eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
979 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• •••• معتقد بود، میزاݩ رفاقت ما به افراد،☝️ بستگے به میزاݩ ارادت آنها به #امام دارد
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• ••• دو تا جمله ی زیبا👌 از 🔹️ یاد خدا☝️ را فراموش نکنید و مرتب بسم الله بگویید و با یاد خدا ،ذکر خدا خیلی از مطالب حل می شود ☺️👌 من خاک پای هم نمی‌شوم ای کاش من یک بودم و در سنگر نبرد از آنان جدا نمی‌شدم💔❤️ ••• 🌸🌈🌱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#به_مجنون_گفتم_زنده_بمان📙 ✨ #شهید_محمد_ابراهیم_همت به روایت همسرش قسمت 5⃣1⃣ صبح روزی که مهدی م
📙 ✨ به روایت همسر قسمت 6⃣1⃣ یک بار که ابراهیم غروب آمد، اصرار کردم "امشب را خانه بمان ". گفت : " خیلی کار دارم. باید بر گردم منطقه. " از نگهبانی مجتمع آمدند گفتند : " تلفن فوری شده با او کار دارند. بلند شد لباسش را پوشید رفت. "🏃 دفترچه یادداشتش را یادش رفت بردارد،که همیشه زیر بغلش می گرفت همه جا می بردش. بیکار بودم. و کنجکاو. برش داشتم، بازش کردم. چندتا نامه توش بود از بسیجی هایی که توی لشکر ومنطقه به دستش رسانده بودند. یکی شان نوشته بود : " حاجی! من سر پل صراط جلوت را می گیرم. داری به من ظلم می کنی. الان سه ماه ست که توی سنگر نشسته ام، به عشق دیدن تو، آن وقت تو....." 😢 ابراهیم برگشت. گفتم :" مگر کارت نداشتن، خب برو! برو ببین چی کارت دارند.!" گفت : " رفتم، دیدی که. " گفتم :" برو حالا. شاید باز هم کارت داشته باشند. "😞 گفت :" بچه‌های خودمان بودند اتفاقا، بهشان گفتم امشب نمی آیم. " گفتم :" اصلاً نه، برو، شوخی کردم، کی گفته من امشب تنهام؟ بروی بهتر است. بچه‌ها منتظر تند. "😢 خندید و گفت : "چی داری می گی؟ هیچ معلوم هست." گفتم :" می گویم برو. همین الان." گفت :" بالاخره برم یا بمانم؟" چشمش به دفترچه اش افتاد، فهمید. گفت :" نامه ها را خواندی؟ " گفتم :" اهوم "😞 ناراحت شد، گفت :اینها اسرار من و بچه ها ست. دوست نداشتم بخوانی شان. سکوتش خیلی طول کشید. گفت :" فکر نکن من آدم با لیاقتی ام که بچه‌ها این طور نوشته اند. این ها همه اش عذاب خداست. این ها همه بزرگی خود بچه ها ست. من حتماً یک گناهی کرده ام که باید با محبت های تک تک شان پس بدهم. " 💔 گریه اش گرفت و گفت : "وگرنه من کی ام که این ها برام نامه بنویسند؟ "🙁 ..... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
‍ ❇️اعجاز عددی در سوره بقره‼️ 💢ما میدانیم که تعداد ایات سوره بقره 286 آیه می باشد. 👈حال اگر عدد 6 را برداریم 28 میماندکه جمع سوره های مدنی است. 👈امااگر عدد2 را برداریم 86میماندکه جمع سوره های مکی است. 👈الان اگر 28و86 را باهم جمع کنیم حاصل عدد114 میشودکه تعداد کل سوره های قرآن کریم میشود! 👈حال اگر 2و6 رابرداریم عدد8 میماند که وسط عدد286است(8=6+2) 👈میدانیم وسط عدد286 یعنی 143 حال اگر به خدمت آیه 143 برویم میبینیم در موردتعادل و وسط صحبت کرده است. 🌷اشاره قران در آیه 143 سوره بقره🔰 🌷وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً 👈وَسَطًا👉... وما شمارا امتی میانه و👈وسط👉 قرار دادیم تا بشریت گواه شما باشد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
1_63667144.mp3
10.87M
