#دلنــوشتــــــــــه 📝
#شهدای_اهواز🌷
🍂کوچه های شهر را که نگاه می کنم
#نامت را بر پیشانی افتخار این سرزمین، درخشان✨ می یابم.
🍂چه کرده بودی در #محرم که اینگونه رودخانه های وطن، شکوه #سرخت را به ترنم می آیند.
🍂می ستایمت که شانه های #شکوهمندت، آبروی کوهستانها،دشت ها و تمام کشور🇮🇷 شد
🍂ای #شهید اردیبهشت #نگاهت در چشمان هیچ بهاری نمیگنجد🚫.تو جور دیگری به دنیا نگریستی و جور دیگر با #امام_حسین حرف زدی.
🍂می ستایمت که قانون #جوانمردی را بر صفحه های تاریخ این دیار، حک کردی
🍂با سرانگشتان #حماسی ات، ثانیه های ظلم را به کام مستبدان زمین، جهنم کرده👊🔥.
🍂میخوانمت که چون سپیداران🌾، #پیوسته در اندیشه باران بودی.
🌹🍃🌹🍃
@hemmat_channel
مـي خـواھـمت #شـھـید.!!
ولـے.!!....... خـيلي خـيلي دوري..!!
نـه دسـتم بـه دسـتات مـيرسد!!
نـه چشـمانـم بـه #نـگاهـت..!!😔😔
چاره اي كن..!!
تـو رو كم داشـتـن ..!!
كم نيست..!!
#درد است..
خـدایـا...
بگیـر از مـن!
آن چـه که #شهـــادت
را می گیـرد از مـن...😔😔
این روزهــا عجیب دلم؛
به سیم خـاردار هـای #دنیــا !
گیـــر کرده است... .
#رفیق_شهیدم
#شهید_محمد ابراهیم همت🌷
🆔 @hemmat_channel
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#خاطرات_شهدا #از_شهدا_الگو_بگیریم 15 🍃| بچه ها عادت داشتند تا نیمه های شب پای کامپیوتر باشند🖥 و
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم 16
🔰ارادت خاصی به 🌷شهید حاجحسین #خرازی داشت. کنارقبرشهید چند دقیقهای نشستیم. همان جا که نشسته بود گفت: #زهرا این قطعه #آرامگاه_من است، بعد از شهادتم🕊 مرا اینجا به خاک میسپارند.
🔰نمیدانستم در برابر حرف #ابوالفضل چه بگویم. سکوت همراه بغض😢 را تقدیم نگاهـش کردم. هـر بـار کـه به #مـامـوریت میرفت، موقع خداحافظی👋 موبایل📱، شارژر موبـایل یـا یـکی از وسـایل دمدسـتی و #ضروریاش را جا میگذاشت تا به بهانه آن بازگردد☺️و خداحافظی کند.
🔰اما #دفعه_آخر که میخواست به سوریه برود حال و هوای بسیار عجیبی داشت. همه وسایلش را جمع کردم💼 موقع #خداحافظی بوی عطر عجیبی😌 داشت. گفتم: #ابوالفضل چه عطری زدی که اینقدر خوشبو است⁉️
گفت: «من عطر نزدهام🚫»
🔰برایم خیلی جالب بود با اینکه #عطری به خودش نزده ⚡️اما این بوی خوش از کجا بود. آن روز با #پدرومادرش به ترمینال رفت. مادرشان مـیگفتند: وقتی ابوالفضل سوارماشین شد🚎بوی #عطرعجیبی میداد
🔰چند مرتبه خواستم به #پسرم بگویم چه بـوی عـطر خـوبی مـیدهی امـا نشد🚫 و پدرشان هم میگفتند: آن روز ابوالفضل عطر همرزمان #شهید🌷 را میداد و بوی عطرش بوی تابوت شهدا⚰ بود.
🔰مـوقـع خـداحافظی #نگاه_آخرش به گونهای بود که احساس کردم ازمن، مهدی پسرمان وهمه آنچه متعلق به ما دوتاست دل کنده💕 است. گفتم: #ابوالفضل چرا اینگونه خداحافظی میکنی⁉️ #نگاهت، نگاه دل کندن است
🔰شروع کرد دل مرا به دست آوردن و مثل همیشه #شوخی کرد. گفت: چطور نگاه کنم که #تو احساس نکنی حالت #دل_کندن است؟!
امـا هیچ کـدام از ایـن رفـتارهایش پاسخگوی بغض و اشکهای من😭 نبود.
🔰وقتی میخواست از در خانه🚪 برود به من گفت: همراه من به #فرودگاه نیا❌ و #رفت. برعکس همیشه پشت سرش رانگاه نکرد. چند دقیقه⌚️ از رفتنش گذشت. منتظربودم مثل #همیشه برگردد و به بهانه بردن وسایلش دوباره خداحافظی کند.# انتظارم به سر رسید.
🔰زنگ زدم📞 و گفتم این بار وسیلهای جا نگذاشتهای که به #بهانهاش برگردی و من و مهدی را ببینی. گفت: نه #عجله_دارم، همه وسایلم را برداشتم. ۱۳روز بعد از اینکه رفته بود، شنبه صبح بود تلفن زنگ زد☎️، ابوالفضل از #سوریه بود. شروع کردم بیقراری کردن و حرف از #دلتنگی زدن.
🔰گفت: #زهـراجـان نـاراحـت نـباش، احـتمال بسیار زیاد شرایطی پیش میآید که ما را دوشنبه🗓 برمیگردانند. شاید تاآنروز #نتوانم با شما صحبت کنم، اگر کاری داری بگو تا انجام بدهم،یا #حرف_نگفتهای هست برایم بزن😢
🔰تـرس هـمه وجودم را گرفت😰 حرف
هایش بوی #حلالیت و خداحافظی👋 میداد. دوشنبه۲۴آذر ماه همان روزی که گفته بود قرار است برگردد، #برگشت؛ معراج شهدای تهران🌷، سهشنبه اصفهان و چهارشنبه پیکر مطهر ابوالفضل کنارقبر #شهیدخرازی آرام گرفت.
#شهید_ابوالفضل_شیروانیان
#راوی_همسر_شهید
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
مـي خـواھـمت #شـھـید.!!
ولـے.!!....... خـيلي خـيلي دوري..!!
نـه دسـتم بـه دسـتات مـيرسد!!
نـه چشـمانـم بـه #نـگاهـت..!!😔😔
چاره اي كن..!!
تـو رو كم داشـتـن ..!!
كم نيست..!!
#درد است..
خـدایـا...
بگیـر از مـن!
آن چـه که #شهـــادت
را می گیـرد از مـن...😔😔
این روزهــا عجیب دلم؛
به سیم خـاردار هـای #دنیــا !
گیـــر کرده است... .
#رفیق_شهیدم
#شهید_محمد ابراهیم همت🌷
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f