eitaa logo
هیأت شهدا
396 دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
8.6هزار ویدیو
84 فایل
🍃اَللّهمَّ اجْعَلْنا... مِمَّنْ دَاءْبُهُمُ‌‌الاِْرْتِياحُ اِلَيْك... #خدایا !... مرا از کسانی قرار دِه... که شیوه‌شان آرام گرفتن به درگاهِ توست ... سلام بر شهدا ...♡🍁♡... ارتباط با خادم کانال 👇 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
02.mp3
838.8K
۲ 🚫 عملیات روانی دشمن در زمان شروع کرونا بسیار گسترده بود. ⭕️ منشا ویروس کرونا موجودات دریایی یا خفاش نبود بلکه آزمایشگاه های ویروس سازی آمریکایی ها بود. 💢 چرا رسانه های خارجی و داخلی با شیطنت فراوان، حوزه علمیه قم رو به دروغ به عنوان منشا کرونا در جهان معرفی کردند؟! استاد @hyate_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ توهین گستاخانه امیرحسین رستمی به پزشکی که درگیر بیماران کرونایی بود 🔹امیر حسین رستمی سلبریتی حاشیه سازی که شب گذشته با حضور در برنامه فرمول یک با سخنان نسنجیده، قصد سیاه نمایی در وضعیت خاص کشور به واسطه بیماری کرونا را داشت، در اقدامی عجیب و گستاخانه خطاب به پزشک مهمان برنامه فرمول یک می گوید: "دکتر مگه پنالتی رونالدو رو گرفته که دعوتش کردین؟"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت‌الله علم‌الهدی نماینده ولی فقیه در خراسان‌رضوی: 🔺برای حفظ سلامت ارادتمندان به امام رضا(ع) باید دستور متخصصان پزشکی و متولیان مبارزه با ویروس کرونا اجرایی می‌شد.
🕊🕊🕊 من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه ی آنچه از خدا بازم می دارد مُتَنَفِرم... ❤️ 🌙✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓 چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۸ ۲۳ رجب ۱۴۴۱ ۱۸ مارس ۲۰۲۰
هدایت شده از هیأت شهدا
1_12519061.mp3
2.07M
💠 #دعای_عهد ✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... 🌸امام خمینی ره: اگر هرروز (بعد از نماز صبح) دعای عهد خواندی، مقدراتت عوض میشود....⚡️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا کربلا و حرم امام حسین علیه السلام است. همانطور که ملاحظه می‌کنید حرم به دلیل مبارزه با ویروس آمریکا ساخته کرونا تعطیل است. از طرفی مقر و پایگاه اصلی فعالیت های سیاسی مذهبی صادق شیرازی نیز شهر کربلاست! ولی هیچ تجمع و عربده کشی توسط حامیان فرقه شیعه انگلیسی شیرازی در این شهر مشاهده نمی کنیم! دلیل عربده کشی شیعه انگلیسی در مشهد و قم و سکوت آنها در کربلا مشخص است! اینها عربده هایشان سیاسی است. کسی که مهره انگلیس باشد نه دین دارد و نه شرف و مثل داعش ورودی حرم حضرت معصومه را می شکند و به حرم آل الله جسارت می کند! شیعه انگلیسی دیشب تهدید کرده بود اگر حرم را بازگشایی نکنند، حرم را آتش خواهند زد! این سخن شما را بیاد کدام حوادث تاریخ اسلام می اندازد؟
🌱 🕊 در انتظار رویت؛ ما و امیدواری...
🔹‏جهانیان عزیز؛ قرنطینه چطور است؟ قربان شما؛ غزه 💬 roja lotfi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️شرح واقعه‌ی حمله به حرم امام رضا (علیه‌السلام) توسط مداحی که تشیع انگلیسی را در صحنه رسوا کرد هدف حضور بنده افشای برنامه‌ی طرفداران صادق شیرازی بود کلیپ منتشر شده تقطیع شده بود هدفشان تخریب مدافعان حرم بود از دوستان مدافعان حرمم دفاع کردم مورد ضرب و شتم مدافعان صادق شیرازی قرار گرفتم و...
⭕️ دیوارنگاره میدان ولیعصر 🍃امسال بهار تو خونه‌ها 🔹در آستانه آغاز سال‌نو و همچنین فرهنگ سازی توصیه‌های مکرر برای خانه نشینی در ایام نوروز و قطع زنجیره انتقال بیماری کرونا از جدیدترین طرح دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) رونمایی شد.
📖فاصله انداختن بین فقیر و غنی، بین اشراف و غیراشراف، و امتیاز دادن به یک قشر خاص، با نظام جمهوری اسلامی سازگار نیست. هر بخشی از نظام جمهوری اسلامی در هر نقطه‌ای از نقاط اگر به یکی از این آفتها مبتلا شود، از صراط مستقیم جمهوری اسلامی و نظام اسلامی خارج شده و باید اصلاح شود. 📓گفتار دوم: برای تحقق عدالت چه باید کرد؟
عاشقم، جز عشق تو، در دست من چیزی نباشد عاشقم، جز عشق تو، بر عشق برهانی ندارم...
💠زنان در دفاع مقدس و حالا زنان در دفاع از سلامت ... 🌹بانوان مسجد صاحب الزمان ع خیابان کمیل در حال بسته بندی مواد ضدعفونی کننده رهبرانقلاب: زن در در اساسی‌ترین مسائل اجتماعی در صفوف مقدم قرار میگیرد، در عین حال زن باقی میماند ✅زن بودن، برای زن یک نقطه‌ امتیاز است، یک نقطه افتخاراست
🕊 هر کس که ادعای شیعه بودن دارد، او را جبرا از گذرگاه کربلا و عاشورا عبور می‌دهند. همه‌ی ما نیز کربلایی داریم که جبراً‌ از این مسیر عبور داده خواهیم شد... 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💬بعد از بی آبرو شدن جامعه غربزده ایران به دلیل غارت فروشگاهها در غرب،آن هم توسط بشر نایس و متمدن اروپایی جریان نفوذ و بردگان عقیدتی غرب برای به حاشیه بردن این رسوایی دست به کار شده سخنان سلبریتی نادان و برنامه زنده و شکستن درهای حرم توسط شیعه انگلیسی پاتک های این جریان خائن بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 حمایت مایک پمپئو از عدنان الزرفی، نخست‌وزیر عراق که خارج از قانون اساسی عراق به این سمت منصوب شد. ▫️ Secretary Pompeo
🎊 🎊 🎈لحظه تحویل سال ۹۹ هجری شمسی به ساعت رسمی جمهوری اسلامی ایران 🕣 ساعت تحویل سال ۹۹ : ساعت ۷ و ۱۹ دقیقه و ۳۷ ثانیه صبح 🗓 روز تحویل سال ۹۹ : جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹ هجری شمسی مطابق ۲۵ رجب ۱۴۴۱ هجری قمری و ۲۰ مارس ۲۰۲۰ میلادی Friday, March 20, 2020 🍃دعای لحظه تحویل سال🍃 🌺 یا مُقلّبَ القلوبِ و الأبصار Oh reformer of hearts and minds ای دگرگون کننده ی قلب ها و چشم ها 🌸 یا مُدبِّرَ اللیلِ و النَّهار Director of day and night ای گرداننده و تنظیم کننده ی روزها و شبها 🌼 یا مُحوِّلَ الحَولِ و الأحوال and transformer of conditions ای تغییر دهنده ی حال انسان و طبیعت 🌹حوِّل حالَنا إلى أحسنِ الحال Change ours to the best in accordance with your will حال ما را به بهترین حال دگرگون فرما
🌷 : اگرمن در این عملیات شهید نشدم به مسلمونی من شک کنید 🎙 راوی: شاید جزو معدود افرادی بودیم که تا آخرین دقایق در کنار ایشون بوديم خب ایشون آدمی نبود که فلسفه خونده باشه عرفان خونده باشه فقه وتفسیرو اصول..اینا باشه نبود یه آدم عالیه خاکی ..بنا , کارگر یک مقدار طلبگی خونده بود حکمت بود در معرف بود ولو تحصیلات و مدرک نبود .ولی حکمت داشت قرآن که میخوند حقیقتامیخوند ایمان داشت و مکاشفاتی که داشت که سه چهارنمومنش رو همون زمان جنگ شنیدم که قبل از ایشون گفت : اونجا که به من قول داده که من می شم و تو بچه های دیگه مشهور بود که گفته : اگه من تو این عملیات نشم تو مسلمونی خودم شک می کنم.
🕗 ذکر پابوس شما از لب باران می‌ریخت ابر هم زیر قدم‌های شما جان می‌ریخت هر چه درد است به امید دوا آمده بود از کفِ دست دعای همه درمان می‌ریخت ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
03.mp3
1.59M
۳ ⭕️ ویروسی که "آمریکایی ها ساختن" عمدتا برای از بین بردن "تمام ایرانی هاست". این ویروس هم اصلاح طلب ها رو میکشه و هم اصولگراها رو! هم کسانی که مرگ بر آمریکا میگن و هم کسانی که درود بر آمریکا میگن! 🌷 کسانی که بر اثر این ویروس کشته میشن شهید ترور بیولوژیک خواهند بود... استاد @hyate_shohada
هیأت شهدا
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_صد_و_بیست_و_پنج صبح با صدای آلارم گوشیم بیدا
@kheymegahevelayat ادامه دادم به حرفام،گفتم: +من خودم یه پا روانشناسم ! خنده مصنوعی میفهمم چیه! تموم لبخندهای امروز صبحت تصنعی بوده! چرا؟ چون که فقط میخوای من شک نکنم. تموم شوخی کردنای امروزتم ساختگی هست! _من میرم لباست و آماده کنم فاطمه بلند شد رفت و منم دیگه به سوال پیچ کردنش ادامه ندادم بلند شدم رفتم داخل اتاق لباسام و پوشیدم، کم کم آماده شدم رفتم پایین راننده رسیده بود، وقتی سوار ماشین شدم فقط سلام علیکی کردم و دیگه تا اداره یک کلمه حرف نزدم چشمام و بستم، فقط به اتفاقات شب قبل و رفتارهای همسرم فکر کردم ۴۵ دقیقه بعدوقتی رسیدیم، وارد حیاط اداره شدیم به راننده گفتم وسط حیاط اداره بزنه کنار پیاده بشم داخل حیاط ادارمون فضای سبز و گل کاریهای قشنگی شده بود آقا رضا و دو نفر دیگه از نیروهای فضای سبز اداره، طبق معمول هر روز صبح مشغول آب دادن به گل ها وَ رسیدگی به امور درخت ها و فضای سبز ستادمون بودند کمی کنار گل ها نشستم و بهشون نگاه کردم. یه انرژی مضاعفی گرفتم. بچه های اداره به آقا رضا میگفتن دایی رضا. حدود ۷۰ سال سنش بود. یه پیرمرد نورانی و باصفا، که لبخندش دل من و میبرد. دست های کارگری زبر و خشنش رو وقتی روی صورتم میکشید آرامش میگرفتم. یه کم باهم صحبت کردیم، ازش انرژی گرفتم. از دایی رضا خداحافظی کردم، رفتم سمت اتاق کنترل. نکته: اتاق کنترل اتاقی هست که کیف و میزاریم روی یک دستگاه متحرک.. مثل فرودگاه.. اون دَستگاه بررسی میکنه و کارمندهای سازمان هم از یک گیت مخصوص لیزری که کل بدن شخص رو کنترل میکنه رد میشن تا اگر شیء مخصوصی که نباید وارد اداره بشه و مشکوک هست نشون بده. البته اینم بگم که من اسلحه داشتم وَ یه سری وسائل و تجهیزات دیگه ای که طبق نظر تشکیلات همیشه باید برای دفاع از خودم به همراه می داشتم. کسانی هم که در یک اتاق مجزا، پشت اون سیستم وَ دستگاه ها بودند وَ از دوربین همه ی موارد و کنترل میکردند، درجریان اسامی ما وَ همکارانی که شرایط مشابه حقیرو داشتن بودند. بعد از تایید وارد سالن شدم؛ رفتم سوار آسانسور شدم تا برم دفتر کارم. دقایقی از ورودم به اتاقم گذشته بود همینطوری که در حال خودم بودم و به زمین و زمان فکر میکردم، بهزاد تماس گرفت که میخواد بیاد پیش، من. رفتم اثر انگشت زدم در باز شد روزنامه ها رو آورد گذاشت روی میزم بعدش رفت سمت تخته وایت برد اتاقم یه سری نکات رو نوشت، بعدشم رفت. نشستم در حد ۱۵ دقیقه وقت گذاشتم تیتر روزنامه هایی که برام آورده بود مطالعه کردم. حوصله نداشتم دیگه به جزئیات بپردازم. حالم از سیاست بازی اصولگراها و اصلاح طلب ها و پایداری ها و... در این مملکت به هم میخورد. وقتی اسمشون و میدیدم احساس تهوع بهم دست می‌داد. هر روز این جناح به اون میپرید وَ اون یکی به دیگری. حالا این مابین مردم شده بودن گوشت قربونی آقایون. روزنامه ها رو انداختم یه کنار. نگاه به تخته وایت برد کردم، تا ببینم بهزاد چی نوشته.. برنامه روزانه رو برام یادداشت کرده بود: « بسمه تعالی » جلسات وَ برنامه های امروز معاونت بخش ضدجاسوسی: الف: ساعت ۸ الی ۹:۴۵ دقیقه صبح جلسه با معاونت کل اداره پیرامون پرونده ا.ع. ب: ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه صبح الی ۱۳ جلسه با رده ی برون مرزی ضدجاسوسی ج: ساعت ۱۴:۳۰ الی ۱۸:۳۰ حضور در کمیسیون امنیت ملی بعنوان نماینده وَ معاون مدیرکل بخش ضدجاسوسی برای پاره ای از توضیحات پیرامون پرونده ( ........ ) خب، تکیلف صبح تا بعد از ظهرمون و حسابی مشخص کرده بودند. کلی جلسه که گاهی اوقات واقعا اذیت کننده بود. بخصوص زمانی که باید بعنوان نماینده مدیرکل بخش یا گاهی هم بعنوان امینِ معاونت کل در جلسات با کمیسیون امنیت ملی شرکت میکردم. هرچی دیگران از این جلسه بدشون میومد، من بیشتر. دلیلشم سیاسی رفتار کردن آقایون در مورد مسائل امنیتی بوده! بگذریم. چون یک سینه حرف موج زند در دهان ما ! ساعت ۶ و نیم صبح بود. همیشه سعی میکردم تا جایی که ممکنه یک ساعت زودتر برم اداره و به کارام بیشتر برسم. یک ساعتی رو وقت گذاشتم و همه ی مسائل مربوط به افشین عزتی و ملک جاسم و قتل فائزه ملکی رو تا اینجایی که رفتیم جلو مورد پایش وَ بررسی قرار دادم و تموم گزارشات رو خوندم. ساعت ۷ و چهل و پنج دقیقه شده بود و کم کم آماده شدم برم بالا پیش حاج کاظم. زنگ زدم به دفترش. ازمسئول دفترش جویا شدم که جلسه قطعیه که گفت: «بله حاجی برای ساعت ۸ منتظرته.» قدم زنان پله ها رو رفتم بالا و عمدا از آسانسور استفاده نکردم وقتی رسیدم حاج کاظم هم داخل دفترش بود. مسئول دفترش هماهنگ کرد و درب دفترش باز شد، منم طبق معمول کله کردم رفتم داخل. سلام علیکی کردیم و نشستم پشت میز جلسه ی اتاقش حاجی پشت میز کارش بود. بلند شد و اومد روبروی من نشست کاغذ و خودکارش و انداخت روی میز و گفت: _امروز حالم خوش نیست گفتم: +میخوای برم بعدا بیام؟