📌 مشکله اصلی جبهه انقلاب
🔸انقلاب اسلامی بر پایه حکمت و فقاهت اسلامی، یک تحول اساسی در جامعه ایرانی و یک دگرگونی مبنایی در جهان معنایی انسان ایرانی بود که نظم پیشین را به چالش کشانده و درصدد جایگزین سازی نظم معنایی و هویت جدیدی بود که به عنوان پشتوانهی همه مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی عمل کند.
🔹این مهم با حضور عالمان و حکیمان و خطیبان اصیل در دو دهه اول انقلاب اسلامی روند تکاملی داشت و به گسترش انقلاب اسلامی در سطح داخلی و بینالمللی انجامید. رشد جامعه در عرصههای مختلف و ایجاد جبهه مقاومت در سطح منطقه نشانه روشنی از این پیشرفت و تکامل بود.
🔸اما در سالهای اخیر به جهت فقدان عالمان و حکیمان و خطیبان اصیل و جایگزین شدن طرحهای بدیل و شخصیتسازیهای جعلی از برخی افراد در رسانهها با بودجههای کلان از بیتالمال، تشتت فکری و تقابل اجتماعی بر جامعه ایران سایه افکنده است. به همین جهت هیچ #طرح_جامع و هیچ #مفهوم_کلان برای معنا بخشی به جهان انسان ایرانی از سیطره گفتمانی برخوردار نیست و طرحهای ناقص و محدود و بیگانه از جامعیت آثار متفکران انقلاب اسلامی غلبه گفتمانی یافته است و کنشگران اجتماعی و انقلابی رابه بهانههای واهی از هم دور ساخته است.
🔹 به دلایل مختلف امروزه #اضطرار_اندیشی بر بخش گستردهای از جامعهی انقلابی سایه افکنده است و طرحهای ناقص تک بعدی و غیرهماهنگ با دستگاه جامع انقلاب اسلامی، به صورت جزیرهای در رسانهها و نهادها و گروههای انقلابی در حال اجرا است که نه تنها به تقویت عقلانیت و تدبیر انقلابی نمیانجامد بلکه به تضعیف مکتب جامع امام خمینی و عقلانیت انقلاب اسلامی و #از_جا_کندگی_معرفتی منتهی شده است. انتخاب اخیر ریاست جمهوری در ۸تیر ۱۴۰۳ یک نشانه آشکار از این مشکله اساسی است که لازم است در اطراف آن ساعتها فکر کرد و آسیبشناسی کرد.
🔸 امروز چارهای نیست جز اینکه به بازخوانی حکمی و اجتهادی #عقلانیت_انقلاب_اسلامی توجه شود و هر جریان، طرح و برنامهای با آن سنجیده شود. این یک کار احساسی و سطحی و رسانهای نیست که در ایتا و تلگرام و... بافت شود به مطالعه عمیق همه آثار امام خمینی، آیت الله العظمی خامنهای و شهید انقلابی آیت الله مطهری نیازمند است تا به یک صورتبندی دقیق از نظام جامع اندیشه اسلامی دست پیدا کرد و بر آن اساس به تبیین عقلانیت انقلاب اسلامی پرداخت و الا «بیمایه فطیر است» و به آشوبناکی اندیشه و تعمیق «از جاکندگی معرفتی» میانجامد.
✍ سید مهدی موسوی
دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳
#از_جا_کندگی
#از_جا_کندگی_معرفتی
#اضطرار_اندیشی
#بحران
#حبرت
#عصر_حیرت
#عسرت
#عصر_عسرت
#اضطرار
#عصر_اضطرار
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2351
📌 مبعثت بزرگترین عید بشریت
در نگاه متفکران انقلاب اسلامی بخصوص حضرت امام خمینی «رضوان الله تعالی علیه» مبعث بزرگترین عید بشریت است.
مبعث عید تحول و دگرگونی، قیام لله و رستاخیز انسانی است.
#تحول
#تحول_اجتماعی
#رستاخیز
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2352
📜#بخوانید | روزی که «من الازل الی الابد» روزی شریفتر از آن نیست!
🌹 به مناسبت ایام عید مبعث حضرت رسول اکرم -صلی الله علیه و آله-
🎙 حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه):
🔹باید عرض کنم که روز بعثت رسول اکرم در سرتاسر دهر؛ «مِنَ الازَلِ الَی الابَد»، روزی شریفتر از آن نیست؛ برای اینکه حادثه ای بزرگتر از این حادثه اتفاق نیفتاده.
