°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
💢 #پنج_ملعون_خدا_و_ملائکه #قسمت اول ♨️ پنج نفر هستند که خدا آنها را لعنت میکند و ملائکه هم آمین می
💢 #پنج_ملعون_خدا_و_ملائکه
#قسمت دوم 💢
♨️دومین و سومین ملعون
کسی که مرد است، اما خودش را مثل زن در میآورد. انگشتر طلا و گیس و لباس و... که آدم شک میکند که این مرد است یا زن. شک میکنی ⁉️
❌ مورد لعنت خداست و ملائکه هم آمین میگویند.
🌀 یک کسی میگفت :بچه ام به من میگوید مامان! خُب نمیدانست، این شخص قیافه ی زن ها را داشت. بچه هم شک کرده بود که این مامانشه یا باباشه! میگفت حالا هم که پسرم بزرگ شده، به من میگوید مامان.
🌀یکی از علماء میگفت:من با یک آقایی کارداشتم، رفتم در خانه اش، در زدم، خودش آمد دم در، من سرم پایین بود، خیال کردم عیالشه، از بس وضع پیراهن و مو و... شبیه زن ها بود. حس کردم خانومشه، گفتم خانم، تشریف ببرید بگویید اقای شما بیایند. نگاه کردم دیدم خود آن آقاست. یعنی قصه این جور است که گاهی آدم شک میکند.
❌ مردی گفتن زنی گفتن چرا خدا برای ما مرد ها محاسن خلق کرده؟
خُب چرا برای زن ها خلق نکرده⁉️ برای آنها هم میتوانست خلق کند.
💠 برای ما محاسن خلق کرده تا محاسن داشته باشیم.
💠 اگر کسی محاسنش را بزند با خدا مخالفت کرده است.
در قرآن هم آیه دارد «فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلَقَ ٱللّهِ»
یعنی اینها که خلقت خدا را تغییر میدهند.
زنی که خودش را شبیه مرد میکند و به عکس، مردی که خودش را شبیه زن ها میکند.
❌شنیده ام بعضی زن ها کت و شلوار میپوشند. موی سرشان را هم مثل مردها میکنند، که شما نگاه میکنید خیال میکنید این پسر است، این هم مورد لعنت خداست و ملائکه هم آمین میگویند. ملائکه آمین بگویید دعا مستجاب است.
ادامه دارد......
🔻🔻🔻
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :0⃣2⃣ #فصل_سوم
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :1⃣2⃣
#فصل_سوم
لباس ها هم با سلیقه تمام تا شده بود. خدیجه سر شوخی را باز کرد و گفت: «کوفتت بشود قدم، خوش به حالت. چقدر دوستت دارد.»
ایمان، که دنبالمان آمده بود، به در می کوبید. با هول از جا بلند شدم و گفتم: «خدیجه! بیا چمدان را یک جایی قایم کنیم.»
خدیجه تعجب کرد: «چرا قایم کنیم؟!»
خجالت می کشیدم ایمان چمدان را ببیند. گفتم: «اگر ایمان عکس صمد را ببیند، فکر می کند من هم به او عکس داده ام.»
ایمان دوباره به در کوبید و گفت: «چرا در را بسته اید؟! باز کنید ببینم.»
با خدیجه سعی کردیم عکس را بکَنیم، نشد. انگار صمد زیر عکس هم چسب زده بود که به این راحتی کنده نمی شد. خدیجه به شوخی گفت: «ببین انگار چسب دوقلو زده به این عکس. چقدر از خودش متشکر است.»
ایمان، چنان به در می کوبید که در می خواست از جا بکند. دیدیم چاره ای نیست و عکس را به هیچ شکلی نمی توانیم بکنیم. درِ چمدان را بستیم و زیر رختخواب هایی که گوشه اتاق و روی هم چیده شده بود، قایمش کردیم. خدیجه در را به روی ایمان باز کرد. ایمان که شستش خبردار شده بود کاسه ای زیر نیم کاسه است، اول با نگاه اتاق را وارسی کرد و بعد گفت: «پس کو چمدان. صمد برای قدم چی آورده بود؟!»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :1⃣2⃣ #فصل_سوم ل
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :2⃣2⃣
#فصل_سوم
زیر لب و آهسته به خدیجه گفتم: «به جان خودم اگر لو بدهی، من می دانم و تو.»
