❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
🔻 قسمت #سی_ودو
از اتاق خارج شد و در را بست،امیرعلی به طرفش آمد و بعد از سلام واحوالپرسی دستی بر روی شونه اش گذاشت:
ــ اینا چی میگن؟
کمیل در حالی که به سمت در میرفت جوابش را داد:
ــ کیا؟
ــ بچه های اینجا
ــ چی میگن؟
ــ یکی از متهم هارو بردی تو اتاقت،موقع بازجویی شنود و دوربینو خاموش کردی.
کمیل با اخم نگاهی به امیرعلی انداخت و گقت:
ــ بچه های اینجا همیشه اینقدر فضولن
ــ فضول نیستن،اما غیر عادی بود چون اولین باره اینکارو میکنی
کمیل با عصبانیت غرید:
ــ به اونا مربوط نیست،بهشون بگو هر کی سرش تو کار خودش باشه ،والا اینجا جایی ندارن
ــ چقدر زود عصبی میشی کمیل
ــ امیرعلی ،تو این وضعیت بحرانی کشور ،به جای اینکه تو فکر امنیت مردم باشن دارن فضولی میکنن
ــ هستن،باور کن گروه خودت یک هفته است حتی به خونه هاشون سر نزدن شبانه روزی دارن کار میکنن
ــ من باید برم اما برمیگردم،کسی حق نداره بره تو اتاقم ،هیچکس امیرعلی،اینجارو میسپارم به تو تا بیام .برگشتم یه گزارش کامل از مناطقی که زیر نظر ما هستن روی میزم باشه
ــ باشه حتما،برو بسلامت
سوار ماشین شد و از آنجا دور شد،به سمت آدرسی که سمانه برای او نوشته بود رفت،خیابان ها شلوغ بود،مثل اینکه طرفداران رئیس جمهور سعی نداشتند،جشن هایشان را به پایان برسانند!!
کل خیابان ها بسته شده بودند،ترافیک سنگینی بود،صدای بوق ها و صدای جیغ و سوت های طرفداران و صدای دادهای معترضانه ی راننده های ماشین ها،در سرش می پیچیدند و سردردش را بیشتر می کردند،
سرش را میان دستانش گرفت و محکم فشرد اما فایده ای نداشت،سرش را روی فرمون گذاشت و چشمانش را بست،آنقدر سردرد داشت،که دوست داشت چندباری سرش را روی فرمون بکوبد،با صدای بوق ماشین عقبی سرش را بالا برد ،مسیر باز شده بود.
روبه روی کافی نت پارک کرد،سریع پیاده شد و وارد کافی نت شد....
↩️ #ادامہ_دارد...
○
✍🏻 #نویسنده: فاطمه امیری
﷽
#آیـﻫـ_ڰـڕافـے🍁⃟⚡
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ.
ما انسان را آفريديم و وسوسه های نفس او را ميدانيم، و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم!
• سوره ق آیهی۱۶ •
تو به من صد ره نزدیکتر از جان و دلی...
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
خیال، در همه عالم بِرَفت و بازآمد
که از حضورِ تو، خوشتر ندید جایی...!
#حاج_قاسم
شادی روحش صلوات
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
#حدیث_دلتنگے 🌿 برس به داد آنکه نمانده برایش جان تازه اے ... 💔 _یا کل امنیاتی 《 اے تمام آرزویم✨🥀》
⸀🌥♥️||•
🌥| #امام_حسین
♥️| #دلتنگی
•
مۍبارھ..
بارونروسرمجنون
ڪہدردهجرانتانداختش
بهجنونـ ..!🌥•^
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
#כرمڪتببزرگاݧ 🦋
استادپناهیانمیگفت؛
اگهیهشببدونغموغصهبودی،
شککنبهخودت!
اصلااصلشهمینه
خوببهتدردمیدن،
آزمایشتمیکننکهخوببخرنت♥️!
[هرکهدراینبزممقربتراست
جامبلا بیشترشمیدهند🍃]
#پاےصحبتاۍاقایپناهیان 🙃
#כلانھ
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
بسـمـالله شروعـ #محفلمون
بسـمـالله
شروعـ
#محفلمون
🔔 #تلنگر🗯
#تقواۍمجازۍ••🌐••
↫خواهرم🧕
↺پس حیایت چہ شد؟⁉️
↫تا دیروز تا اورا میدیدي🎭سرت را پایین مےانداختے و نگاه نمیکردي👀🖐🏾
↺حال ڪہ بہ پے وےات آمده🚶♂💬
❀شده برادر و عزیز جانت😏{💚}
💢بہ کجا͜͡ چنین شتابان⁉️
❆﷽❆
#تلنگرانہ
°|فضای مجازی،دنیای جنگ و جهاد با نفس|•
.
"پسری با نام فدایی ولایت و محب رهبری و ولایی، زیر عکس دختری با چادر عربی و روسری خوشرنگ فیروزه ای کامنت میگذارد کاش همه ی دختران مثل شما زیبا و نجیب بودند و دختر در جواب کامنت پسر با عشوه می نویسد ان شاالله یه دخترچادری نجیب نصیبتون بشه برادر!"
.
یعنی "حیا"مرده است!🥀
هرچقدر هم، رویت را محکم بگیری، هرچقدر هم، ادعاهایت با تعریف های دیگران بزرگتر شوند...!
•یادت باشد•
برای تک تک این دلبری ها، برای تک تک لحظه هایی که فکر او مشغول تو شده ؛باید جواب پس بدهی ...!
•|لبخند رضایت امام زمانت که یادت نرفته بانو ؟
هرچقدر هم بیرون ازین مجاز آباد با دیدن نامحرم چشم فرو ببندی و اینجا با دیدن عکسش لبخند جاری شود روی لبت ؛حیای وجودت کمرنگ شده!
.
°|آمده ایم برای جهاد|°
آمده ایم برای دغدغه های فرهنگی
آمده ایم، دل اماممان قرص شود به ما
آمده ایم برای، سربازی!
خواهرانه برای خواهران،برادرانه برای برادران دلمان برای دینداری همدیگر شور بزند،لطفا !
'' خواهرم حجابت''
برادرم نگاهت....!
عباس امام زمانمون باشیم....!
دینداری سخت شده؟
قبول...!
حفظ نگاه سخت شده؟
قبول..! ..
یه جمله میگم فقط
•|الله اکبر|•
همه میدونیم یعنی چی...!
یعنی خدا از همه بزرگتر است....!
از شر شیاطین جن و انس ب ذات اقدس الهی پناه ببریم! ❤️