🔸حوادث بسیار بزرگ در دنیا اتفاق افتاده است، بعثت انبیای بزرگ، انبیای اولو العزم و بسیاری از حوادث بسیار بزرگ؛ لکن حادثه ای بزرگتر از بعثت رسول اکرم نشده است و تصور هم ندارد که بشود؛ 👈 زیرا که، بزرگتر از رسول اکرم در عالمِ وجود نیست غیر از ذات مقدس حق تعالی و حادثه ای بزرگتر از بعثت او هم نیست؛ بعثتی که بعثت «رسول ختمی» است و بزرگترین شخصیتهای عالم امکان و بزرگترین قوانین الهی.
و این حادثه در یک همچو روزی اتفاق افتاده است و این روز را بزرگ کرده است و شریف و همچو روزی ما دیگر در ازل و ابد نداریم و نخواهیم داشت.
💐 لهذا، این روز را بر همه مسلمین و بر همه مستضعفین جهان تبریک عرض می کنم.
📚صحیفه امام، ج 12، ص: ۴۱۹، ۴۲۰
🏷 #اهل_بیت | #پیامبر #مبعث
به نقل از کانال روح قدس الهی
#تحول
#تحول_اجتماعی
#رستاخیز
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2353
📌 مبعثت، عید فوقالعاده بشریت
🎙 رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار مسئولان نظام، نمایندگان کشورهای اسلامی:
🔻 بعثت یکی از #مبارکترین و #بزرگترین رخدادهای عالم وجود و تاریخ بشریت است یعنی یک حادثه معمولی نیست، جزو برترین حوادث تاریخ بشریت است. حوادث بزرگ کارکردهای زیادی دارند در زمینههای مختلف، فردی، اجتماعی، لکن یکی از مهمترین و شاید بشود گفت مهمترین کارکردهای رخدادهای بزرگ عبارتست از ایجاد تحول فکری و ادراکی در مخاطب.
🔻 آن وقتی یک تحول عظیم، یک حادثه بزرگ خواهد توانست در واقعیت زندگی مردم اثر بگذارد و ماندگار بشود که قادر باشد تحول فکری در مخاطب خود به وجود بیاورد؛ فکر که درست شد، عمل هم درست خواهد شد؛ عمده این است.
🔻 نظام زندگی بر اساس آن اندیشهای است، فکری است که در اداره کنندگان زندگی وجود دارد. اگر تحول فکری و ادراکی و فهم عالم وجود در انسانها، در جوامع به وجود آمد، آن وقت نظامهای سیاسی، اقتصادی، نظامهای اخلاقی، نظامهای اجتماعی براساس آن به وجود خواهد آمد و تشکیل خواهد شد.
🔻 بعثت پیغمبر اکرم از این جهت برجسته است. حالا جهات برجستگی بعثت از همه حوادث گوناگون دیگر متعدد است که خب محل بحث ما نیست اما در همین خصوصیت هم بعثت نبی اکرم فوقالعاده است تحولی که به وجود آورد، چه کسانی را، چه افکاری را، چه رفتاری را، چه جامعهای را، با آنها مواجه شد و تبدیلشان کرد به چه انسانهایی، به چه جامعهای، به چه مردمی؛ چه در زمان خود و چه در طول زمان. ۱۴۰۳/۱۱/۹
#تحول
#تحول_اجتماعی
#رستاخیز
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2354
📌خودباختگی ملی
🎙فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری:
🔹گاهی یک جامعه در مقابل جامعه دیگر خودش را میبازد، خودباخته میشود، مستسبَع میشود. گاهی یک جامعه جامعه دیگر را از روی زرنگی با عواملی که دارد خودباخته میکند. نیرنگ بزرگ استعمار با کشورهای مستعمره و کشورهای استعمارزده همین است، کوشش میکند که کشور استعمارزده اعتماد و ایمان به خودش و ایمان به حیثیت خودش را از دست بدهد؛ به فرهنگ خود، دین خود، ملیت خود، کتابهای خود، پیشوایان خود، به تاریخ گذشته خود و به هر چه که دارد بیاعتقاد شود، بگوید همه آن هیچ و پوچ بوده، ما که چیزی نیستیم، ما که هیچ هستیم، هر چه هست آنها هستند. این بزرگترین نیرنگ استعمار است؛ بیاعتقاد کردن، بیایمان کردن یک ملت به شخصیت و هویت اجتماعی خودش. کاری میکند که این ملت، «بد» ی که از ناحیه استعمار بیاید بر «خوب» ی که از ناحیه خودش باشد ترجیح میدهد.
