👇تقویم نجومی یکشنبه👇
✴️ یکشنبه 👈5 فروردین/ حمل 1403
👈13 رمضان 1445👈24 مارس 2024
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🔥مرگ حجاج بن یوسف ثقفی ملعون" 95 هجری قمری".
⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛امروز برای امور زیر خوب نیست:
📛منازعه.
📛اصلاح سر و صورت.
📛و دیدارها خوب نیست.
👼 مناسب زایمان نیست.
🚘مسافرت خوب است ولی همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز قمر در برج سنبله است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است :
✳️خرید باغ و زمین زراعی.
✳️داد و ستد و تجارت.
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️قباله و قولنامه نوشتن.
✳️خرید خانه.
✳️ امور زراعی و کشاورزی.
✳️و امور آموزشی و تعلیمی نیک است.
🔵امور نگارش ادعیه و حرز و نماز آن خوب نیست
⚫️ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،خوب نیست.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، سلامت آفرین است.
😴😴تعبیر خواب.
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 14 سوره مبارکه "ابراهیم علیه السلام" است.
و لنسکننکم الارض من بعد ذالک لمن...
و چنین استفاده میشود که کسی دوست یا دشمن خواب بیننده باشد به او برسد و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه.
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد.
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
💠دعاى مجير
🔹دعاى مجير، دعايى است رفيع الشأن، مروى از حضرت رسول اعظم صلى الله عليه و آله که جبرئيل براى آن حضرت آورد در وقتى كه در مقام ابراهيم عليه السلام مشغول به نماز بود. كفعمى در بلد الامين و مصباح اين دعا را ذكر كرده و در حاشيه آن اشاره به فضيلت آن نموده از جمله فرموده: هر كه اين دعا را در ايام البيض ماه رمضان بخواند گناهانش آمرزيده شود اگر چه به عدد دانه هاى باران و برگ درختان و ريگ بيابان باشد و براى شفاى مريض و قضاى دين و غنا و توانگرى و رفع غم خواندن آن نافع است
🔸این دعای شریف دارای 90 فراز نورانی می باشد که عبارت "أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ" 88 بار تکرار شده است و 176 اسم از اسامی باری تعالی، این دعا را تزیین داده است.
👌برای خواندن این دعا در روزهای 13 و 14 و 15 رمضان فضیلت های بسیاری نقل شده .
@helyat_almotaghin
37.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠کلیپ تصویری: دعای مجیر
🔸 با نوای حاج مهدی سماواتی
@helyat_almotaghin
🔶 #زندگی_با_آیهها | سی فراز زندگیساز قرآن کریم ۱۳
🔸الر ۚ كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ
🔸پیامبران برای چه آمدهاند؟
@helyat_almotaghin
الإمام الصادق عليه السلام ـ لِأَبي هارونَ المَكفوفِ ـ : يا أبا هارونَ ، إنّا نَأمُرُ صِبيانَنا بِتَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلامكَما نَأمُرُهُم بِالصَّلاةِ ، فَالزَمهُ ؛ فَإِنَّهُ لَم يَلزَمهُ عَبدٌ فَشَقِي
امام صادق عليه السلام ـ به ابو هارون مكفوف ـ : اى ابو هارون! ما كودكان خود را، به خواندن تسبيحات فاطمه عليهاالسلام فرمان مى دهيم همچنان كه به خواندن نماز فرمان مى دهيم، پس به آن، چنگ در زن؛ زيرا هر بنده اى به آن چنگ زند، بدبخت نمى شود
الكافی جلد 3 صفحه 343
@helyat_almotaghin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای عشق به خدا نماز بخوانیم نه برای حاجت هایمان...
#آیتاللهمجتهدی
#شیخ_رجبعلی_خیاط
@helyat_almotaghin
حلیة المتقین
جفت لگدش که دقیقاً وسط بدن ماهدخت فرود آمده بود، سبب تنگی نفس و احتمال شکستگی در بدن ماهدخت شد. بهخ
بسم الله الرحمن الرحیم
🔥 #نه 🔥
✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی
💥 قسمت شانزدهم 💥
🔺طبقه آخر... سلّول آخر...!
تا آن روز، هیچوقت اینقدر نترسیده بودم و خون و مظلومیّت خودمان را با گوشت و پوست درک نکرده بودم. آن روز، از هر روز بیشتر سخت گذشت و ترسیدم. اینقدر ترسیده بودم که فکر میکردم قلبم دارد از جا کنده میشود!
