eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
983 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
گــــاه شمار زندگانے سردار خیبر شہید حاج محمد ابراهیــــم همت 🌹💐🌷💐🌹🌷💐🌹🌷 از ولادت تا شہادت
گـــاه شمار زندگانے سردار خیبر شہید حاج محمد ابراهیم همت 💐🌷🌹🌹🌹💐🌹🌷 از ولادت تا شہادت قسمت نهم 💐🌹🌷🌹🌷🌹🌷💐🌹💐 خرداد ۱۳۶۱:در پے تہاجم سراسرے ارتش اسرائیل بہ سوریہ و لبنان،بہ دستور شوراے عالے دفاع،تیپ ۲۷سپاه با عنوان ((قواے محمد رسول اللــہ(ص)))؛👌بہ فرماندهے احمد متوسلیان ؛جهت شرڪت در مأموریت دفع تہاجم دشمن صہیونیستے ،بہ جمہورے عربے سوریہ اعزام مے شود.👌😌همت؛مسؤولیت جانشینے فرماندهے این قوا را بہ عہده دارد؛بیست ویڪم تا بیست وسوم خرداد.👌 تیر۱۳۶۱:در پے ربوده شدن احمد متوسلیان و همراهان وے در لبنان؛در چہاردهم تیر،😔😢👌بخش عمده ے نیروهاے اعزامے بہ سوریہ ،بہ ایران فراخوانده مے شوند.👌انتصاب محمد ابراهیم همت به سمت فرماندهے تیپ ۲۷محمد رسول اللــہ (ص).👌💐آغاز عملیات عظیم برون مرزے رمضان در جبہہ ے شرق بصره؛👌در بیست وسوم تیر. 🌷پس از تلاش هاے شبانہ روزے همت،سرانجام تیپ۲۷بہ استعداد چہارگردان در ڪنترل قرارگاه عملیاتے فتح،وارد مرحلہ ے سوم این عملیات مے شود؛در شامگاه سے ام تیر.👌شہادت قائم مقام فرماندهے تیپ ۲۷،اسماعــــیل قہرمانے ؛در سحرگاه سے و یڪم تیــــر.😭 ادامــــہ دارد...👌👌💐 با ما همــــراه باشید👌😊 💐🌹🌷💐🌹🌷🌹🌷🌹🌷💐 ادامہ ان شااللـــہ فردا در ڪانال تخصصے شہید حاج محمد ابراهیم همــــت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
ســـیره عملے ســــردار شہـــید ((حاج محـــمد ابراهــیم همــت)) 💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹 چنگ زد توي خاك‌ها و گفت «اين آخرين عملياتيه كه من دارم مي‌جنگم.»😢 اصلا همتِ چند روز پيش نبود. 😞 خيلي گرفته بود.😢 هميشه مي‌گفت «دوست دارم بمونم و اون‌قدر درد بكشم كه همه‌ي گناهام پاك بشه.»😭 مي‌گفت «دلم مي‌خواد زياد عمر كنم و به اسلام و انقلاب خدمت كنم.»😭 ولي اين روزها از بچه‌ها خجالت مي‌كشيد.😢 مي‌گفت «نمي‌تونم جنازه‌هاشونو ببينم.»😢 ماندن براش سخت شده بود.😞 گفتم «اين چه حرفيه حاجي؟😢 قبلاً هركي اين حرف‌ها رو مي‌زد مي‌گفتي نگو.😭 حالا خودت داري مي‌گي.»😞😱 انگار دردش گرفته باشد، مشتش را محكم‌تر كرد و گفت «نه. من مطمئنم.»😭😭😭 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه سردارشهید حاج محمد ابراهیم همت 💐🍀🌷🍀💐🌷🍀💐🌷🍀💐🌷 این قسمت دشت های سوخته فصل چهارم قسمت 6⃣8⃣ -
زندگینامه سردارشهید حاج محمد ابراهیم همت 💐🍀🌷🍀💐🌷🍀💐🌷🍀💐🌷 این قسمت دشت های سوخته فصل چهارم قسمت 7⃣8⃣ -ژیلا این را گفت و سرش را روی مهدی خم کرد که شیشه ای به او اصابت نکند.فاطمه خانم گفت: -الهی داغت بخوره توی جیگر مادرت صدام یزید پدر سگ!😡 و ژیلا در اوج نگرانی خنده اش گرفت و گفت: -چه می گویی فاطمه خانم؟!😥😉 -دارم به این کافر پدر یک فحش میدهم ننه!دلم یک کم خنک بشه!نگاه کن روزی چند بار به ما موشک میزند.