي آن تکيه مي‌‌‌‌‌کردند و مي‌‌‌‌‌گفتند اين حرف غلطي است که مي‌‌‌‌‌گويند: «القضية ان کان لنسبته خارج تطابقه او لا تطابقه فخبر و الّا فانشاء»قضيه سالبه که‌‌‌‌‌ «خارج تطابقه او لا تطابقه»ندارد، تنها قضيه موجبه است که‌‌‌‌‌ لنسبته خارج‌‌‌‌‌. پس مفاد قضيه سالبه سلب محض است و سلب قيد برنمي‌‌‌‌‌دارد، تمام قيدها مال مسلوب است و لهذا در «تناقض» اين مسامحه است که مي‌‌‌‌‌گوييم نقيض قضيه ضروريه، ممکنه عامه است؛ نقيض واقعي «کل الف ب بالضرورة» اين است که‌‌‌‌‌ «ليس کل الف ب بالضرورة»نه‌‌‌‌‌ «ليس [بعض‌‌‌‌‌] الف ب بالامکان»منتها لازمه‌‌‌‌‌ «ليس کل الف ب بالضرورة»اين است که‌‌‌‌‌ «بعض الف [ليس‌‌‌‌‌] ب بالامکان»پس اين، لازم نقيض است نه نقيض واقعي، نقيض واقعي موجبه کليه همان «ليس کل» است و «لا شئ» هم لازم قضيه است، چه رسد به «بعض ليس و ليس بعض». نقدی بر مارکسیسم ص۳۶۵ ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 فطرت انسان امام خمینی(رحمة الله علیه): ما ندانیم که دلبسته اوییم، همه مست و سرگشته آن روى نکوییم، همه فارغ از هر دو جهانیم و ندانیم که ما در پى غمزه او بادیه پوییم، همه ساکنان در میخانه عشقیم، مدام از ازل، مست از آن طرفه سبوییم، همه هر چه بوییم ز گلزار گلستان وى است عطر یار است که بوییده و بوییم، همه جز رخ یار، جمالى و جمیلى نبود در غم اوست که در گفت و مگوییم، همه خود ندانیم که سرگشته و حیران همگى پى آنیم که خود روى به روییم، همه دیوان امام ص۱۷۹ https://eitaa.com/hekmat121
🌀 لازمه تحقق اجتماعی یک نظام فکری 📌با توجه به ضرورت استفاده از مبانی اسلام ناب در حرکت به سمت علوم اجتماعی، لوازم شکل‌گیری و تحقق یک مکتب علوم اجتماعی چیست؟ ✴️ یک اندیشه برای اینکه بتواند یک مکتب اجتماعی را ارائه دهد و به اصطلاح اندیشه مکتب‌ساز باشد، اولا باید محور و نقطه کانونی و معنایی داشته باشد تا بتواند از جهت معرفتی و هم جهات دیگر به قلمرو اندیشه‌های اجتماعی تسری یابد. این ظرفیت در هر اندیشه‌ای وجود ندارد بلکه برخی از اندیشه‌ها قادر خواهند بود که چندین حوزه فکری را با همدیگر مرتبط کنند. 🔶در واقع، محور و نقطه کانونی باید به صورتی تئوریزه شود که یک نگاه کلانی را ایجاد نماید. این محور وقتی می‌خواهد به صورت کلان دربیاید، از سنخ رویکردهای فلسفی می‌شود و نگاه کلانی نسبت عالم و آدم تعریف می‌کند و هر موضوع و مساله‌ای ذیل این نگاه کلان تعین پیدا می‌کند. 🔸مقصود از آن نگاه کلان «نظام فکری» است. در هر نظام فکری قاعدتا اصولی وجود دارد که در هسته‌ سخت آن جای گرفته و بقیه فروع در حاشیه‌ آن شکل می‌گیرند. وقتی به مکتب‌های علوم اجتماعی می‌نگریم، در عقبه‌ آنها همان هسته‌های سخت قرار دارد که به صورت یک رویکرد فلسفی شناخته می‌شود و این‌ها هرگز به مطالعات جزئی و ریز تجربی که در حاشیه به آنها پرداخته می‌شود، قابل تقلیل نیستند و سرنوشت این هسته‌ها آنجا تعیین نمی‌شود. 📌نظام فکری چگونه به تحقق اجتماعی می‌رسد؟ ✴️ برای ساخت یافتن هسته‌های سخت و کلان، زبان فلسفی نیاز است ولی فرهنگ عمومی مردم جامعه را فیلسوفان نمی‌سازند بلکه فرهنگ را مجموعه تعاملات انسان‌هاست که می‌سازد. این شبکه رفتاری وقتی که می‌خواهد به صورت تجریدی‌تر از خودش دفاع بکند یا بخواهد خودش را توضیح دهد، یک زبان فلسفی پیدا می‌کند. این زبان فلسفی را فرهنگ عمومی و رفتار عمومی مردم باید حمایت کند. 🔶به عبارت دیگر، سطح عمومی مردم، باید آن چیزی را که متفکر طراحی می‌کند، بپذیرد و از آن استقبال کند یا یک تطبیقی با یکدیگر داشته باشد. در این حالت، یک فرهنگ اصیل از یک نقطه تفکری جوشیده و شکل می‌گیرد اما اگر آن تفکر نتواند با سطح عمومی مردم و لایه‌های بعدی خود ارتباط بگیرد و این استقبال نسبت به آن رویکرد وجود نداشته باشد، آن تفکر منزوی می‌شود. 🔸غیر از این حالت، فرهنگ غرب به نحو دیگری رخ داده است؛ به این صورت که ابتدا رنسانس در سطح هنر، در سطح زندگی عمومی مردم، در سطح سیاستمداران و در رقابت بورژواها با فئودال‌ها و با کلیسا شکل گرفت و این مجموعه رقابت‌های سه‌گانه منجر به این شد که یک سبکی از زندگی غالب بشود. این سبک زندگی، نوعی از تفسیر را نیاز داشت تا با مبنای فلسفی صورت‌بندی شوند و وجاهتی پیدا کنند. ✍️ استاد حمید پارسانیا 💠 @parsania_net
