eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
986 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
👈 نماز اول وقت دعا گوی نمازگزار: ⭕️ امام صادق (ع): «هر که نمازهاى واجب را در اول وقت بخواند و درست ادا کند، فرشته آن را پاک و درخشان به آسمان رساند و آن نماز فریاد زند خدا تو را حفظ کند چنانچه حفظم کردی و تو را به خدا سپارم چنانچه مرا به فرشته‌اى کریم سپردى و هر که بدون عذر بعد از وقتش، آن را بدون دقت و ارتباط معنوی لازم بخواند، فرشته آن را سیاه و تاریک بالا برد و آن نماز فریاد کشد خدا ضایعت کند چنانچه ضایعم کردى و رعایتت نکند چنانچه رعایتم نکردى. 🌺 اللهم عجل لولیک الفرج 🌺 #نماز_اول_وقت 👉 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f 👈
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش4 #قسمت_هفتادو_چهارم من هم وسایل بچه را برداشتم، درها را محکم کردم، رفتم باز
به روایت همسرش4 مجبور شدم بگویم شنیده ام دو روز دیگر که بهار بشود، گرم بشود، این عقرب ها خیلی تپل مپل می شوند.😱 زل زد به من و مهدی،در سکوتی طولانی،و گفت تو می خواهی به خاطر چند تا عقرب بلند شوی بروی مرا تنها بگذاری؟😢خندیدم گفتم نه بابا. همین چند واحدم را که گذراندم، امتحانم را که دادم، خودت بیا دنبالم برم گردان.☺️ باشد؟☝️از عقرب فرار کردم، دچار عقرب های دیگر شدم. رفتم دیدم همان بچه هایی که قبل از انقلاب فرهنگی با هم بودیم و کلی ادعای انقلابی گرایی و مذهبی داشتن،تپل مپل و مانتویی و کت و شلواری و مرتب نشسته اند توی کلاس و گاهی دوقورت ونیمشان هم باقی ست.😒 می آمد جلو نظرم و چشم های سرخش و سروروی خاکی اش. هربار از عملیات برمی گشت و می بردم وزنش می کردم می دیدم چند کیلو لاغر شده. بخصوص توی عملیات خرمشهر، که ده پانزده کیلو وزن کم کرده بود و دوست هاش، نصف شب، زیربغلش را گرفته بودند آورده بودندش اصفهان،😞 پیش ما. دلم می سوخت. نمی توانستم خیلی چیزها را تحمل کنم. بیشتر کلاسها را نصفه رها می کردم می آمدم خانه.🏡 طوری شد که حتی یکی از استادهام بم توهین کرد وقتی رفتم ازش نمونه سؤال بگیرم.گفت «بی خود کرده ای اصلاً آمده ای با من حرف می زنی. کسی که کلاس ها را ول کند برود نباید بیاید سراغ نمونه سؤال را از استادش بگیرد🙁😢 راوی:همسرشهید ... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
✏️✏️✏️✏️✏️✏️ #تمثیل های خدایی4⃣8⃣ ✏️مثل مغز مداد! 🖌🖍🖌🖍🖌 یک مداد اگر مغز نداشته باشد، هیچ ارزشی ندا
🔆🔅🔅🔅🔅🔆 هاے خدایے5⃣8⃣ 🍃 به رفتار بچه ها اگر دقت کنید، به صمیمیّت اونها پی می برید👼👶👼 و میشه ازشون نکته های خیلی خوبی در مورد آداب و معاشرتشون یاد گرفت...✅ ♻️💠♻️ 🔆 وقتی سَر موضوعی بحث و گفتگو می کنن، اصلا اهل قهر و کینه ای نیستند❎ 💕💞💕 ←وسایل و اسباب بازیشون 🚗رو با هیچ چشم داشتی به هم دیگه میدند🤗... 🔷وقتی چیزی میخوان مطمئن هستند که بهش میرسند، و همّت می کنند✅ 🌀〽️🌀〽️🌀 🔆 تو قلب های پاکشون حیله و نیرنگ نیست❤️ ♻️ مظلوم و دوست داشتنی اند👶😍 🔸🔹🔶 پس: هر لحظه نظر کنی بر عالم... هر جا سخنی برای تو مانده خموش... 🔅🔅🔅🔆🔆🔅 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔆🔅🔅🔅🔅🔆 #تمثیل هاے خدایے5⃣8⃣ 🍃 به رفتار بچه ها اگر دقت کنید، به صمیمیّت اونها پی می برید👼👶👼 و میشه