😒🤐 الهی موشک بخوره توی کله ی خودش و توی رختخواب زن و بچه اش که بفهمه آدم کشتن یعنی چی!😠 و ژیلا گفت: -می خوره فاطمه خانم مطمئن باش میخوره!... .... دیگر پاهایشان را نمی توانستند حرکت دهند.سنگین که نه،کوه قاف شده بودند.نمیشد حرکتشان داد.مچ پاهایشان می سوخت و درد و تیر میکشید.از سر انگشت ها تا مغز استخوان ها و کشاله ی ران تکان که سهل است.سایه ای هم اگر از کنار پاهایشان عبور میکرد،از شدت درد می ترکیدند.😰 پوتین ها را دور انداختند باد که به سر انگشتهایشان خورد انگار تیغی کندو آلوده به زهر در لای آنها فرو کردند. جیغ و داد کشیدند،لب گزیدند.آنقدر آنقدر که خون از لب هایشان آمد.😢 پاها باد کرده و قرمز شده بودند نمی شد تکان خورد و نمیتوانستند و نتوانستند راه را ادامه بدهند.😖 فرماندهایشان هم نتوانستند آن ها را راه بیندازند تا خبر به خود همّت رسید. _بچه ها آش و لاش شده اند حاجی!.... ادامه دارد..... 🌷🍀💐🌷🍀🌷🍀💐🍀💐🌷🍀 ادامه ی این داستان ان شاالله به زودی در کانال تخصصی شهید همت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#شجاعت_حاج_همت یکی از شب ها عملیات مسلم بن عقیل همراه #حاج‌همت رفتم🚶 تا سری به منطقه آزاد شده بزنیم✌️ من راننده بودم رفتیم تااین که احساس کردم به منطقه ای رسیده ایم که امکان جلو رفتن نیست😐 #حاجی پیاده شد من هم پیاده شدم و تازه متوجه شدیم وارد یک معبر مین شده ایم😱 که تنها به اندازه عبور یک ماشین🚍 پاک سازی شده است.☹️👀 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
📝متن خاکریز خاطرات ۲۸ ✍راهکار جالب یک نوجوان شهید برای رفتن به مدرسه 🌹به گوش دانش‌آموزان برسانید #
👆 خاکریز خاطرات ۲۹ 🌸 اتفاقی جالب در لحظه‌ی شهادتِ شهید تورجی‌زاده از زبان خودش #حضرت_زهرا #امام_زمان #عاقبت_به_خیری #شهادت #مرگ #شهیدتورجی_زاده http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
👆 خاکریز خاطرات ۲۹ 🌸 اتفاقی جالب در لحظه‌ی شهادتِ شهید تورجی‌زاده از زبان خودش #حضرت_زهرا #امام_ز
👆 خاکریز خاطرات ۲۹ 🌸 اتفاقی جالب در لحظه‌ی شهادتِ شهید تورجی‌زاده از زبان خودش #حضرت_زهرا #امام_زمان #عاقبت_به_خیری #شهادت #مرگ #شهیدتورجی_زاده http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
👆 خاکریز خاطرات ۲۹ 🌸 اتفاقی جالب در لحظه‌ی شهادتِ شهید تورجی‌زاده از زبان خودش #حضرت_زهرا #امام_ز
. 📝متن خاکریز خاطرات ۲۹ ✍ اتفاقی جالب در لحظه‌ی شهادتِ شهید تورجی‌زاده از زبان خودش : شهیدتورجی‌زاده مداح بود و عاشقِ حضرتِ زهرا«س». آیت الله میردامادی نقل می‌کرد: بعد از شهادتِ محمد رضا خوابش رو دیدم و بهش گفتم: محمد رضا ! این همه از حضرت زهرا «س» گفتی و خوندی ، چه ثمری برات داشت؟ شهید تورجی ‌زاده بلافاصله گفت: همین‌که در آغوشِ فرزندش حضرت مهدی «ع» جان دادم برام کافیه... 