eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
984 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... قسمت۱۵۷ 🥀🥀🥀 بعد از
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم ..... قسمت۱۵۸ 🥀🥀🥀 _ یا فاطمه الزهرا س محمدم چی شده ؟! سریع بلند شدم و رفتم جلوی مادر جون روی زانو هام نشستم و گفتم : _ نه نه عزیزجون چیزی نشده که هول نکنین ..خوش خبرم .. اومدم بگم محمد چند روز دیگه میاد ... مادر جون نفس عمیقی کشید بعد دستهاشو باز کرد رو به اسمان و زیر لب گفت : خدا رو شکر خدا رو شکر که محمدم سالمه .. بعد در حالی که چشمهاش از خوشحالی برق میزد به من نگاه کرد و گفت : راست میگی مادر که محمدم داره میاد ؟! _ اره عزیز امروز باهاش صحبت کردم گفت تا چند روز دیگه میاد .. _ حالش خوب بود ؟ _ اره خیلی خوب بود از شما هم پرسید گفت سلام برسونم بهتون .. _ سلامت باشه مادر .. ولی چرا خودش با من تماس نگرفت بگه میاد ؟! یه لحظه موندم چی بگم .. اما سریع فکرمو متمرکز کردم و گفتم ؛ راستش با من کار داشت منم خیلی بهش اصرار کردم بهم گفت گفت می خواد بهتون زنگ بزنه اما من زرنگی کردم که این خبرو من بهتون بدم و ازتون مژدگونی بگیرم .. _ خدا سلامتی بهت بده پسرم همیشه خوش خبر باشی .. _ ممنونم عزیز جون .. بعد از یک ساعتی هم صحبتی با عزیز و فاطمه خداحافظی کردم رفتم گلزار شهدا .. اخه به مرادم رسیده بودم نامردی بود نمیرفتم پیش اقا مصطفی .. خدا رو‌شکر تعداد کمی برای زیارت قبور شهدا اومده بودن موقعیت خیلی خوبی بود تا حسابی با اقا مصطفی خلوت کنم .. کنار قبر شهید نشستم و زانوهامو در اغوش گرفتم و شروع کردم درد و دل کردن .. بعد از مدتی به خودم اومدم که صورتم از اشک خیس شده بوده .. ادامه دارد 💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f •• 🌿🌸
من پیر شدم، دیر رسیدی، خبری نیست مانند من آسیــمه سر و دربـدری نیست😢 بسیار برای تـو نـوشتم غم خود را بسیار مرا نامه، ولی نامه بری نیست😭 یک عمر قفس بست مسیر نفسم را حالا که دری هست مرا بال و پری نیست😞 حالا کـه مقدر شده آرام بگیرم سیلاب مرا بـرده و از مـن اثری نیست😢 بگذار که درها همگی بسته بـمانـنـد وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست😭 بگذار تبر بـر کمر شاخه بکوبد وقتی که بهار آمد و او را ثمری نیست😭 تلخ است مرا بودن و تلـخ است مرا عمر در شهر به جز مرگ متـاع دگری نیست😭 #ناصر_جامدی #مادران_انتظار #مادر_حاج_احمد_متوسلیان http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#نگـــــاه_شـــہـــدا👌👌 #پس_زمیــــنه🌺 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