خدیجه سر ایمان را گرم کرد و دستش را کشید و او را از اتاق بیرون برد.
🔸فصل چهارم
روزها پشت سر هم می آمدند و می رفتند. گاهی صمد تندتند به سراغم می آمد و گاهی هم ماه به ماه پیدایش نمی شد. اوضاع مملکت به هم ریخته بود و تظاهرات ضد شاهنشاهی به روستاها هم کشیده شده بود. بهار تمام شد. پاییز هم آمد و رفت. زمستان سرد و یخبندان را هم پشت سر گذاشتیم.
در نبود صمد، گاهی او را به کلی فراموش می کردم؛ اما همین که از راه می رسید، یادم می افتاد انگار قرار است بین من و او اتفاقی بیفتد و با این فکر نگران می شدم؛ اما توجه بیش از اندازه پدرم به من باعث دل خوشی ام می شد و زود همه چیز را از یاد می بردم.
چند روزی بیشتر به عید نمانده بود. مادرم شام مفصلی پخته و فامیل را دعوت کرده بود. همه روستا مادرم را به کدبانوگری می شناختند. دست پختش را کسی توی قایش نداشت. از محبتش هیچ کس سیر نمی شد. به همین خاطر، همه صدایش می کردند «شیرین جان».
آن روز زن برادرها و خواهرهایم هم برای کمک به خانه ما آمده بودند.
مادرم خانواده صمد را هم دعوت کرده بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• # صدای حاج هـــمت🎤 🌸(توکل بخدا )سبب شجاعت،ایثار،و تحمل مشکلات در انسان میشود👌
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• یکبار در خانه صحبت وصیتنامه📜
شد به پوستر حاجهمت روی کمدش
اشاره کرد و گـفت:وصیت من همان
جمله #حاجهـــمت است:😊 با خـدای خــود پـیمان بستـهام تا
آخرین قطره خـونم💔،در راه حفظ و
حراست از این انقلاب الهی یک آن
آرام و قـــرار نگـــیرم.☝️ #شهیدمحمدابراهیمهمت
#شهید_محمودرضا_بیضایی
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• یکبار در خانه صحبت وصیتنامه📜 شد به پوستر حاجهمت روی کمدش اشاره کرد و گـفت:وصیت من
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• #شهید_حاجابراهیم_همت : « این قدر این مرد صلابت و شجاعت وشهامت داشت که انسان به حالش غبطه میخورد. به خدا وجود پاکش انگار ذرهای ترس از مرگ نداشت. سلیمانی یک سرمایه بزرگ برای انقلاب بود ، یک فرمانده غنی و بزرگ مانند مالڪاشتر، جسور و بی باک در هنگام رزم✌️. آن قدر با بچههای بسیج اخلاقش خوب بود که همه شیفتهاش شده بودند. در او ذره ای از وابستگی به دنیا پول ، ثروث، خانواده، منصب و مقام وجود نداشت🙂. این عزیز شربت شهادت را نوشید🕊 ، ما بسیار یادش خواهیم کرد و یادش را در ادامه راهش به اثبات خواهیم رساند.»🌹 #شهیـد_مختار_سلیمانی
#فرمانده_گردان_میثم_تمار
#لشکر۲۷حضرترسولﷺ
#شهادت_عملیات_والفجر۱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
پــــــروفایل پســـــرونہ
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🍃🌸گفت: حالا با این حساب هم باز نمیخواهید با هم حرف بزنید؟😢
نمیدانست به دوستم چه چیزها که نگفته بودم؛ وقتی به جواب خواستگاری کسی گفت نه و او دو هفته بعد شهید شد و حالا من جای او بودم.😞
بر سر دو راهی که چه بگویم به ابراهیم.
نمیدانست بارها خواب ابراهیم را دیدهام. نمیدانست خواب دیدهام ابراهیم رفته روی قله بلندی ایستاده و داردبرای من خانه سفیدی میسازد.😢
نمیدانست خواب دیدهام رفتهام توی ساختمانی سه طبقه،رفتهام طبقه سوم، دیدم ابراهیم توی اتاق نشسته. دور تادور هم خانمهایی باچادرهای مشکی با روبنده نشستهاند.👌
گفتم: برادر همت!
شما اینجا چکار میکنید؟👌
گفت: برادر همت اسم آن دنیای من بود.