🌷 خاطره‌ای از زندگی مداح شهید محمدرضا تورجی‌زاده 📚منبع: کتاب یا زهرا سلام الله علیها ، صفحه 188 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🙏تمثیل های خدایی🙏(1) 🔶مثل شیشه تمیز‼️ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⭕️زیادی‌ که ‌خوب باشی ‌دیده ‌نمیشوی؛ مثل‌ شیشه‌ای ‌تمیز‌ که‌ منظره‌ی بیرونش دیده می شود نه خودش! 💠و چه خوب که از شدت خوبی دیده نشوی تازه می شوی مثل خدا و به رنگ خدا.😊 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌹| پست نگهبانیش افتاده بود نیمه شب🌘 سر پست نشسته بود رو به قبله و مراقب اطرافش بود🔍 تو حال خودش بود نماز و ذکر و ... هی با خودش یه چیزی زمزمه می کرد📿 ساعتی گذشت🕑 نفر بعدی رفت پست رو تحویل بگیره دیده بود با صورت افتاده زمین!😱 خیال کرد رفته سجده، هرچی صداش زد صدایی نشنید! جلو رفت👌 دید تیر خورده توی پیشونیش و شهید شده😢 نحوه ی شهادتش خیلی ما رو اذیت می کرد، هم تنها شهید شده بود و هم ما نفهمیده بودیم خیلی ناراحت بودیم،😭 تا اینکه یک شب اومد به خواب یکی از بچه ها و درباره ی شهادت خودش حرف زد و گفت : نگران من نباشید، همین که تیر خورد به پیشانی من، به زمین نرسیده افتادم توی آغوش مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) ...😭✋ |🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#حاج‌همت روی دست ما زده بود متوسلیان می گفت: من خیال می کردم خودم آدم جسوری هستم☹️ اما #حاج‌همت روی دست ما زده بود او یک سری از تصاویر کوچک🎞 برچسب دار حضرت امام را توی جیب گذاشته بود هر چند لحظه ای یک بار کاغذ📄 پشت یکی از آنها را جدا می کرد و در حالی که برچسب در کف دستش مخفی کرده بود👀 به طرف مأموران پلیس سعودی👮♀ می رفت و با آنها صحبت می کرد و عکس امام را در روی کلاه کاسکت سفید رنگ مأموران پلیس سعودی می چسباند.😐😂 پلیس هم که از علت خنده شدید مردم بی خبر بود دائم به آنها چشم غرّه می رفتند😤، در آن رو حدود ۵۶ نفر از مأموران قلدر سعودی ندانسته به توفیق تبلیغ تصویر حضرت امام مفتخر شدند.🙂✌️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#لحظه_باشهدا🍀 🌱°•|هر کس که بیشتر برای خدا کار کرد، بیشتر باید فحش بشنود ما باید برای فحش شنیدن ساخته بشویم ؛ برای تحمّل تهمت و افتراء و دروغ ؛ چون ما اگر تحمّل نکنیم ، باید میدان را خالی کنیم ...|•°🌱 #شهید_محمدابراهیم_همت #یادشون_صلوات http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
ســـیره عملے ســــردار شهیـــد ((حاج محمد ابراهیم همت)) 🌹💐🌷💐🌹🌷💐🌹🌷💐🌹🌷 ڪار بہ توهــين و بد و بيراه گفتن ڪشيده بود.😢 حاجے خونسرد نشستہ بود و بحث مے‌ڪرد.😌 ديگر نمي‌توانستم تحمل كنم. 😞 نيم‌خيز شدم ڪہ ورامينے دستم را ڪشيد و مجبورم ڪرد بنشينم😢.👌 خودمان بوديم توے چادر و حاجے كه توے خودش بود. 👌 داشتم فڪرمےڪردم الآن است ڪہ دستور اخراج آن‌ها را از لشگر بدهد.😱 بلند شد و از چادر رفت بيرون😢.😔 دو رڪعت نماز خواند. آمد ڪنارمان نشست و ڪارهاي لشگر را پيش ڪشيد. مثل اينڪہ هيچ اتفاقے نيفتاده بود.😢 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f