🎚 🔹از دستِ خودت خسته شدی؟ از خشونت ها و تیزی هایِ روحت؟ 👈از کمبود اعتماد به نفس و حقارتهای درونی ات؟ از پُرخوری ها و پُرگویی هات؟ 💠 روزه می تونه درمانت کنه ؛ اگر ....؟ 🎤واعظ: 👌مبادا از دست بدین. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
معلم خوب از معبر حرفهایش درهای بهشت را باز می‌کند🕊 به روی شاگردانی که در ملکوت قلب او❤️ آماده درس گرفتن هستند✨ سلام بر معلمانی که راه‌های آسمانی را به شاگردانشان نشان دادند سلام بر شهدا معلمان مکتب عشق✋ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❗️ ، از همان ابتدا سعی می‌کند دانش آموزان را با راه و روش و افکار امام خمینی(ره) آشنا کند👌 و همین می‌شود که از ساواک کارت قرمز می‌گیرد♨️. حضور سیاسی و انقلابی روز به روز پر رنگ‌تر می‌شود✌️ تا جایی که برای اولین بار در ایران، مجسمه شاه توسط او در شهرضا پایین کشیده می‌شود و همین جسارت‌ها و رشادت‌ها، حکم اعدامش را هم روی میز ساواک می‌گذارد😱. مادر از فعالیت‌های دوران انقلاب و جسارت و نترس بودن بی حد و حسابش تعریف می‌کند و می‌گوید: «نزدیک انقلاب که شد، درس و مدرسه را گذاشت کنار؛ گفت فقط امام! جانش بود و حضرت امام...!🙂👌 می‌رفت زیرزمین، موزاییک ها را برمی‌داشت و اعلامیه‌های امام را آنجا پنهان می‌کرد🙊. رویش هم خاک می‌ریخت که پیدا نباشد. البته پدرش خیلی موافق این کارهایش نبود و می‌گفت اگر ساواک اینها را پیدا کند، بیچاره‌ات می‌کند🙁! هم فقط در جواب شان می‌گفت: شما نگران من نباشید.»😊😉 :مادرشهید ❤️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🍃🍃🍃🌼🍃🍃🍃 📚 #تمثیل هاے خدایے0⃣7⃣1⃣ اتوبوس دائم تکان می‌خورد و پسر جوان که دستش را به جایی نگرفته بود،
🌸🍃﷽🌸🍃 هاے خدایے1⃣7⃣1⃣ ✍ بر باد رفته گاهی پیش میاد؛ یکی سر جلسه تقلب میکنه، معلم هم اصلا به روش نمیاره. 😍 شاگرد هم کلی ذوق میکنه؛ آخ‌جوووون، چقدر راحت کردم هیچ کس متوجه نشد. 👤اما معلم موقع نمره دادن، برگش رو خط میزنه مینویسه صفر.❌ 🙅‍♂یعنی به علت ، هیچ کدوم از پاسخ ها مورد قبول نیست❌ 👈چه اونایی که کردی، چه اونایی که نکردی... ✨✨✨ ✅ حکایت بعضیا از آدم‌ها هم همینطوریه👌 ⛔️ تو کسب و کارشون میکن، و رو قاطی میکنن❗️ 🔚 اونوقت باهمون پول:↶ ☜خونه میخرن، ☜فرش میخرن، ☜لباس میخرن و.... 🔚بعدش هم میرن توی همون خونه، روی همون فرش:↶ ☜ میخونن، ☜ مجلس میگیرن و.... 😱 اما خدا روی همه‌ی اون اعمال خط میزنه؛↶ 👈❌هیچ کدوم رو قبول نمیکنه❌👉 ✅خداوند در قرآن فرمود: 🕋وَ قَدِمْنا إِلى‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً (فرقان/۲۳) ✨ما به سراغ(حسابرسی) هر عملى كه انجام دادند میرویم و آن را غبارى پراكنده مى‌سازيم. ⚠️یعنی حتی کارهای خوبی هم که انجام دادن دیگه هیچ ارزشی نداره و از بین میره، چون؛↶ 👈⛔️ و قاطی شده ⛔️👉 ✅ امام صادق(ع) در همین رابطه فرمود: ✨به خدا قسم هر چند اعمال اینها مفیدتر و درخشنده‌تر از پارچه‌های سفید مصری باشد، از آنها پذیرفته نمی شود❌ 👈زیرا ایشان از پرهیز نمی کنند. 📚عدة الداعی، ابن فهد حلی، ص230؛ 📚بحارالانوار، ج7، ص205. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
⚘﷽⚘ شهدایی که معلم بودند •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#خلوت_دونفره ۱ بیمارْ دِلَم قبول ! گفتنِ حاجت ، که عیب نیست ... دستی بگیر و راهیِ راهَت بکُن مرا ..
۲ چون شاپرکی که کودکی،داراییش را بر باد داده، "زمین خورده ام" هیچ ندارم... میخوانمت ؛ با دلی که اشتباه، از پا درآورده اش! " رَبّ اُناجيك بِقَلْب قَد اَوْبَقَهُ جُرمُهُ " http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
2_5199803217482875947.mp3
3.86M
۸ سحر هشتم ✍ دلبر که تو باشی؛ جرات بیراهه رفتن، چقدر آسان است. ✨آنقدر مهربان و دلواپس، به انتظار برگشتنم می نشینی، که گویی جز من، بنده دیگری نداری... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
📛شاید گناه کردی اما... ✅تو هنوز زنده ای 🏃 ♻️تو داری نفس میکشی🗣 ⚠️تو هنوز اختیار داری... 🚧برگرد تا دیر نشده⚰ 💡همین الان... 💚با اولین گام💪 👣 🆔 🖤👉 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f 👈🖤
🌱 میدانی ؟! گناه کردنِ ما نه اینکه را بخواهیم نافرمانی کنیم ، نه اینکه سرکشی باشیم ، نه اینکه تو نباشی ، نه اینکه ما ندانیم می کنیم ، نه اینکه ..... نه ، نه ... فقط زورمان به خودمان نمیرسد... این خودم را از خودم بگیر ... !♡ ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#به_مجنون_گفتم_زنده_بمان📙 ✨ #شهید_محمد_ابراهیم_همت به روایت همسر قسمت 6⃣1⃣ یک بار که ابراهیم غروب
📙 ✨ به روایت همسر قسمت 7⃣1⃣ همیشه فکر می کرد برای بسیجی ها کم می گذارد حتی برای خدا. منتها دیگران این طور نمی گفتند. بخصوص خانواده های عباس ورامینی که با ما زندگی می کردند و بعدها خودش شهید شد💔. خانمش تعریف ها از ابراهیم می کرد که من تا به حال از کسی نشنیده بودم. به خودش که گفتم، ناراحت شد. گفتم :" ولی آخه یک نفر دو نفر نیستند که. هرکی از راه می رسد می گوید. " گریه اش گرفت و گفت : "تو نمی دانی، نیستی ببینی چطور یک پسر پانزده شانزده ساله قبر می کند، می رود توش می نشیند، استغاثه می کند، توبه می کند، گریه می کند.😢 اگر اینها برای فرمانده شان نامه می نویسند، یا منتظرش هستند بیاید ببیند شان، یا اسمش از دهان شان نمی افتد، فقط به خاطر معرفت خودشان ست. من خیلی کوچک تراز این حرفهام.باور کن. "😞باور نمی کردم. چون خودم هم چیزها از ابراهیم دیده بودم و نمی خواستم به این سادگی از دستش بدهم. اما تنهایی مگر می گذاشت و عقرب ها. اولین عقرب را من در رختخواب مهدی کشتم. 😱چند شب از ترس این که بچه را بزند اصلا خواب نرفتم. تمام رختخواب ها را می انداختم روی تخت، می رفتم می نشستم روش، خیره می شدم به عقرب ها🦂 که راحت، خیلی راحت می آمدند روی در و دیوار و همه جا برای خودشان راه می رفتند. هر جا پا می گذاشتم عقرب بود. آن روزها من نزدیک بیست و پنج تا عقرب کشتم.🙁 فقط این نبود. هفت هشت روز بعد یکی آمد در خانه را زد. ابراهیم نبود. می دانستم، او همیشه دو سه بعد از نصفه شب می آمد. چادرم را سر کردم، گفتم : " کیه؟ " جواب نداد. باز هم گفتم. هیچی به هیچی. که دیدم سایه مردی افتاده توی هال خانه. آنجا در زیاد داشت، از این درهای بلند آلومینیومی و تمام شیشه ای. سایه به ابراهیم نمی خورد. کلاه بخصوصی سرش بود. یک چیزی مثل چپق دستش بود. هر چی گفتم کیه، جواب نداد. نفسم بند آمده بود😞، سرم گیج رفت افتادم زمین. از هوش رفتم. ده بیست دقیقه ای طول کشید بیدار شدم. که باز دیدم سایه هنوز هست. رفتم کلید رو از توی قفل در آوردم، آمدم نشستم به نماز خواندن، دعا کردن. نماز را درست نمی خواندم، وسطش متوجه می شدم، سوره حمد را نخوانده ام. از هر جا که بودم شروع می کردم به خواندن ساعت سوره حمد.✨ قلبم داشت از جایش کنده می شد، که ابراهیم آمد، ساعت نه شب. گفت :" چرا امشب رنگ به روت نیست؟ چی شده باز؟ از دست من ناراحتی؟ " گفتم :" دزد، دزد آمده بود. " خیلی سعی کردم قرص باشم، نلرزم، گریه نکنم، نشد. خندید و گفت :" ترس نداشته که، نگهبان بوده، حتماً. "🙊 گفتم :" نگهبان مگر چپق میکشه؟ " گفت :" خب، شاید چیز دیگر بوده، تو فکر کردی که چپق میکشه." گفتم :" آن کسی که من دیدم نگهبان نبود. " اصرار داشت که بوده.😕 .... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• ••• #شهید_همت دو تا جمله ی زیبا👌 از #شهید_همّت 🔹️ یاد خدا☝️ را فراموش نکنید
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• عملیات خیبر بود. داشتیم می‌رفتیم دوکوهه. در بین راه، خبر رسید که امام پیام📩 داده‌اند که جزیره مجنون باید حفظ شود.✌️ این پیام یک‌باره را از این رو به آن رو کرد. من از عشق و علاقه او به امام خبر داشتم☺️ ولی تا آن روز چنین ندیده بودمش. هی تند تند راه می‌رفت، فکر می‌کرد و زیر لب می‌گفت: «‌امام پیام داده‌اند، باید یک کاری بکنیم!☝️» بالأخره تصمیمش را گرفت و گفت: «‌باید خودمان را به دوکوهه برسانیم و چند گردان به منطقه اعزام کنیم.»🏃 او بعد از این پیام خورد و خوراک را بر خود حرام کرد و تا لحظه شهادت از حرکت و تلاش و جنب و جوش باز نایستاد.😇🌹 ❤️ 🌸🌈🌱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🍃﷽🌸🍃 #تمثیل هاے خدایے1⃣7⃣1⃣ ✍ بر باد رفته گاهی پیش میاد؛ یکی سر جلسه #امتحان تقلب میکنه، معلم هم ا
🌸🍃﷽🌸🍃 های خدایے2⃣7⃣1⃣ ✍باید شبیه گیاه پیچک باشیم 👌گیاهان پیچک به ستونی تکیه میدن و بلند میشن. 🗣 ما هم اگر میخواهیم با روبه‌رو شدن به ، پخشِ زمین نشیم و احساس عجز و ناتوانی نکنیم،😩 💯باید به یک چیزی تکیه بدیم. 👇👇👇 ✅ تکیه گاه ، خداست. 👈خدا، آدمهای رو به حال خودشون رها نمیکنه.❌ 💯 بلکه دست اونا رو میگیره.😍😌 🕋 وَ اللَّهُ وَلِيُّهُما ✨و خداوند یار آنها خواهد بود ☝️برای اینکه خدا دستمون رو بگیره و بلندمون کنه، فقط کافیه باشیم و بر خدا کنیم👇 🕋 وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ‌ ✨ پس مؤمنان تنها به خدا توكّل كنند. 📚سوره آل عمران، آیه 122 •♡ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
هر روز با نور افشانی خورشید☀️ واژه ها به تسبیح و ثنای تو🕊 بر می خیزند روز ت بخیر دولتِ بیدارِ من😍 🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🍃﷽🌸🍃 #تمثیل های خدایے2⃣7⃣1⃣ ✍باید شبیه گیاه پیچک باشیم 👌گیاهان پیچک به ستونی تکیه میدن و بلند میشن
❌🚫❌🚫❌ 📚 های خدایے3⃣7⃣1⃣ مثل قطره قطره گلاب!💧🌸 💧گلاب قطره قطره به دست می‌آید، آن هم با چه زحمتی!♨️ 🌷گلچینها اول صبح که میشود به باغ می‌روند و با چیدن گلها چه خارها که تحمل می‌کنند، 🌵 و بعد هم آنها را به دیگ پر از آب ریخته و می‌جوشانند. 🍵 آبها بخار شده، و بخارها قطره قطره میشوند، و قطره ها در ظرف‌هاي بزرگ جمع میشوند،🍾 و تازه یک دیگ گلاب به دست می‌آید. اما همین دیگ گلاب که محصول ساعتها تلاش و کوشش است. با یک چشم بر هم زدن میتوان لگد کرد و همه را زیر دست و پا ریخت.😲 حالا اگر شما جاي گلاب‌گیر باشی چه حالی پیدا میکنی؟😩 Ⓜ️عزیز من! جان من! آبرو مثل گلاب است ❗️و به قول قدیمی‌ها مثقال مثقال جمع میشود یعنی یک شبه به دست نمیآید،❌ 💐بلکه آنقدرباید در زندگی خود گل بکاري تا چند قطره آبرو به دست آوري. ✅ 😏اما ببین بعضیها چه دلی دارند،⏬ همین آبرو را یک شبه، یکباره، و با یک حرف همه را میریزند.🚫📛❌ قبول کن که سخت است.❌ به همین خاطر است که خدا روي آبروي مردم سخت حساس است.💯 🔆تا جایی که امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: [« مَن تَتَبّعَ عَورات الناسِ کَشَفَ الُله عَنه] 🚫یعنی هر کس در زندگی مردم سَرَك بکشد و عیب و ایراد آنها را دنبال کند، خداوند عیب و ایراد او را فاش و بر ملا میسازد.🚫 ⚠️و در حقیقت با این کار خداوند میخواهد به آدمی بفهماند که 🔰 ⚠️ آبروي مردم ریختن خیلی تلخ است و تا نچشی نمیفهمی‌ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. به حاجی گفتم:«خانواده ی من تیپ خاص خودشون رو دارند.چندان مذهبی نیستند و از سپاهی ها هم خوششون نمی آد.احتمالا پدر و مادرم مخالفت می کنند،صحبت با این ها با خود شما و دیگه این که من می خوام بدون مهریه ازدواج کنم.شما وقتی می رید پدرم رو راضی کنید،مهر تعیین نکنید.»ایشان گفتند:«من وقت این کارها رو ندارم.»گفتم:«خب،شما که وقت این کارها رو ندارید ازدواج نکنید.شما رو به خیر و ما رو به سلامت!» و بلند شدم.حاجی گفت:«درسته که من وقت ندارم،ولی .»بعد مکث کرد،گفت«فقط به شما بگم خطبه ی عقد ما جاری شده.من حج که بودم هر بار خانه ی خدا رو طواف کردم،شما رو هم کنار خودم می دیدم.اون موقع فکر می کردم این نفس منه که اینجا هم نمی ذاره به عبادتم برسم،ولی بعد که برگشتم منطقه و دیدم شما اینجا هستید ایمان پیدا کردم که اون،قسمت من بوده که در طواف کنارم می اومده.»ایشان با لحن خاصی گفتند«اگه من اسیر شم یا مجروح،شما خیلی آزار می بینید،باز هم حاضرید با من ازدواج کنید؟»گفتم«من آرم سپاه رو خونی می بینم.من به پای شما نشسته م.» ۲ همت به روایت همسر شهید شادی روح + وعجل فرجهم http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌸🌹🥀🌼🌸🌼🌹🥀🌼🌸🌹🥀 این قسمت دشت هاے سوخته فصل پنجم قسمت 2