اسم این دنیای من "عبدالحسین شاه زید" است.
🍃🌸این را آن روزها به هیچکس نگفتم.حتی به خودِ ابراهیم.
بعدها،بعد از شهادتش،رفتم پیش آقایی تا خوابم را تعبیر کند.چیزی نمیگفت،یا شانه خالی میکرد.
گفتم: ابراهیم شهید شده خیالتان راحت باشد. شما تعبیرتان را بگویید.
نه خودم را معرفی کردم،نه او را،نه موقعیت هردومان را.
گفت:#عبدالحسین_شاه_زیدیعنی ایشان مثل امام حسین به شهادت میرسند.
مقامشان هم مثل زید است،
فرمانده لشکر حضرت رسول.
همینطور هم بود.
🍃🌸ابراهیم بیسر بود و آنروزها در مجنون فرمانده لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص)
همین خوابها بود که نگرانترم میکرد.
برگشتم رفتم اصفهان،رفتم پیش حاج آقا صدیقین برای استخاره.
آیه سیزدهم از سوره کهف آمد؛ با این معنی که: آنها به خدای خودشان ایمان آوردند و ما به لطف خاص خودمقام ایمان و هدایتشان را بیافزودیم.
راوی: همسرشهیدهمت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌸🌹🥀🌼🌸🌼🌹🥀🌼🌸🌹🥀 این قسمت دشت هاے سوخته فصل ششم قسمت 2
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم
همت
🌸🌹🥀🌼🌸🌼🌹🥀🌼🌸🌹🥀
این قسمت دشت هاے سوخته
فصل ششم
قسمت 3⃣1⃣1⃣
بچه ها خوشحال شدند. بوی خانواده که به دماغ شان خورد ، تازه یاد دلتنگی هایشان افتادند و محله و بوی نان سنگک تازه و پنیر و چای... رفتند.😘😃
کارهای اولیه که اندکی سامانی گرفت ،حاج احمد پس از مشاوره با ابراهیم هِمّت و محمود شهبازی؛ (( سه تن از کیفی ترین فرمانده هان عملیاتی تیپ 27 محمد رسول الله(ص) را برای به عهده گرفتن مسئولیت کار در محمود بلتا و ارتفاعات علی گره زد، گلچین کرد.🤔
این سه نفر عبارت بودند از : حسین قجه ای فرمانده گردان سلمان فارسی ،محسن وزوایی فرمانده گردان حبیب ابن مظاهر و رضا چراغی فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا. در توصیف اهمیت ونقش محوری استراتژیک علی گره زد در منطقه غرب دزفول می توان گفت که اگر بتوان بلندی های ((تپه چشمه)) تا شاوریه، محیط بر جاده ی سوق الجیشی اندیمشک دهلران را به شکل یک نیم دایره ی هلالی در نظر گرفت، در مرکز این هلال فرضی ، تپه های استراتژیک علی گره زد و
((علی گریذد)) قریب یکصد و هشتاد عراده توپ متعلق به یگان توپخانه ی سپاه چهارم ارتش عراق مستقر بود که از اوایل جنگ تا به آن زمان ، شهرهای اندیمشک، هفت تپه، شوش و دزفول را آماج گلوله باران شبانه روزی چنین حجم متراکمی از توپ های خود قرار داده بود .🙄😦
برنامه ریزی عمده ی فرمانده تیپ 27 برای کار در این جبهه، دست زدن به یک مانور غیر متعارف؛ یعنی
دور زدن دشمن و نفوذ در عمق مواضع توپخانه ی سپاه چهارم ارتش عراق بود.🙂😀
بر همین اساس از سوی فرماندهی تیپ 27 محمد رسول الله(ص) طرح اعزام سه گردان رزمی زُبده ی این تیپ به عمق هلال فرضی، با هدف تصرف
واحد های توپخانه و آتشبار سنگین ...
