+ باردار بود. همسرش بهش گفت بيا نريم كربلا؛ ممكنه بچه از دست بره.😢
كربلا رفتند، حالش بد شد و دكتر گفت بچه مرده!😢😭😞
مادر با آرامش تموم گفت: " درست می شه. فقط كارش اينه كه برم كنار ضريح امام حسين (ع)؛ بعد خودشون هوای ما رو دارند. "😌
كنار ضريح امام حسين (ع) یه مدت گريه كرد.😭
خواب ديد كه بانویی يه بچه رو توی بغلش گذاشته.😔
از خواب كه بلند شد دكتر گفت اين بچه همون بچه ایه كه مرده بود نيست؛😳 معجزه شده!!...😢😭
مادر حاج ابراهيم همت وقتی سر بچه اش جدا شد و خواست جنازه بچه اش رو داخل قبر بذاره به حضرت زهرا (س) گفت:
خانم! امانتی تون رو بهتون برگردوندم...😭😭😭
#...
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
سیـــــره عملے ســـردار شـــہید
((حــــاج محمد ابراهـــــیم همــــت))
🌹💐💐🌹🌷💐🌹🌷💐🌹🌷🌹
طلــــائيہ بوديم. دم دماے صبح، بچہهايے ڪه رفتہ بودند جلو، مجبور شده بودند عقبنشيني كنند. 😞
زمين و زمان مےلرزيد. اصلاً حس
مے ڪردے توے اين دنيا نيستے، اينقدر ڪہ شدت آتش زياد بود.😱
بےسيم بہ دست، بالاے خاڪريز ايستاده بود. 👌داشت با فرماندهِ گردان صحبت مےڪرد. مےخواست برگشتِ بچہها با ڪمترين تلفات باشد.😊 ما اونطرف خاكريز پناه گــرفتہ بوديم. با هر صدا دلم هرے مےريخت پايين. 😢مےگفتم الآن موج حاجے رامےگيرد.😱
👌😱
خودم را انداختم روے حاجے و با هم غلت خورديم تا پايين خاكريز. 😱😞نفسش بند آمده بود، ولي چيزي نگفت.😐 آرام بلند شد و دوباره رفت سر كارش.😌
🙈
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
گـــاه شمار زندگانے سردار خیبر شہید حاج محمد ابراهیـــم همت 💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹 از ولادت تا شہاد
گــــاه شمار زندگانے سردار خیبر شہید
حاج محمد ابراهیــــم همت
🌹💐🌷💐🌹🌷💐🌹🌷
از ولادت تا شہادت
قسمت هشتم
💐🌹🌷💐🌹🌷💐🌹🌷💐🌹🌷
اسفند۱۳۶۰:تلاش شبانہ روزے در
سازمان دهے نہ رده ے ستادے و تشڪیل ضربتے نہ گردان پیاده براے تیپ۲۷👌
فروردین۱۳۶۱:آغاز عملیات فتح مبین ؛در یڪم فروردین.👌همت فرماندهے یڪے از سہ محور عملیاتے واگذارشده به تیپ ۲۷را در طے این نبرد بہ عہده دارد.😊انہدام سپاه چہارم نیروے زمینے ارتش بعث و آزادسازے حدود سہ هزار ڪیلومتر مربع از سرزمین هاے اشغالے ایران در محور شوش غرب دزفول؛😍👌در حد فاصل یڪم تا هشتم فروردین👌انتصاب بہ سمت قائم مقام فرماندهے تیپ۲۷در بیست و نہم فروردین😉👌
اردیبہشت تا سوم خرداد۱۳۶۱:جانشین فرماندهے قرارگاه فرعے نصر۲طے مراحل چہارگانہ ے عملیات بیت المقدس تا آزادسازے خرمشہر👌مہندس محمود شہبازے؛فرمانده محور عملیاتے سلمان تیپ۲۷در محور خین بہ شہادت مے رسد؛یڪم خرداد😭😭😢
ادامــــہ دارد...👌👌💐
با ما همــــراه باشید👌😊
💐🌹🌷💐🌹🌷💐🌹🌷💐🌹🌷
ادامہ ان شااللـہ فردا در ڪانال تخصصے
شہید حاج محمد ابراهیم همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
✨💝📖💝✨
⭕️ تلاوت #قرآن
✍ اگرچه ﺗﻠﺎﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﻭﺍﺟﺐ ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﻣّﺎ خیلی سفارش شده، ﺗﺎ جایی که تو آیه ۲۰ سوره مزّمّل، ﺩﻭ ﺑﺎﺭ به این امر مهم ﻓﺮﻣﺎﻥ داده شده:
📖 فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ...ِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ... (مزّمّل/۲۰)
👈 ﺁﻥ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﻣﻴﺴّﺮ ﺍﺳﺖ ﺗﻠﺎﻭﺕ ﻛﻨﻴﺪ... ﭘﺲ ﺁﻥ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻠﺎﻭﺕ ﻛﻨﻴﺪ...
