⸀🌥🌾||•
🌥| #شهدا
🌾| #حدیث
•
امامعلۍ'ع':
اجـرشھیـدبیشتراڪسۍ
نیستڪہقدرتگناھدارد
امعفتمۍورزد..🌥^•
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎🌸 @herimashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🍇🌿🍇🌿🍇
#اسـتـۉڒے
#حیدر_کرار_علیه_السلام 😍
فتح بدر و فتح خیبر حقِ شیرِ داور است 🌱🌸
الفرار ای روبهان از معرکه، حیدر علی است 🌱🌸
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
🌸🌿
#تـڶـڼـڰـږاڼـﻫـ👌🌱
نـگـو "ســی هــزار کــوفــی
به " کربلا آمدن ، "حــسیـــن" را بـکـشنـد‼️
"کــوفــی" کـه مـی گـویـی،
دور "خــودم " و "خــودت" را خــط قــرمـزی می کـشـی‼️
بـگـو : "سـی هـزار گنـــه کــار "‼️
آن وقـت ، مـــا هـم
تـــا " تــرک گــنـاه " نـکـرده بـاشیـم...
در ایـن "دایـــره" هــستـیم ‼️‼️
چہ زیـــبا شهیـــدۍ گفـــت :
** گُــناه یَعــــنی، خُــداحافـظ حسیـــــن
::: صل الله علیک یا اباعبدالله :::
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#یاد_شهدا_با_صلوات
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
••🌼🖇••
🌻| #امام_زمان
☁️| #منتظر
ــــــــــــــــــــــــــــ•
یااباصالحالمہدی🌱
وقتیکہنیستی...
نبودنتهمہجاهست🖇
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️🌷
#اسـتـۉڒے
🍃یا صاحب الزمان (عج)
در سایہے نور حضرٺـــــ ،انشاءالله
در وادے طـور حضرٺــــ ،انشاءالله
در مڪتبـ عشــــق #فاطمے مےمانیم
تا صبح ظهــور حضرٺـــــ ،انشاءالله
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
°~°~🌿🌹°~°~
#غیرت_چیه؟
میدونے غِیرَت چیہ
- غِیرَت یَعنے نزارے ڪسے بِهش چپ نگا کنھ 👀💥
- نذارے دلش از قَصدِ بَد ڪسے بـلرزه💔
- یَعنے بَراے مناسب شدن پوشِشِش جورے راهنماییش کُنے ڪه از حجاب لذّت ببره ☺️
- #غِیرَت یعنے اونقَدر از محبّت سرشٰارش کُنے که اَصَلا دلش نخواد با یهِ مرد دیگِه دَردِدِل ڪنه🔨😐
- نزارے دلِش بِشڪنهـ😕
- #غِیرَت یَعني اونقدر شیٖفتۀ خودتِ ڪُنیٖش ڪه بِ کسے غِیرِ خودِت فِڪر نڪنه😑
- جورے درخدمَتِش باشے👊🏻کِه جز خدا به احَـدے غِیرِ تو تڪیه نڪنه💞
- یَعنے روش تعصّب داشته باشے✌️🏻
- یعنے به هیچ ڪسے حتے نشون ندیش😌
- با هیچے عوضش نکنے ❤️
- دستشو بگیرے و نذارے انرژے و نشاط جوونیشو براے چهارتا مُد و ڪلاس خرج ڪنـه👚👗🚶♀
متاسفاݩہ براے بعضیٖا بد جٰاانداختن ڪه #غیرتــ یعنے عصبانیݓ☹️ درحالے کھ غیرَت یه نو؏ از عشقـه...❤️🌹
چون #غیرَتِمرد، عِين مهربونێشه...💚
فقط ظاهرش متفاوتـه 🌹🍃
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 ✨ قسمت👈صد و بیست و هفتم ✨ _خب تنهام نذار😉😁 _محمد راست میگفت،شما دیگه
📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈
✨ قسمت👈صد و بیست و هشتم ✨
حتما #مسئولیتش_سنگین_تر شده...
حدس زدم مسئولیت نیرو های بیشتری رو داره. چون تنها چیزی که اذیتش میکرد این بود که مسئولیت حفاظت #جان کسی رو بهش بدن. درکش میکردم،خیلی سخته.😥
همسرحاجی آروم به من گفت:
_آدمها هرچی بزرگتر باشن مسئولیت شون هم بیشتره.آقا وحید مرد بزرگیه.خودتو برای روزهای #سخت_تر از این آماده کن.😊
✨تو دلم گفتم سخت تر از این؟!!😧😥خدایا خودت کمکم کن.🙏
در واقع وحید و من وارد مرحله جدیدی تو زندگیمون شدیم که برامون خیلی سخت بود.
