eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
979 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
همه رفته بوديم و فقط و ولي‌الله مانده بودند خانه🏡. تابستان‌ها كار مي‌كرد. وقتي برگشتيم، انگار نه انگار فقط دو تا پسر خانه ‌داري كرده بودند. سن و سالي هم نداشتند😃. تازه پول تو جيبي‌هاشان💴 و حقوقي كه از كار تابستان جمع كرده بود، روي هم گذاشته بودند و يك اجاق گاز بزرگ براي خانه خريده بودند.☺️🌹 راوی:مادرشهید ❤️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
💞بســم الله الرحمن الرحیم💞 میخواهیم سعی كنيم ان‌شاءالله در این ماه مبارک چله ای برگزارڪنیم يك عمل كوچیك مستحبی رو شروع كنيم: ❤️ختم چله ی زیارت آل یاسین❤️❤️ یه حرکتی هر چند خیلی کوچیک، انجام بدیم.به نیابت از تعجیل در ظهور حضرت صاحب الزمان(عـج)🌸 به نیابت از همه شهدای دفاع مقدس به خصوص سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت وهمه ےشهداے مدافع حرم خصوصا سردار شهید قاسم سلیمانے و به نیت برآورده شدن حاجات همه ی عزیزان👌 ان‌شاء‌الله تو این چهل روز، بیشتر مواظبِ خودمون باشیم. دوستانـی که مایل هستند میتوانند در این 🌸🌸چله زیارت آل یاسین🌸🌸 شرکت کنند ان شاالله این چله هر روز در کانال یادآوری میشه که فراموش نشه👌👌👌 🔊لطفاً این پیام رو برای دوستان و آشناهاتون ارسال کنید. شاید کسی بخواد این ایّام چِلّه‌ای رو شروع کنه، براش یادآوری میشه کسانے که دوست دارند در چله شرکت کنند به آیدے زیر پیام دهند @deltange_hemmat68 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌴🌕بسم الله الرحمن الرحیم🌕🌴 #تفسیر_تمثیلی_سوره_یوسف قسمت 0⃣2⃣ ⭕️🌾چه قدر زیبا گفت حافظ : 😊دور گردو
🌕بسم الله الرحمن الرحیم🌕 قسمت 1⃣2⃣ 😡⚠️بعضی ها را وقتی کنارشان می نشینی بوی خوشی از اخلاق آنها به مشام شما نمی رسد . اصلاً کسل می شوی . روحت گرفته می شود و پژمرده می شوی. 🌧🌴ولی بعضی ها هستند چه عطر و بویی دارند . حرف که می زنند انسان بوی خدا از آنها استشمام می کند. . 🌧😊 یوسف ا ز این دست نسیمها بود . بوی خوشی داشت و این بوی خوش از خودش نبود . حق به او بود ✨از رهگذر خاک سر کوی شما بود ✨هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد 🌾🌹اگر یوسف مثل نسیم عطر آگین و معطر شد و قیمت پیدا کرد سرّش این بود که از گذشته بود لذا داشت .... 🚶‍♂🚶‍♂وقتی برادرانش آمدند ( همان برادرانی که در دوران کودکی و طفولیت او را به چاه انداختند ) و از او طلب آذوقه کردند، 🏠 ⚡️تا از در وارد شدند آنها یوسف را نشناختند ، ولی یوسف آنها را خیلی خوب می شناخت ولی انگار کرد که نمی شناسد . با انها مثل بقیه رفتار کرد.... 🌾🌕 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
1_503408128.mp3
15.01M
🎤 محرم و صفر تموم شد نوکری ارباب تموم شد😭 🎵 دلم دوباره از غم شده آکنده تا سال بعدی کی مرده و کی زنده😔😭😭😭😭 👌 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🔸 نماز اول ماه به همراه صدقه اول ماه را فراموش نکنیم ( یکشنبه ۲۷ مهر، اول ماه ربیع است ) http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
