eitaa logo
انگیزشی | حس زیبای زندگی😊
1.5هزار دنبال‌کننده
50.9هزار عکس
5.7هزار ویدیو
96 فایل
🥰کانــال حـس زیـبــای زنــدگی محل بارگذاری بهترین مطالب مــعنـوی؛ ارزشـــی؛ انـگیزشی... با یــک حس خـــوب و عــالی بــا مـــا هــمــراه باشید🥰 🌟درسته برای پست ها خیلی زحـمت میکشیم ولی کپی حلالتون🦋 ارتباط مستقیم با مدیر کانال @HamidiAbbas110
مشاهده در ایتا
دانلود
بیهوده به پرواز میندیش،کبوتر! بیرونِ قفس ریخته پرهای زیادی بیچاره دلِ من که در این برزخِ تردید خورده ست به امّا و اگرهای زیادی... سعید بیابانکی @Shamim_best_gift
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹هر دو بدانیم 👈 در زندگی زناشویی و درخانواده، به هر میزان که قدرت وارد شود به همان میزان محبت و عدالت و انصاف از طرف دیگر خارج می شود...! 👈 در خانه نباید هیچ قدرت و هیچ کنترل و مالکیتی روی دیگری وجود داشته باشد. آنچه که باید باشد حرمت، محبت، مشورت و برابری است! 👈 بنابراین شما نه قرار است به کسی دستور دهید و نه از کسی دستور بگیرید! 👈 در زندگی زناشویی نباید هیچ قدرت ، ریاست و سلسله مراتبی به معنای " برتری "وجود داشته باشد! 💚💓💚💓♥️💓💚💓💚 @Shamim_best_gift
🌸هرگزهنگام ورود شوهر به خانه، پس از گذراندن یک روز پرمشغله؛ شکایت و گله‌گذاری نکنید، ♥️ با این کار، امید مرد را به این که خانه، محل آسایش اوست، از بین می برید. @Shamim_best_gift
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ زمانی که باهمسرتان صحبت می‌کنید و یا او صحبت می‌کند؛ با نگاه به همسرتان، امنیت و آرامش و مقبولیت، و مهمتر از همه عشق و محبت خود را به او منتقل نمایید... @Shamim_best_gift
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸داستان شب در زمان عضدالدوله دیلمی مرد ناشناسى وارد بغداد شد و گردنبندى را که هزار دینار ارزش داشت در معرض فروش قرار داد ولى مشترى پیدا نشد. چون خیال مسافرت مکه را داشت، در پى یافتن مردى امینى گشت تا گردن بند را به وى بسپارد. مردم عطارى را معرفى کردند که به پرهیزکارى معروف بود. گردنبند را به رسم امانت نزد وى گذاشت به مکه مسافرت کرد. در مراجعت مقدارى هدیه براى او هم آورد. چون به نزدش رسید و هدیه را تقدیم کرد، عطار خود را به ناشناسى زد و گفت: من تو را نمى‌شناسم و امانتى نزد من نگذاشتى، سر و صدا بلند شد و مردم جمع شدند او را از دکان عطار پرهیزکار بیرون کردند. چند بار دیگر نزدش رفت جز ناسزا از او چیزى نشنید. شخصی به او گفت: حکایت خود را با این عطار، براى امیر عضدالدوله دیلمى بنویس حتما کارى برایت مى‌کند. نامه‌اى براى امیر نوشت و عضدالدوله جواب او را داد و متذکر شد که سه روز متوالى بر در دکان عطار بنشین، روز چهارم من از آنجا خواهم گذشت و به تو سلام مى‌دهم تو فقط جواب سلام مرا بده. روز بعد مطالبه گردن‌بند را از او بنما و نتیجه را به من خبر بده. روز چهارم امیر با تشریفات مخصوص از در دکان عبور کرد و همین که چشمش به مرد غریب افتاد، سلام کرد و او را بسیار احترام نمود. مرد جواب امیر را داد و امیر از او گلایه کرد که به بغداد مى‌آیى و از ما خبرى نمى‌گیرى و خواسته‌ات را به ما نمى‌گویى، مرد غریب پوزش خواست که تاکنون موفق نشدم عرض ارادت نمایم. در تمام مدت عطار و مردم در شگفت بودند که این ناشناس کیست؛ و عطار مرگ را به چشم مى‌دید. همین که امیر رفت، عطار رو به آن ناشناس کرد و پرسید: برادر آن گلوبند را چه وقت به من دادى، آیا نشانه‌اى داشت؟ دو مرتبه بگو شاید یادم بیاید. مرد نشانه‌هاى امانت را گفت: عطار جستجوى مختصرى کرد و گلوبند را یافت و به او تسلیم کرد؛ گفت: خدا مى‌داند من فراموش کرده بودم!! مرد نزد امیر رفت و جریان را برایش نقل کرد و امیر حکم به دستگیری عطار داد. 🌸🌱🌸🌱🌷🌱🌸🌱🌸 @Shamim_best_gift
⬅️ آنچه خداوند می دهد پایانی ندارد ... ⬅️ و آنچه آدمی می دهد دوامی ندارد ... ⏹ زندگیتان پر از داده های خداوند مهربان @Shamim_best_gift
خدایا امشب رامهمان قلبم باش پای حرف دل من بنشین میدانم که فردا ها از آن من خواهد بود وقتی که دستانم در دست پرمهرتوست 🌟شبتون بخیر و آرام🌟 @Shamim_best_gift
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا✋ بنده ای ناآگاهم ودر جستجوےآگاهی بی قراربودم وتو قرارم دادے الهے روزم را با یادت بخیر کن .. به توکل نام اعظمت ♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️ @Shamim_best_gift