🔸این معنی خودباختگی ملی است؛ یعنی ملتی خودش خودش را هیچ میداند، تاریخ خودش را هیچ میداند، عالِم خودش را هیچ میداند، فرهنگ گذشته خودش را هیچ میداند، تمدن گذشته خودش را هیچ میداند، نظامات اجتماعی خودش را هیچ میداند. هر قانونی که خودش داشته است چون از خودش بوده میگوید این بد است، هر قانونی که از کشور بیگانه بیاید چون از ناحیه آنها آمده میگوید این خوب است.
اگر ملتی خودباخته شد، خودش و روحش را در مقابل ملت دیگر باخت یعنی اگر استعمار روحی و فکری و فرهنگی شد، دیگر به دنبال آن با کمال افتخار استعمار سیاسی و استعمار اقتصادی را میپذیرد، یعنی سرمایههای مادی خودش را دودستی به او تقدیم میکند و برای خودش هم افتخار میشمارد. نوکری بیگانه را با کمال افتخار میپذیرد، چرا؟ چون استعمار فکری و فرهنگی شده.
❇️بزرگترین هدیه یک رهبر به ملت خود
🔹از جمله کارهایی که رهبران بزرگ ما و بالخصوص رهبر بزرگ فعلی ما حضرت آیت الله العظمی #امام_خمینی در این سالها انجام دادند این بود که این خودباختگی را از مردم ما گرفتند و مردم ما را به آن خود واقعی و به آن روح جمعی مؤمن ساختند.
بزرگترین هدیهای که یک رهبر به ملتش میتواند بدهد «ایمان به خود» است، یعنی آن ملت را به خودش مؤمن کند. یک رهبر ممکن است هدیهای که به مردمش میدهد هدیه مادی باشد، فرض کنید یکی از منابع مادی را که دشمن میبرده است بگیرد و به ملت پس بدهد. ممکن است هدیه سیاسی باشد، استقلال سیاسی به ملت خودش بدهد. ممکن است ایمان به رهبر باشد یعنی ملت معتقد شود که رهبر ما رهبر خیلی بزرگی است. ولی اینها آنقدر مهم نیست که هدیهای که یک رهبر به ملتش میدهد این باشد که این ملت را به خودش مؤمن و معتقد کند که بگوید من نباید زیر بار دشمن بروم، زیر بار استبداد بروم، زیر بار استعمار بروم، من از خودم تاریخ دارم، از خودم فرهنگ دارم، من هیچ احتیاجی ندارم که از غرب الگو بگیرم.
✍ استاد مطهری، آینده انقلاب اسلامی ایران، ص ۱۳۸ - ۱۳۹.
#از_خود_بیگانگی
#از_جا_کندگی
#از_جا_کندگی_معرفتی
#بحران
#حبرت
#عصر_حیرت
#عسرت
#عصر_عسرت
#اضطرار
#عصر_اضطرار
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2355
📌 از ساختارگرایی مفرط تا ساختارستیزی افراطی
(تحلیلی از ریشههای مشکلات جامعه ایرانی)
🔸 عموم ما ایرانیها اهل افراط و تفریط هستیم. با عجله و شتاب پدیدهای را میپذیریم و خیلی هم زود از آن دلزده میشویم و آن را کنار میگذاریم. به تعبیر استاد مطهری حق را زود میپذیرند و زود هم کنار میگذارند.
🔹از جمله پدیدههایی که عموم ما ایرانیان خیلی بدان میل و گرایش داریم، ساختارگرایی و سازمان سازی است. به طور نمونه، تا کوچکترین پیشنهاد و طرحی به ذهنمان خطور میکند اولین اقدام عملیاتی را ایجاد تشکیلات و ساختار جدید میدانیم و کمتر تلاش میکنیم که پیشنهاد خود را در ساختارهای موجود عملیاتی کنیم. همچنین تا احساس میکنیم که حرف ما در ساختاری پذیرفته نمیشود به جای تلاش برای اقناع همکاران و دوستان، قهر میکنیم و خودمان میرویم و ساختار جدیدی را ایجاد میکنیم.
🔸 اگر خوب به وضعیت زندگی خودمان و عقبه تاریخی و فرهنگی ایران عزیز بنگریم این نکته فهمیده میشود که انسان ایرانی، تحقق هر امری را منوط به ساختارها و سازمانها و دولتها میداند و کمتر برای عاملیت انسان نقشی قائل است. اگر رشد و پیشرفتی هست متعلق به فلان دولت و سازمان است و اگر نقص و انحطاطی هم هست مال فلان دولت و سازمان است. حتی تحصیلکردگان علمی و فلسفی هم بعد از اتمام تحصیلات منتظرند که استخدام در سازمان علمی و پژوهشی و فرهنگی شوند و حقوق بگیرند و تولید علم کنند. خلاصه ساختارگرایی و سازمانسازی مفرط جزئی از فرهنگ ما ایرانیان است.
🔹اما مسئله به همین محدود نمیشود بلکه این ساختارگرایی افراطی عموما به ساختارستیزی افراطی منتهی میشود. چون که انسان ایرانی همهی خوبیها و همهی پیشرفتها و به دست آوردن شغل و درآمد و مسکن و فرزند و ازدواج و نظم و قانون و امنیت و عدالت و آزادی و هر امر دیگری را از ساختارها و سازمانهای دولتی و حکومتی انتظار دارد و خود را کاملا بیمسئولیت، غیر متعهد، طلبکار میداند و بهرهمندی از همه امور مذکور را بدون هرگونه تلاش و کوششی، حق مسلّم خود میپندارد که حکومتها، دولتها و ساختارها باید برای وی تهیه کنند و اگر تهیه نکنند حتما ناکارآمد و فاسد هستند و باید آنها را کنار گذاشت و به فکر حکومت، دولت و ساختار دیگری بود و اگر امکان تغییر و تحول حکومت و دولت هم ندارند باید به قانون و وظایف اجتماعی بیاعتنایی کرد و سازمانها را دور زد و هرکس به فکر خودش باشد.
🔸 لازم است فیلسوفان و عالمان اجتماعی ما دربارهی ریشههای این ساختارگرایی مفرط و همچنین ساختارستیزی افراطی در جامعه و فرهنگ ایرانی فکر کنند.
به نظر میرسد مهمترین ریشهی فکری این پدیده، عدم باور به عاملیت انسان، از خودبیگانگی، رفع مسئولیت از خود و عدم توجه به مصلحت عمومی و ساخت جمعی کشور است.
انسان ایرانی، به واسطهی زیست بلند مدت استبداد و تهاجم فرهنگی گستردهی استعمار، حقیقت خود را فراموش کرده است و دچار از جا کندگی معرفتی و هویتی شده است و هویت خود را در ساختارها و دولتها و احزاب جستجو میکند و به عاملیت و خلاقیت خود از یک سو و همچنین مصلحت عمومی و همگرایی و همبستگی اجتماعی اصلا توجهی ندارد.
🔹 انقلاب اسلامی طرحی برای کشف عاملیت انسان ایرانی و تبیینی از همبستگی اجتماعی و مصلحت همگانی بود و از این جهت تحولی را در باطن انسان ایرانی به وجود آورد و او را به کنشگر فعال و عامل خلاق تبدیل کرد که در مبارزات انقلابی و دفاع مقدس و عرصههای علمی به خوبی درخشید، اما متاسفانه به جهت دوری از مکتب فکری امام خمینی و عقلانیت انقلاب اسلامی، تفسیرهای ساختارگرایانه از نظام و ولایت و دولت موجب شد که از طرح انقلاب فاصله گرفته شود و مردم و نخبگان به تدریج از مشارکت فعال در حکمرانی جامعه فاصله بگیرند و در نقش طلبکار بیمسئولیت ظاهر شوند. به نحوی که امروز بسیاری از نخبگان و تحصیلکردگان حوزه و دانشگاه به جای اینکه بر عنصر عاملیت و خلاقیت خود تکیه کنند و به تولید فکر و جریانسازی علمی و پیشرفت کشور بپردازند، #اضطرار_اندیش شدهاند و مشغول نق زدن و طلبکاری از این سازمان و آن اداره برای شغل و درآمد هستند و آنهایی هم که سرکار هستند و حقوق هیأت علمی دانشگاه و پژوهشگاه دریافت میکنند از کرختی شخصی و قفس آهنین ساختارها وبروکراسی اداری وسازمانی گله میکنند.