ادامه دارد 🌹🌹🌹
ادامه این داستان ان شاالله امشب در کانال تخصصی شهید همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
💢 #پنج_ملعون_خدا_و_ملائکه #قسمت دوم 💢 ♨️دومین و سومین ملعون کسی که مرد است، اما خودش را مثل زن د
💢 #پنج_ملعون_خدا_و_ملائکه
#قسمت سوم 💢
❌چهارم از کسانی که مورد لعنت هستند آن کسی است که شما را فریب میدهد و مسخره میکند. به گدا میگوید :«بیا پول بدهم » وقتی گدا جلو می آید، چیزی به او نمیدهد و میگوید: گردنت کلفت، برو دنبال کار! برو کار کن! خُب چرا به او گفتی بیا پول بگیر؟ این بنده خدا حالا آمده است. کسی که شخص دیگری را فریب دهد و او را مسخره کند، به فقیر بگوید بیا به تو پول بدهم و اذیتش کند مورد لعنت خداست و ملائکه هم آمین میگویند.
🔹شخصی میگفت: دم تیمچه فقیری آمد از شخصی سوال کرد، پول که به او ندادند هیچ، مسخره اش هم کردند. فردا دکان آن شخص آتش گرفت و تمام دکان از بین رفت. لذا یک شعری طلبه ها در جامع المقدمات به مناسبت لعن میخوانند که میگویند:
🌸لاتُهینَ الْفَقیرَ عَلَّکَ أَنْ
🌸تَرْکَعَ یَوْماً وَ الدَّهْرُ قَد ْرَفَعَهُ
🔹یعنی به فقیر اهانت نکنید، هر چند دروغ بگوید و فقیر نباشد.
🔹ظاهراً ادعای فقر میکند، شاید راست بگوید، چرا اهانت میکنی؟ شاعر میگوید: به فقیر اهانت نکن شاید یک روزی تو فقیر شوی
🔹وَ الدَّهْرُ قَد ْرَفَعَهُ و روزگار آن فقیر را بالا ببرد.
🔹یادم هست فقیری آب حوض خانه ما را میکشید و یک دکان هم داشت. هر کس خانه میخواست به او میگفت، از بس که برای این و آن خانه پیدا کرد، سرانجام یک معاملات ملکی باز کرد، کت و شلوار مشکی میپوشید و کیف و.. یک کسى شد برای خودش، یک آدم شد. پس میشود یک روز کسی چیزی نداشته باشد و بعد ثروتمند شود.
ادامه دارد...
🔻🔻🔻
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• #شهید_حاجابراهیم_همت : « این قدر این مرد صلابت و شجاعت وشهامت داشت که انسان به حا
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• #عصبانیت_بیسابقه_شهیدهمت
۸ مــرداد ۱۳۶۱ عـملیـات رمـضـان درحـالی به پایـان رسیـد کـه فشـار زیـادی بـه نیـروهـا و کـادر تیـپ ۲۷ وارد آمـد به طوری که عکس العمـل هـای آنهــا سخنـان تنــد #شهیــدهمـت را در جلســه روز ۹ مـرداد ۱۳۶۱ در پـی داشـت😐 الان نماینــده امــام، اطمینـانش از لحــاظ بــرش عملیــاتی و کیـفیـت کــار، به دو سـه تـیپ اسـت آنـوقــت خـدایی نـاکــرده، کـادرهای مـا بیاینـد و بـه ما بـگوینـد ما دیگـر مـی خواهیـم بـه صـورت نیـروی عادی و پـرسنـل سـاده وارد عملیـات بشـویم؟ خـدا گـواه اسـت☝️، بـه شــرف حضــرت زهـــرا سلام الله علیها قسم مـن سـه بار رفتـم پیـش محـسن رضــایی که بگــویم مـن استعفــاء می دهــم؛ مـن معلــم هستــم و مــی خواهــم بــروم بچسبــم بـه شغــل معلمـی خــدا گــواه است☝️😒 هــر بار خــواستم این را مطــرح کنــم، جــرأت نکــردم و بــر خـودم لرزیــدم دیـدم هـر جمله ای را کـه می خواستـم مطـرح کنـم، اشــک بـه چشـم محسـن مـی آورد💔، ایـن بـود کـه خـودم رویـم نشــد و خجـالـت کشیــدم چیــزی بگویـم علت اینــکه کـه اگـر کسـی بـود، اگر مسئـول مناسبـی در دستــرس آنها بـود که دیگـر بـه مـن خـاک بر سـر نـمی گفتنـد🍃 تـو بیـا و مسئـولیت بگیــر منــی کــه عرضــه ی چـــرخــاندن بیست نفــر آدم را هم نــدارم😔؛