ماهر و جلیل را بردند، به قصد کشت هم بردند. فقط با لبم ... آرام و پر بغض به آنها نگاه کردم و یواشکی گفتم: «برید خدا به همراتون... فَاللّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ!»
در همان آشفتگی حواسم بهطرف ماهدخت رفت. خودم را زیر دست و پای آن وحشیها انداختم و به زور به ماهدخت رساندم. از بس جا کوچک بود و با وجود آن تعداد زیاد، نمیتوانستم از ماهدخت مراقبت بکنم. ماهدخت هم بیحال روی زمین افتاده بود و به زور و با صدا تلاش میکرد نفس بکشد.
هر چقدر کتکم زدند، خودم را از ماهدخت جدا نکردم. دو سه بار تنفّس دهان به دهان به او دادم و ماساژش دادم تا کمی اوضاعش بهتر شد.
وقتی کمی اوضاعش بهتر شد، احساس کردم که نظرشان بهطور کلّی بهطرف ما دو تا جلب شده است. هر چهار نفرمان را با خودشان بردند، امّا نه با حالت عادّی بلکه موهایمان را میکشیدند و با توحّش هر چه تمامتر ما را یکی دو طبقه پایینتر بردند.
من کلّاً به هوای زیر زمین حسّاسم و احساس خفگی میکنم، حالا چه برسد به اینکه در آن شرایط حدّاقل سه چهار طبقه، شاید هم بیشتر زیرِ زمین بودیم. از فشار کمبود اکسیژن، به زور نفس کشیدن، وزن سنگین ماهدخت و... داشتم کم میآوردم.
ماهدخت کمکم داشت چشمانش را باز کرد. خودش را که در پناه من دید، محکمتر به من چسبید. من هم دستم را محکمتر گرفتم و نگهش داشتم. باید از خودم و خودش، دو جسم به هم چسبیده میساختم، باید پوست تنش میشدم، باید سایه بدنش میشدم، این سفارش ماهر بود.
با خودم میگفتم از دو حال خارج نیست: یا ماهدخت آدم خوبی هست یا نیست! اگر خوب نباشد خودم به حسابش میرسم، اگر هم آدم خوبی باشد که ضرر نکردم.
فقط میدانستم که اتّفاقات مهمّ و سختی قرار است بین من و او و یا با هم بیفتد. حالا چه اتّفاقاتی؟ این را دیگر حتّی حدس هم نمیتوانستم بزنم!
ما را به جایی شبیه سالن بردند. روبهروی ما سلّولهایی بود که به غیر از یک سلّول، اسرای دیگر از بقیّه سلّولها بیرون آمده بودند و به ما نگاه میکردند. با اینکه دلیلی برای شکنجه ما وجود نداشت، امّا باز هم با این حال برای خالی نبودن عریضه، سی چهل بار با کمربند هر کدام از ما را زدند و تار و مار و کبودمان کردند!
چهار تا زن، بیپناه، بییاور، خُرد و خسته و خونی روی زمین رها شده بودیم.
چشمان ما بعداز یک فصل کتک حسابی داشت یکی یکی باز میشد. داشتیم مثل کرمهایی که یواشیواش از زیر خاک بیرون میزنند، لول میخوردیم و بدنمان را تکان میدادیم.
ماهدخت با صدای گرفته و بعداز کلّی سرفه گفت: «زندهها دستا بالا!»
#نه
ادامه...👇
سه نفرمان با زور و زحمت دستانمان را کمی بالا بردیم، حتّی توان حرف زدن اضافه نداشتیم.
از بین ما سه نفر، حال هایده خیلی بدتر از بقیّه به نظر میرسید، خیلی به خودش میپیچید و اظهار درد و پیچیدگی خاصّی در شکم و بدنش داشت. خودمان را جمعوجورتر کردیم و کمکم بهطرف هایده کشاندیم.
امّا من نمیدانم چرا حواسم بهطرف بقیّه زندانیها بود که با دلسوزی و ناراحتی به ما نگاه میکردند، زندانیهایی سیاهپوست، سفیدپوست، حتّی اروپایی و...
تا حالا برایتان اتّفاق افتاده است که حواستان به یک سمتی جلب شود، امّا هر چه به آن سمت نگاه میکنید، باز هم سیر نمیشوید و حس میکنید یک چیزی در ورای آن سمت هست که باید کشفش کنید؟!
دقیقاً همین حس سراغم آمده بود. تا اینکه کشفش کردم! فهمیدم چرا چشم و ضمیر ناخودآگاهم هر چه به آن طرف نگاه میکند سیر نمیشود.
در بین آن همه سلّولی که آدمهایش بهطرف درهای سلّولشان فشار میآوردند تا بتوانند دقیقتر به ما نگاه کنند، حتّی سر و دستانشان بیرون زده بود و با دقّت به ما نگاه میکردند، حواسم بهطرف آن سلّول کوچکی جلب شد که هیچکس از آنجا به ما نگاه نمیکرد و یک جورهایی برای من جاذبه داشت. به خدا قسم وقتی یاد آن لحظه میافتم تپش قلب و هیجان عجیبی میگیرم. رویم را بهطرف بچّه¬ها گرداندم و از آنها پرسیدم: «این طبقه کجاست؟ اینا کین؟ شماها تا حالا این طبقه بودین؟!»
لیلما گفت: «اینجا تقریباً طبقه آخر اینجاست... اکثرا آسیایی هستن... تک و توک اروپایی اینجا میبینی!»
گفتم : «لیلما اون سلّول...»
گفت: «کدوم؟!»
گفتم: «اون، اوناش! آخری... سلّول آخری! کجاست؟ مال کیاست؟»
لیلما چیزی گفت که دلم هُری پایین ریخت، طوری که دیگر نشد جمعش کنم.
لیلما گفت: «نمیدونم! امّا میگن... مطمئن نیستما، قط شنیدم که میگن اونجا ایرانین! میگن دو نفرن، دو تا مرد ایرانی! من تا حالا نه صداشونو شنیدم و نه قیافهشونو دقیق دیدم! امّا میگن دو تا پیرمرد ایرانی اونجان.»
رمان #نه
ادامه دارد...
@helyat_almotaghin
خبر آنقدر تلخ است که باورپذیر نیست،
آنقدر فاجعه، بزرگ و سنگین است که آدمها
به وادی انکار افتادهاند،
گویی خبرگزاریها مثلا بازگشتهاند
به قرن پنجم میلادی و دارند دوران آتیلای خونخوار را روایت میکنند!
بله درست همین ساعات اخیر،
در همین عصری که هزاران سال از دوره انسانهای بدوی گذشته و تمدنهای انسانی شکل گرفته و شعار حقوق بشر و هزار زهرمار دیگر گوش دنیا را کر کرده،
#قبیلهای_متوحش که در همه جای تاریخ،
ردّ کشتار و ترور و دسیسه و تعدی و اشغال و تجاوز از خود باقی گذاشتهاند، به یک بیمارستان حمله کردهاند، زنان را مقابل چشمان مردانشان به خاک سیاه نشاندهاند، مردان را مجبور کردهاند که نگاه کنند و چشمانشان را نبندند و حتی به زنی که فریاد زده باردار است رحم نکردهاند و در نهایت همه را جلوی فرزندانشان کشتهاند!
و ما همچنان زندهایم و داریم نفس میکشیم
و هنوز بر سر تشخیص حق و باطل
در گِل ماندهایم...!
به میدان مبارزه نمیتوانیم برویم، قبول! حقطلب که میتوانیم باشیم!
مطالبه جهانی که میشود داشت!
اعلام انزجار که میشود کرد!
هشتگ که میشود زد!
کاش بیاید آن روزی که
بیش از این #حداقلها
در دفاع از مظلوم، خدا حسابمان کند...
ف. حاجی وثوق
#بیمارستان_شفا #غزه #فلسطین
#اسراییل_جهانخوار #اسراییل_متجاوز
#اسراییل_کودککش #اسراییل_زنکش
@helyat_almotaghin
سلام علیکم
طاعات قبول، عیدتون مبارک
جهت ترخیص خانمی از بیمارستان نیاز فوری به مبلغ دومیلیون وپانصد میباشد
منتظر کمکهای شما هستیم
۵٨۵٩٨٣١٠١٢٣٨٨٠۵٣
📿 اَللّهُمَّ لَکَ صُمْنا وَ عَلى رِزْقِکَ اَفْطَرْنا فَتَقَبَّلْ مِنّا اِنَّکَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ
التماس دعا 🤲
@helyat_almotaghin