🔸 برای عبور ازاین فروبست نظری و عملی، تنها یک راه وجود دارد وآن بازاندیشی درماهیت عاملیت وساختار وتوجه به ظرفیتها و محدودیتهای هر کدام درمسیر شکوفایی انسان و توجه به مصالح عمومی در مسیر ساخت جمعی ایران عزیز است. این است پیام #مبعث و #انقلاب اسلامی.
✍ سید مهدی موسوی
پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۳
(دو روز بعد از عید بزرگ مبعث و یک روز قبل از آغاز دهه فجر انقلاب اسلامی)
#از_خود_بیگانگی
#از_جا_کندگی
#از_جا_کندگی_معرفتی
#ساختار
#ساختار_گرایی
#ساختار_ستیری
#عاملیت
https://eitaa.com/hekmat121/2357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرازی از مناجات شعبانیه
📌نگاه افراطی به حکمت عملی
🔹یکی از سرمایههای فکری جهان اسلام، «حکمت عملی» است که در کنار فقه، عرفان عملی، سیاستنامهها، شاهنامهها، اندرزنامهها، فتوتنامهها، علم عمران ... سرمایه «عقل عملی» مسلمین محسوب میشوند.
هر کدام از این سرمایههای فکری، امکانهایی را برای زیست انسان مسلمان به وجود آورده است. البته هر کدام، از محدودیتهایی نیز برخوردار است که باید به آن توجه کرد. اما آنچه مهم است این است که، تمدن اسلامی و رشد فکری و فرهنگی آن محصول حضور فعال همهی این دانشهای عملی است و نباید با نگاه تقلیلگرایانه، همه رشد و اعتلای تمدن اسلامی را فقط به یکی از این دانشها و رویکردها منحصر کرد و به تخریب سایر دانشها و سرمایهها پرداخت.
🔸 متأسفانه برخی از افراد ناآشنا به تاریخ و تمدن اسلامی و دلباخته تمدن مادی غرب، با برجسته سازی غیر واقعی حکمت عملی و انحصار آن در فارابی، به تخریب سایر رویکردهای عقل عملی موجود در تمدن اسلامی میپردازند و طرح امثال ابنسینا در مشارکت دادن سایر رویکردها و دانشها در راهبری کنش انسانی و مدیریت اجتماعی را تخطئه میکنند چرا که به مدرنیته غربی و الگوی خطی توسعه و ترقی نینجامیده است.
🔹 چنین افرادی چند تصور غلط دارند:
۱. تصور میکنند که تولید حکمت عملی یک مقولهی دستوری است و با دستور و توجه یک نفر ایجاد و با دستور و عدم دیگری کنار گذاشته میشود. این نگاهی اثباتی و تحصّلی است و محصول عدم توجه به نقش عوامل زمینهای و نیازهای اجتماعی و ساختارهای فرهنگی و سیاسی است.
۲. تصور میکنند که اگر حکمت عملی در جامعهای بود حتما مسیر ترقی و توسعهی مادی به وجود خواهد آمد. این نگاه نیز اصلا درست نیست، به طور مثال اگر سقراط، افلاطون و ارسطو که اوج حکمت عملی یونانی بودند و آثاری هم در این زمینه نوشتهاند اما چرا هیچ وقت ترقی مادی و مدرنیته در یونان باستان محقق نشد و چرا سقراط اعدام شد و افلاطون و ارسطو در عزلت زندگی کردند؟ همچنین این پرسش مطرح میشود که چرا حکمت عملی سقراط و افلاطون و ارسطو، در روم کنار گذاشته شد و فرزانگان سیاسی روم، طرح دیگری در انداختند؟
۳. تصور میکنند که بعد از فارابی کسی به حکمت عملی نپرداخته است و بعد از او حکمت عملی به اتمام رسید. این مدعا نیز خلاف واقع است، آثاری نظیر «تهذیب الاخلاق» ابن مسکویه رازی، «اخلاق ناصری» نصیرالدین طوسی، «درة التاج» قطب الدین شیرازی، «جامع السعادات» محمد مهدی نراقی، «معراج السعادة» ملا احمد نراقی از جمله آثاری است که بر اساس عقل عملی و استدلالهای عقلانی نوشته شده است و به هیچ وجه شباهتی به رویکردهای دیگر ندارد.