اسامی شرکت کنندگان در چله ی زیارت آل یاسین 🌺🥀🌺💐🥀🌷🌹🌺💐🌷🥀💐🌹🌺 ۱.خانم مامان امیرعلی ۲.خانم یاس ۳.خانم تیام ۴.خانم باران ۵_خانم اقیان ۶.خانم فاطیما http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🚨توجه🚨➖🚨توجه🚨 دعاے شریف زیارت آل یاسین برای ثبت نام خانومها و آقایون به این آی دی مراجعه کنید👇👇👇👇 @deltange_hemmat68 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊 #برای_خدا_خالص_بود #خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت قسمت
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊 قسمت 6⃣2⃣ راوی: ژیلا بدیهیان زمستان سال 1362 بود و ما در اسلام آباد غرب زندگی میکردیم. ابراهیم از تهران آمد. قیافه اش خیلی خسته به نظر میرسید.معلوم بود چند شبه که استراحت نکرده، این را از چشم های قرمزش فهمیدم. با این همه، آن شب دست مرا گرفت و گفت: " بشین و از جات بلند نشو. امشب نوبت منه و باید از خجالتت در بیام. " آن زمان مصطفی را باردار بودم. خواستم بگویم که تو خسته ای، بنشین تا خستگی ات درآید که مهلت نداد و از جایش بلند شد. سفره را انداخت، غذا را کشید و آورد. غذای مهدی را داد و بعد از اینکه سفره را جمع کرد و برد، دو تا چایی هم ریخت و خوردیم. بعد رفت رختخواب را انداخت و شروع کرد با بچه حرف زدن. میگفت: " بابایی، اگه پسر خوب و حرف گوش کنی باشی، باید همین امشب سرزده تشریف بیاری. میدونی چرا؟ چون بابا خیلی کار داره. اگه امشب نیای، من توی منطقه نگران تو و مامانت هستم. بیا و مردونگی کن و همین امشب تشریف فرمایی کن." جالب اینکه میگفت:" اگه پسر خوبی باشی." نمیدانم از کجا میدانست که بچه پسر است. هنوز حرفش تمام نشده بود که زد زیر حرفش و گفت: " نه بابایی، امشب نیا.بابا ابراهیم خسته اس. چند شبه که نخوابیده، باشه برا فردا." این را که گفت، خندیدم و گفتم: 'بلاخره تکلیف این بچه رو مشخص کن. بیاد یا نیاد؟" ادامه دارد... 💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌕بسم الله الرحمن الرحیم🌕 #تفسیر_تمثیلی_سوره_یوسف قسمت 1⃣2⃣ 😡⚠️بعضی ها را وقتی کنارشان می نشینی ب
🌴🌻 ۰۰۰۰﷽۰۰۰۰🌻🌴 قسمت 2⃣2⃣ 💬🖍کود در کنار هر چیزی که قرار بگیرد آن را تحت تأثیر خودش قرار می دهد و آن بوی بد و متعفّن خودش را به ان منتقل میکند غیر از گل . 🌴🌹تنها چیزی که وقتی کنار کود قرار می گیرد بوی آن را نمی گیرد و از آن بهره می برد و مایه رشد او می شود و عطر و بو و رایحه او را افزون می کند ، گل است . 😡بعضی آدمها چیزی شبیه کود هستند کنار هر چیزی قرار بگیرند آن را مثل خودشان خراب و ویران می کنند . 😮🔥 کنار شما می نشینند حال و هوای معنوی را از شما می گیرند . چند دقیقه کنار شما بنشینند دلسرد می شوید .... 😊🌹مگر اینکه انسان گل باشد در این صورت کنار اینها قرار بگیرد نه تنها تحت تأثیر قرار نمی گیرد بلکه از همین ها استفاده می کند برای خودش . ✅ یوسف برادری داشت به نقل برخی از منابع به نام بنیامین . 🧑🌺 بنیامین گل بود در کنار برادرانی که کود بودند نه تنها رنگ آنها را نگرفت ، بلکه کرد به همین دلیل هم یعقوب شیفته او بود و هم یوسف ! 🌕 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❣﷽❣ 3⃣2⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨ #قرآن_و_شفاء 😍درمان بیماری های روحـی و روانی ، قرآن است.😍 ⚠️چنانچه ام