تازه ترین اثر درباره از منظر حکمت اسلامی نوشته و با عنوان توسط انتشارات سروش چاپ و منتشر شد. کتاب «رهیافت حکمی به انقلاب اسلامی» برای نخستین بار در نمایشگاه کتاب تهران در غرفه انتشارات سروش عرضه می‌شود. (مصلای امام خمینی، شبستان، سالن ناشران عمومی، راهرو ١٨، غرفه ١٢) https://eitaa.com/shariflakzaei
📗شهید صدر چه کتاب‌هایی می‌خواند؟ 📗استاد شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر افزون‌بر کتاب‌های فقهی، اصولی، فلسفی، کلامی و دیگر کتاب‌های تخصصی به مطالعۀ داستان‌ علاقه‌مند بود و به‌طور ویژه قصه‌های پلیسی را دوست داشت. او ادبیات مصری و لبنانی را بر ادبیات عراق ترجیح می‌‌داد و از آنها متأثر بود و خواندن «بینوایان» ویکتور هوگو را دوست داشت؛ 📗به شاگردانش سفارش می‌کرد که تفسیر «المیزان» علامه محمدحسین طباطبایی را بخوانند. او معتقد بود «المیزان» از بهترین و برترین کتاب‌های دوران است و رکودی که تفسیر شیعه پس از طبرسی با آن مواجه شد،‌ توسط علامه طباطبایی از میان رفت و او تفسیر شیعی را با «المیزان» دوباره احیا کرد؛ 📗شهید صدر دیگران را به مطالعۀ سیره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ بسیار تشویق می‌کرد و می‌گفت: «اسلامِ فرد تنها با مطالعۀ سیرۀ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ کامل می‌شود»؛ 📗او همچنین کتاب‌هایی که در ایران چاپ می‌شد، به‌‌ویژه آثار علامه طباطبایی و شهید مطهری را پیگیری می‌کرد و مجلۀ «مکتب اسلام» را می‌خواند؛ 📗از کتاب‌های «حسن البنا» و «سید قطب» خوشش می‌آمد و برای ارسطو، ابن‌سینا، جان مینارد کینز و لایب نیتس احترام خاصی قائل بود؛ 📗شیخ نجیب سویدان به یاد دارد که رمان «الحي اللاتيني» را از شهید صدر امانت گرفته است؛ [الحي اللاتينی، رمانی عاشقانه است که ماجرای سفر جوانی لبنانی به فرانسه را روایت می‌کند؛ جوانی که می‌خواهد با سفر به غرب، زندگی تازه‌ای را آغاز کند] 📗شیخ محمد فرحات نیز نقل می‌کند یک بار شهید صدر از او حال برادر کوچک‌ترش، زید را می‌پرسد و او شکایت می‌کند که وی وقت خود را به خواندن کتاب‌های «آرسن لوپن» می‌گذراند، اما شهید صدر این اعتراض را نمی‌پذیرد و پاسخ می‌دهد: «من خودم هم این کتاب‌ها را می‌خوانم؛ اگر این کتاب‌ها را نخوانیم چطور می‌توانیم بفهمیم که چه‌چیزهایی در این کتاب‌ها برای فرزندان ما منتشر می‌کنند؟!»؛ 📗سید حسین موسی از اهالی دیوانیه که همواره تازه‌های نشر را پیگیری می‌کرده است به یاد دارد یک بار، دو کتاب جدید را پیدا می‌کند که گمان می‌کرده هیچ‌کس آنها را ندیده است. آن دو کتاب را برای شهید صدر می‌برد، اما او پاسخ می‌دهد که آنها را خوانده است و نیازی به دریافت آنها ندارد. 📚 به نقل از: السيرة و المسيرة في حقائق و وثائق، جلد٢، صفحه ۲۹۲ 🆔 @shahidsadr
📌 تشتت فکری به بهانه‌ی جستجوی علمی 🔹یکی از افت‌های مهم تحصیل و پژوهش تشتت فکری و افتادن در دام کثرت اطلاعات و تنوع تعاریف و دیدگاه‌هاست پیش ازآنکه یک ثبات معرفتی ایحاد شده باشد. ریشه این تشتت و تکثر، این مدعاست که قبل از ثبات علمی باید همه‌ی دیدگاه‌های متفاوت و تعارف متعارض و متضاد را دید تا بتوان یک حرف جدید و نهایی زد. 🔸این محصول خلط مقام علم‌آموزی و پژوهش اولیه با مقام نظریه‌پردازی و نوآوري‌های نظری است. در مقام نظریه پردازی این سخن کاملا صحیح است اما در مقام آموزش و تحصیل کاملا خطا و رهزن است و موجب تشتت فکری، بی‌اعتمادی به استاد و متن و نهایتا تحیر و سرگردانی علمی می‌شود. 🔹در مقام تحصیل باید ابتدا در انتخاب استاد و متن تحقیق شود و پس از انتخاب عاقلانه و درست استاد و متن می‌بایست به آنها اعتماد کرد تا به مبانی، ساختار و نتایج اندیشه‌ی استاد و جوانب مختلف متن مسلط شد. پس از آن نوبت شنیدن حرفهای دیگران و مطالعه آثار متفاوت است تا بتوان به مقایسه و سنجش اندیشه‌ها، تعاریف و نظریه‌ها پرداخت. 