💧❄️💧❄️ هاے خدایے6⃣8⃣ ا Ⓜ️ مثل طعم آب❗️ هر چیزي خالصش خوب است✔️ مثل گلاب و عسل که خالصشان خوب است🍯 حتی خود آب، خالصش خوب است✅ آبی که توی یخچال میگذاری،بوی طالبی و گوشت و ماست میگیرد 🍗🍛 ⚠️این آب دیگر گوارا نیست❎ 🔶آبی گوارا است که طعم آب داشته باشد💧 🔸بوی آب داشته باشد،رنگ آب داشته باشد🚰 🔻 هم همینطور است؛خالص آن خوب است✔️ 🔷این است که قرآن کریم میفرماید:⬇️ ❤️جز خدا هیچکس را بندگی نکنید، یعنی بندگی خود را خالص کنید💯 ⚠️♻️⚠️♻️⚠️ رسانه باشید و نشردهید📢 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
1_129742936.mp3
4.64M
احساسی 🍃امام رضا دوای دردای بی شماره😔 🍃هر کسی داره حاجت پیش شما میاره👌😞 🎤 خیلے قشنگہ😭 🌷 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش4 #قسمت_هفتادو_پنجم مجبور شدم بگویم شنیده ام دو روز دیگر که بهار بشود، گرم ب
#شهیدهمت به روایت همسرش4 #قسمت_هفتادو_ششم تاب نمی آوردم. می آمدم خانه. و عجیب اینکه همان لحظه ها #ابراهیم زنگ 📞می زد.دیگر نمی توانستم خودم را نگه دارم.خیلی دل نازک شده بودم. و متوقع.گریه 😢می کردم می گفتم همین الآن، همین الآن الآن الآن باید بلند شوی بیایی خانه.میگفت چی شده باز؟من فقط گریه می کردم، بی حرف، بی گله، بی توضیح.او هم می آمد، سریع و هراسان که چرا این قدر دل نازکشده ای😞؟مادرم می گفت می گوید دیگر نمی خواهد برود دانشگاه. #ابراهیم می خندید می گفت من که حرفی ندارم. منتها خودش نمی تواند دوری مرا تحمل کند😌.مادرم می گفت نگویید تو را خدا، آقا #همت. اصرارش کنید بگذارید برود لیسانسش را بگیرد. #ابراهیم می گفت باز هم حرفی ندارم. هرچی خودش بخواهد، هرچی خودش بگوید🙂.مادرم یکبار به من گفت آن دفعه خیلی اصرارش کردم بگذارد درست را بخوانی. گفت حاج خانم می خواهی من لقمه ی جاده ها بشوم. گفتم چی شده مگر. گفت این دوباری که آمده سر بزند تصادف کرده😩، ماشینش حتی چپ شده. شانس آورده خدا باش بوده که طوریش نشده. گفت من هیچی به تو نگویم تا ترمت تمام بشود، بعد خودش می آید برت می دارد می بردت منطقه، پیش خودش.اینبار که باش می رفتم قدرش را بیشتر از همیشه و یکجور خاصی می دانستم.🙁😞 راوی:همسرشهید #محمدابراهیم‌همت #ادامه‌دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
  🔰در عملیات نصر 7 شد. بعضی ها می گفتن دیدیم که او مجروح💔 شده بود. بعضی ها می گفتند که جلوتر از بقیه شد. ولی هیچ چیز مشخص نبود❌ نه شهادت، نه اسارت، فقط همین را گفتند که شده است. و این هجران سیزده سال طول کشید. 🔰این رزمنده با اخلاص💖 در جوار حرم (عج)، جناب احمد بن اسحاق، در شهرستان سرپل ذهاب به خاک سپرده شد⚰ اما آنچه در این میان تکان دهنده بود است که امام جمعه ی سرپل ذهاب می بیند. 🔰او درخواب می بیند که: (عج) کنار مرقد احمد بن اسحاق در حال آب و جاروی یک قبر🌷 است. و می بیند که مقام معظم جلو می روند و می خواهند که جارو را از دست آقا بگیرند. امام زمان (عج) می گویند نه✘ این یکی را خودم جارو می زنم، امشب عزیزی دارم. 