°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۶۸ ✍ پایانِ قشنگ زندگیِ شهیدی که با قرآن انس داشت ، به روایت شهیدی دیگر #متن
#طرح_مربع
👆خاکریز خاطرات ۶۹
🌸 رفتار عجیب یک فرمانده که باعث محبوبیت بیشتر او میشود
#اخلاص #تواضع #پرکاری
#تقوا #متوسلیان
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۶۹ 🌸 رفتار عجیب یک فرمانده که باعث محبوبیت بیشتر او میشود #اخلاص #تواضع
#طرح_مستطیل
👆خاکریز خاطرات ۶۹
🌸 رفتار عجیب یک فرمانده که باعث محبوبیت بیشتر او میشود
#اخلاص #تواضع #پرکاری
#تقوا #متوسلیان
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۶۹ 🌸 رفتار عجیب یک فرمانده که باعث محبوبیت بیشتر او میشود #اخلاص #تو
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۶۹
✍ رفتار عجیب یک فرمانده که باعث محبوبیت بیشتر او میشود
#متن_خاطره
برای تهیه ی مهمات عملیات باید حاج احمد متوسلیان رو میدیدم. رفتیم اتاق فرماندهی ، اما نبود. یکی از بچه ها گفت: فکر کنم بدونم کجاست... ما رو برد سمت دستشوییها. دیدم حاج احمد اونجا داره در نهایت تواضع دستشوییها رو تمیز میکنه. رفتم سطل آب رو ازش بگیرم، اما نداد. گفتم: شما چرا حاجی؟ همینطور که کار میکرد ، گفت: یادت باشه! فرمانده موقعِ جنگ برادرِ بزرگترِ همه حساب میشه ، و در بقیهی
مواقع کوچیکترین و حقیرترین برادر آنها...
📌خاطره ای از زندگی جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان
📚منبع: کتاب با راویان نور3 ، صفحه 148
#اخلاص #تواضع #پرکاری
#تقوا #متوسلیان
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت بیستم #کرامات_و_معجزات_شهدا 👤زینب : حنانه میای بریم مشهد؟ -آره عزیزم؛ زینب... +جانم -میگم
🌹قسمت بیست ویکم
#کرامات_و_معجزات_شهدا
🚌با اتوبوس میرفتیم مشهد اما من فقط بغض و سکوت بودم.
بالاخره رسیدیم شهر مشهد اول رفتیم یه هتل منو زینب تو یه اتاق بودیم.
زینب : حنانه یه ذره استراحت کنیم ناهار بخوریم بریم حرم.
-دیر نیست؟
+خب خسته ایم یه ذره استراحت کنیم
تا عصر میمونیم حرم
-باشه
🍽بزور برای جلوگیری از ضعف کردن چند قاشقی خوردم.
هتلمون نزدیک حرم بود، ورودی حرم بودیم زینب گفت باید اذن دخول بخونیم.
😕من عربی بلد نبودم، ماتمم گرفته بود چه جوری بخونم. انگار یکی از تو درونم داشت اذن دخول میخونه
😭❤️وارد صحن رضوی شدیم همین که چشمم به گنبد طلا خورد اشکام جاری شد.
زینب سلام امام رضا (ع) را بلند خوند منم باهاش تکرار کردم. زینب پاشد نماز بخونه اما من نماز خوندن بلد نبودم😔
+حنانه میای بریم جلو
-نه من میترسم خیلی شلوغه
+باشه پس تا تو نماز بخونی منم میرم زیارت
-باشه
🌹زینب که رفت زانوهام بغل کردم و گفتم :
😔آقا #شهدا منو آوردن اینجا. من نماز خوندن بلد نیستم خودت کمکم کن...
ادامه دارد..
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت بیست ویکم #کرامات_و_معجزات_شهدا 🚌با اتوبوس میرفتیم مشهد اما من فقط بغض و سکوت بودم. بالاخر
🌹قسمت بیست ودوم
#کرامات_و_معجزات_شهدا
🍃❤️اون چندروز منو زینب همش میرفتیم حرم. فقط یه بار زینب بازار رفت برای خرید زغفران و انگشتر، اما من نرفتم.
👌اون چندروز مشهدمون سریع گذشت، وقتی برگشتیم رفتم اسممو کلاس رزمی کاراته ثبت نام کردم.
😔نماز خوندن شده بود غمم، واقعا بلد نبودم نماز بخونم. دستام تو هم قلاب کرده بودم
💔خدایا من باید چیکارکنم تا نماز بخونم؟ خودت کمکم کن...
🌟تو همون حالت گریه، خوابم برد. خواب دیدم تو شلمچه ام یه جمع از برادران بسیجی اونجا بودن؛ یه آقای بهم نزدیک شد و گفت : سلام خواهرم تو حسینیه نماز جماعت هست شما هم بیا.
-آخه من نماز خوندن بلد نیستم
+شما بیا یاد میگیری
-ببخشید حاج آقا شما کی هستی؟
❤️+من محمد ابراهیم همتم
به سمت حسینیه رفتیم حاج ابراهیم ایستاد، ذکرای نماز بلند گفت منم میخوندم.
😭تو خواب نماز خوندن یاد گرفتم، بعداز اتمام نماز #حاج_ابراهیم رو به سمتم کرد و گفت :
🌹خانم معروفی من برادرتم، همیشه تا زمانی که #چادر_مادرم_سرته من برادرتم. هرجا کم آوردی بهم متوسل شو صدام کن حتما جوابتو میدم...
😭😭یهو از خواب پریدم. اذان صبح بود، رفتم وضو گرفتم قامت بستم برای نماز صبح.
بدون هیچ کم و کاستی تمام ذکرها یادم بود بدین ترتیب نماز خوندن توسط #حاج_ابراهیم_همت یاد گرفتم.
🍃چندماهی از ماجرای نماز میگذشت احساس میکردم چشمم تار میبینه از یه دکتر چشم وقت گرفتم فردا نوبت دکترمه...
#ادامه_دارد...
✅تمام اسامی بجز #حنانه و #شهیدهمت مستعار میباشد و تمام روایت #واقعی هست
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#تلنگرانهـ😢🌱
میگفتـــ↓
میدونۍکِۍازچشمخدامیوفتۍ؟؟
زمانۍڪہآقاامامزمان
سرشوبندازهپایینو
ازگناهڪردنتو #خجالتـــ بڪشہ😞
ولۍتـوانگارنہانگار😒
رفیــق
#نزارڪارتبہاونجاهابرسہ..‼️☝️🏻😭
#تلنگرےاول_بہ_خــــودم😔😱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
1_15737300.mp3
7.98M
🔊 آدم باش بسیجی!
🎙 حاج حسین یکتا
#پیشنهاد_ویژه_دانلود
بسیجی واقعی کی⁉️👌
#هفته_بسیج_مبارک🌺
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
|💔🕊|°•
داد مےزد، گریه مےڪرد.مےگفت:😭
مےخواهم صورت برادرم را ببوسم.😭😔
اجازه نمےدادند!!!😭😢😩😫
یڪی گفت:
خواهرش است.مگر چه اشڪالے دارد؟😢😰😱🤭🤔
بگذارید برادرش را ببوسد.😥
گفتند:
شما اصرار نڪنید نمےشود این
#شهید سر ندارد...!!😭😔
#مدیـــوݩخـــود شـــہدایـــیم😭😭
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
امروز یکشنبه سوم آذر☺️
روز سوم چلہ ے حدیــــث ڪـــساء👌
🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀
🌺به نیت فرج آقا امام زمان(عج)
و سلامتے امام زمان(عج)🌺
و هدیه به روح سردار خیبر
🌹شهید حاج محمد ابراهیم همت🌹
و به نیابت از همه ے
🌺شــــهداے مدافـــع حـــرم🌺
🌺و شـهداے دفـــاع مقـــدس🌺
و به نیت
حاجات عزیزان زیر مے باشد👌
🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌻
روز سوم ازهرگروه به نیابت حاجات افراد زیر
است👌
گروه اول:گروه سردار خیبر
حاج محمد ابراهیم همت
۱.خانم طبایے عقدایے
🌹🥀🌺🌸🌼🌹🥀🌺🌼🌺🥀🌸
گروه دوم:گروه سردار شهید
حاج حسین خرازے
۱.خانم اخلاصی
🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸
گروه سوم:گروه شهید
ابراهیم هادی
۱.خانم علمدار ولایت
🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹
ان شاالله همه ی افراد گروه حاجت رواشند👌
التماس دعا👌
یازهرا(س)
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
✨🌸✨
بیـا
شیـرین ڪن ☺️
"شعـرم " را🌱
صبــ🌤ـح
" لبـخندتـو" را
ڪـم دارد🍁
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#روزتون_مزین_به_نگاهشهید🌹
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🔷تفحص◇طلائیه🔶
نوروز آن سال مصادف شده بود با شب ولادت آقا امام رضا(ع). داخل سنگر بچه های لشکر 31 عاشورا جشن گرفته بودند.
نوبت من شد که بخوانم. نمی دانم چرا دلم دامن گیر آقا #قمربنی_هاشم (ع) شد.😞
عرض کردم:«ارباب! شما مزه ی شرمندگی رو چشیدید، نگذارید ما شرمنده ی خانواده شهدا شویم.»😓
فردا صبح از بچه ها پرسیدم:« امروز با چه رمزی کار رو شروع کنیم؟»
حاج آقا گنجی گفت: « #یا_اباالفضل.. دیشب به آقا اباالفضل(ع) متوسل شدیم. امروز هم به نام ایشان می رویم، عیدی را از دست خودشان بگیریم.» 🙏🏻
بعد از چند دقیقه؛اولین شهید پیدا شد😍
« #شهیدابوالفضل_خدایار، گردان امام محمد باقر،از کاشان.»♥️
بچه ها گفتند: توسل دیشب، رمز حرکت امروز و نام این شهید، با هم یکی شده است.
نمی دانم چرا به زبانم جاری شد که * اگر نام شهید بعدی هم ابوالفضل بود، اینجا گوشه ای از حرم آقا است*😭
داشتم زمین را می کندم که دیدم حاج آقا گنجی و یکی دیگر از بچه های سرباز، داخل گودال پریدند. از بیل مکانیکی پیاده شدم.خیلی عجیب بود...
یک دست شهید از مچ قطع شده بود💔
پلاک شهید رو استعلام کردیم: « #شهیدابوالفضل_ابوالفضلی، گردان امام محمد باقر(ع)، از کاشان...♥️
💚هر کجا نام تو آید به زبان ها حرم است...
#طلائیه
#تفحص
#محمد_احمدیان
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f