چون تعداد افراد خانواده مون بیشتر میشد و از طرفی هم کار وحید به اندازه قبل خطرناک نبود، از خونه بابا اسباب کشی کردیم و یه خونه بزرگتر اجاره کردیم.😊
سه ماه بعد...
سیدمحمد👶🏻 و سیدمهدی👶🏻 به دنیا اومدن.وقتی دیدمشون خیلی خوشحال شدم.😍☺️چهره شون عین وحید بود.بهشون گفتم:
_اخلاقتون هم باید مثل پدرتون باشه.☺️
وحید وقتی بچه ها رو دید به من نگاه کرد و فقط لبخند زد.گفتم:
_پسر کو ندارد نشان از پدر...😃
خندیدیم.گفتم:
_بیچاره من با این همه وحید.😜😫
وحید مثلا اخم کرد و گفت:
_خیلی هم دلت بخواد.😠😉
بالبخند گفتم:
_خیلی هم دلم میخواد.😇😍
بعد از چند وقت پای مصنوعی برای وحید گذاشتن.دیگه بدون عصا میتونست راه بره.می لنگید ولی بهتر از عصا بود.😅☺️
کمتر از دو هفته به تموم شدن مرخصی چهار ماهه و شروع کار جدیدش مونده بود.وحید تو کارهای خونه و بچه داری خیلی به من کمک میکرد.فاطمه سادات👧🏻 هم میخواست مثل باباش به من کمک کنه.وحید هم باآرامش و حوصله بهش یاد میداد که چطوری با پسرها بازی کنه و سرگرمشون کنه.😊درواقع داشت آماده ش میکرد برای روزهایی که خودش خونه نبود،فاطمه سادات بتونه به من کمک کنه.
یه شب وحید تو اتاق نماز میخوند...
پشت سرش،کنار در ایستادم و نگاهش میکردم.👀❤️ روزی هزار بار #خداروشکرمیکردم که وحید کنارم بود....
به روزهای خوبی که کنارش داشتم فکر میکردم. همه ی روزهای زندگی من کنار وحید خوب بود. حتی روزهایی که مأموریت بود...
چون من اون روزها هم با عشق وحید زندگی میکردم.نمازش تموم شد.بدون اینکه برگرده گفت:
_منم خیلی دوست دارم.😍
گفتم داره با خدا حرف میزنه،چیزی نگفتم.بعد چند ثانیه گفت:
_خب بیا اینجا بشین دیگه.😍
با دست جلوی خودشو نشان داد.هنوز هم سمت من برنگشته بود.گفتم:
_با منی؟😳
صورتشو برگردوند.لبخند میزد.گفت:
_بله عزیز دلم.😊
-پشت سرت هم چشم داری؟!!☺️😅
-اونکه بله ولی برای دیدن تو نیازی به چشم ندارم.😍
رفتم جلوش نشستم.به چشمهای مشکیش خیره شدم.گفت:
_هنوز هم به نظرت قشنگ و جذابه؟😇
لبخند زدم.
-آره،هرچی بیشتر میگذره قشنگ تر و جذاب تر هم میشه.مخصوصا کنار چند تا تار موی
سفیدت.☺️😌
-میبینی خانوم پیر شدم.😊
-قبلنا که مجرد بودم وقتی به عروس و داماد میگفتن به پای هم پیر بشین،میگفتم آرزوهای قشنگ تر بکنین.ولی الان میفهمم چه حس قشنگیه که آدم کنار کسی که دوستش داره پیر بشه.😍☺️
بالبخند گفت:
_شما که جوانی خانوم،فقط داری منو پیر میکنی.😍
-وحید...خیلی دوست دارم..خیلی☺️
-اینو که چند دقیقه پیش گفتی.یه چیز جدید بگو.😎😉
-کی گفتم؟!!!😳
-اونجا،پشت سرم ایستاده بودی.منم گفتم که..منم خیلی دوست دارم.😍
-جدا پشت سرت هم چشم داری؟!!!😳☺️
-بیخود نیست که تو سی و چهارسالگی سرهنگ شدم.😎😌
بلند شدم و باتحکم گفتم:
_خیلی خب جناب سرهنگ بیرون از خونه،پاشو برو بخواب.😠😍☝️
بلند شد،احترام نظامی گذاشت و گفت:...
ادامه دارد...
✍نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم