eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
979 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
خـدا به چشم قشنگَت❤️ ڪشید سرمه ی خون😭💐 و قتلگاه عروجت جزیره ی مجنـــــون تو در بهشت خـدا هم بدون ‌سر هستی😔💐 امیر فاتح دلهــــــا، 😊🍃 دلیر دشت جنـــــون #حاج_همت_رفاقت_تاقیامت @hemmat_channel
✨🌹✨💐✨🌹✨💐✨ خیلی عالی بخوانید حتما👇👇👇☺️ از برخوردی میان یکی از امرای ارتش با شهید حاج محمدابراهیم همت: یک روز که فرماندهان ارتش، در یک قرارگاه نظامی برای طراحی یک عملیات،😊 همه جمع شده بودند، حاج همت هم از راه رسید، امیرعقیلی، سرتیپ دوم ستاد «لشکر ۳۰ پیاده گرگان»، حاجی را بغل کرد☺️🍃 و کنارش نشست، امیر عقیلی به حاج همت گفت: «حاجی ! یک سوال دارم، یک دلخوری خیلی زیاد، من از شما دلخورم.»😳🤔 حاج همت گفت: «خیر باشد! بفرمائید! چه دلخوری؟»☺️😊 امیر عقیلی گفت: 👇👇 «حاجی ! شما هر وقت از کنار پاسگاه های ارتش، از کنار ما که رد می شوی،🌺 یک دست تکان می دهی👋 و با سرعت رد می شوی. اما حاجی جان،☺️❤️ من به قربانت بروم، شما از کنار بسیجی🌸 های خودتان که رد می شوی، هنوز یک کیلومتر مانده، چراغ می دی،☺️ بوق می زنی، 😉☺️ آرام آرام سرعت ماشین ات را کم می کنی، بیست متر مانده به دژبانی بسیجی ها🍃😍، با لبخند از ماشین پیاده می شوی، دوباره باز دستی تکان میدهی، 👋سوار می شوی و میروی.☺️😊 رد میشی اصلا مارو تحویل نمی گیری حاجی، حاجی به خدا ما هم دل داریم.»😔❤️ حاج همت این ها را که از امیر عقیلی شنید،🤔👇👇👇 دستی به سر امیر کشید و خندید و گفت: «برادر من! اصل ماجرا این است که از کنار پاسگاه های شما که رد می شوم،🤔💐 این دژبان های شما هر کدام چند ماه آموزش تخصصی می بینند😊 که اگر یک ماشین از دژبانی ارتشی ها رد شد، مشکوک بشوند؛😁🍃 از دور بهش علامت میدهند، آروم آروم دست تکان میدهند، اگه طرف سرعتش زیاد بشه، اول علامت خطر میدهند، بعد ایست میدهند، بعد تیر هوایی میزنند، آخر کار اگر خواست بدون توجه دژبانی رد بشود. به لاستیک ماشین تیر میزنند. ولی این بسیجی هایی که تو میگی،☺️😊 من یک کیلومتر مانده بهشان مرتب چراغ میدم، سرعتم رو کم میکنم،🍃💐 هنوز بیست متر مانده پیاده می شوم🙏🌸 و یک دستی تکان میدهم 👋 و دوباره می خندم و سوار می شوم و باز آرام از کنارشان رد می شوم. آخر این بسیجی ها مشکوک بشوند.😳🤔 اول رگبار می بندند.😁☺️ بعد تازه یادشان میاد که باید ایست بدهند.😢😊 یک خشاب و خالی می کنند، بابای صاحب بچه را در می آورند،😍😉 بعد چند تا تیر هوایی شلیک می کنند😂 و آخر که فاتحه طرف خوانده شد، داد می زنند ایست.»😂☺️☺️ این را که حاجی گفت، قرارگاه از خنده منفجر شد.☺️☺️🍃 @hemmat_channel
قانون پایستگی احوالم خوب پابرجاست! هایم از بین نمی روند؛ فقط،از نوعی به نوع دیگر تبدیل می شوند! درد دوری... درد دلتنگی...😔😔 کاش هنوز بچه های بودند و از میان این همه مین !😔 به سوی سعادت؛☺️🌺 به سوی برایمان می گشودند...❤️ چه خامی! برای من که پر ندارم؛😔😞 رسیدن به تو! که آن همه بالایی... ای ...🌷🌹🙏 🌹 @hemmat_channel