سلام دوستان روزتون شهدایی😊
به شرط لیاقت و دورازریا امروز
اول دی روز سی ونهم
چله ی زیارت آل یاسین است
که زیارت آل یاسین امروز به نیابت براورده شدن حاجات افرادزیر
می باشد
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌹گروه اول:سردار خیبر شهید
حاج محمد ابراهیم همت
1⃣.خانم علیخانے
🔈🔈بزرگواران توجه داشته باشن هرکدوم ازافراد توهرگروهی هستند باید زیارت آل یاسین امروز رو به نیت حاجات هم گروهی خود بخونن
هرکسی خوند به پی وی زیر
همراه باکد و نام گروه ارسال کنند
@deltange_hemmat68
مانند زیر کد ۳۹
گروه شهید همت✅
نشون دهنده این هست زیارت آل یاسین در گروه خودم به نیابت خانم یاآقای فلانی در روز سی ونهم تلاوت شد👌👌
همه افراد حتما قرائت کنند و اعلام کنند👌
حاجت رواشید🙏
یازهرا(س)✋
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • #حاجی بين نماز ظهر و عصر، قرار شد كه برای بسيجيان صحبت كند🎤. بعد از صحبت به سمت مح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
به جنگ سربازان آمریکایی بروید‼️
➕خاطره علیرضا پناهیان از
#شهید_همت #پناهیان
#مذهبی #شهیدانه #دفاع_مقدس
آسانترین جنگ،جنگ با اسرائیلیهاست😇👌
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • به جنگ سربازان آمریکایی بروید‼️ ➕خاطره علیرضا پناهیان از #شهید_همت #پناهیان #مذهب
🌱
بِسمِ اللّٰه الرَحمٰنِ الرَحیمــــ
#از_خوبیهای_فرمانده
شهید دستواره:👇
« #حاجی به نماز اول وقت، همیشه با وضو بودن😊، دعا، تعقیبات نماز، قرائت قرآن و توسل به ائمه اطهار علیهم السلام توجه فراوانی داشت.»✨
#شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#فرمانده_دلهــا❤️
🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱 بِسمِ اللّٰه الرَحمٰنِ الرَحیمــــ #از_خوبیهای_فرمانده شهید دستواره:👇 « #حاجی به نماز اول وق
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
#بچه_هیاتی_با_معرفت
ننه می گفت: «آخه پاهات از بین می ره. تو هم مثل بقیه کفش بپوش😒، بعد برو دنبال دسته.» #ابراهیم چشم های میشی اش را پایین می انداخت😔 و می گفت: «می خوام برای امام حسین سینه بزنم💔. شما با من کاری نداشته باشین.»😢
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#شهید_بیسر #دفاع_مقدس
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • #بچه_هیاتی_با_معرفت ننه می گفت: «آخه پاهات از بین می ره. تو هم مثل بقیه کفش بپوش😒،
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
#مرد_تنها
در مدتی كه #همت در مدارس تدریس میكرد، فعالیت های سیاسی خود را نیز ادامه میداد☝️. این فعالیت ها عبارت بودند از: سخنرانی🎤، آگاهی اذهان دانشآموزان، معلمان و…
یكی از این سخنرانیها در دبیرستان «سپهر» انجام شد. #همت كه ترس در وجودش راهی نداشت🙂، در حیاط مدرسه سخنرانی تند و داغی ایراد كرد و این موجب شد تا كسانی كه پای صحبت او نشسته بودند، یكی یكی از ترس متفرق شوند😐🏃. تا اینكه #همت دید تنها مانده است👀. در همین وقت، متوجه شد اطراف مدرسه پر از مأمورین شاه است كه می خواهند بریزند و او را دستگیر كنند.👮♀
تا آن روز، به رغم تلاشهای پیگیر مأموران برای دستگیری او، به دام آنها نیفتاده بود✌️. اینبار هم با زیركی تمام سعی كرد تا از چنگالشان فرار كند. به همین خاطر، قبل از این كه مأموران حملهور شوند، به سرعت دوید و خود را به پشت درختان رساند و از مهلكه گریخت.👀🏃
مأموران پس از آنكه متوجه فرار او شدند، تعقیبش كردند ولی #همت بلافاصله از شهر خارج شد و به طرف یاسوج و شهرهای اطراف رفت.در حدود بیست روز آفتابی نشد و مأموران ناامید، به خانه هجوم آوردند😕 ولی چون نام #ابراهیم را نمیدانستند، به جای او برادرش را طلب كردند. وقتی «حبیبالله» روبهروی آنان قرار گرفت،دیدند كه باز هم نتوانستهاند به مقصود خود برسند و به این ترتیب، برای چندمین بار #حاجهمت از دست آنان گریخت.😊✌️
راوی :ولیالله همت
#شهیدمحمدابراهیمهمت #شهیدانه #دفاع_مقدس #چشم_مجنون
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :9⃣3⃣1⃣ #فصل_چهار
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :0⃣4⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
گفتم: «حالا مگر بچه های شهدا ایستاده اند سر خیابان ما را ببینند! تازه ببینند. آن ها که نمی فهمند ما کجا می رویم.»