امروز چهارشنبه بیستم آذر☺️ روزبیستم چلہ ے حدیــــث ڪـــساء👌 🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀 🌺به نیت فرج آقا امام زمان(عج) و سلامتے امام زمان(عج)🌺 و هدیه به روح سردار خیبر 🌹شهید حاج محمد ابراهیم همت🌹 و به نیابت از همه ے 🌺شــــهداے مدافـــع حـــرم🌺 🌺و شـهداے دفـــاع مقـــدس🌺 و به نیت حاجات عزیزان زیر مے باشد👌 🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌻 روز بیستم ازهرگروه به نیابت حاجات افراد زیر است👌 گروه اول:گروه سردار خیبر حاج محمد ابراهیم همت ۱.خانم نوکرمادر 🌹🥀🌺🌸🌼🌹🥀🌺🌼🌺🥀🌸 گروه دوم:گروه سردار شهید حاج حسین خرازے ۱.خانم صالحے 🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸 گروه سوم:گروه شهید ابراهیم هادی ۱.خانم کرمپور 🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹 🔈بزرگواران توجه داشته باشن هرکدوم ازافراد توهرگروهی هستند باید حدیث کسای امروز رو به نیت حاجات هم گروهی خود بخونن هرکسی خوند به پی وی زیر همراه باکد و نام گروه ارسال کنند @deltange_hemmat68 مانند زیر کد ۲۰گروه شهید همت✅ نشون دهنده این هست حدیث کسا در گروه خودم به نیابت خانم یاآقای فلانی در روز بیستم تلاوت شد👌👌 همه افراد حتما قرائت کنند و اعلام کنند👌 حاجت رواشید🙏 یازهرا(س)✋ ان شاالله همه ی افراد گروه حاجت رواشند👌 التماس دعا👌 یازهرا(س) http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
⛅️🌦🌧⛈🌤🌈 #تمثیل هاے خدایے7⃣1⃣1⃣ 🌈❄️🌈 فصل بهار و پاییز که آسمان ابری 🌥 می شه. هر لحظه ابرها شروع
____🌹____ هاے خدایے8⃣1⃣1⃣ مثل لباس تمیز 👕👚 👱♀خانمها لباسهاي تمیز را کنار لباسهاي تمیز و لباسهاي کثیف را کنار لباسهاي کثیف میگذارند.⏸ هندسه ي عالم هم همین است.✅ 💧آنهایی که پاكند کنار پاکیها و پاکان قرار میگیرند و آنهایی که ناپاكند کنار ناپاکیها و ناپاکان قرار میگیرند. ✔️و این خود حقیقتی است که قرآن کریم از آن یاد میکند: پس پاك بشویم تا دوستانی پاك پیدا کنیم.✔️ پاك بشویم تا کتابهاي پاك و خوبی در اختیارمان قرار بگیرد.✔️ پاك بشویم تا شغلهاي پاك و مناسبی سر راهمان سبز شود.✔️ پاك بشویم تا افکاري پاك و زیبا نصیبمان شود.✔️ 🔶➖➖🔘➖➖🔶 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
____🌹____ #تمثیل هاے خدایے8⃣1⃣1⃣ مثل لباس تمیز 👕👚 👱♀خانمها لباسهاي تمیز را کنار لباسهاي تمیز و
🍃🌸🍃🌸 هاے خدایے9⃣1⃣1⃣ 🎋🌷🎋🌷 🌸مثل شکوفه هاي بهار! 🍃در بهار اگر بوته ها به گُل نشسته اند، اگر درختان جامه سبز و لطیف به تن دارند، به راحتی به اینجا نرسیدهاند🌴... [ به راحتی نرسید هر که زحمتی نکشید] ◀️یعنی سرماهاي سختی پشت سر گذاشتند و برف و باران و رگبار تگرگها را تحمل کردند؛ ❄️ گاهی حتی شاخه هاشان هم شکست، اما خم به ابرو نیاورده، بلکه پاي بر جا ایستاده و ایستادگی کردند.🏝 هزار نکته ز باران و برف میگوید🌨 شکوفه اي که به فصل بهار در چمن است🌱 Ⓜ️حال ما هم اگر سختیها را تحمل کنیم، یک روزي سبز میشویم،✅ 🍀 یک روزي بهاري میشویم، یک روزي تماشایی میشویم💯 ☘☘🌿☘☘ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... قسمت۱۵۸ 🥀🥀🥀 _ یا
