eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
983 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#حساب_کتاب بسّــــه ... ❌ همین کسی که امروز، حاضری برای اثبات حقّ خودت، آبرویش را بریزی ؛ دیروز سن
▫️دلخورید از اینکه چرا نوجوانتان اهل مخفی‌کاری است؟ ▫️و یا شما را برای شنیدن رازها یا خاطرات تلخ شکست‌هایش مَحرم نمی‌داند؟ باهم برگردیم به کودکیهایش ... × چند بار به خاطر ظرفی، لیوانی، گلدانی ... که از دستانش اُفتاد و خرد شد؛ داد زدید و سرزنشش کردید؟ × چند بار بخاطر اشتباهش، بی‌ادبی‌اش، شلوغ کردن‌هایش در منزل فامیل و دوستان، تحقیرش کردید؟ × چند بار بخاطر اشتباهاتی که در مدرسه مرتکب شد و گزارشش به شما رسید، تنبیهش کردید؟ 🔳با این سابقه از ، قطعاً او دیگر شما را اَمین خود نمی‌داند... انسانها کسی را مَحرم دردها و شکستهایشان می‌دانند، که مطمئنند نه شان می‌کنند و نه .. فقط می‌کنند و نردبان می‌گیرند تا خطاهایشان را جبران کنند و دوباره بالا روند http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
سلام دوستان شبتون شهدایی😊 طاعات و عباداتتون قبول جزءهاے تلاوت نشده به شرح زیر است ڪہ تمامے این جزء هابه نیت 🌹 🌹سردارشهیدحاج قاسم سلیمانی و سردار ابو مهدے مهندس و همچنین درگذشت آیت الله محمدتقی مصباح یزدے🌹🌹 هست کہ نسخه ای از ثواب این ختم به روح پاک مرحوم محمد جواد میرزابیگی خادم الرضا_ خادم الشهدا بانی و متولی طرح دوست شهید من اهدامی شود ان شآلله😥😥 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ..۵.۷.۸.۹.۱۰. ۱۱.۱۲.۱۵.۱۶.۱۷.۱۸ .۱۹.۲۰.۲۱.۲۲.۲۳.۲۴.۲۵ ..۲۶.۲۷.۲۸.۳۰ 🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀 کسانی که مایلند به ایدی زیر مراجعه کنند @Deltange_hemmat50 مهلت تلاوت تافرداشب👌👌 اجرتون باشهدا😊 شهادت روزیتون ان شآلله🙏 التماس دعا🙏🙏 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🚨توجه🚨➖🚨توجه🚨 صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانے برای ثبت نام خانومها و آقایون به این آی دی مراجعه کنید👇👇👇👇 @deltange_hemmat50 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌸🌹🥀🌻🌼🌹🥀🌻🌼🌹🥀🌻 این قسمت دشت هاے سوخته فصل هشتم قسمت 2
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌺🌸🌼🌹🌺🌸🌼🌹🌺🌸🌼🌹 این قسمت دشت هاے سوخته فصل هشتم قسمت3⃣4⃣1⃣ اما دشمن متوقف نشد پیش آمد و ساختمان فرمانداری و پل را گرفت 😢 حالا دیگر رودخانه هم ناامن شد در محور دیگر عراقی ها به سی متری مسجدجامع رسیدند گروهی از مدافعان در کوچه ای نزدیک مسجد امام صادق با متجاوزان درگیر شدند😢 شب به مدافعان دستور دادند که عقب بنشینند و شهر را ترک کنند آخرین بار هر مدافع قبل از عبور از کارون خداحافظی از مسجد جامع بود روز چهارم آبان ماه ۱۳۵۹ بعد از ۳۵ روز مقاومت شگفت انگیز بالاخره رزمندگان مدافعان خرمشهر که حالا دیگر خونین شهر نام گرفته بود ناچار شهر را ترک کردند😢 امیر رفیعی برای اینکه عراقی‌ها را مشغول کند تا دوستان همرزمش در زیر گلوله باران دشمن آسوده‌تر بتوانند شهر را ترک کنند با پای شکسته رفت بالای بام فرمانداری و تیربارش را به طرف دشمن گرفت و تا آخرین تیر به آنان شلیک کرد👌😔 در این فاصله بچه ها به آن طرف رودخانه رسیدند اما امیر رفیعی اسیر شد 😭 اسیرش کردند حالا بچه ها دارند برمیگردند برمی گردند تا خرمشهر را خونین شهر را پس از ماه‌ها اسارت مقاومت تحقیر و تسلیم آزاد کنند😭😭 بچه های خرمشهر پیشاپیش آنها می دوند بی قرارتر و بی تاب تر از بقیه انگار دارند پرواز می کنند به آن سمت.😢😭 دل توی دلشان نیست انگار دوباره به همان روزهای اشغال و مقاومت خرمشهر برگشته‌اند همان روزهایی که گاهی با یک قبضه تفنگ صد و شش و به کمک هم با عراقی‌های تا بن دندان مسلح درگیر می‌شدند و آنها را تا پشت شلمچه ایران که سهل است تاپشت شلمچه عراق هم پس می راندند 😢😢😭👌 پرچم ایران را بالای پاسگاه آنها برمی افراشتند و با کلی اسیر به داخل ایران برمی گشتند👌👌 ادامه دارد....👌 ادامه این داستان ان شاالله فردا در کانال تخصصے شهید همت🌻 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :3⃣4⃣1⃣ #فصل_چهار
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣4⃣1⃣ اگر بودی و این همه رنج و درد و کُشت و کشتار را می دیدی، به من حق می دادی. قدم جان! از من ناراحت نشو. درکم کن. به خدا سخت است. این را قبول کن ما حالا حالاها عید نداریم. یک سری بلند شو برو خیابان کاشانی ببین این مردم جنگ زده با چه سختی زندگی می کنند. مگر آن ها خانه و زندگی نداشته اند؟! آن ها هم دلشان می خواهد برگردند شهرشان سر خانه و زندگی شان و درست و حسابی زندگی کنند.» به خودم آمدم. گفتم: «تو راست می گویی. حق با توست. معذرت می خواهم.» نفس راحتی کشید و گفت: «الهی شکر این مسئله برای هر دویمان روشن شد. اما مطلب دیگری که خیلی وقت است دلم می خواهد بگویم، درباره خودم است. حقیقتش این است که حالا دیگر جنگ جزء زندگی ما شده. هر بار که می آیم، می گویم این آخرین باری است که تو و بچه ها را می بینم. خدا خودش بهتر می داند شاید دفعه دیگری وجود نداشته باشد. به بچه ها سفارش کرده ام حقوقم را بدهند به تو. به شمس الله و تیمور و ستار هم سفارش های دیگری کرده ام تا تو خیلی به زحمت نیفتی.» زدم زیر گریه، گفتم: «صمد بس کن. این حرف ها چیه می زنی؟ نمی خواهم بشنوم. بس کن دیگر.» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :4⃣4⃣1⃣ #فصل_چهار
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :5⃣4⃣1⃣ با انگشت سبابه اش اشک هایم را پاک کرد و گفت: «گریه نکن. بچه ها ناراحت می شوند. این ها واقعیت است. باید از حالا تمرین کنی تا به موقعش بتوانی تحمل کنی.» مکثی کرد و دوباره گفت: «این بار هم که بروم، دل خوش نباش به این زودی برگردم. شاید سه چهار ماه طول بکشد. مواظب بچه ها باش و تحمل کن.» و من تحمل کردم. صمد چند روز بعد رفت و سه چهار ماه دیگر آمد. یک هفته ای ماند و دوباره رفت. گاهی تلفن می زد، گاهی هم از دوستانش که به مرخصی می آمدند می خواست به سراغ ما بیایند و از وضعیتش ما را باخبر کنند. برادرهایش، آقا شمس الله، تیمور و ستار، گاه گاهی می آمدند و خبری از ما می گرفتند. حاج آقایم همیشه بی تابم بود. گاهی تنهایی می آمد و گاهی هم با شینا می آمدند پیشمان. چند روزی می ماندند و می رفتند. بعضی وقت ها هم ما به قایش می رفتیم. اما آنجا که بودم، دلم برای خانه ام پر می زد. فکر می کردم الان است صمد به همدان بیاید. بهانه می گرفتم و مثل مرغ پرکنده ای از این طرف به آن طرف می رفتم. تا بالاخره خودم را به همدان می رساندم. خانه همیشه بوی صمد را می داد. لباس هایش، کفش ها و جانمازش دلگرمم می کرد. به این زندگی عادت کرده بودم. تمام دلخوشی ام این بود که، هست و سالم است. این برایم کافی بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