❣﷽❣ 4⃣2⃣ ✨ ✴ ❗️ 🌺 أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ (ماعون/۱) فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ (ماعون/۲) آیا کسی که روز جزا را پیوسته انکار می‌کند مشاهده کرده ای؟ او همان کسی است که یتیم را با خشونت می‌راند. 📢📢📢📢📢 👈تو قرآن کریم 📖 درباره ایتام و تکریم اونها آیات زیادی وجود داره، ولی این آیه خیلی عجیبه. بی اعتنایی به یتیمان رو علامت کفر و نفاق و تکذیب دین معرفی میکنه.✅ 🔸 (یُکَذِّبُ بِالدِّینِ = یَدُعُّ الْیَتِیم) 🔸♻️ (بی اعتنایی به ایتام = تکذیب دین) ┄┅═💧📙📚📒💧═┅┄ 🌹تو احادیث اهلبیت هم فراوان به تکریم ایتام اشاره شده: 🌺🔹 رسول اکرم فرمودند: کسی که یتیمی را سرپرستی کند و عهده دار نفقه و مخارج او گردد، من و او در بهشت پهلوی یکدیگر هستیم. 👈 سپس انگشت سبّابه و انگشت وسطی خود را پهلوی هم گذاشتند و فرمودند: مانند این دو که پهلوی یکدیگر هستند.✅ 🔹 و فرمودند: «… اِذا بَکَی الیَتیمُ وَقَعَت دُموعُه فی کفَّ الرَّحمن...» 🍃👈 هرگاه کودک یتیمی گریه کند، اشکهای او در کف پر مهر و محبّت خداوند رحمان می ریزد و خدای تعالی می فرماید: چه کسی این یتیمی که پدرش را از دست داده و اکنون زیر خاک آرمیده به گریه درآورده است؟ هر کس او را آرام کند بهشت از آن اوست.✅ 👈🔹 و امیرمؤمنان در آخرین لحظات قبل از شهادت وصیت کردند: «الله الله فِی الاَیتام…» ✅👈خدا را، خدا را، در مورد یتیمان. نکند آنها گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند، نکند آنها در حضور شما در اثر عدم رسیدگی از بین بروند… 💯 ... 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
💛🥀 قصہ دست‌هاے را ✨شنیده‌ا‌ی... بگذار تصویر🖼 پاهاۍ بسٺه در خیبر را برایـت روایت کند ...💔🍃😭😭😭 🌈°•°http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی با خدا حرف میزنی، هیچ نفسی هدر نمیره... پس با خدا حرف بزن!😊♥️ وقتی با خدا حرف میزنی، هیچ نفسی هدر نمیره... پس با خدا حرف بزن!😊♥️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
💕 داستان کوتاه "زخم عمیق" پسر بچه شروری بود که دیگران را با سخنان زشتش خیلی ناراحت می کرد. روزی پدرش جعبه ‏ای پر از میخ به پسر داد و به او گفت: هر بار که کسی را با حرف هایت ناراحت کردی، یکی از این میخ ‏ها را به دیوار اتاقت بکوب. روز اول، پسرک بیست میخ را به دیوار کوبید. پدر از او خواست تا سعی کند تعداد دفعاتی که دیگران را می ‏آزارد، کم کند. پسرک تلاشش را کرد و تعداد میخ های کوبیده شده به دیوار کمتر و کمتر شد. یک روز پدرش به او پیشنهاد کرد تا هربار که توانست از کسی بابت حرفهایش معذرت خواهی کند، یکی از میخ ها را از دیوار بیرون بیاورد. روزها گذشت... تا اینکه یک روز پسرک پیش پدرش آمد و با شادی گفت: بابا؛ امروز تمام میخ ‏ها را از دیوار بیرون آوردم! پدر دست پسرش را گرفت و با هم به اتاقش رفتند، پدر نگاهی به دیوار انداخت و گفت: آفرین پسرم! کار خوبی انجام دادی. اما به سوراخ‏های دیوار نگاه کن.! دیوار دیگر مثل گذشته صاف و تمیز نیست.! وقتی تو عصبانی می شوی و با حرف‏ هایت دیگران را می ‏رنجانی، آن حرف ها هم چنین آثاری بر انسان‏ ها می ‏گذارند. " تو می ‏توانی چاقویی در دل انسانی فرو کنی و آن را بیرون آوری، اما هزاران بار عذرخواهی هم نمی تواند زخم ایجاد شده را خوب کند. " 🍂🌸🍂 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f 🍃🍂🌸🍃🍂🌸