☝️ البته همه میدونیم که ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ "ﺗﻠﺎﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ" صرفاً همین روخونیِ ساده نیست،
وقتی خدا میگه قرآن بخونید:
🔹 یعنی با قرآن و تعالیم آسمونیش آشنا بشید...
🔸 یعنی قرآن رو تو زندگیهاتون بیارید...
🔹 یعنی با قرآن رفیق بشید...
🔸 یعنی قرآن تو زندگیهاتون محور قرار بگیره...
✅ تو روایات هم داریم که ﻓﻀﻴﻠﺖِ ﺗﻠﺎﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺭ ﺯﻳﺎﺩ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺏ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻭ ﺗﺪﺑّﺮ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ.
#تلنگر
حالا سوال اساسی اینه:
🔹 ما روزانه چقدر قرآن میخونیم؟؟!!
🔸 روزانه چقدر وقت میذاریم که با قرآن آشنا بشیم؟؟!!
🔹 روزانه چقدر از وقتمون رو با گوشی موبایل و تلوزیون و دوستان و ... میگذرونیم، و در مقابل چقدر از وقتمون رو با کتاب خدا، قرآن میگذرونیم؟؟؟!!!
🔻فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ🔻
👈 ﺁﻥ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﻣﻴﺴّﺮ ﺍﺳﺖ ﺗﻠﺎﻭﺕ ﻛﻨﻴﺪ.
#معارف_قرآن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*
🌸🍃بامنتشر کردن با لینک کانال در ثواب آن شریک باشید 🍃
سیـــــره عملے ســـردار شهید
((حاج محمد ابراهیــــم همــــت))
💐🌷🌹🌷💐🌹🌷💐🌹
براے سركشے بہ بچہ ها آمد توي سنگر👌 مےدانستم چند روز است چيزے نخورده.😢 آنقدر ضعيف شده بود كه وقتے ڪنار سنگر مے ايستاد، پاهاش مےلرزيد.😢
وقتے داشت ميرفت، گفتم «حاجے جون! بيا يه چيزےبخور.»👌 بےاعتنا نگاهم ڪرد و گفت «خدا رزق دنيا رو روے من بستہ. 😢من ديگہ از دنيـــا سہـــم غذا ندارم.» و از سنگــــر رفت بيرون.😢😊
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
. 📝متن خاکریز خاطرات ۲۷ ✍️ راهکارِ جالبِ #شهیدتهرانی_مقدم برای موفقیت در کارهای سخت و دشوار #متن_
👆خاکریز خاطرات ۲۸
🌸راهکار جالب یک نوجوان شهید برای رفتن به مدرسه
🌹به گوش دانشآموزان برسانید
#وضو #مدرسه #تحصیل #دانش_آموز #نوجوان_شهید #شهیدعامری
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
👆خاکریز خاطرات ۲۸ 🌸راهکار جالب یک نوجوان شهید برای رفتن به مدرسه 🌹به گوش دانشآموزان برسانید #وض
👆خاکریز خاطرات ۲۸
🌸راهکار جالب یک نوجوان شهید برای رفتن به مدرسه
🌹به گوش دانشآموزان برسانید
#وضو #مدرسه #تحصیل #دانش_آموز #نوجوان_شهید #شهیدعامری
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
👆خاکریز خاطرات ۲۸ 🌸راهکار جالب یک نوجوان شهید برای رفتن به مدرسه 🌹به گوش دانشآموزان برسانید #وض
📝متن خاکریز خاطرات ۲۸
✍راهکار جالب یک نوجوان شهید برای رفتن به مدرسه
🌹به گوش دانشآموزان برسانید
#متن_خاطره
نمیدونستم هر وقت میخواد بره مدرسه ، وضو میگیره . چند بار دیدم که تویِ حیاط مشغولِ وضو گرفتنه... بهش گفتم: مگه الان وقتِ نمازه که داری وضو میگیری؟ گفت: مادر جون! مدرسه عبادتگاهه ، بهتره انسان هر وقت می خواد بره به مدرسه وضو داشته باشه...