🔸البته ممکن است اشکال شود که به تقلید و جزم‌گرایی می‌انجامد. در پاسخ باید گفت همواره احتمال تقلید و جزم‌گرایی نسبت به هر استاد و متنی وجود دارد راه چاره این است که: اولا در انتخاب استاد و متن دقت شود و به عاقله‌ی جمعی اعتماد و از مشورت کارشناسان بهره برده شود. ثانیا در حین تحصیل و مطالعه، با پرسش‌گری عمیق و تفکر انتقادی تلاش شود تا جوانب مختلف بحث آشکار شود تا میزان استحکام سخن و انسجام آن معلوم شود. ثالثا در مباحثات علمی با همکلاسی‌ها و دوستان، به فهم عمیق و انتقادی سخنان استاد و مطالب متن اهتمام شود. رابعا پس از احاطه بر دیدگاه‌های استاد و محتوای متن، آن را در قالب درس، سخنرانی، مقاله به دیگران عرضه کرد و انتقادات و پرسش‌های احتمالی را بشنود و پس تأمل و دقت یا به استاد عرضه کند و یا خود برای آنها پاسخ بیابد. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌از ضعف‌های خود نهراسیم 🔹یکی از اموری که موجب ایجاد برخی از مشکلات شخصیتی انسان می‌شود اطلاع از ضعف‌ها و نقص‌های خود است و همین امر موجب بی‌اعتمادی به خود و از دست دادن امید و روحیه‌ی خوش‌بینی به آینده می‌شود. 🔸عموما این پی بردن به ضعف‌ها در زمانی است که انسان درصدد مقایسه‌ی خود با دیگران است. نقاط قوتی را در آنها می‌یابد که در خود او نیست. هرگاه تعداد این مقایسه‌ها بیشتر شود نواقص و ضعف بیشتری را در خود می‌یابیم. یعنی بازای هر مقایسه‌ای مجموعه‌ای از نواقص و ضعف‌های علمی، اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی و... در انسان آشکار می‌شود. با بیشتر شدن این نواقص و ضعف‌ها طبیعتا آثار روان شناختی بیشتری هم خواهد داشت. 🔹چرا که انسان فطرتا تمایل به همه‌ی کمالات و خوبی‌ها و میل اولیه‌ی به تصاحب همه‌ی منافع و منابع دارد و دوست‌دارد که "هر چه خوبان دارند یکجا داشته باشد" اما چون این تمایل در واقع ممکن نیست که در این دنیای خاکی محقق شود، آثار روان‌شناختی منفی به بار می‌آورد. از جمله اینکه خود را ضعیف، ناتوان، بی‌فایده، جامانده‌ی از دیگران احساس می‌کند. 🔸 در حالی که اگر خوب بنگریم می‌یابیم که ما انسانها از ابتدا ضعیف و ناقص و فقیر بوده‌ایم و هستیم. يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ ﺍﻱ ﻣﺮﺩم ! ﺷﻤﺎﻳﻴﺪ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ، ﻭ ﻓﻘﻂ ﺧﺪﺍ ﺑﻲ ﻧﻴﺎﺯ ﻭ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ(فاطر١٥) در ابتدای تولد هیچ یک از استعدادها و توانایی‌های ما فعال نبوده است‌. به لحاظ عقلی و علمی خالی الذهن بودیم وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻜﻢ ﻣﺎﺩﺭﺍﻧﺘﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﻤﻰﺩﺍﻧﺴﺘﻴﺪ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﮔﻮﺵ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺳﭙﺎﺱﮔﺰﺍﺭﻱ ﻛﻨﻴﺪ.(النحل٧٨) همچنین به لحاظ جسمی ناتوان بودیم، از اعتبارات اجتماعی بی‌بهره بودیم. لذا ما با ضعف و نقص مطلق به دنیا امده‌ایم لذا بودن نقص و ضعف هیچ عیبی نیست و نباید از آنها هراس داشته باشیم. بلکه همواره باید به نعمت‌هایی که نصیب انسان شده است توجه کرد. نعمت‌هایی که نوعا فعلیت یافتن استعدادهای درونی است. 🔹 بودن نقص و ضعف عیب نیست - چرا که انسان به لحاظ وجودی فقر محض است و عین الربط به خداوند متعال (جل جلاله و عظم شأنه) است - وجود نعمت و فعلیت استعدادها و توانایی‌ها عین لطف و رحمت و پیشرفت است. قدر دارایی‌ها و توانایی‌های موجود را باید دانست و همواره آنها را یاد آوری کرد. وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ ﻭ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻛﻦ (الضحى١١) ✔️ هیچ نمی‌دانستیم اما حالا در مدرسه و حوزه و یا دانشگاه دانا شده‌ایم و از برخی علوم مطلع هستیم ! ✔️ هیچ نمی‌توانستیم بخوانیم، سخن بگوییم، راه برویم، ارتباط برقرار کنیم، و ... اما حالا می‌توانیم! ✔️ عریان بودیم اما الان پوشیده به بهترین لباس‌ها هستیم! ✔️ خیلی چیزها نداشتیم و الان دارم و در آینده هم بیشتر می‌توانیم داشته باشیم. 