🍂🍂🍂🍂 🌼🍃شيطان اندازه‌ي ئ حبّه قند است گاهي ميافتد توي فنجانِ دلِ ما حل مي شود آرام آرام بي آنڪه اصلاً ما بفهميم و روحمان سر ميڪشد آن را آن چاي شيرين را شيطانِ زهرآگينِ ديرين را. آن وقت او خون ميشود در خانه‌ی تن ميچرخد و ميگردد و ميماند آنجا او ميشود من 🌼🍃طعم دهانم تلخِ تلخ است انگار سمي قطره قطره رفته ميان تار و پودم اين لڪه‌ها چيست؟ بر روح سر تا پا ڪبودم! اي واي پيش از آنڪه از اين سم بميرم بـايـــــد ڪه از دست خـــــودتــــــــــ دارو بگيرم اي آنڪه دارو خانه‌ات هر موقع باز است من ناخوشم داروي من راز و نيـــــاز است چشمان من ابر است و هي باران ميآيد اما بگــــــــــو ڪي ميرود اين درد و ڪي درمان ميآيد؟ 🌼🍃شب بود اما صبح آمده اين دوروبرها اين ردّ پاي روشن ٺو هست اين بال و پرها 🌼🍃لطفت برايم نسخه پيچيد: يڪ شيشه شربت آسمان يڪ قرصِ خورشيد يڪ استڪان ياد ٺـــــو را بـــــايـــــد بنوشم ❣معجوني از نـــــور و دعـــــا بايد بنوشم http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
اسامی شرکت کنندگان در چله ی زیارت آل یاسین 🌺🥀🌺💐🥀🌷🌹🌺💐🌷🥀💐🌹🌺 ۱.خانم مامان امیرعلی ۲.خانم یاس ۳.خانم تیام ۴.خانم باران ۵_خانم اقیان ۶.خانم فاطیما ۷.خانم مادر امین ۸.خانم سیده گلبهار پورهاشمی ۹.خانم دانایی فرد ۱۰.خانم سیده فاطمه حسینی ۱۱.خانم حکانی http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🚨توجه🚨➖🚨توجه🚨 دعاے شریف زیارت آل یاسین برای ثبت نام خانومها و آقایون به این آی دی مراجعه کنید👇👇👇👇 @deltange_hemmat68 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊 #برای_خدا_خالص_بود #خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت قسمت 6
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 قسمت 7⃣2⃣ راوی ژیلا بدیهیان ....کمی فکر کرد و دوباره گفت: " قبول، همین امشب." بعد ادامه داد:" راستی حواسم نبود، چه شبی بهتر از امشب؟ امشب شب تولد امام حسن عسگری (ع) هم هست." بعد انگار که در حال حرف زدن با یکی از نیروهایش باشد، گفت: " پس همین امشب، مفهومه؟" دوباره خنده ام گرفت و گفتم: " چه حرف هایی میزنی امشب ابراهیم، مگه میشه؟" مدتی گذشت که احساس درد کردم و حالم بد شد.ابراهیم حال مرا که دید، ترسید و گفت: "بابا تو دیگه کی هستی، شوخی هم سرت نمیشه، پدر صلواتی؟ " دردم بیشتر شد، ابراهیم دست و پایش را گم کرده بود و از طرفی هم اشک توی چشم هایش حلقه زده بود. پرسید: "وقتشه؟ " گفتم: "آره. " سریع آماده شد و مرا به بیمارستان رساند و همان شب مصطفی به دنیا آمد. مصطفی که به دنیا آمد، حالم زیاد خوب نبود. نمیخواستند اجازه بدهند که مرخص شوم، اما با رضایت خودم به خانه برگشتم. همین که به خانه رسیدیم، حاجی رفت سراغ بچه، او را بوسید و بعد رفت جانمازش را پهن کرد و نماز شکر خواند. صدای گریه اش ازداخل اتاق می آمد، میشنیدم که خدا را خطاب قرار داده و شکر میکرد. روز بعد به منطقه نرفت و پیش ما ماند. چون کسی نبود که کمکم کند. ابراهیم به بچه ها رسیدگی میکرد و با اینکه دکتر گفته بود که تا چند ساعت به بچه چیزی ندهید، اما وقتی مصطفی گریه میکرد، طاقت نداشت و به او شیر یا آب قند میداد. شب به یاد ماندنی بود. ابراهیم مثله پروانه دورم میچرخید. آن شب را هرگز فراموش نمیکنم. یاد حرف های شب قبلش که با بچه صحبت میکرد و از او میخواست که تشریف بیاورد که می افتم، خنده ام میگرفت و فقط نگاهش میکردم. ادامه دارد... 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
شهادت آمر به معروف در مرحله تهرانپارس😭😭😭😭 خادم الحسین شهید محمد محمدی روحشان شاد و یادشان گرامی😭 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌴🌻 ۰۰۰۰﷽۰۰۰۰🌻🌴 #تفسیر_تمثیلی_سوره_یوسف قسمت 2⃣2⃣ 💬🖍کود در کنار هر چیزی که قرار بگیرد آ
🌴🌻 ۰۰۰۰﷽۰۰۰۰🌻🌴 🔻قسمت 3⃣2⃣ 💊 دارو ها متعددند ومتنوع . ❇️ انواع و اقسام و اشکال و رنگها و آثار متفاوتی دارند ولی همه یک هدف را تعقیب می کنند . ❌💊 با همه تنوع و تعدد و تلوّنی که دارند همه آنها به دنبال بهبود ، بهداشت و سلامت انسان هستند. 🖌📚 قرآن هم دقیقاً یک همچنین وضعیتی دارد، 🔸داروخانه است ، 🔸شفا خانه است ، "و ما ننزل القرآن ما هو شفاءٌ و رحمةٌ " 🗯🔹 آیه آیه این قرآن دارو است اینها هم متنوع و متعددند . گونه گونه اند. 🔺 اگر چه هر کدام به ظاهر نکته ای را تبیین می کنند اما در حقیقت همه آنها به دنبال یک هدفند 💢و آن اینکه نزدیک کنند ، او را کنند . 💢و هر آیه ای هم یک دارو ودرمانی است ،چون در این راه دردها فراوانند. ⚠️♨️ یکی از دردهایی که همه ما را گاهی آزرده و خسته می کند، حرف و حدیث دیگران است که آرامش ما را از ما می گیرد . 🔰در همین ماجرای برادر بنیامین نوع برخورد یوسف چگونه است؛ یوسف چه ارامشی دارد وقتی که آنها نسبت سرقت👇 ✨ به خود او می دهند.✨ 🎇😊 یوسفی که الآن عزیز مصر است و در یک جایگاه بلند و مرتفعی قرار دارد. نسبت سرقت را از کسانی 🗣🗣می شنود که یک روزگاری او را به چاه انداختند. 📣 ولی با شنیدن این حرف و نسبت از کوره در نمی رود دارد. 🌨💦 باچه منطقی خودش را آرام می کند ؟💦🌨 💥 این درس است!💥 یعنی اگر شما می خواهید در کنار این حرف و حدیثهایی که گاهی گزنده است👇 🌨💦 آرامش پیدا کنید 💦🌨 همین شیوه یوسفی را اجرا کنید.... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❣﷽❣ 4⃣2⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨ ✴ #عملی_که_در_ردیف_تکذیب_دین_است❗️ 🌺 أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِال
❣﷽❣ 5⃣2⃣ ✨ ✴ 🐴❗️ 🌺️ وَ اغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ (لقمان/۱۹) 👈🌹 از صدای خود بکاه و هرگز فریاد مزن، که زشت ترین صداها، صدای خران است. ✅ 📢📢📢📢📢 🔸👈 میگن حیوانات دیگه غالباً به واسطه نیازی که دارن صداشون رو بلند میکنن:📣 💬چیزی میخوان، یا مشکلی براشون پیش اومده، یا گرسنه هستند، یا ...🛎 🔸 اما الاغ 🐴علاوه بر اینکه صدای ناهنجاری داره، گاهی بی جهت، و بدون هیچگونه نیاز، و بی هیچ مقدمه ای، وقت و بی وقت فریاد سر می‌دهد!🔊 اونایی که وقت و بی وقت، و بدون بهانه، سر این و اون فریاد میکشن دقت کنن❗️ 👈 قرآن میفرماید صدای خود را کوتاه کن، از فریاد بیهوده بپرهیز، و بیانی نرم و آرام داشته باش: ◀️ «وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ» 👈 خدا آدمهایی رو که بی جهت داد و فریاد میکنن به الاغ 🐴تشبیه کرده: ◀️👈 «إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْوٰاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» ☝️ و ، اگر بی مورد باشد، همیشه امری ناپسند و نکوهیده است، حالا اگر کسی: 🔹 اگر کسی سر پدر و مادرش داد بزنه چی؟😱 🔹 اگر کسی سر زن و بچه اش داد بکشه چی؟😱 🔹 اگر کسی سر زیر دستان، کارگرا و کارمنداش، داد بکشه چی؟😱 🔹 اگر کسی خدایی نکرده سر مظلومی داد بکشه چی؟😱 🌹👈 (خدایا مرا ببخش بخاطر همه فریادهای بی موردی که سر دیگران کشیده ام، و به من آرامش و صبر عطا فرما🙏) 💯 ... 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🚨توجه🚨➖🚨توجه🚨 دعاے شریف زیارت آل یاسین برای ثبت نام خانومها و آقایون به این آی دی مراجعه کنید👇👇👇👇 @deltange_hemmat68 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :2⃣0⃣1⃣ #فصل_یازد