🌷خاطره ای از زندگی نوجوان شهید رضا عامری
📚منبع: کتاب دوران طلائی ، صفحه 54
#وضو #مدرسه #تحصیل #دانش_آموز #نوجوان_شهید #شهیدعامری
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
گــــاه شمار زندگانے سردار خیبر شہید حاج محمد ابراهیــــم همت 🌹💐🌷💐🌹🌷💐🌹🌷 از ولادت تا شہادت
گـــاه شمار زندگانے سردار خیبر شہید
حاج محمد ابراهیم همت
💐🌷🌹🌹🌹💐🌹🌷
از ولادت تا شہادت
قسمت نهم
💐🌹🌷🌹🌷🌹🌷💐🌹💐
خرداد ۱۳۶۱:در پے تہاجم سراسرے ارتش اسرائیل بہ سوریہ و لبنان،بہ دستور شوراے عالے دفاع،تیپ ۲۷سپاه با عنوان ((قواے محمد رسول اللــہ(ص)))؛👌بہ فرماندهے احمد متوسلیان ؛جهت شرڪت در مأموریت دفع تہاجم دشمن صہیونیستے ،بہ جمہورے عربے سوریہ اعزام مے شود.👌😌همت؛مسؤولیت جانشینے فرماندهے این قوا را بہ عہده دارد؛بیست ویڪم تا بیست وسوم خرداد.👌
تیر۱۳۶۱:در پے ربوده شدن احمد متوسلیان و همراهان وے در لبنان؛در چہاردهم تیر،😔😢👌بخش عمده ے نیروهاے اعزامے بہ سوریہ ،بہ ایران فراخوانده مے شوند.👌انتصاب محمد ابراهیم همت به سمت فرماندهے تیپ ۲۷محمد رسول اللــہ (ص).👌💐آغاز عملیات عظیم برون مرزے رمضان در جبہہ ے شرق بصره؛👌در بیست وسوم تیر. 🌷پس از تلاش هاے شبانہ روزے همت،سرانجام تیپ۲۷بہ استعداد چہارگردان در ڪنترل قرارگاه عملیاتے فتح،وارد مرحلہ ے سوم این عملیات
مے شود؛در شامگاه سے ام تیر.👌شہادت قائم مقام فرماندهے تیپ ۲۷،اسماعــــیل قہرمانے ؛در سحرگاه سے و یڪم تیــــر.😭
ادامــــہ دارد...👌👌💐
با ما همــــراه باشید👌😊
💐🌹🌷💐🌹🌷🌹🌷🌹🌷💐
ادامہ ان شااللـــہ فردا در ڪانال تخصصے شہید حاج محمد ابراهیم همــــت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
ســـیره عملے ســــردار شہـــید
((حاج محـــمد ابراهــیم همــت))
💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹
چنگ زد توي خاكها و گفت «اين آخرين عملياتيه كه من دارم ميجنگم.»😢
اصلا همتِ چند روز پيش نبود. 😞
خيلي گرفته بود.😢
هميشه ميگفت «دوست دارم بمونم و اونقدر درد بكشم كه همهي گناهام پاك بشه.»😭
ميگفت «دلم ميخواد زياد عمر كنم و به اسلام و انقلاب خدمت كنم.»😭
ولي اين روزها از بچهها خجالت ميكشيد.😢
ميگفت «نميتونم جنازههاشونو ببينم.»😢
ماندن براش سخت شده بود.😞
گفتم «اين چه حرفيه حاجي؟😢
قبلاً هركي اين حرفها رو ميزد ميگفتي نگو.😭
حالا خودت داري ميگي.»😞😱
انگار دردش گرفته باشد، مشتش را محكمتر كرد و گفت «نه. من مطمئنم.»😭😭😭
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه سردارشهید حاج محمد ابراهیم همت 💐🍀🌷🍀💐🌷🍀💐🌷🍀💐🌷 این قسمت دشت های سوخته فصل چهارم قسمت 6⃣8⃣ -
زندگینامه سردارشهید حاج محمد ابراهیم همت
💐🍀🌷🍀💐🌷🍀💐🌷🍀💐🌷
این قسمت دشت های سوخته
فصل چهارم
قسمت 7⃣8⃣
-ژیلا این را گفت و سرش را روی مهدی خم کرد که شیشه ای به او اصابت نکند.فاطمه خانم گفت:
-الهی داغت بخوره توی جیگر مادرت صدام یزید پدر سگ!😡
و ژیلا در اوج نگرانی خنده اش گرفت و گفت:
-چه می گویی فاطمه خانم؟!😥😉
-دارم به این کافر پدر یک فحش میدهم ننه!دلم یک کم خنک بشه!نگاه کن روزی چند بار به ما موشک میزند.😒🤐
الهی موشک بخوره توی کله ی خودش و توی رختخواب زن و بچه اش که بفهمه آدم کشتن یعنی چی!😠
و ژیلا گفت:
-می خوره فاطمه خانم مطمئن باش میخوره!...
....
دیگر پاهایشان را نمی توانستند حرکت دهند.سنگین که نه،کوه قاف شده بودند.نمیشد حرکتشان داد.مچ پاهایشان می سوخت و درد و تیر میکشید.از سر انگشت ها تا مغز استخوان ها و کشاله ی ران تکان که سهل است.سایه ای هم اگر از کنار پاهایشان عبور میکرد،از شدت درد می ترکیدند.😰
پوتین ها را دور انداختند باد که به سر انگشتهایشان خورد انگار تیغی کندو آلوده به زهر در لای آنها فرو کردند.
جیغ و داد کشیدند،لب گزیدند.آنقدر آنقدر که خون از لب هایشان آمد.😢
پاها باد کرده و قرمز شده بودند نمی شد تکان خورد و نمیتوانستند و نتوانستند راه را ادامه بدهند.😖
فرماندهایشان هم نتوانستند آن ها را راه بیندازند تا خبر به خود همّت رسید.
_بچه ها آش و لاش شده اند حاجی!....
ادامه دارد.....
🌷🍀💐🌷🍀🌷🍀💐🍀💐🌷🍀
ادامه ی این داستان ان شاالله به زودی در کانال تخصصی شهید همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f