🔸 اگر خوب بنگریم می‌بینیم که هر کدام از ما به اندازه‌ی خودمان خیلی دارا و توانا شده‌ايم که بسياري از افراد از آن محروم هستند و در عین حال ما هم برخی از ویژگی‌ها و دارایی‌های ديگران را نداریم و این اختلافات و تمایزها سنت الهی است تا حیات اجتماعی انسان ممکن شود و زمینه برای حرکت و کوشش و همچنین ابتلا و امتحان فراهم شود تا شاکله‌ی افراد ساخته شود و جوهره‌ی اشخاص شناخته شود. 🔹 اگر نواقص و ضعف‌های انسان در پرتو نعمت‌ها و دارایی‌ها نگریسته شود موجب حرکت و تلاش انسان برای رفع نواقص و ضعفها به قدر مقدور است و در عین حال چون نعمت‌ها و فعلیت‌ها هم دیده می‌شود هیچ‌گاه موجب بی‌اعتمادی به خود و ناامیدی به آینده و غفلت از رحمت الهی و مغفرت او برای پر کردن خلأها و جبران عقب‌ماندگی‌ها نمی‌شود. https://eitaa.com/hekmat121
📌 چگونه از استاد استفاده کنیم امام سجاد (علیه السلام):  هَلَكَ مَنْ لَيْسَ لَهُ حَكِيمٌ يُرْشِدُهُ 🔹یکی از سنت‌های مهم در نظام آموزشی حوزه‌های علمیه بهره‌گیری بهينه از استاد و مدرس است. استاد محوری مزایای بسیاری دارد اما نباید مانع از مشارکت فعال طلاب و دانش‌پژوهان در فرایند تحصیل و پژوهش شود. 🔸 از مهمترین فعالیت‌های دانش‌پژوه در فرایند تحصیلی و پژوهشی این است که بتواند در عرض حداقل ۲ سال تا ۵ سال داشته‌های علمی و یافته‌های تجربی استاد را به نحو منظم و صحیح اخذ کند و به ذخیره‌ی دانایی خود بیافزاید. به این معنا که دانش‌پژوه پس از استفاده از محضر استاد و انس با آثار مکتوب و شفاهی ایشان، به دغدغه‌ها و حساسیت‌های علمی استاد پی ببرد و سپس نظام فکری و چارچوب نظری استاد را بشناسد. بنحوی که بتواند اصول و امهات اندیشه استاد را از فروعات و نتایج اندیشه‌ی وی تشخیص دهد. 🔹 براساس تجربه‌ی شخصی و برخی از مشاوره‌هایی که به دیگران داده شد، این نتیجه حاصل شو که یک طلبه‌ی فاضل و پیگیر می‌تواند در طول چند سال محدود بیشترین بهره را از استاد ببرد و به کلیت نظام فکری و امهات اندیشه‌ی وی مسلط بشود و پس از آن به اصلاح و تکمیل و یا ترویج و تبلیغ ان نظام فکری بپردازد و در برابر مخالفان و منتقدان از آن دفاع کند و حرفی برای گفتن داشته باشد. لازم به ذکر است که اجتهاد و کسب تخصص هم از این طریق ممکن و سهل الوصول است. 🔸 استاد را به خوبی باید شناخت و عصاره‌ی فکر و کلیت اندیشه‌ و محصولات علمی و عملی او را می‌بایست به دست آورد و از آنها برای ارتقا علمی و ساخت نظام فکری خود بهره گرفت. 🔹 برای این منظور لازم است که دانش‌پژوه چند کار اساسی انجام دهد: ۱. از تمام آثار مکتوب و شفاهی استاد مطلع شود و به طور مستمر نقطه نظرات و خروجی‌های ایشان را رصد و مطالعه کند تا مهمترین و مبنایی‌ترین اصول فکری و علمی او پی ببرد. ۲. از سیره و مراحل تحصیلی و آموزشی استاد و بخصوص استادان و مربیان او مطلع شود چرا که هر استادی ادامه‌ی استادان و مربیانی است که به آنها محبت ورزیده و از محضر آنها استفاده کرده است. ۳. طبیعتا هر استادی به یک جریان و یا مکتب فکری و علمی علاقه مند است و خود را در ادامه‌ی آن مکتب تعریف می‌کند و از آثار و اندیشه‌های آن مکتب متأثر است و نسبت به برخی جریانها و مکاتب موضع انتقادی دارد و از آنها فاصله‌ی علمی و یا عملی دارد. دانش‌پژوه از طریق شناخت این جریانهای فکری و مکاتب فکری_سیاسی می‌تواند به سطحی از اندیشه‌ی استاد پی ببرد. ۴. هر استادی شیوه‌ای خاص در ورود و خروج تدریس و پژوهش دارد. به طور نمونه برخی متن‌محور و برخی مسئله‌محور هستند، برخی سنتی هستند و برخی اجتماعی؛ بعضی مخاطب را به درس و‌پژوهش علاقه‌مند می‌کنند و برخی به تبلیغ و فعالیت‌ عملی. خلاصه شیوه‌ها و منهج‌های مختلفی وجود دارد و هر استادی با توجه به شاکله‌ی شخصیتی و نظام حساسیت‌ها و دغدغه‌ها برخی از این ویژگی‌ها را اتخاذ کرده است. ۵. برخی از علوم و کتاب‌ها و یا متفکران و اندیشمندان در شکل گیری شخصیت فکری و تربیتی استاد بسیار مهم و مؤثر بوده است به نحوی که همواره استاد با تجلیل از آنها یاد می‌کند و در مباحثات علمی به آنها ارجاع می‌دهد. تهیه‌ی فهرستی از این علوم، کتاب‌ها و متفکران و تحقیق درباره میزان تأثیرگذاری آن بر شخصیت و اندیشه‌ی استاد بسیار راه‌گشا است. ۶. برخی از استادان از نظام مفاهیم و اصطلاحات خاصی برخوردارند و همواره در بیان اغراض و مقاصد