eitaa logo
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
973 دنبال‌کننده
904 عکس
124 ویدیو
2 فایل
🔹هیئت مدرسه عالی شهید مطهری مشهد 🎞 پایگاه اطلاع رسانی،حفظ و نشر آثار صوتی و تصویری #هیئت_رهپویان_ولایت 📮 ارتباط‌باما: @heyat_rahpoyan 🖥️ وب‌سایت: Rahpoyanvelayat.com 🔰 نذورات: rahpoyanvelayat.com/nozorat 📍نشانی: zil.ink/heyat_rahpoyan_velayat
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت هفتم : زائری‌ که‌ از داغ سیدالشهداء«ع» جان‌ داد #چهل_روز_چهل_روایت فاضل دربندی در کتاب «ا
📜 روایت هشتم : حواله‌ات دادم به فرزندم حسین علامه امینی می‌فرمایند : روزی به کتاب «ربیع الابرار» زمخشری نیاز پیدا کردم ، در آن موقع این کتاب به چاپ نرسیده بود ، فقط سه نسخه از آن سراغ داشتم : یکی در کتابخانه امام یحیی در ، دیگری در کتابخانه ظاهریّه در و سومی در کتابخانه یکی از مراجع اشرف که پس از فوتش به پسرش به ارث رسیده بود . علامه امینی به در خانه‌ی آن شخص می‌رود و از او می‌طلبد که این کتاب را به مدت سه روز به او امانت بدهد ؛ قبول نمی‌کند . به مدت دو روز ؛ قبول نمیکند . به مدت یک روز ؛ باز هم قبول نمی‌کند . به مدت سه ساعت ؛ باز هم قبول نمی‌کند . در پایان می‌فرماید : اجازه دهید بیایم در کتابخانه‌تان مطالعه کنم ، باز هم نمی‌پذیرد . علامه امینی به خدمت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی می‌رود ، ایشان را واسطه قرار می‌دهد ، صاحب نسخه باز هم نمی‌پذیرد . سپس آیت الله کاشف الغطاء را واسطه قرار می‌دهد ، باز هم نمی‌پذیرد ! پس از ناامیدی به حرم مولای متقیان «ع» مشرف می‌شود و از این رویداد شکایت می‌کند . با غم و اندوه فراوان به خانه بر میگردد ، مدتی خوابش نمی‌برد ، تا در اواخر شب در میان خواب و بیداری به محضر می‌رسد و عرضه می‌دارد :«مولا جان ! می‌بینید که برای دسترسی به یک کتاب چه مشکلاتی پیش روی من قرار می‌گیرد . مولا «ع» می‌فرمایند : پاسخ خواسته‌ی شما در نزد فرزندم حسین (ع) است .» از خواب بیدار شده ، وضو گرفته ، به مشرف شده ، نماز صبح را در حرم سالار شهیدان می‌خواند ، شکایاتش را به آن حضرت عرضه می‌کند . از حرم امام حسین «ع» به حرم حضرت ابوالفضل «ع» روی می‌آورد . پس از زیارت آن حضرت به خداوند متوسل می‌شود و عرضه می‌دارد :«بار خدایا ، تو را به مقام و منزلت این دو برادر مشکل مرا آسان بگردان .» در حدود طلوع آفتاب از حرم بیرون آمده و در یکی از ایوان ها می‌نشیند و در مورد مشکل خود به اندیشه فرو می‌رود . در آن هنگام خطیب توانا شیخ محسن ابوالحبّ می‌رسد و تقاضا می‌کند که برای صرف صبحانه به منزل ایشان تشریف ببرند . هوا گرم بوده ، در باغچه‌ی خانه می‌نشینند و صبحانه را صرف می‌کنند و بعد از دقایقی می‌فرماید : کتابخانه‌ات را به من نشان بده . با هم به کتابخانه می‌روند ، کتابخانه‌اش را بسیار غنی و پربار می‌بیند . وقتی قفسه‌ها را مورد توجه قرار می‌دهد ، چشمش به نسخه‌ای از کتاب «ربیع الأبرار» زمخشری می‌افتد ، که برای آن به امیرالمومنین «ع» شکایت کرده بود و حضرت فرموده بود : پاسخ این خواسته در نزد فرزندم حسین «ع» می‌باشد . یک مرتبه اشک در دیدگانش حلقه می‌زند . آرام آرام صدایش به گریه بلند می‌شود . صاحب خانه از راز گریه‌اش می‌پرسد و داستان را نقل می‌کند . او نیز اشک می‌ریزد و عرضه می‌دارد : این نسخه یکی از نسخه‌های نادر است و بسیار پر ارزش و آقای قاسم محمد رجب ، صاحب انتشارات «المثنّی» بزرگ‌ترین مرکز انتشاراتی آن را به یک هزار دینار از من خواست که چاپ و منتشر کند ، ولی من ندادم . آنگاه قلم خود را از جیبش در آورد و بر روی نسخه نوشت :«تقدیم به علامه‌ی امینیسپس گفت :«این بود معنای حواله‌ی امیرمومنان (ع) شما را ، به محضر حضرت سیدالشهداء (ع).» منابع : ✓ موسوعة الغدیر ، ج۱ ، ص۴۴ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat