eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
988 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#تفسیر_تمثیلی_سوره_یوسف 3⃣ ... خدا رحمت کند مرحوم آیت الله بهجت را ؛ ایشان فرموده بود که : در دوران
4⃣ ... زمین چرا سبز می شود ؟ ۰۰۰خاک چرا سبز می شود ؟ چون می پذیرد . بذر بدهی به خاک می پذیرد ، نهال بدهی به خاک می پذیرد ، بخاطر همین هم هست که سبز می شود . ⚪️🔵👈ولی سنگ اینطور نیست هیچگاه سبز نمی شود چون هیچ چیزی رانمی پذیرد. در بهاران کی شود سرسبز،سنگ خاک شو تا گل برویی ،رنگ رنگ 🌼🍃در بهار همه چیز سبز می شود همه خاکها سبز می شوند در عالم حتی یک سنگ هم پیدا نمی شود که سبز شود . سالها توسنگ بودی، دل خراش آزمون را یک زمانی، خاک باش ⚪️🔵👈همیشه سنگ بودی وسبز نشدی ، یک مدتی را هم امتحان کن و خاک باش ، خاکی باش ، زیر بار برو ، بپذیر ، سبز می شوی . 🌼🍃 چرا اهل جهنم ناله می کنند و می گویند : یا لَیتَنی کُنتُ تُرابا " ای کاش خاک بودیم " یعنی مثل خاک می پذیرفتیم ولی چی ؟ ۰۰۰ سنگ بودیم ، قران می گوید : کَالحِجارَه " انها مثل سنگ بودند " نمی پذیرفتند! 😊ای کاش خاک بودیم ما که می توانستیم خاک باشیم ، ای کاش خاک شده بودیم ! ثم استیقن ثم استعمل ؛ ⚪️🔵👈 " وقتی پذیرفتی و باور کردی حالا بکار ببر ، عمل کن " ⚪️🔵👈آیات را اول بشنو وقتی شنیدی سعی کن بفهمی برو جلسات تفسیر ببین آیات چه می خواهند بگویند وقتی فهمیدی بپذیر، ایمان بیاور، باور کن ، بکار ببر۰ 👈 از همین امروز شروع کن ، بکار ببر ...... ✨✨✨✨✨✨✨ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت ۱۷) 🍀عجیب اینکه افراد بسیاری که آنها را می‌شناختم در اطراف رهبر بودند و
🔴 (قسمت۱۸) ☘به جوانی که پشت میز بود گفتم: دستم خالی است نمی‌شود کاری کنی که من برگردم؟ ♦️ نمی‌شود از مادرمان حضرت زهرا بخواهی مرا شفاعت کنند،شاید اجازه دهند تا برگردم و حق الناس را جبران کنم یا کارهای خطای گذشته را اصلاح کنم... جوابش منفی بود. اصرار کردم... 🔆لحظاتی بعد جوان پشت میز نگاهی به من کرد و گفت: به خاطر اشک های این کودکان یتیم و به خاطر دعاهای همسر و دختری که در راه داری و دعای پدر و مادر،حضرت زهرا شمارا شفاعت نمود تا برگردی. 🍀 به محض اینکه به من گفته شد برگرد،یک بار دیدم که زیر پای من خالی شد.. تلویزیون های سیاه و سفید قدیمی وقتی خاموش می شود حالت خاصی داشت،چند لحظه طول می کشید تا تصویر محو شود. 💠 مثل همان حالت پیش آمد، به یکباره رها شدم کمتر از یک لحظه دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند. دستگاه شوک چند بار به بدن من زدند تا به قول خودشان بیمار احیا شد. ♦️روح به جسم برگشته بود،حالت خاصی داشتم. هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافتم و هم ناراحت که از آن وادی نور دوباره به این دنیای فانی برگشتم. پزشکان کار خود را تمام کرده بودن،در مراحل پایانی عمل بود که من سه دقیقه دچار ایست قلبی شده بودم و بعد هم با ایجاد شک مرا احیا کردند. 🔰در تمام لحظات، شاهد کارهای ایشان بودم. مرا به ریکاوری انتقال داده و پس از ساعتی اثر بیهوشی رفت و درد و رنج ها دوباره به بدن برگشت. حالم بهتر شده بود، توانستم چشم راستم را باز کنم اما نمی‌خواستم حتی برای لحظه‌ای از آن لحظات زیبا دور شوم. 