نشست وسط اتاق و گفت: «ای داد بی داد. ای داد بی داد. تو که نیستی ببینی هر روز چه دسته گل هایی جلوی چشم ما پرپر می شوند. خیلی هایشان زن و بچه دارند. چه کسی این شب عیدی برای آن ها لباس نو می خرد؟»
نشستم روبه رویش و با لج گفتم: «اصلاً من غلط کردم. بچه های من لباس عید نمی خواهند.»
گفت: «ناراحت شدی؟!»
گفتم: «خیلی! تو که نیستی زندگی مرا ببینی، کِی بالای سر من و بچه هایت بودی؟! ما هم به خدا دست کمی از بچه های شهدا نداریم.»
عصبانی شد. گفت: «این حرف را نزن. همه ما هر کاری می کنیم، وظیفه مان است. تکلیف است. باید انجام بدهیم؛ بدون اینکه منّتی سر کسی بگذاریم. ما از امروز تا هر وقت که جنگ هست عید نداریم. ما هم درد خانواده شهداییم.»
بلند شدم و رفتم آن اتاق، با قهر گفتم: «من که گفتم قبول. معذرت می خواهم. اشتباه کردم.»
بلند شد توی اتاق چرخی زد و در را بست و رفت.
تا عصر حالم گرفته بود. بُق کرده بودم و یک گوشه نشسته بودم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :0⃣4⃣1⃣ #فصل_چهار
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :1⃣4⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
نه حال و حوصله بچه ها را داشتم، نه اخلاقم سر جایش بود که بلند شوم و کاری بکنم. کلافه بودم. بغضی ته گلویم گیر کرده بود که نه بالا می آمد و نه پایین می رفت.
هوا تاریک شده بود. صمد هنوز برنگشته بود. با خودم فکر کردم: «دیدی صمد بدون خداحافظی گذاشت و رفت.» از یک طرف از دستش عصبانی بودم و از طرف دیگر دلم برایش تنگ شده بود. از دست خودم هم کلافه بودم. می ترسیدم قهر کرده و رفته باشد.
دیگر امیدم ناامید شده بود. بلند شدم چراغ ها را روشن کردم. وضو گرفتم تا برای نماز آماده بشوم. همان موقع، دلم شکست و گفتم: «خدایا غلط کردم، ببخش! این چه کاری بود کردم. صمدم را برگردان.»
توی دلم غوغایی بود. یک دفعه صدای در آمد. صدای خنده و جیغ و داد بچه ها که بلند شد، فهمیدم صمدم برگشته. سر جانماز نشسته بودم. صمد داشت صدایم می زد: «قدم! قدم جان! قدم خانم کجایی؟!»
دلم غنج رفت. آمدم توی اتاق. دیدم دو تا ساک بزرگ گذاشته کنار پشتی و بچه ها را بغل کرده. آهسته سلام دادم.
خندید و گفت: «سلام به خانمِ خودم. چطوری قدم خانم؟!»