۴. تصور میکنند که توجه به فقه، عرفان عملی، سیاستنامهها و فتوتنامهها محصول گسست از عقل عملی و حکمت عملی و کنار گذاشتن طرح فارابی است. اما اگر خوب به طرح فارابی و ماهیت عقل عملی و ساختار حکمت عملی توجه شود به خوبی روشن میشود که به طور طبیعی، حکمت عملی و مفهوم عقل و سعادت در آن موجب فعال شدن فقه و عرفان عملی و سیاست نامهها شده است. فقط کافی است که به ساختار دانش فارابی در «احصاء العلوم» و «رسالة الملة» توجه شود تا جایگاه فقه نزد فارابی آشکار شود و لازم است به آثار حکمت نظری فارابی و تحلیل «وجود» توجه شود تا راز گسترش الهیات توحیدی و عرفان اسلامی شناخته شود. البته به کتاب «فصوص» به جهت اختلاف در انتساب آن به قارابی اشاره نمیشود.
۵. تصور میکنند که مدرنیته و تمدن جدید غرب، محصول بازگشت به حکمت عملی یونانی است. این تصور نیز کاملا ناصواب است. اگر خوب به آثار ماکیاولی، هایز، لاک و روسو، هیوم، کانت و هگل توجه کنیم مییابیم که مدرنیته، نتیجه نفی بنیاد عقل و سعادت در حکمت عملی و طراحی بنیاد جدیدی برای عقلانیت، ارزشها و هنجارهای اجتماعی و سیاسی است و اصلا نباید آن را محصول حکمت عملی دانست. به تعبیر دیگر سیاست و اقتصاد مدرنیته، محصول گسست از حکمت عملی و روی آوردن به عقلانیت ابزاری است.
در پایان این پرسش را از این عزیزان دارم که بیش از ۱۰۰ سال از آشنایی ایرانیان با تحولات علوم انسانی و اجتماعی غربی میگذرد و هزاران نفر در دانشگاههای غربی و یا دانشگاههای مدرن ایرانی تحصیل کرده و مدارج عالیه گرفتهاند. اما تقریبا نوآوری قابل ذکری در باب فلسفههای اجتماعی و علوم انسانی نداشتهاند و همچنان به ترجمه مشغولند و در چنین آرزویی به سر میبرند، حال پرسش این است که چرا این آقایان منتقد سنتهای اسلامی نتوانسته یک گام موثری در این زمینه بردارند و در فضای بینالمللی بدرخشند؟
✍ سید مهدی موسوی
۱۴ بهمن ۱۴۰۳
#حکمت_عملی
#سیاست
#عقل_عملی
#تاریخ_علوم_عقلی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2361
📌 وضعیت دانش و نقد در میان ما
🔹امروز ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ جلسهای پیرامون «نظریه اجتماعی آیت الله خامنهای» در یکی از مراکز علمی تهران با حضور برخی از استادان و پژوهشگران جامعهشناسی برگزار شد که همگی از نیروهای ارزشی بودند. استادان محترم مطالب خوبی مطرح فرمودند تا نوبت به اینجانب رسید.
🔸نکتهای که براساس تجربه کتاب «درآمدی بر علوم انسانی اسلامی در اندیشه آیت الله العظمی خامنهای» مطرح کردم این بود که «برای تبیین نظرات و اندیشههای هر متفکری باید به چارچوب و نظام فکری آن متفکر مراجعه کرد تا نظریه و مدعای او شناخته شود نه اینکه مسائلی از نظریههای دیگران انتخاب شود و به آن متفکر تحمیل شود و به هر ضرب و زوری هست آنرا اثبات کنیم.».
سپس به نمونه فصل پایانی کتاب مذکور اشاره کردم که چگونه براساس همهی آثار آیت الله خامنهای و بخصوص کتابهای «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» و «روح توحید نفی عبودیت غیر خدا» تلاش شده است تا نظریه اجتماعی ایشان که خود ادعای آن را در ابتدای طرح کلی اندیشه اسلامی داشته اند - مسلک اجتماعی دارای اصول یک آهنگ و منسجم ناظر به زندگی جمعی انسانها- از مجموع آثار و بیانات ایشان استخراج شود بدون آنکه نظرات و پرسشهای دیگران به طرح ایشان تحمیل شود.
🔸 بعد از صحبتهای کوتاهی که عرض شد، استاد تمام جامعهشناسی دانشگاه تهران، کتاب «درآمدی بر علوم انسانی اسلامی در اندیشه آیت الله العظمی خامنهای» را گرفت؛ با شعف زیاد آن را تورق کرد و بسیار تشکر کرد و گفت باید آن را بخرم و حتما استفاده کنم.
🔹 بعد از وی یکی از اعضای جلسه که استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بود و در کنارم نشسته بود و به نیروی ارزشی معروف است، همان کتاب مذکور ۸۵۰ صفحهای را گرفت و دو یا سه دقیقه تورق کرد. در حین صحبتهای یکی دیگر اعضای جلسه که به صورت مجازی سخن میگفت به نقد یکی از مباحث فصل پایانی کتاب پرداخت و بنده لبخندی زدم و به جهت رعایت ادب و احترام جلسه، خیلی آرام گفتم که الان وقت این بحث نیست و به فرصت دیگری نیاز است. دوباره گفت که «این تحلیل از کنش، شبیه به آگوست کنت است و علم بد نیست و از علم جامعه شناسی استفاده کنید» دوباره لبخند زدم و به توهین وی اصلا پاسخی ندادم و میدانستم که نقد یک کتاب ۸۵۰ صفحهای در دو دقیقه تورق کردن و زدن دو برچسب بزرگ «اگوستکنتی بودن» و «غیر علمی بودن» در این چند دقیقه آنهم به کتاب ۸۵۰ صفحهای درباب علم، چندان قابل اعتنا نیست.
با سکوت بنده، نکات وی ادامه نیافت.
سخنان غیرحضوری عضو دیگر جلسه تمام شد.
بعد از وی، مدیر جلسه نکاتی گفت. که وسط سخن او، همان استادیار گفت نکتهای دارد. خلاصه و مضمون حرف او این بود که:
«علم هم چیز خوبی است» پس متفکران انقلاب اسلامی «نظریه اجتماعی» مستقل ندارند و باید با اندیشههای متفکران غربی و جامعهشناسی موجود، اندیشهی هر متفکر مسلمانی را مطالعه و بررسی کرد. بعد گفت: فلانی هم پذیرفته است که بخشی از مطالب کتابش شبیه بحث «آگوست کنت» است و باید به دستگاه مفهومی و نظری «برونو لاتور» مراجعه میکرد تا میتوانست نظریه اجتماعی آیت الله خامنهای را صورتبندی کند.
بنده سریعا با این مصادره به مطلوب سکوت و خندهام، واکنش نشان دادم و گفتم که حرف ایشان را تأیید نکردم، صحیح هم نیست، فقط گفتم الان به احترام جلسه وقت اینگونه مباحث علمی و دقیق نیست، باید در فرصت مناسب بعد از مطالعه کتاب گفتگو شود. خلاصه حرف من این است که برای فهم هر متفکری، ما باید ذهنمان را از نظرات و اندیشههای دیگر متفکران آزاد کنیم و براساس چارچوب نظری متفکر، اندیشهاش را فهم عمیق و صورتبندی نظری مستند و مستدل کنیم؛ حالا میخواهد ظاهر بخشی از آن شبیه متفکر دیگری باشد یا نباشد. چرا شباهت ظاهری دلیلی بر این همانی اندیشهها نیست. این نیازمند روششناسی اجتهادی و نظام جامع اندیشه است تا از این شتابزدگی در نقد بدون خواندن و مطالعه کردن بپرهیزیم.
همچنان که آیت الله خامنهای خود در دیدار ۴ / ۴/ ۱۳۸۱ در دیدار هیأت امنای موسسه پژوهش و فرهنگی انقلاب اسلامی تصریح کردند که نظرات ایشان را بدون کم و زیاد آنگونه که خودشان بیان و صورتبندی کردهاند عرضه شود و کم و زیاد نشود. بعد از اینکه نظرات و اندیشههای ایشان به همان چارچوب و نظامواره وی عرضه شد نوبت نقد و بررسی و تحلیل و مقایسه فرا میرسد.
🔸 خلاصه این جلسه ساعتی ادامه داشت و چندان نکتهای را که بیان کردم فهم نشد.
نتیجه اینکه این وضعیت ارزش علم و دانش و عمق مطالعه و دقت در نقد و همچنین تفسیر لبخند و سکوت به جهت احترام جلسه، نزد عضو هیأت علمی و نیروی ارزشی در بزرگترین دانشگاه علمی ایران است. «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل».
✍ سید مهدی موسوی
۱۵ بهمن ۱۴۰۳
#نقد
#انتقاد
#علم
#نظریه_اجتماعی
#شتابزدگی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2362