eitaa logo
شُهدا‌ زنده‌ اند !🇵🇸
890 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
120 فایل
❁﷽❁ گفته بودم به کسی، عشـق نخواهـم ورزید! روضه خوان گفتـ #حسیـن توبهـ من ریخت بِهـم...🍃 #عشق‌فقط‌حُسین‌ابن‌علیست✨❤️ ⠀ོ ⠀⠀ོ ⠀ོ ⠀⠀ོ⠀ تقدیم به #حضرت‌مادر«س» ..⁦🕊️⁩ 🌸|اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج|🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🖇 شرحِ دلم یڪ غَزل کوتاه است که ردیفش همه ، دلتنگِ [حرم] می‌آید..!💔🍃 @hemat315 🕊
🎙| امام خمینے(ره): لذا گناه واسه یه لحظه است، تموم میشه چیزے ڪه میمونه، پشیمانے و حسرته ...{💔}:( 📿 @hemat315 🕊
🕊°•|بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیم|•°🕊
...! اگه‌به‌یه‌سری‌چیزا‌ نرسیدی، نندازش‌گردن‌خـدا ببین‌کجای‌ کارت‌گیر‌داره..... :)🎈 @hemat315 🕊
📄اکثرا شب ها این موادغذایی را میبردیم و خیلی دقت میکرد تا کسی تو کوچه نباشد وآبروی آن خانواده نرود چون طرف مقابل خانم بود آقا سجاد وسایل را بمن میداد تا تحویل بدهم یک شب که برای تحویل هدایا رفتیم فاطمه رقیه توی بغلم خواب بود از طرفی گونی برنج هم سنگین بود بنابر این نتوانستم پیاده شوم به آقا سجاد گفتم شما برو... کمی مکث کرد بعد پیاده شد درب صندق عقب ماشین را باز کرد گونی برنج را زمین گذاشت عینکش را برداشت و داخل جیبش گذاشت بعد زنگ خانه را زد.از برداشتن عینکش تعجب کردم و به فکر رفتم.از این کارش دو منظور به ذهنم رسید: 1.میخواست نامحرم را نبیند 2.میخواست خانم نیازمند وقتی بعدها او را در خیابان دید نشناسد و خجالت نکشد... دلیل دوم بذهنم قویتر بود چون چشمان آقا سجاد آستیکمات بود و دید نزدیکش مشکلی نداشت.هیچ وقت از او نپرسیدم چرا اینکار را کرد چون منظورش را فهمیده بود و او را بهتر از هر کسی میشناختم مطمئن بودم که میخواست آن خانم نیازمند او را نشناسد و خجالت نکشد...خیلی حواسش به همه چیز بود.🌿 راوی:"همسر شهید🍃 🌹 @hemat315 🕊
•🌿🌸• • • وقتی‌ڪه‌روح‌انسان‌به‌عالَم‌دیگررفت؛ میفھمدڪه‌این‌همه‌تشریفات، دردنیالازم‌نبود…!! ‌‌| | • • @hemat315 🕊
گُفتی که گُنه کُنی به دوزخ بَرَمَت این را به کَسی گو کِه تو را نَشناسَد:)🌱 ♥️ @hemat315 🕊
🕊°•|بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیم|•°🕊
شُهدا‌ زنده‌ اند !🇵🇸
~🙂💔~ •الو.. میشه‌ گوشےُ بِدید امام رضـآ.ع...؟ •// #استوری 🎈 •// #یاضامن‌آهـو.. 📿 @hemat315 🕊
• 🙂💔 • •// ... 🦋💕 نیسٺ گاهے، هیچ راهے جز بہ شاهے رو زدن با غمے سنگین رسیدن پیش او زانو زدن ظهرِ گرما، صحن مےچسبد چقدر شنیدن، بعد از آن یا هو زدن 🌱 @hemat315 🕊
•|🗣😂|• 😁📿 اسیر شده بود! 🙁 مأمور عراقی پرسید: اسمت چیه؟!🤨 - عباس اهل کجایی؟! - بندر عباس اسم پدرت چیه؟! - بهش میگن حاج عباس! 🤷🏻 کجا اسیر شدی؟! 🤔 - دشت عباس 😁 سرباز عراقی که کم کم فهمیده بود طرف دستش انداخته 🤪😅و نمی خواهدحرف بزند محکم به ساق پای او زد و گفت: دروغ می گویی! 😡 او که خود را به مظلومیت زده بود گفت: - نه به حضرت عباس (ع) !! 🤷🏻😆 🙃🎈 @hemat315 🕊
🕊به وفای کفترای حرمت منم میخوام کفتری باشم که تنها تو منُ هوا کنی @hemat315 🕊