eitaa logo
هیأت شهدا
395 دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
8.8هزار ویدیو
86 فایل
🍃اَللّهمَّ اجْعَلْنا... مِمَّنْ دَاءْبُهُمُ‌‌الاِْرْتِياحُ اِلَيْك... #خدایا !... مرا از کسانی قرار دِه... که شیوه‌شان آرام گرفتن به درگاهِ توست ... سلام بر شهدا ...♡🍁♡... ارتباط با خادم کانال 👇 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
#کتاب_عدالت 📖 مجموعه قوانین در نظام جمهوری اسلامی باید به یک قلّه منتهی شود و آن عبارت است از عدالت؛ «بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ»؛ عدالت در بنیان عالم و آفرینش، نقش اساسی دارد؛ یعنی سنّت آفرینش، عدل است و هر نظام اجتماعی اگر به دنبال این سنّت طبیعی و قانون الهیِ آفرینش حرکت کرد، ماندگار و موفّق و کامیاب است. 📓 گفتار اول: چرا باید عدالت‌خواه باشیم؟ #استاد_سید_علی_خامنه‌ای #قسمت_ششم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 داریوش سجادی، تحلیلگر مسائل سیاسی در گفتگو با بی‌بی‌سی: 🔻در ماجرای افزایش قیمت بنزین پس از آنکه رسانه‌هایی مثل بی‌بی‌سی، من‌وتو و... تریبون‌های خود را در اختیار نیروهای ساختار شکن در خارج قرار دادند و اعتراضات را به نفع ساختار شکنی مصادره کردند، اعتراضات به تخریب‌گرانه تبدیل شد و ۴۰۰ بانک به آتش کشیده شد؛ در هیچ ادبیاتی آتش زنندگان بانک‌ها را معترض نمیگویند بلکه به آنها اغتشاشگر می‌گویند. 🔻چرا در این قضایا یک بار هم گفته نشد که ترامپ پس از خروج از برجام رسما اعلام کرد که میخواهد با تحریم ها در ایران آشوب بپا کند و ولیعهد سعودی هم رسما اعلام کرد می خواهد جنگ را به داخل ایران بکشاند.
بهش گفتن‌آقا ابراهیـم... چرا جبهه رو ول نمیکنی بیای دیدار امام خمینی؟ - گفت ما رهبری رو برای اطاعت میخوایم نه برای تماشا! شهید ابراهیم هادی 🏷 #امام_خامنه_ای 🏷 #تلنگر
📌رهبر انقلاب: شهادت برترین نماد انقلاب است در یک حرکت خبیثانه میخواهند این نماد را به فراموشی بسپارند
23.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ 📌 بالاتر از صحابه 🔺 گزیده‌ای از بیانات اخیر رهبر انقلاب در ابتدای جلسه درس خارج فقه. ۹۸/۱۰/۰۱ ➕قرائت بخشی از وصیتنامه امام خمینی توسط آیت الله خامنه‌ای
هیأت شهدا
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_پنجاه_و_نهم وقتی خانوم افشار گفت در حال حاضر
@kheymegahevelayat وقتی فهمیدم عاصف اومد، به بچه ها زنگ زدم که بهش بگن بیاد بالا. عاصف اومد طبقه‌ سوم اتاق من، نشست گزارش ماموریت نوشت. ساعت حدود ۱۱ شب بود که حدید پیام فرستاد به گوشیم: متن پیام... «سلام.. شرمنده، بازم شارژ عصای دستم «بیسیم» تموم شد. طرف داره میره داخل یه رستوران و تنها هست. دستور چیه؟» وقتی پیامش و خوندم که نوشته شارژ عصای دستم تموم شد، اعصابم ریخت به هم. چون این بار دومش بود. فورا بهش زنگ زدم.. جواب داد: _سلام حاج عاکف. صِدام و بردم بالا، با حالت عصبی بهش گفتم: +سلام. مگه من وسط ماموریت به این مهمی باهات شوخی دارم که داری هر چندروز پشت تلفن باهام لاس میزنی میگی شارژ بیسیمم تموم شد. دفعه قبل چشمم و بستم گفتم عیبی نداره.. اما دیگه چرا میزاری بار دوم بشه؟؟!! هان؟؟ از اونی که شیفت و تحویل میگیری بپرس که بیسیم شارژ داره یا نه. من مگه اینجا باطری سیار هستم که به من میگی این چیزارو. بعدشم پِیجِرت کجاست؟ _حاج آقا بخدا منظوری نداشتم. +جواب من و بده. پِیجِرِت کجاست؟ _اداره تحویل گرفته گفته قرار این هفته پیجرهای جدید بدن. +ببین چی دارم بهت میگم علی.. این بار هم گذشت کردم. اما دفعه بعد از هرکدومتون وسط ماموریت از این غلطا سر بزنه، باور کن خودم استعفای شمارو مینویسم از طرفتون امضا میکنم، یه بیلم میدم دستتون میرید خودتون و سمت یه قبرستون یا بیابون دفن میکنید. _ببخشید حاجی. +من دنبال ببخشید گفتن نیستم مومن.. اصلاح کنید این نواقص و !! الانم بگیر برو دنبالش داخل رستوران.. همونجا بگیر بشین شامتم بخور، سوژه رو هم زیر نظر بگیر. حواست باشه ببین چه کار میکنه. هرکسی هم اومد سمتش بهمون گزارش کن. _بله حتما. +عینک دوربین دار همراته؟ _بله هست. +خوبه.. اگر کسی اومد برای ملاقات با این آدم فعالش کن بعد بهمون خبر بده تا فیلمش و آنلاین بچه ها بگیرن. _چشم. قطع کردم و دیدم عاصف همچنان مشعول نوشتنه.. بهش گفتم : « گزارشت و نوشتی برو استراحت کن.. منم همینجا میخوابم. استراحت کن صبح برو رهگیری رو از علی ( حدید ) تحویل بگیر. این داد و بیداد هم باید سر تو بشه نه سر اون.» عاصف گفت: _کلا امروز سوزنت روی من گیر کرده ها !! میشه بگی چرا؟ +برای همون یه راه. برای اینکه تو بهش تحویل دادی بی سیم و.. میبینی ما سر بیسیم اینجا مشکل داریم..یه خرده رعایت کنید.. جای اینکه صبح تا شب برای من پشت بیسیم هوا بفرستی مسخره بازی در بیاری و شارژش رو تموم کنی، حواست به کارا باشه. عاصف خندید گفت: _چشم. لبخندی زدم گفتم: +یه بار که روت زوم کردم بعدش دوتا قفلی زدم بهت، اونوقت میفهمی. خیلی خسته بودم، رفتم داخل حیاط خونه امن کمی قدم بزنم. همینطور که داشتم قدم میزدم زنگ زدم به خانومم.. چندتا بوق خورد جواب داد. _محسن جان سلام. +سلام به روی ماهت، به چشمون سیاهت. خوبی؟ _ممنونم، خسته نباشی. چه عجب یادی از ما کردی؟ +ما که دربست درخدمتیم همیشه. _آره همیشه هات معلومه. +دیگه از قدیم گفتن بخشش از بزرگانه. تو هم ببخش. _من نخوام از بزرگان باشم باید کی و ببینم؟ +من و ! _عجب !! +میخوای شبکه رو عوض کن یکی دیگه رو ببین.. _مثلا کی و؟ +عمت و. _وای ی ی ی ی ی ی خیلی گیر میدی به عمه پیر مننننننننن خندیدم گفتم: +تعریف کن چه میکنی؟ _دعا به جون شما.. +خوبه بشین دعا کن. _نمیخوای بیای خونه؟ +شاید آخر شب اومدم. فعلا جایی هستم که یه کم مونده تا کارم تموم بشه. _باشه.. ولی لطفا نمیای بهم بگو. امشب آپارتمان ما خیلیا نیستند خونشون. واقعا میترسم گاهی داخل خونه. +چشم.. اگر نمیام بهت میگم که بری خونه مادرت.. راستی خواهرم رفت؟ _آره با مادرت رفت.. فردا شب میاد پیشم.. برای فردا شب اگر یه وقت نیومدی نگران نباش. +چشم. _وقت داری درمورد یه موضوعی صحبت کنیم؟ +آره عزیزم بگو... _امروز رفتم دکتر.. بعدش جواب... صحبت های فاطمه که به اینجا رسید دیدم یکی از بچه ها داره از پله ها مثل گلوله میاد سمتم. به خانومم گفتم گوشی دستت. صالح بود که داشت با سرعت می اومد پایین. وقتی رسید بهم گفت: «آقا عاکف، یکی رفته سر قرار.. تصویر آمادس میتونید ببینید.» گفتم: «باشه صالح جان. شما برو منم همین الآن خیلی فوری میام بالا.» صالح رفت، به خانومم گفتم: « فاطمه جان.. دورت بگردم ببخشید. خییییلی شرمندتم. بزار وقتی اومدم خونه سرفرصت حرف میزنیم. باشه فدات شم؟ چون یه کار فوری پیش اومده.» آهی کشید، گفت: «باشه.. فقط مراقب خودت باش.» قطع کردم فوراً رفتم بالا به طبقه اول که اتاق کنترل اونجا بود، به بچه ها گفتم تصویر و بفرستند روی مانیتور اتاقم و میرم اتاقم طبقه سوم.