.همراهان.همیشگی✋🤓 ازامروزبه مناسبت .خانم.فاطمه.ی.زهرا مجموعه‌ی سلام‌الله‌علیها، تقدیم حضورتان خواهد شد. این مجموعه، مشتمل بر .محوراصلی است؛ ۱ـ مقام عرشی حضرت مادر و نحوه‌ی ارتباط و رشد انسانی ما در رحمِ وجودی ایشان. ۲ـ سیر مستند و تاریخیِ تحولات جهان بعداز شهادت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، تا تحولاتِ آخرالزمانی، و حادثه‌ی باشکوه ظهور، بر اساس نقش تدبیری حضرت زهرا"س" در عالم. .هستیم.باهمراهی.شمادوستان 🌺. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
2398292402.mp3
12.24M
°•|💌|•° س ۱ ✨ رضایت و خشم حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها؛ محور رضایت و خشم خداست ! کمی به این حدیث، عمیق فکر کنید؛... " تمامیّت الله در یک زن، جلوه کرده است" که حبّ و بغض او، دقیقاً منطبق با الله است! این ...یعنی؛ عصمت مطلق! ✦ با چنین الگویی باید چه کرد؟ 🎤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏☆☆☆┉┉┉┉☆☆☆┓ ┗☆☆☆┉┉┉┉☆☆☆┛ ✿ ✿ ✿🍃اللہم صل علے محمدوآل محمد وعجل فرجہم🍃✿ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٧۰ #همچون_مادرش .... 🌷رفتم پیش جواد محب، فرمانده گروهان خودمان. وارد سنگر شدم. ن
🌷 ٧۱ 🌷عملیات رمضان تیر، تیربار چند دندانش را برد! می رفت برای ترمیم فک و دندان. شوخی گفتم: مجید (شهيد مجيد رشيدى كوچى) تو که می خوای شهید بشی، دندون به چه کارت میاد؟ 🌷جدی گفت: می خوام وقتی اسلحه ام دیگه شلیک نکرد با چنگ و دندون از کشورم و اسلام دفاع کنم. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٧۱ #با_چنگ_و_دندان 🌷عملیات رمضان تیر، تیربار چند دندانش را برد! می رفت برای ترمی
🌷 ٧۲ ! ! 🌷پدر و مادر مى گفتند بچه‌اى و نمى گذاشتند بروم جبهه. يك روز كه شنيدم بسيج اعزام نيرو دارد، لباس‌هاى «صغرى» خواهرم را روى لباس‌هايم پوشيدم و سطل آب را برداشتم و به بهانه‌ ى آوردن آب از چشمه زدم بيرون. 🌷پدرم كه گوسفندها را از صحرا مى ‌آورد داد زد: «صغرى كجا ؟»براى اينكه نفهمد سيف‌الله هستم سطل آب را بلند كردم كه يعنى مى روم آب بياورم. 🌷خلاصه رفتم و از جبهه لباس‌ها را با يك نامه پست كردم. يك بار پدرم آمده بود و از شهر به پادگان تلفن كرد. از پشت تلفن به من گفت: «بنى صدر! واى به حالت! مگه دستم بهت نرسه.» http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
💠 لیست شرکت کنندگان در 💠 💠چله صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانے 🔷➖🔷 ۱- دلتنگ شهید همتم ۲_خانم سیاهکویے ۳-خانم باران ۴_خانم بهرامے ۵-خانم موسوی ۶-خانم اقیان ۷-خانم حکانے ۸-خانم حداد ۹-خانم فاطیما ۱۰-خانم ایمانی ۱۱-خانم یاامام رضا ۱۲-خانم مامان امیرعلی ۱۳-خانم قادری ۱۴- خانم ملک احمدی ۱۵-خانم سیده فاطمه حسینی ۱۶-خانم ترنم زندگے ۱۷-خانم سعادتپور ۱۸-خانم زهراکریمے ۱۹-عبدالزهرا ۲۰-خانم نیکنام ۲۱-خانم یا فاطمه الزهرا ۲۲-خانم مریم ۲۳-خانم زهرارشیدے ۲۴- ۲۵- ۲۶- ۲۷- ۲۸- ۲۹_ ۳۰- ۳۱- ۳۲- ۳۳- ۳۴‌- ۳۵- ۳۶- ۳۷- ۳۸- ۳۹- ۴۰- 🔷➖🔷 🔲این لیست جهت اطلاع اعضا، از تعداد شرکت کنندگان میباشد👌 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f