🍃 من در این ساعات تمام خاطراتی که از آن سفر معنوی را داشتم را با خودم مرور میکردم. چقدر سخت بود،چه شرایط سختی را طی کردم و بهشت برزخی را با تمام نعمت هایش دیدم. افراد گرفتار را دیدم. من تا چند قدمی بهشت رفتم. مادرم حضرت زهرا با کمی فاصله مشاهده کردم و مشاهده کردم که مادر ما در دنیا و آخرت چه مقامی دارد... 🌸حالا برای من تحمل دنیا واقعا سخت بود. دقایقی بعد دو خانم پرستار وارد سالن شدند. آن‌ها می‌خواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند. 💠 همین که از دور آمدند از مشاهده چهره یکی از آن ها واقعا وحشت کردم من او را مانند یک گرگ می دیدم که به من نزدیک میشد... 💥مرا به بخش منتقل کردند برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند. 🔆 یکی دو نفر از بستگان می‌خواستم به دیدنم بیایند.. آنها از منزل خارج شده و به سمت بیمارستان در حال در راه بودند... به خوبی اینها را متوجه شدم،اما یک باره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت زده شدم.... 🔰بدنم لرزید و به همراهان گفتم: تماس بگیر و بگو فلانی برگرده تحمل هیچکس را ندارم. 💥احساس می‌کردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است، باطن اعمال و رفتار... 🔅به غذایی که برای آوردن نگاه نمیکردم می‌ترسیدم باطن غذا را ببینم... ✔️ دوست نداشتم هیچ کس را نگاه کنم برخی از دوستان آمده بودند تا من تنها نباشم،اما وجود آنها مرا بیشتر تنها می‌کرد. ☘ بعد از آن تلاش کردم تا رویم را به سمت دیوار برگردانم. میخواستم هیچ کس نبینم. ⚠️ یکباره رنگ از چهره ام پرید! صدای تسبیح خدا را از در و دیوار می شنیدم... ♻️ دو سه نفری که همراه من بودند به توصیه پزشک اصرار می کردند که من چشمانم را باز کنم اما نمی دانستند که من از دیدن چهره اطرافیان ترس دارم. ❎ آن روز در بیمارستان با دعا و التماس از خدا خواستم که این حالت برداشته شود نمی‌توانستم ادامه دهم. 💠خدا را شکر این حالت برداشته شد اما دوست داشتم تنها باشم.دوست داشتم در خلوت خودمان را در مورد حسابرسی اعمال دیده بودم و مرور کنم. چقدر لحظات زیبایی بود آنجا،زمان مطرح نبود،آنجا احتیاج به کلام نبود. با یک نگاه آنچه می‌خواستیم منتقل می‌شد.حتی برخی اتفاقات را دیدم که هنوز واقع نشده بود. ✅ برخی مسائل را متوجه شدم که گفتنی نیست و در آخرین لحظات حضور در آن وادی برخی دوستان و همکاران را مشاهده کردم که شهید شده بودن! 🔷می خواستم بدانم این ماجرا رخ داده یا نه به همین خاطر از نزدیکانم خواستم از احوال آن چند نفر برایم خبر بگیرند تا بفهمم زنده اند یا شهید شده اند؟! ادامه دارد... 📌کپی مطالب با ذکر صلوات به نیت تعجل در فرج و سلامتی ناشر و عوامل کتاب ازاد وحلال میباشد http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
مـي خـواھـمت .!! ولـے.!!....... خـيلي خـيلي دوري..!! نـه دسـتم بـه دسـتات مـيرسد!! نـه چشـمانـم بـه ..!!😔😔 چاره اي كن..!! تـو رو كم داشـتـن ..!! كم نيست..!! است.. خـدایـا... بگیـر از مـن! آن چـه که را می گیـرد از مـن...😔😔 این روزهــا عجیب دلم؛ به سیم خـاردار هـای ! گیـــر کرده است... . ابراهیم همت🌷 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔥 📛 #هر_وقت_فکر_گناه_میاد_به_ذهنم ➰ #مرگ_در_قرآن_مجید 🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊 🔶يا لَيْتَها كانَتِ
🔥 📛 ۲ ➰ 🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊 🔶 وَ لَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ 🔷چون كسي اجلش فرا رسد ، خدا مرگ او را به تاخير نمي افكند و خدا به كارهايي كه مي كنيد آگاه است😢 📗 سوره: ملك‏ - آيه: 2 🗯دیروز شخصی را دیدم نفس می‌کشید مثل ما ولی امروز شنیدم مرده راستی کسی از مرگش خبر داره؟🗯😢😱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🍃❀✿❀🍃🌼🍃❀✿❀🍃 اول کسی که منتظر و چشم به راه ظهور و قیام جهانی نجات دهنده بزرگ و موعود امت‌هاست، باید از نظر عملی، فکری و اعتقادی نیز انتظار و امادگی خود را نشان دهد. تنها... با ما همراه باشید👌 ادامه دارد... 🍃❀✿❀🍃🌼🍃❀✿❀🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
ای شهـید😔 ازمیلہ هاے این قفس نگاهم میرسدبہ تو تویے ڪہ رهاشده اے😢 ازهمہ تیروترڪشهاے گناه جداشده اے ازاین تن خاڪے پرواز را یادم بده اے پرستوے عاشق❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔥 📛 #هر_وقت_فکر_گناه_میاد_به_ذهنم۲ ➰ #مرگ_در_قرآن_مجید 🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊 🔶 وَ لَنْ يُؤَخِّر
🔥 📛 ۳ ➰ 🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊 🔶 وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ 🔷پيش از آنكه مرگتان فرا رسد تمناي مرگ مي كرديد ، اينك مرگ را ديديد و در آن مي نگريد 📗 سوره: آل عمران آيه: 168 🗯قبر... این لحظه را همه در پیش دارند کمی در موردش بیندیش....🗯 🔥 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#تفسیر_تمثیلی_سوره_یوسف 4⃣ ... زمین چرا سبز می شود ؟ ۰۰۰خاک چرا سبز می شود ؟ چون می پذیرد . بذ
5⃣ 🌼🍃عطر برای استفاده است ، برای استعمال است ، برای این نیست که روی طاقچه یا توی جیب بگذاریم ، عطر برای این است که باز کنیم و به تن بزنیم ، به جامه بزنیم ، ... تا فضا معطر شود ، عطر آگین شود . 📚 قران هم دقیقاً شبیه عطر است ، 🔸برای استعمال است ، 🔸 برای استفاده است ، 🔸 برای بکار بستن است ، 🌾👈 مثل مشک می ماند ، چه فایده دارد که مشک را در شیشه کنید یا در جیب خودتان بگذارید فایده ندارد . 🌸🍃 قران هم همینطور است در طاقچه باشد چه فایده دارد؟ یا اصلا در حافظه باشد ، یا کسی حافظ کل قران باشد ؛ ‼️ حجاج بن یوسف ثقفی حافظ کل قران بود ! ‼️ هشتادو سه نفر از سپاهیان یزید حافظ کل قران بودند! 🚫 فایده ای ندارد .🚫 ✅ مثل گرانبها ترین عطر در شیشه آنهم در جیب شما۰۰۰۰۰۰۰ چه فایده ای دارد ؟ ❎ قران باید بیاید در گفتار شما ، در کردار شما ، حتی در پوشش شما باید این آیات دیده شود . 🔰مولوی می گوید : مشک رابر تن بزن ، بر جان بمال مشک چه بود ، نام پاک ذو الجلال ✨✨✨✨✨✨✨ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#سردار_شهید #محمد_ابراهیم_همت #دوران_سربازی #ماه_مبارک_رمضان #مسئول_آشپزخانه #قسمت_یازدهم یونس در
سرلشکر، از پشت در به صداها گوش می‌دهد. سگ، پوزه‌اش را به در آشپزخانه می‌مالد و عوعو می‌کند. سرلشکر، لگدی از سرِ حرص به سگ میزند و سرزده وارد آشپزخانه می‌شود در حال است. سطح آشپزخانه را کف غلیظی پوشانده است. یونس پشت به سرلشکر دارد، کف شور را به کف آشپزخانه می‌کشد. سرلشکر با دیدن آن دو غرولند کنان به طرفشان حمله‌ور می‌شود: «پدرسوخته‌های عوضی، شما هنوز آدم...» اما هنوز حرفش تمام نشده که سر می‌خورد و پاهایش در هوا معلق می‌شود و با کمر و دست به زمین کوبیده می‌شود. وقتی از ته دل آه می‌کشد، نظامی‌ها به سمت آشپزخانه می‌دوند و یکی پس از دیگری روی سرلشکر می‌افتند. سرلشکر زیرِ بدن نظامی‌ها گم می‌شود و صدای آه و ناله‌اش با آه و ناله نظامیها قاطی می‌شود. سحر است. سربازها با خیالی آسوده در سالن غذاخوری نشسته‌اند و دارند سحری می‌خورند. گروهبان وارد آشپزخانه می‌شود. همه آشپزها حضور دارند؛ به‌جز و یونس. یکی از آشپزها، یک سینی غذا و یک پارچ آب به گروهبان می‌دهد و می‌پرسد: «از سرلشکر چه خبر؟» گروهبان درحالی‌که لبخند می زند، می‌گوید: «خیالتان راحت باشد، بعید است تا مرخص بشود.» گروهبان از آشپزخانه خارج می‌شود و به‌طرف بازداشتگاه می‌رود. درِ بازداشتگاه را باز می‌کند و به تاریکی داخل آن خیره می‌شود. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• #عصبانیت_بی‌سابقه_شهیدهمت ۸ مــرداد ۱۳۶۱ عـملیـات رمـضـان درحـالی به پایـان رسیـد
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• 💛طلائيه بوديم. دم ‌دماي صبح، بچه‌هايي كه رفته بودند جلو🚶، مجبور شده بودند عقب‌نشيني كنند. زمين و زمان مي‌لرزيد⚡️. اصلاً حس مي‌كردي توي اين دنيا نيستي،‌ اين‌قدر كه شدت آتش زياد بود.☄ 📞بي‌سيم به دست،‌ بالاي خاك‌ريز ايستاده بود. داشت با فرمان‌دهِ گردان صحبت مي‌كرد. مي‌خواست برگشتِ بچه‌ها با كم‌ترين تلفات باشد✌️. ما اون‌طرف خاك‌ريز پناه گرفته بوديم. با هر صدا دلم هري مي‌ريخت پايين. مي‌گفتم الآن موج را مي‌گيرد. خودم را انداختم روي و با هم غلت خورديم تا پايين خاك‌ريز. نفسش بند آمده بود😣،‌ ولي چيزي نگفت. آرام بلند شد و دوباره رفت سر كارش.😐😶 ❤️ 🌸🌈🌱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت سردار همت😔😔 17 اسفند 62 یک سه راهی به نام سه راهی مرگ بود که هرکس می‌رفت محال بود بتواند از آن عبور کند. 😔😢حاج همت به مرتضی قربانی، فرمانده لشکر۲۵ کربلا گفت: یکی دو نفر را بفرستند خبر بیاورند تا ببینم اوضاع چه شکلی است. قربانی گفت: من هیچ کس را ندارم، هرکس را فرستادم رفت و برنگشت. 😭😢حاجی سری تکان داد و راه افتاد سمت جزیره. قبل از راه افتادن جمله‌ای گفت که هیچ وقت یادم نمی‌رود: «مثل اینکه خدا ما را طلبیده»😌 بعد از رفتن حاجی من با یکنفر دیگر راه افتادم سمت جزیره و آمدیم داخل خط. عراقی‌ها هنوز به شدت بمباران می‌کردند. رفتیم جایی که نیرو‌ها پدافند کرده بودند. وضعیت خیلی ناجور بود. مجروحان زیادی روی زمین افتاده بودند.جنازه عراقی‌ها و شهدای ما افتاده بودند داخل آب و عراق دائم بمباران می‌کرد😱😭😢 ما نمی‌توانستیم از این خط جلو‌تر برویم. حاج همت به من گفت: شما بمان و از وضع خط مطلع باش. بیسیم هم به من داد تا با عقبه در ارتباط باشم و خودش برگشت عقب😔😢 صبح فردا هوا روشن شد اما از حمله دشمن خبری نشد. اطلاع نداشتیم که چه اتفاقی افتاده است. بالاخره زمانی که اطمینان حاصل شد از حمله عراقی‌ها خبری نیست، تصمیم گرفتم به عقب برگردم😭😢 ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f