🔰امام جمعه منتظر می مانند تا ببینند این مهمان که برای عزیز است چه کسی است⁉️ و بعد خبر تشییع پیکر را می شنوند که در همان جا به خاک سپرده می شود. وقتی می بیند که این شهید دقیقا در همان مکانی که خواب دیده است دفن می شود، فریاد بر می آورد و با گریه😭 خود را تعریف می کند. 📚کتاب وصال، صفحه 131 الی 13 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت چهاردهم #کرامات_و_معجزات_شهدا در باز کردم دیدم زینب پشت دره. #حجاب و صورت بدون رنگ و روغنش خ
🌹قسمت پانزدهم -الو سلام زینب خوبی؟ +سلام حنانه تویی خانمی؟ -آره عزیزم خودمم +منتظر تماست بودم -زینب میخام ببینمت به کمکت نیاز دارم +باشه عزیزم من دارم میرم بهشت زهرا قطعه ، توام بیا اونجا ببینمت 🙊-اووووم، میدونی چیه زینب اینجا که میگی من اصلا نمیدونم کجاست بلد نیستم ☺️+ایوای ببخشید من یادم نبود، باشه حاضر شو عزیزم بیام دنبالت باهم بریم -باشه 🍃رفتم سمت کمد لباسام، مرگم گرفت خدایا اینا مانتون یا بلوز آخه؟! ⚠️حنانه خاک تو سرت نکنم ✋✋ 😢با اشک چشم و بغض گلو گوشی برداشتم زینب +جانم عزیزم چی شده؟ -زینب من لباس درست حسابی ندارم برای اینکه بخوام محجبه بپوشم. +اشکال نداره گلم بیا یه روز دیگه میریم مزارشهدا امروز میریم خرید -باشه ممنون ✨اونروز با زینب رفتم بازار تجریش خرید من یه مانتو مناسب یه شلوار پارچه ای یه روسری بلند خریدم. 🛍خریدامو کردیم اومدیم خونه من زینب بهم یاد داد چطوری روسریمو لبنانی سر کنم، چادر بذارم سرم. 💐زینب رفت گفت کمک نیاز داشتم بهش زنگ بزنم. دوروز گذشته بود اما من دلم بهانه شلمچه میگرفت، رفتم چادر و روسریم سر کردم و آماده شدم رفتم... ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت پانزدهم #کرامات_و_معجزات_شهدا -الو سلام زینب خوبی؟ +سلام حنانه تویی خانمی؟ -آره عزیزم خودمم
🌹قسمت شانزدهم میخواستم برم پایگاه، اما آدرسش یادم نبود. دوباره شماره زینب گرفتم و آدرس پایگاه گرفتم رفتم. 😔تموم طول مسیر تا پایگاه دعا میکردم این پسره کتابی اونجا نباشه؛ حقیقتا ازش خجالت میکشیدم. 👌بالاخره بعد از دوساعت رسیدم پایگاه. هیچ ذکری بلد نبودم زیر لب گفتم خدایا خودت کمکم کن ⚠️وارد پایگاه شدم از بدشانسی من آقای کتابی اونجا بود، با بالاترین درجه استرس سلام کردم. 👤بنده خدا همینجوری مشغول بود جواب داد : سلام علیکم خواهرم بفرمایید در خدمتم -ببخشید با آقای حسینی کار داشتم 😶سرش آورد بالا حرف بزنه ک حرفش نصفه موند. زنگ زد آقای حسینی اومد وقتی ماجرا را براش گفتم گفت باید بریم پیش آقای میرزایی، راوی اتوبوسمون بود. 😞آقای حسینی و .... بقیه اصلا به روم نمیاوردن من چه برخوردهای بدی باهاشون کردم... 🍃🌸باید میرفتیم مزار شهدا. من و زینب و برادرش و آقای حسینی رفتیم مزار. یه آقای حدود ۵۱-۵۲ از دور دیدم یعنی خود آقای میرزایی بود اصلا قیافشو یادم نبود. 👌تا مارو دید بهم گفت :خانم معروفی زودتر از اینا منتظرت بودم بقیه دوستات زودتر اومدن - خودمو گول میزدم نمیخواستم وجود شهدا را باور کنم. آقای میرزایی: اما شهدا... ادامه دارد... ✅تمام اسامی مستعارهست جز و و روایات تمام می باشد http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