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :3⃣0⃣1⃣ دو تا کیسه نایلونی دادند دستم و دستور و ساعت مصرف داروها را گفتند و رفتند. آن ها که رفتند، صمد گفت: «بچه ها را بیاور که دلم برایشان لک زده.» بچه ها را آوردم و نشاندم کنارش. خدیجه و معصومه اولش غریبی کردند؛ اما آن قدر صمد ناز و نوازششان کرد و پی دلشان بالا رفت و برایشان شکلک درآورد که دوباره یادشان افتاد این مرد لاغر و ضعیف و زرد پدرشان است. از فردای آن روز، دوست و آشنا و فامیل برای عیادت صمد راهی خانه ما شدند. صمد از این وضع ناراحت بود. می گفت راضی نیستم این بندگان خدا از دهات بلند شوند و برای احوال پرسی من بیایند اینجا. به همین خاطر چند روز بعد گفت: «جمع کن برویم قایش. می ترسم توی راه برای کسی اتفاقی بیفتد. آن وقت خودم را نمی بخشم.» ساک بچه ها را بستم و آماده رفتن شدم. صمد نه می توانست بچه ها را بغل بگیرد، نه می توانست ساکشان را دست بگیرد. حتی نمی توانست رانندگی کند. معصومه را بغل کردم و به خدیجه گفتم خودش تاتی تاتی راه بیاید. ساک ها را هم انداختم روی دوشم و به چه سختی خودمان را رساندیم به ترمینال و سوار مینی بوس شدیم. به رزن که رسیدیم، مجبور شدیم پیاده شویم و دوباره سوار ماشین دیگری بشویم. تا به مینی بوس های قایش برسیم، صد بار ساک ها را روی دوشم جا به جا کردم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :3⃣0⃣1⃣ #فصل_یازد
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣0⃣1⃣ معصومه را زمین گذاشتم و دوباره بغلش کردم، دست خدیجه را گرفتم و التماسش کردم راه بیاید. تمام آرزویم در آن وقت این بود که ماشینی پیدا شود و ما را برساند قایش. توی مینی بوس که نشستیم، نفس راحتی کشیدم. معصومه توی بغلم خوابش برده بود، اما خدیجه بی قراری می کرد. حوصله اش سر رفته بود. هر کاری می کردیم، نمی توانستیم آرامَش کنیم. چند نفر آشنا توی مینی بوس بودند. خدیجه را گرفتند و سرگرمش کردند. آن وقت تازه معصومه از خواب بیدار شده بود و شیر می خواست. همین طور که معصومه را شیر می دادم، از خستگی خوابم برد. فامیل و دوست و آشنا که خبردار شدند به روستا رفته ایم، برای احوال پرسی و عیادت صمد به خانه حاج آقایم می آمدند. اولین باری بود که توی قایش بودم و نگران رفتن صمد نبودم. صمد یک جا خوابیده بود و دیگر این طرف و آن طرف نمی رفت. هر روز پانسمانش را عوض می کردم. داروهایش را سر ساعت می دادم. کار برعکس شده بود. حالا من دوست داشتم به این خانه و آن خانه بروم، به دوست و آشنا سر بزنم؛ اما بهانه می گرفت و می گفت: «قدم! کجایی بیا بنشین پیشم. بیا با من حرف بزن. حوصله ام سر رفت.» بعد از چند سالی که از ازدواجمان می گذشت، این اولین باری بود که بدون دغدغه و هراس از دوری و جدایی می نشستیم و با هم حرف می زدیم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
حاج علی درویش فرمانده گردان کمیل لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f