خود از آن مفاهیم و اصطلاحات استفاده می‌کنند. همچنین در نقد سایر جریان‌ها و مکاتب به جای استفاده از نام و عناوین مستقیم از اصطلاحاتی استفاده می‌کنند که بتواند معرُّف آنها باشد تا ضمن آن به نقد جریان‌ها بپردازند. از این رو، دانش‌پژوه لازم دارد تا شبکه‌ی مفاهیم و اصطلاحات استاد را بشناسد و مقاصد او را از به کار گیری آن مفاهیم و اصطلاحات و موضع به کارگیری آنها بداند. ۷. هر از گاهی یافته‌های خود را تنظیم و تدوین کرده و به استاد و سایر همدرسان عرضه شود تا مورد حک و اصلاح و یا تکمیل قرار گیرد. در واقع سنت تقریرنویسی در میان طلاب و علمای گذشته، چنین کاربستی داشته است. 🔸 استاد هم باید به دانش‌پژوه کمک کند تا بهتر بتواند به چنین شناختی نائل شود و از سرگردانی و حیرت نجات یابد. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
سال‌ها دل طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد گوهری کز صدفِ کُون و مکان بیرون است طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد مشکلِ خویش بَرِ پیرِ مُغان بُردم دوش کو به تأییدِ نظر حلِّ معما می‌کرد دیدمش خُرَّم و خندان قدحِ باده به دست و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد گفتم این جامِ جهان‌بین به تو کِی داد حکیم؟ گفت آن روز که این گنبدِ مینا می‌کرد بیدلی در همه احوال خدا با او بود او نمی‌دیدش و از دور خدا یا می‌کرد این همه شعبدهٔ خویش که می‌کرد این جا سامری پیشِ عصا و یدِ بیضا می‌کرد گفت آن یار کز او گشت سرِ دار بلند جُرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد فیضِ روحُ القُدُس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد گفتمش سلسلهٔ زلفِ بُتان از پی چیست گفت حافظ گله‌ای از دلِ شیدا می‌کرد
نوعدالت‌خواهی در آستانۀ ناعدالت‌خواهی.docx
20.4K
📌نوعدالت‌خواهی در آستانۀ ناعدالت‌خواهی نقدی بر راهبرد رادیکالیسم برای عدالت‌خواهی دکتر قائمی نیک (استادیار دانشگاه علوم اسلامی رضوی)
📌درونی ساز علم و اتصال وجودی با حقیقت 🔹علم، حقیقتی است که موطن آن جان آدمی است و از جانی به جان دیگر منتقل میشود. انسان همواره واقعیت طلب می کند اما معانی را به دست می آورد و از این طریق با واقعیت ارتباط برقرار می کند. لذا آنچه رهاورد ادراک و شناخت آدمی از واقعیت (معلوم) است معانی است. کتاب و دفتر، الفاظ و مفاهیم صرفا ابزاری هستند که حامل معانی اند و معد اتصال وجودی جانهای آدمیان با یکدیگر و از این طریق با واقعیت است. 🔸معانی فرّار هستند و به راحتی در جان کسی استوار و پایدار نمی ماند. بلکه سنخیت می خواهد تا معنایی در جان ادمی مستقر شود. این سنخیت مقوله ای اکتسابی است و رهاورد تکرار و تذکار، تفکر و اندیشه، تدریس و تحقیق است. معرفتی در جان آدمی رسوخ می یابد که تکرار و یادآوری شود تا نفس آدمی بدان متصل و مرتبط بشود و از حال به ملکه و از عارض به جوهر وجودی تبدیل شود. براساس حرکت جوهری، نفس آدمی با هر شیئی که مدتی قرین و همنشین شود رنگ و بوی آن را می گیرد و شاکله ی وجودی اش هماهنگ با آن سامان می شود. 🔹حقیقت علم، مقول به تشکیک است و دارای مراتب و درجات مختلفی است. هر دوره ای ظرفیت ظهور برخی از این مرتب دارد که مقدمه ی آشکارگی درجات عمیق تر حقیقت در دوره های بعدی می شود. هر مرتبه ای از آن، آثار وجودی متناسب با همان مرتبه را دارا است. فاعل شناسا به هر مرتبه ای از مراتب علم متصل و مرتبط شود و آن را درونی کند، اثری می پذیرد و در همه ی آثار و فعالیت های او آشکار می شود.(از کوزه همان برون طراود که در اوست) 🔸اگر معرفت و علمی با تکرار و تذکار متصل به جان آدمی شود در واقع جزئی از وجود او شده است (به تعبیر مولانا: ای برادر تو همه اندیشه ای) و در چنین حالتی چند ویژگی برای انسان ایجاد می شود: ۱. تسلط بر جوانب مختلف و عمقِ نظری آن معرفت درونی شده؛ ۲. احساس محبت و غیرت نسبت به آن معرفت، به نحوی که توهین به آن و یا انکار آن را بر نمی تابد؛ ۳. تلاش برای پاسداری و دفاع از آن؛ ۴. تمایل به فکرکردن، اصلاح و تکمیل، افزایش و نوآوری در آن. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 انتظارات نابجا ریشه‌ی اختلافات (موردکاوی: بخشی از مردم و برخی از روحانیون) 🔹 انسان موجودی است که براساس انتظارات و توقعاتی که از خود و دیگران دارد با آنها ارتباط برقرار می‌کند تا از این طریق بتواند نیازهای متنوع خود را برطرف کند و زندگی راحت‌تری را برای خود و متعلقات خود فراهم کند. این انتظارات و توقعات زمینه‌ی شکل‌گیری نظامی از حقوق و تکالیف را فراهم می‌کند. 🔸 اگر توقعات و انتظار افرادِ یک خانواده و یا اعضای یک جامعه اولا شفاف باشد و ثانیا به‌جا و صحیح باشد، اختلافات به حداقل می‌رسد؛ اما اگر تصویر و انگاره‌ی ناصحیح و ناموجّهی از انتظارات و توقعات ایجاد شود و افراد براساس همان تصویرسازی‌های ذهنی و انگاره‌ها با یکدیگر ارتباط برقرار کنند زمینه‌ی سوءتفاهم‌ها بیشتر می‌شود و طبیعتا اختلافات و تضادها هم بیشتر می‌شود. چرا که هر کس براساس انگاره‌های ذهنی تصویری که از وظایف و تکالیف دیگران و حقوق خود دارد به سنجش و ارزیابی دیگران می‌پردازد و در صورت عدم رضایت حداکثری از آنها، اعتماد او تضعیف و بر بی‌اعتمادی او افزوده‌تر می‌شود. بی‌اعتمادی هم آغازی بر گسست و اختلاف و تضاد است. 🔹 امروزه توقعات و انتظارات بی‌جا و غیر واقعی که نتیجه‌ی انگاره‌های غلط ذهنی است یکی از ریشه‌های اصلی مشکلات جامعه ایرانی است. به طور مثال: انتظار مردم از دولت‌ها شفاف و واقعی نیست و به تبع انتظار و توقعات دولت مردان از مردم شفاف و واقعی نیست. اما مهمتر انتظارات و توقعات مردم و روحانیت از یکدیگر است که شفاف نبودن و غیر واقعی بودن آن موجبات سوءتفاهم‌های زیادی را فراهم کرده است. 🔹 انتظار بسیاری از روحانیت از مردم واقعی نیست. چرا که چنین تصور می‌کنند که در گذشته عموم مردم براساس استاندارد‌های حوزویان زندگی می‌کرده‌اند و به همه‌ی احکام شرعی و اخلاقی پایبند بوده‌اند و گناه و تضاد و اختلاف امر حاشیه‌ای بوده است. بسیاری این تصور را دارند که در گذشته، روحانیت به جهت حیثیت ذاتی در راس امور بوده است و مردم هم به صرف دین‌داری به روحانیت اعتماد داشته‌اند و اصلا به کارکردهای اجتماعی و خدماتی که مبتنی بر نبود دولت قدرتمند و رسانه‌های عمومي بوده است ربطی ندارد. بر پایه‌ی این انگاره‌ی ناصواب، در زمانه‌ی وجود سازمان‌های دولتی و شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های پیچیده هنوز هم همان انتظارات سابق را از مردم دارند. ریشه‌ی همه‌ی این انتظارات و توقعات، عدم توجه به تاریخ زیسته‌ی مردم ایران و تحولات گسترده در همه‌ی ساحت‌های حیات اجتماعی است. 🔸 از سوی دیگر توقعات و انتظارات بسیاری از مردم و سیاسیون هم از حوزه و روحانیت شفاف و واقعی نیست. بخشی از این انتظارات ناشی از عدم شناخت صحیح آنها از روحانیت و تاریخ روحانیت است. متاسفانه در فرهنگ عمومی فقط برخی از وجوه اخلاقی و عرفانی علمای تراز و بزرگ عرفانی مطرح شده است و چنین القا شده است که در گذشته همه‌ی روحانیت در همه‌ی ساحت‌های حیاتی خود دارای کشف و کرامت بوده‌اند، باطن افراد را می‌دیدند، کفش جلوی آنها جفت می‌شد، با یک نبات و یا ذکری دردهای ناعلاج را درمان می‌کردند، نزد همه‌ی مردم از اقبال شدید و اعتماد بی‌مثال برخوردار بوده‌اند و همواره حکم آنها نافذ بوده است و هرگاه در هر شرایطی خواسته‌اند همه مردم را بسیج کرده‌اند. اما امروزه و بخصوص بعد از انقلاب اسلامی، همه‌ی این قدرت معنوی و اعتبارات اجتماعی از بین رفته است و دیگر خبری از آن شکوه و جلال علما و روحانیت سابق خبری نیست و روحانیت نمی‌تواند همچون گذشته نیازها و انتظارات مردم را پاسخ‌گو باشد. در حالی که این تصویرسازی از گذشته و امروز ناصحیح و نابه‌جاست. نه در گذشته‌ همه‌ی علما و روحانیت آنگونه بوده‌اند و نه امروز این چنین هستند. ♦️ تصویرسازی‌های کاریکاتوری و انگاره‌های ذهنی ناصواب از گذشته‌ی مردم و روحانیت موجب شکل‌گیری انتظارات و توقعات غیرشفاف و نابه‌جا از مردم و روحانیت شده است. برخی از نویسندگان و گویندگان و کلیپ‌سازان فضای مجازی با نادیده‌گرفتن حقایق تاریخی و روایت‌های غلوآمیز از گذشته درصدد القای جدایی مردم و روحانیت و اثبات تضعیف دین و دینداری در جامعه ایران هستند و از این طریق بر دامنه و عمق اختلافات در جامعه می‌افزایند. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌مکاشفه بزرگ ملاصدرا در حرم حضرت معصومه (س) 📍استاد آیة الله جوادی آملی: ❇️ اگر انسان کتابی و یا مطلب علمی را در شهری که از نظر آب و هوا و موقعیت اقلیمی از قم بهتر است، مطالعه کند؛ بعد عین همان کتاب و یا مطلب را در جوار رحمت بارگاه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم مطالعه کند، می بیند که برکات دیگری نصیب انسان می شود، و حقایق بالاتری برای انسان کشف می گردد. این حقیقت برای جناب صدر المتالهین نیز پیش آمده است. زیرا ایشان، هنگامی که در کهک زندگی می کرد، برای عرض ادب و توسل به بارگاه کریمه اهل بیت فاطمه معصومه سلام الله علیها مشرف می شد. در یکی از این سفرها در جوار قبر فاطمه معصومه یک مساله مهم و پیچیده فلسفی یعنی اتحاد عاقل و معقول در یک مکاشفه عرفانی، برایش حل شد. او خود در این زمینه می گوید: مسأله اتحاد عاقل و معقول از مشکلترین مسایل فلسفی است که تا کنون هیچ فیلسوف مسلمانی توفیق حل آن را پیدا نکرده است. من با توجه کامل به سوی خدای سبحان از او خواستم که مشکل برایم حل شود. دری از رحمت حق بر من گشوده شد و در این مورد معرفت جدیدی برایم حاصل شد. «کنت حین تسوید هذا المقام بکهک من قری قم، فجئت الی قم زائرا لبنت موسی ابن جعفر مستمدا منها و کان یوم الجمعه فانکشف لی هذا الامر؛» هنگام نوشتن این بحث من درقریه کهک قم بودم. از آنجا رهسپار قم شدم، به زیارت دختر موسی بن جعفر علیهما السلام مشرف گردیدم و از آن حضرت در حل این مسأله یاری جستم. به برکت او در روز جمعه این مطلب بر من کشف گردید. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌 ملاصدرا، فلسفه را بر مبنای شرع پی‌ریزی کرده است ✏️ رهبر معظم انقلاب: فلسفه‌ ملاصدرا فلسفه‌ای‌ عقلی‌، ذوقی‌ و شرعی‌ است‌ و در حقیقت‌ ملاصدرا فلسفه‌ عقلی‌ و ذوقی‌ را برمبنای‌ شرع‌ مقدس‌ پی‌ریزی‌ کرده‌ است‌. برای‌ او تعبد محض‌، مبادی‌ رسیدن‌ به‌ افکار عالی‌ فلسفی‌ بوده‌ است‌ و این‌ جریان‌ عظیم‌ و جوشان‌ و تمام‌ نشدنی‌ در دوران‌ ریاضت‌ به‌ روح‌ مقدس‌ وی‌ افاضه‌ و نازل‌ شده‌ است‌ و امروز خوشبختانه‌ کتابها و افکار فلسفی‌ ملاصدرا فضای‌ فلسفی‌ کشور را فراگرفته‌ است‌. ۱۳۷۴/۱۱/۱۵ 🗓 سالروز بزرگداشت حکیم اسلام‌شناس صدرالمتالهین شیرازی معروف به ملاصدرا
📌انگاره‌های تاریخی ذهن 🔹 در دانش منطق ، آگاهی انسان به تصور و تصدیق / مفهوم و حکم تقسیم شده است و در آن از انواع تصور و تصدیق و چگونگی حکم در قضیه سخن گفته شده است. اما از ذهنی و انگاره‌های کلان کمتر حرف زده شده است. در واقع تصورات و تصدیقات انسان به صورت مفرد (اتمیک) انسان را به واقعیت رهنمون نمی‌سازد بلکه به صورت شبکه‌ای تصویری از واقعیت را در ذهن بازسازی می‌کند و به این همانی تصویر ذهنی با واقعیت خارجی حکم می‌کند. شاید این همان فعالیت قدرتمند نفس آدمی است که قرآن از آن به یاد می‌کند: ✔️ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا ﺑﻠﻜﻪ ﻧﻔﺲ ﺷﻤﺎ ﻛﺎﺭﻱ را ﺩﺭ ﻧﻈﺮﺗﺎﻥ ﺁﺭﺍﺳﺖ [ﺗﺎ ﺍﻧﺠﺎﻣﺶ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺁﺳﺎﻥ ﺷﻮﺩ] (یوسف ١٨ و۸۳) ✔️قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَىٰ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﻣﻮﺳﻲ! ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ‌ﺍﺕ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻋﻄﺎ ﺷﺪ.(طه٣٦) ✔️قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺑﻪ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﻭ ﺍﺳﺮﺍﺭﻱ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﺪم ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﻧﺸﺪﻧﺪ، ﭘﺲ ﺍﻧﺪﻛﻲ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ [ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻫﻮﺍﭘﺮﺳﺘﻲ]ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ [ﻭ ﺑﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺳﺎﺯﻱ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻢ] ﻭ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﻔﺲ ﻣﻦ [ﺁﻥ ﻛﺎﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﻄﺮﻧﺎﻙ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻨﻲ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ] ﺩﺭ ﻧﻈﺮم ﺁﺭﺍﺳﺖ.