به روی خودم نیاوردم. سرسنگین جوابش را دادم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
سلام دوستان روزتون شهدایی😊
به شرط لیاقت و دورازریا امروز
دوم دی روز چهلم
چله ی زیارت آل یاسین است
که زیارت آل یاسین امروز به نیابت براورده شدن حاجات افرادزیر
می باشد
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌹گروه اول:سردار خیبر شهید
حاج محمد ابراهیم همت
1⃣.خانم رشیدی
🔈🔈بزرگواران توجه داشته باشن هرکدوم ازافراد توهرگروهی هستند باید زیارت آل یاسین امروز رو به نیت حاجات هم گروهی خود بخونن
هرکسی خوند به پی وی زیر
همراه باکد و نام گروه ارسال کنند
@deltange_hemmat68
مانند زیر کد ۴۰
گروه شهید همت✅
نشون دهنده این هست زیارت آل یاسین در گروه خودم به نیابت خانم یاآقای فلانی در روز چهلم تلاوت شد👌👌
همه افراد حتما قرائت کنند و اعلام کنند👌
حاجت رواشید🙏
یازهرا(س)✋
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • #مرد_تنها در مدتی كه #همت در مدارس تدریس میكرد، فعالیت های سیاسی خود را نیز ادامه
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
#همسرانه_شهــدا
همهي كارهاش رو حساب بود. وقتي پاوه بوديم، مسئول روابط عمومي بود. هر روز صبح محوطه را آب و جارو ميكرد. اذان ميگفت و تا ما نماز بخوانيم🙂، صبحانه حاضر بود. كمتر پيش ميآمد كسي توي اين كارها از او سبقت بگيرد.👌خيلي هم خوش سليقه بود. يكبار يك فرشي داشتيم كه حاشيهي يك طرفش سفيد بود▫️. انداخته بودم روي موكتمان. #ابراهيم وقتي آمد خانه، گفت «آخه عزيز من! يه زن وقتي ميخواد دكور خونه رو عوض كنه، با مردش صحبت ميكنه☺️. اگر از شوهرش بپرسه اينو چه جوري بندازم، اونم ميگه اينجوري.» و فرش را چرخاند، طوري كه حاشيهي سفيدش افتاد بالاي اتاق.😇🌹
راوی:همسرشهید
#محمد_ابراهیم_همت❤️
#دفاع_مقدس #شهیدانه
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • #همسرانه_شهــدا همهي كارهاش رو حساب بود. وقتي پاوه بوديم، مسئول روابط عمومي بود.
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
موقع شهادت پسرم جنازه چند تا از دوستانش را هم با هم آورده بودند.موقع تشیع یکی از همین ها بود،فکر کنم #شهید علوی بود که زیر پای #حاجی دفن شده🍁.این شهید را شبانه دفن کردند.همان کسی که قبر را می کنده می گفت:شب بود.داشتم قبر را می کندم که یک دفعه کلنگ⛏ خورد به دیواره قبر #حاجی و انگار توی قبر کلی مهتابی💡 روشن کرده بودند.چکمه ها و لباس #حاجی تنش بود و بدنش سالم و فقط یک پارچه سفید رویش بود✨. چون لباس #حاجی را بیرون نیاوردیم.فقط مادرم گفت #حوله احرامش را بکشید رویش. آن بنده خدا می گفت: یک بوی غلیظ عطر بیرون زد💫.آمدم بیرون،حول شده بودم.به سرعت کمی گچ درست کردم .سوراخ قبر را گرفتم.تا سال قبل هم این بنده خدا زنده بود و خودش ماجرا را تعریف می کرد.😢🌹
راوی:خواهر بزرگوار شهید
#محمدابراهیمهمت
#کرامات_حاجی
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • موقع شهادت پسرم جنازه چند تا از دوستانش را هم با هم آورده بودند.موقع تشیع یکی از ه
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
زل زده بود به #همت. باور نميكرد او فرمانده باشه. از كوملهها بود و آمده بود ببيند چيزهايي كه درباره پاسدارها ميگويند راست است يا نه😐. به تعارف #همت نشست كنار او☺️ و پكي به قليان زد. هر كي شلوار كردي ميپوشيد و قليان ميكشيد، بين كردها ارج و قرب داشت. #همت هم هردو را داشت👌. از وقتي آمده بود پاوه، خيلي از كردها آمده بودند و با ما مانده بودند. ما نگران اين ارتباطها بوديم. ولي او بهشان اعتماد ميكرد و آنها دوستش داشتند😍. چند نفرشان خود را فدايي و پيشمرگ #همت ميدانستند. هرجا ميرفت باهاش بودند.🙂✌️
#شهیدهمت
آسمانےبود #ابراهیم🕊
#دفاع_مقدس
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • زل زده بود به #همت. باور نميكرد او فرمانده باشه. از كوملهها بود و آمده بود ببيند
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
ساعت ده شب رسیدیم پاوه. #ابراهیم نبود. گفتند : " رفته مکه."
سفارش کرده بود، اگر آمدیم فلان اتاق را برای ما گذاشته کنار.🙂
اتاق ما را داده بودند به کسانی دیگر، جا نداشتند.
مجبور شدند اتاق اداری خود #ابراهیم را بدهند به ما.🍃
چند روز اتاق دست ما بود،و ما توی یکی از مدارس مشغول کار شدیم✍. من شده بودم دبیر پرورشی.
خبر آمد که #ابراهیم از مکه برگشته و حالا دیگر بهش می گویند : "
#حاج_همت." 😊
راوی:همسرشهید
#محمد_ابراهیم_همت❤️
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f