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌸🌹🥀🌼🌸🌼🌹🥀🌼🌸🌹🥀 این قسمت دشت هاے سوخته فصل پنجم قسمت 3⃣0⃣1⃣ (( ... در پادگان دوکوهه ، جلسه ای با حضور حاج احمد، حاج محمود شهبازی، حاج همت ، عباس کریمی و فرماندهان گردان های تیپ 27 برگزار شد که در آن، تعدادی از مسئولین عالی رتبه ی سپاه خوزستان ، خصوصاً برادرانی که از رده های اطلاعاتی و عملیاتی هم شرکت داشتند.😘😃 بعد از تلاوت قرآن کریم ورسمیت یافتن جلسه، از حاج احمد، خواستند تا طرح عملیاتی مانور آفندی خود را برای کار در جبهه ی غرب دزفول تشریح کند.🙂😄 حاج احمد با همان سبک و سیاق خاص خود و با ادای شمرده ی کلمات، شروع به صحبت کرد و گفت : در قدم اول، ما بنا داریم که برویم توپخانه ی دشمن را دقیقاً شناسایی کنیم و آن را از کار بیندازیم. همان جا بنده متوجه شدم که این پیشنهاد حاج احمد برای بعضی از برادران حاضر در آن جلسه، مقداری سنگین و غیر واقع بینانه به نظرم می آمد که آخر چه طور ممکن است بتوان چنین کاری انجام داد.😢😓 اما حاج احمد که پیش از آن موافقت قاطع حاج محمود شهبازی و حاج همّت راهم با ایده ی خودش جلب کرده بود، بر سر این موضوع پافشاری کرد و مسئولیت آن را برعهده گرفت.))😘🙂 از جلسه که بیرون آمدند، نصف شب شده بود و همّت تازه یادش آمد که پدر و مادرش مهمانش هستند و همسرش نیز مثل آن ها چشم به در، منتظر اوست.😅 حاج احمد گفت: حتماً برو .شب بخیر ! 😄 بعد رو کرد به محمد جهان جانی که از رزمندگان بخش ترابری بود و گفت: ادامه دارد... 🌹🌹🌹 ادامه این داستان ان شاالله فردا در کانال تخصصی شهید همت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
1_183954842.mp3
28.78M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 👈روایت جانباز مدافع حرمی که در کردستان و در درگیری با گروهک پژاک صدمه میبیند و تجربه نزدیک به مرگ خود را روایت میکند. ☘🌸توسط حجت الاسلام امینی خواه 🔊 جلسه دوازدهم حتما گوش ڪنید👌👌 ع http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
سلام شبتون شهدایی 😊 نمازوروزه هاتون قبول درگاه حق👌 امشب شب چهارم چله دعای شریف توسل هست به نیابت از اقاامام زمان(عج) ممنون از عزیزانی که دراین چله باماهمکاری کردند و سرساعت دعا روتلاوت کردند☺️ ۱.خانم مامان امیرعلی✅ ۲.خانم نیک نژاد✅ ۳.خانم یا مولا مهدی ادرکنی✅ ۴.خانم خادم کریمه✅ ۵.خانم اقیان✅ ۶.خانم محمدصالح✅ ۷.خانم عامری✅ ۸.خانم باقری✅ ۹.خانم بیات✅