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• #عصبانیت_بیسابقه_شهیدهمت ۸ مــرداد ۱۳۶۱ عـملیـات رمـضـان درحـالی به پایـان رسیـد
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• #عصبانیت_بیسابقه_شهیدهمت
۸ مــرداد ۱۳۶۱ عـملیـات رمـضـان درحـالی به پایـان رسیـد کـه فشـار زیـادی بـه نیـروهـا و کـادر تیـپ ۲۷ وارد آمـد به طوری که عکس العمـل هـای آنهــا سخنـان تنــد #شهیــدهمـت را در جلســه روز ۹ مـرداد ۱۳۶۱ در پـی داشـت😐 الان نماینــده امــام، اطمینـانش از لحــاظ بــرش عملیــاتی و کیـفیـت کــار، به دو سـه تـیپ اسـت آنـوقــت خـدایی نـاکــرده، کـادرهای مـا بیاینـد و بـه ما بـگوینـد ما دیگـر مـی خواهیـم بـه صـورت نیـروی عادی و پـرسنـل سـاده وارد عملیـات بشـویم؟ خـدا گـواه اسـت☝️، بـه شــرف حضــرت زهـــرا سلام الله علیها قسم مـن سـه بار رفتـم پیـش محـسن رضــایی که بگــویم مـن استعفــاء می دهــم؛ مـن معلــم هستــم و مــی خواهــم بــروم بچسبــم بـه شغــل معلمـی خــدا گــواه است☝️😒 هــر بار خــواستم این را مطــرح کنــم، جــرأت نکــردم و بــر خـودم لرزیــدم دیـدم هـر جمله ای را کـه می خواستـم مطـرح کنـم، اشــک بـه چشـم محسـن مـی آورد💔، ایـن بـود کـه خـودم رویـم نشــد و خجـالـت کشیــدم چیــزی بگویـم علت اینــکه کـه اگـر کسـی بـود، اگر مسئـول مناسبـی در دستــرس آنها بـود که دیگـر بـه مـن خـاک بر سـر نـمی گفتنـد🍃 تـو بیـا و مسئـولیت بگیــر منــی کــه عرضــه ی چـــرخــاندن بیست نفــر آدم را هم نــدارم😔؛ چــه برســد به اینــکه بیــایم و مسـئولیت شرعــی خــون سه چهار هزار نفر آدم را در یک تیــپ به عهـــده بگیـــرم؛ خــود شمــا هــم همینطــور، تـک تـک مـاهــا هــم همینطـــور، عــرضــه ی چــرخانــدن خــودمان را هــم نداریــم خودمــان را هــم را نمــی تــوانیــم بســازیم،🍃 بچــرخــانیم و فرمانــدهی کنیــم، دیگــر چــه بــرسد بـه اینکـه بیـاییم و سـه چهــار هــزار نفــر را فرمــاندهی کنیــم،نـــداریـــم اگـــر کســی چنیــن عرضـــه ای را دارد بیایــد و بــگویــد ولـــی آیـــا حیثیت اســلام و انقــلاب چـنیـن اظهــار خستگـی را از مــا قبـول مـی کنــد👌؟و به قــول بــرادر رضـا چــراغی کــه دیشــب مــی گفــت مــا به ایــن ترتیـب بـایـد مــرگ بـر شـاه هـم نمی گفتیم وقتـی گفتیم، بایــد پــاے آن بایستیـــم✌️💪 منبـع نـوار📼 جلسـه ی روز نهـم مــرداد مـاه سال ۱۳۶۱، محـوطه ی بیـرونی قـرارگاه مرکـزی کـربلا
#شهیدحاجمحمدابراهیمهمت❤️ 🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
بوی رنگ اتاق را پر کرده
استنشاق میکنم
یاد میکنم😢
روزی را که خونِ سرِ بریده ات، جاری بر خاکِ غمگینِ جزیره ای "مجنون" ، مجنونتَرَش میکند ...😰😰
حس میکنم، تورا، نگاهت را. عظمت خلوصِ مخلَص را. خدا را. خدا را ....😢😔
.
دعایمان کن
صدیقِ شهید
چقدر خدا،
دوستت دارد ....😭😭😭
.
#شهید_همت
.
#ما_مدعیان_صف_اول_بودیم
#از_آخر_مجلس_شهدا_را_چیدند ...
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f