لذت زندگی به بندگی ولذت بندگی با #شهادت کامل میشود... اللهم ارزقنا شهادت سلام بر شـــ🕊ـــهدا 😔😔😔 #شادی_روح_مطهر #شهیدان_صلوات ‌‌‌‌‌‌ ✨🌷🌷🕊🕊🕊🌷🌷✨ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
💠 لیست سوم شرکت کنندگان در 💠 💠 چله حدیث کسا 💠 🔶 🔶 🔷➖🔷➖🔷➖🔷➖🔷 ۱- آقاے بحرینے ۲-خانم حسینی صدر ۳-خانم علمدار ولایت ۴-خانم محمودے ۵-خانم درخشان ۶-آقاے زارعے ۷-خانم ابووصال ۸-خانم مردانے ۹-خانم نوروزے ۱۰-خانم سادات حسینی ۱۱-خانم ستوده ۱۲-آقای ڪامران ۱۳-خانم ابوالحسنے ۱۴-خانم قاسمے ۱۵-خانم احمدے ۱۶-خانم س حسینی ۱۷-خانم فاطمه علیزاده ۱۸-خانم سربازولایت ۱۹-خانم رحیمے ۲۰-خانم کرمپور ۲۱-خانم بابایی(شهدا شرمنده ایم) ۲۲_خانم سیده مریم بکائول ۲۳-خانم سردار خیبر ۲۴-خانم مریم فتحے ۲۵-خانم عسگری ۲۶-خانم غلامے ۲۷-خانم منتظرالمهدی(عج) ۲۸-آقاے راستے ۲۹-خانم زارع پور ۳۰-خانم بهرامے ۳۱-خانم یگانه ۳۲-خانم بیات ۳۳-خانم حداد ۳۴‌-خانم الهام اسماعیل زاده ۳۵-خانم غریب طوس ۳۶- ۳۷- ۳۸- ۳۹- ۴۰- کسانی که میخواهند دراین چله شرکت کنند به آیدی زیر اطلاع دهید👌👌 @deltange_hemmat68 حضور اعضا در کانال برای شرکت در چله حدیث کسا الزامیست👌👌 🔷➖🔷➖🔷➖🔷➖🔷 🔲این لیست جهت اطلاع اعضا، از تعداد شرکت کنندگان می باشد http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش4 #قسمت_هفتادو_ششم تاب نمی آوردم. می آمدم خانه. و عجیب اینکه همان لحظه ها #
#شهیدهمت به روایت همسرش4 #قسمت_هفتادو_هفتم هجدهم تیرماه شصت ودو آخرین امتحانم تمام شد #ابراهیم از هفدهم آمده بود بست نشسته بود.از در دانشکده که آمدم بیرون،دیدم ایستاده کنار یک تویوتا لندکروز دارد بم می خندد😕.آدم تا پیش خوب هاست قدرشان را نمی داند.باید خیلی چیزها و خیلی کس های دیگر را ببیند تا بتواند آنها را آنجور که باید بفهمد بفهمد☝️.و من حالا می فهمیدمش.سوار شدیم و از همان جا آمدیم اسلام آباد غرب.دیگر نمی گذاشتم آنجا از شهادت💔 حرف بزند.یعنی فکر می کردم وقتی من توانسته ام این قدر از نزدیک بشناسمش و بدانم کی هست و به چه درجه یی رسیده،دیگر حق ندارد مرا تنها بگذارد برود😢.بعد هم خودش هم فهمیده بود که حق ندارد این حرف ها را بزند.جرأتش را هم نداشت.پیش خودم فکر می کردم آن همه دعا و نمازی که من خوانده ام و آن همه قسمی که به تمام مقدسات داده ام نمی گذارد #ابراهیم از دستم برود.منتها این را نفهمیده بودم یا نمی خواستم بفهمم که ممکن ست دعای او سبقت بگیرد از دعای من و او برنده شود😞.می دانم که توی حرف هام تناقض می بینید.که چرا اول گفتم می دانستم می رود و حالا می گویم می دانستم نمی رود.جواب خیلی ساده و راحت ست.نمی خواستم برود. چون من در اوج تمام آن سختی ها و محرومیت ها و ترس ها و حتی ناامیدی ها خودم را خوشبخت ترین زن دنیا می دانستم👌.این زن در کنار این مرد، وقتی مردش دارد حرف های آخر را بش می زند، باید بگوید «تو شهید نمی شوی.🙁باید بگوید چون تو پدر منی، مادر منی، همه کس منی.باید بگوید «خدا چطور دلش می آید تو را از من بگیرد؟»😒😢 راوی_همسرشهید http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f