⚠️چگونه یهودیان ، پیامبر (ص) را مانند فرزندان خود می شناختند⁉️ 📖 👈 یَعرِفُونَهُ کَما یَعرِفُونَ اَبناءَهُم 🔸کسانی که به آنها کتاب دادیم ، پیامبر را می شناسند ، همانگونه که فرزندان خود را می شناسند‼️ 🔻مسئله تولد و بعثت و رسالت ، پیامبر اکرم و حتی صفات و ویژگی های حضرت ، برای کسانی از دین یهودیت اطلاع داشتند ، مسئله ای یقینی و ضروری بود. ▫️سیوطی در تفسیر خود از ابن عباس روایت کند که: (از عبدالله بن سلام) درباره این آیه سوال شد که؛ یهود چگونه آخرین پیامبر را همچون فرزندان خود می شناسند و این شناخت چگونه است؟ 👈عبدالله سلام گفت: به راستی که وقتی پیامبر را دیدم شناختم، همانگونه که پسرم را به هنگامی که با کودکان بازی می کرد،دیدم و شناختم و من شناختم به محمد (ص) از شناختم به فرزند خود بیشتر است.سائل پرسید چگونه؟ عبدالله گفت: زیرا او رسول بر حق خداست و خداوند او را در کتاب ما توصیف فرموده. ▫️در طبقات ابن سعد از ابن عباس روایت کند : یهودیان بنی قریضه و بنی نضیر و فدک و خیبر ، صفات پیامبر و هجرت او به مدینه را پیش از بعثت می دانستند و هنگامی که رسول خدا به دنیا آمد ، علماء یهود گفتند: احمد در این شب به دنیا آمد ، چون ستاره ی آن طلوع کرد و هنگامی که به نبوّت مبعوث گردید ، گفتند: احمد به نبوت رسید ، چون آن ستاره ای که با نبوتش طلوع می کند ، طلوع کرد.آنها او را می شناختند و به او اقرار داشتند و صفاتش را بر می شمردند ولی حسادت و سرکشی آن کرد که نباید... . ▫️در روایتی از ابن عباس آمده است که : رسول خدا (ص) به یهود خیبر نوشت: 📜 بسم الله الرحمن الرحیم از محمد ، رسول الله ، صاحب موسی و برادر او که تصدیق کننده آنی است که موسی(ع) آورده. آگاه باشید که خداوند به شما اهل تورات در کتاب خودتان فرموده : محمد رسول الله و الّذین آمنوا معه اشدّاء علی الکفار رحماء بینهم... . و شما آن را در کتاب خود می یابید. 📚نقش عایشه در اسلام ج۴ ص ۴۲۷ الی ۳۱۳
📌من و حسین آقا ۲۸ بهمن۸۸ ازدواج کردیم و شش سال با هم زندگی مشترک داشتیم... وقتی با حسین آقا ازدواج کردم آن فکری که نسبت به یک پاسدار داشتم با رفتارش به یقین تبدیل شده بود. 📌در این شش سال زندگی با حسین آقا بهترین روزهای عمرم را سپری کردم و همیشه خودم را خوشبخترین آدم می دانم... نه اینکه من همسرش باشم بخواهم ازش تعریف کنم بلکه همه ی اقوام و همکاران و همه کسانی که به نوعی با حسین آقا برخورد داشتند تا اسم حسین آقا رو می شنوند اولین عکس العملشون لبخنده چون خوشرویی و شوخ طبعی حسین آقا زبانزد همه بود و لبخند همیشگی،خوش رفتاری، فردی مخلص و ناب بودنش را تایید می کنند... 📌 آدم برونگرایی بود تا جایی که از دستش برمی آمد برای حل مشکلات دیگران تلاش میکرد و منو و بچه ها رو خیلی دوست داشت تا جایی که حتی جلوی همه این محبتشو ابراز می کرد. 🌷
🕊🕊🕊 از سردار شهید همدانی پرسیدند: بعد از بازگشت از سوریه برنامتون چیه⁉️ گفت: «تصمیمی گرفتم که مطمئنم از ۴٠سال مجاهدت بالاتره،...☝️ بروم یک گوشه‌ای از این مملکت تو یک مسجدی، تو یک پایگاه بسیجی برای بچه‌های نوجوان و جوان کار فرهنگی انجام بدم 💠 برای ‌#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آدم تربیت کنم، سرباز تربیت کنم👌، کاری که تاحدودی کوتاهی کردیم و آن دنیا باید جواب بدیم....!!! #شبتون_شهدایی🌙✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓 جمعه ۶ دی ۱۳۹۸ ۳۰ ربیع‌الثانی ۱۴۴۱ ۲۷ دسامبر ۲۰۱۹