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم ..... قسمت۱۵۹ ‌‌ 🥀🥀🥀 کنار قبر شهید نشستم و زانوهامو در اغوش گرفتم و شروع کردم درد و دل کردن... بعد از مدتی به خودم اومدم که صورتم از اشک خیس شده بود ... خندیدم و گفتم : اقا مصطفی اشک ما رو هم در اوردی که شما .. خلاصه که خیلی اقایی کارم جور شد منم رفتنی شدم .. دعام کن سر بلند بشم ... _ خب اگه اجازه بدین من دیگه برم اقا مصطفی دعا یادتون نره .. یا علی بعد از گلزار رفتم شرکت پیش بابا و خبرو بهش دادم اولش یکم ناراحت شد اما وقتی خوشحالی و ذوق منو دید قبول کرد ناراحتیش یادش رفت .. 🌸🌸🌸 چند روزی گذشت و هر روز پیش محمد بودم کم کم حالش رو به بهبودی بود و فردا قرار مرخص بشه .. از بیمارستان خارج‌شدم که برم پیش علی که تلفنم زنگ خورد به صفحه تلفنم نگاه کردم که اسم مهران در حال چشمک زدن بود .‌ دکمه وصل تماس لمس کردم و ارتباط برقرار شد .. _ سلام اقا مهران خوبی داداش ؟! _ سلام اقا امیر بی معرفت از احوال پرسی های این مدته شما ؟ خوبی داداش ؟! _ ممنون . حالا چرا بی معرفت ؟! _ امیر واقعا نمیدونی اخه چی بگم بهت من ؟ _ چی شده مگه ؟ _ اخه مرد مومن یهو رفتی به کسی هم چیزی نگفتی منم که برگ چغندر تماسم نگرفتی اخه نگفتی نگران میشیم به هزار زحمت تونستم الان باهات تماس بگیرم _ شرمندتم داداش در گیر بچه ها بودم اصلا یادم رفت بهت خبر بدم _ خیلی ممنون از لطفت من به چشمت نیومدم دیگه باشه راستی گفتی بچه ها ؟! کدوم بچه ها ؟! _ ببخش دیگه داداش اره محمد و علی _ محمد 😳 !!! محمد مگه تهرانه ؟ _ اره چند روزی هست اومده زنگ زد کارم داشت منم برای همین بدون خبر سریع برگشتم .. _ اتفاقی افتاده ؟ _نه چیزی نیست شما کی میاین ؟ _ خدا رو شکر کار ها تموم شدن فردا حرکت می کنیم _ باشه پس منتظرم .. _ ممنون امیر راستی به محمد هم سلام برسون منم برم به بچه ها بگم محمد اومده .. _ باشه رسیدی خبر بده باهات یه کاری دارم _باشه پس فعلا یا علی _ فعلا علی یارت تلفن قطع کردم حرکت کردم که برم پیش علی خدا رو شکر بهتر بود و چند روز دیگه گچ پاش رو باز میکرد .. ادامه دارد 💫💫💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f •• 🌿🌸
‍ ‍ |تلنگرانــه… | ارتباط با مخصوص آدمای با عرضه است مذهبی بودن که کافی نیست ما انقدر داریم که اسم امام زمان میاد اشک تو چشمشون جمع میشه حسرت میخوره که آه چرا حضرت نمی آیند ؟ + خوب ببخشید حضرت بیاد چی بشه ؟ - که من یه نخ از شال سبز فاطمی آقا بگیرم با همون برم یه عمر عشق بازی کنم .. + دیگه چی بشه ؟ - دیگه اینکه دو رکعت هم نماز بخوانیم پشت حضرت که نور علی نور میشود + همین ؟ - روضه خوان بیاید یک مشتی هم بخواند یخورده گریه هم بکنیم سبک شیم مذهبی ها اینجوری امام زمانن که نتیجه ای نمیده . . + این که همش شد تعارف و گریه و عشق بازی برای آقا چیکار میخوای بکنی ؟ - من ؟ من کی باشم کاری کنم اصن منتظر امام زمانیم آقا بیاد برای ما یه کاری کنه مگه ندیدی همیشه ته همه ی بحثا تو میگیم ایشالا آقا میاد درست میشه ؟ این نوع انتظار در تراز منتظر نیست تراز منتظر مهدوی چیه ؟ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ اولا خدایا منو از یاران و همراهای امام زمان قرار بده آدم امام زمان بشم تو دم و تشکیلات امام زمان برم و بیام وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ بعد از اونایی بشم که از امام زمان میکنن وکیل وصی حضرت بشم کاراشو انجام بدم هرموقع نبودم آقا بگن باز فلانی رفت این کارا زمین موند ینی انقد آدم حسابی بشم ها ! والمحامین عنه بعد از اونایی بشم که از امام زمانم بتونم حمایت کنم ینی انقدر دست و پادار بشم ها بتونم تو دانشگاه و مجازی و بین دوست و آشنا چهارکلمه که نه چهارتا سخنرانی کنم همه دیونه ی آقای من بشن وقتی انتظارتو از خودت اوردی پایین نمیتونی منتظر خوبی بشی امام زمان آدم دست و پادار میخواد عصر آدمای با عرضه اس عصر آدمای بدرد بخور کار راه انداز نوش جونشون http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... قسمت۱۵۸ 🥀🥀🥀 _ یا
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم ..... قسمت ۱۵۹ ‌‌ 🥀🥀🥀 کنار قبر شهید نشستم و زانوهامو در اغوش گرفتم و شروع کردم درد و دل کردن... بعد از مدتی به خودم اومدم که صورتم از اشک خیس شده بود ... خندیدم و گفتم : اقا مصطفی اشک ما رو هم در اوردی که شما .. خلاصه که خیلی اقایی کارم جور شد منم رفتنی شدم .. دعام کن سر بلند بشم ... _ خب اگه اجازه بدین من دیگه برم اقا مصطفی دعا یادتون نره .. یا علی بعد از گلزار رفتم شرکت پیش بابا و خبرو بهش دادم اولش یکم ناراحت شد اما وقتی خوشحالی و ذوق منو دید قبول کرد ناراحتیش یادش رفت .. 🌸🌸🌸 چند روزی گذشت و هر روز پیش محمد بودم کم کم حالش رو به بهبودی بود و فردا قرار مرخص بشه .. از بیمارستان خارج‌شدم که برم پیش علی که تلفنم زنگ خورد به صفحه تلفنم نگاه کردم که اسم مهران در حال چشمک زدن بود .‌ دکمه وصل تماس لمس کردم و ارتباط برقرار شد .. _ سلام اقا مهران خوبی داداش ؟! _ سلام اقا امیر بی معرفت از احوال پرسی های این مدته شما ؟ خوبی داداش ؟! _ ممنون . حالا چرا بی معرفت ؟! _ امیر واقعا نمیدونی اخه چی بگم بهت من ؟ _ چی شده مگه ؟ _ اخه مرد مومن یهو رفتی به کسی هم چیزی نگفتی منم که برگ چغندر تماسم نگرفتی اخه نگفتی نگران میشیم به هزار زحمت تونستم الان باهات تماس بگیرم _ شرمندتم داداش در گیر بچه ها بودم اصلا یادم رفت بهت خبر بدم _ خیلی ممنون از لطفت من به چشمت نیومدم دیگه باشه راستی گفتی بچه ها ؟! کدوم بچه ها ؟! _ ببخش دیگه داداش اره محمد و علی _ محمد 😳 !!! محمد مگه تهرانه ؟ _ اره چند روزی هست اومده زنگ زد کارم داشت منم برای همین بدون خبر سریع برگشتم .. _ اتفاقی افتاده ؟ _نه چیزی نیست شما کی میاین ؟ _ خدا رو شکر کار ها تموم شدن فردا حرکت می کنیم _ باشه پس منتظرم .. _ ممنون امیر راستی به محمد هم سلام برسون منم برم به بچه ها بگم محمد اومده .. _ باشه رسیدی خبر بده باهات یه کاری دارم _باشه پس فعلا یا علی _ فعلا علی یارت تلفن قطع کردم حرکت کردم که برم پیش علی خدا رو شکر بهتر بود و چند روز دیگه گچ پاش رو باز میکرد .. ادامه دارد 💫💫💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f •• 🌿🌸
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت پنجاه وشش #کرامات_و_معجزات_شهدا 🚐آمبولانس که اومد سریع به رضا کپسول اکسیژن وصل کردن و گفتن ب
🌹قسمت پنجاه وهفت 🚗با ماشین شخصی رفتیم جنوب. اول دوکوهه. انقدر خوشحال بودم کنار رضا اومدم جنوب دوکوهه، طلائیه، فکه... رو خیلی دوست داشتیم 🌹 رضا :حنانه قدر خودت بدون تو نظر کرده حاج ابراهیمی، یه روز من نبودم تو رو به همین شهدا ثابت قدم باش. -رضا این حرفا چیه میخوای منو تنها بذاری؟ +به هرحال من جانبازم باید با واقعیت کنار بیایم -باشه این واقعیت نگو خواهشا ❤️بعداز رفتیم خوب من به نظر خودم نظرکردم شلمچه، ایستادم نماز تا سلام نماز گفتم برگشتم دیدم رضا دستش رو قلبش 😱 ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت پنجاه وهفت #کرامات_و_معجزات_شهدا 🚗با ماشین شخصی رفتیم جنوب. اول دوکوهه. انقدر خوشحال بودم کن
🌹قسمت پنجاه وهشت #کرامات_و_معجزات_شهدا -رضا رضا چی شدی دستش رو قلبش بود هیچ حرفی هم نمیزد رضااااااا رضااااااا رضااااااا توروخدا جواب بده 😭 جای نبود که زنگ بزنیم اورژانس با ماشین شخصی خودمون بردیمش اهواز 🏃دویدم داخل، خانم توروخدا حال همسرم خوب نیست. 👤پرستار اومد، اونم داد زد خانم رفیعی دکتر محمدی پیچ کن. 🚐سریع انتقالش دادن خط رو دستگاهها خیلی پایین میشد ۲۰۰ سی سی شوک، هی این شوکها بیشتر میشد اما رضا چشماش باز نکرد... جیغ دستگاه بلند شدو رضا برا همیشه جسمش رفت 😭 🕊باورم نمیشد رضا رفت و من تنها شدم... پیکر پاکش را با آمبولانس انتقال دادیم تهران. از روزی تلخ و سخت فقط یه فیلم تار یادمه ضجه ها و جیغ های من تشییع رضا رو دوش مردم درحالی که من تو بیمارستان بودم😔 🏴تا هفتم بیمارستان بستری بودم بعدش اومدم خونه در اتاق بستم تا چهلم همین بود کارم. 😒باهاش لج کرده بودم سر خاکش نمیرفتم دو روز بعداز چهلم رفتم مزارش، با گریه شروع کردم به حرف زدن : تو که میدونستی من دیگه هیچکسی رو نداشتم، پدرم مادرم همه کسم تو بودی؛ چراااا رفتی، چراااا، چرا تنها گذاشتی.... ادامه دارد... #حنانه #شهید http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۷۴ ✍ دغدغه‌ی جالب و تأمل‌برانگیز یک رزمنده در آستانه‌ی شهادت #متن_خاطره می‌گ
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۷۵ 🌸 مسئولین بخوانند ، تا بدانند شهدا هر چه مسئولیت‌شان بالاتر می‌رفت ، سبک زندگی‌شان چگونه می‌شد #زندگی_به_سبک_شهدا #ساده‌زیستی #مسئول #زهد #شهیدحسن_باقری http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f