(طه٩٦) ✔️إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَىٰ لَهُمْ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪﻥ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ [ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﺑﺎﻃﻞ ﻭ ﻛﺮﺩﺍﺭ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪﺷﺎﻥ]ﺑﺮﮔﺸﺘﻨﺪ. ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺯﺷﺘﻲ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻈﺮﺷﺎﻥ ﺁﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻱ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺩﺭﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ .(محمد٢٥) ✔️همچنین آیات: زینّا اعمالهم (انعام ۱۰۸ و نمل ٤) 🔸ما بیش از آنکه با تصور‌های مفرد و تصدیق‌های مجزا و مستقل با واقعیت ارتباط داشته باشیم با تصویرهای شبکه‌ای و انگاره‌های ذهنی واقعیت را طلب می‌کنیم و می‌بینیم. تصویرهایی که محصول ترکیبی از تصورات و تصدیقاتی است که بخشی از آنها را خود تجربه کرده‌ام و بسیاری از آنها را با اعتماد به دیگران شنیده و پذیرفته‌ام. اجزای سازنده‌ی تصویرها و انگاره‌های ذهنی لزوما آگاهانه و فکر شده نیستند بلکه عموما غیر اگاهانه، مسلم‌انگاشته‌شده و طبیعی هستند که در لایه‌های زیرین ذهن و قلب آدمی قرار دارند و خود را بسیار پنهان داشته‌اند. 🔹درباره‌ی نحوه‌ی تصویرسازی ذهن از واقعیت و فرایند ایجاد انگاره‌های ذهنی کمتر سخن گفته‌ایم و بدین جهت از نقش آفرینی آن در فرایند ادراک و توصیف واقعیت غفلت کرده‌ایم. از این‌رو، بسیاری از قضاوتهای ما مسبوق به انگاره‌های غیر آشکار و مخفی است. تلاشی هم برای بازخوانی و بازتعریف آنها نداریم. در حالی که اگر خوب دقت کنیم و به زیرساخت‌های فکری و فرهنگی اندیشه خود و دیگران نظر کنیم ده‌ها عامل معرفتی و غیرمعرفتی موثر غیر تعریف‌شده‌ای را می‌توانیم بیابیم که در کمیت و کیفیت قضاوتهای ما و دیگران تاثیر مؤثری دارد. 🔸 یکی از انگاه‌های مهم ما، انگاره‌ها و تصویرهای تاریخی ماست که نوعا براساس شنیده‌ها و مطالعات جزئی، به طور ناخوداگاه در ذهن ما ساخته شده است. با شنیدن یک ماجرا از شخصی در گذشته، حکم به عمومیت آن می‌دهیم، از یک اتفاق جزیی در مقطع خاص، به شمولیت و مقبولیت همگانی آن رأی می‌دهیم. به طور نمونه وقتی یک کتاب کلاسیک آموزشی را مطالعه می‌کنیم چنین به ذهن خطور می‌کند که انگار همه نویسندگان گذشته هم همین رویه را داشته‌اند و به همین مسائل پرداخته و بدان پاسخ‌ داده‌اند. وقتی بدایه و نهایه علامه طباطبایی یا شرح منظومه‌ی ملاهادی سبزواری در فلسفه را می‌خوانیم چنین حسّی به ما دست می‌دهد که فلسفه از افلاطون و ارسطو، تا فارابی و ابن‌سینا و صدرا، همه برهمین نظم و صورتبندی تفلسف کرده‌اند. در حالی که اصلا چنین نبوده است. به همین جهت استاد شهید مطهری(رحمة الله علیه) در آموزش و تربیت فلسفی تلاش بر انگاره‌زدایی از برداشت‌های تاریخی نویسندگان و دانش‌پژوهان فلسفه دارد چرا که مانع بزرگی برای فهم مکاتب فلسفی و مسائل فلسفی و تحولات دانش فلسفه است. 🔹 انگاره‌های ذهنی و تلقی‌های اولیه و ارتکازی ما از گذشته‌ی تاریخی و فرهنگی جامعه‌ی خود و سایر جوامع، مانع بزرگی برای فهم شرایطی استکه امروز در آن قرار گرفته‌ایم چرا که گذشته آینه‌ای است که امروز را در قاب آن می‌نگریم. وضعیت اکنون ما ادامه‌ی وضعیت گذشته‌ی ماست و در نسبت با آن، امروز معنا می‌یابد و قابل سنجش است. اگر تصویر ذهنی ما از گذشته که نقطه و شاقول سنجش امروز ماست مخدوش باشد طبیعتا سنجش و ارزیابی ما از وضعیت امروز ناقص و غلط خواهد بود. به طور نمونه تصویر مشوش و ناواقعی و رؤیایی از روابط متقابل مردم و روحانیت در گذشته، موجب برخی سنجشها و تحلیل‌های غلط از امروز این روابط شده است. ✅ https://eitaa.com/hekmat121