#یک_مسئله
🔹فراموش کردن روزۀ قضا و گرفتن روزۀ مستحبی
⁉️اگر کسى فراموش کند که #روزۀ #قضاى_ماه-رمضان بر عهده دارد و #روزۀ_مستحبى بگيرد، چه حکمی دارد؟
✅ج: کسی که روزۀ قضا بر عهده دارد نمىتواند روزۀ مستحبى بگيرد و چنانچه فراموش کند و روزۀ مستحبى بگيرد در صورتى که در اثناى روز به یاد بیاورد، روزۀ مستحبى او باطل مىشود حال اگر پيش از ظهر باشد مىتواند روزۀ قضاى ماه رمضان را نیت کند و روزهاش درست است.
#احکام_روزه
#احکام_روزه_قضا
🕗 #ساعت_عاشقی
من که آهو نيستم اما پر از دلتنگيم
ضامن چشمان آهوها، به دادم ميرسي؟
#از_دورسلام✋
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان
@yavarane_velayat_damghan
#پرسش_پاسخ
#تمسخر_احکام
❓چرا افرادی که به احکام الهی پایبند نیستند احکام الهی را مسخره می کنند؟
🔰یکی از شیوه های رایج برای مقابله با احکام الهی مسخره کردن احکام از سوی افراد بیمار دل هست
💠خداوند متعال خطاب به پیامبرش صلی الله علیه وآله می فرماید: تنها تو نیستی که با تقاضاهای گوناگون و پیشنهاد معجزات اقتراحی از طرف این گروه کافر به استهزاء و سخریه کشیده شده ای، این یک سابقه طولانی در تاریخ انبیا دارد و بسیاری از رسولان پیش از تو نیز مورد استهزاء واقع شدند(۱)
🌀مسخره کردن احکام الهی سابقه دیرینه داره و از زمان پیامبران الهی وجود داشته.افرادی که زیر بار حکم خدا نمی رفتند اقدام به مسخره کردن احکام می کردند
🔻از نظر روانشناسی کسانی که مردم را مسخره می کنند نوعی کمبود شخصیت دارند و از طریق کوچک کردن مردم می خواهند کمبودهای خود را جبران کنند و از این راه خود را اشباع نمایند و لذا افراد با شخصیت که کمبود و نقصانی در خود احساس نمی کنند هرگز دست به این کار نمی زنند و از مشاهده چنین رفتاری سخت رنج می برند.
🔻در زمینه #حجاب هم از گذشته تا به امروز افرادی مقرضانه به تمسخر افراد محجبه می پردازند تا ارزش کار اونها رو پایین بیارن و از جذب شدن مردم به سمت اونها جلوگیری کنن
متاسفانه امروزه فضای مجازی رها شده به فضایی برای جولانگاه این افراد تبدیل شده
📚(۱)آیات۱۰ و ۱۱ سوره حجر
🔴 جبران شکست
با شکستهای پیدرپی وزارت ارتباطات در ارسال ماهواره به فضا، پرتاب موفق #ماهواره_نور توسط سپاه و متوقف نماندن به دولت ناکارآمد کنونی جای تقدیر و تشکر دارد.
#احمد_قدیری
هیأت شهدا
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_صد_و_پنجاه_و_دوم گفتم: +بله. حتما. _آقای سل
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف
@kheymegahevelayat
#قسمت_صد_و_پنجاه_و_سوم
یه روز خونه امن 4412 بودم که از دفتر حاج هادی زنگ زدند که باید برم اداره میخواد من و ببینه! از 4412 رفتم سمت اداره. مسئول دفتر حاجی زنگ زد بهش... گفت:
«حاج آقا سلام.. معاونتون آقا عاکف اومدن. بیان داخل؟ بله بله.. چشم. حتما.. آها. برن اونجا؟ آها چشم.. پس بمونن اینجا.»
نفهمیدم چی دارن میگن. هی بمونن اینجا برن اونجا میگفتن.. منم بخاطر بیماری فاطمه حوصله نداشتم و اعصابم به هم ریخته بود. گوشی رو از دست مسئول دفتر حاج هادی کشیدم گفتم:
+سلام حاج هادی. عاکفم. فرمودید بیام اداره. ظاهرا باهام کاری داشتید.
_سلام.. از دوربین دیدمت.
نگاه به دیوار کردم دیدم گند زدم. از بس ذهنم مشغول بود دیگه یادم رفته بود که بالای سرم دوربین هست. با عصیانیت گفت:
«گوشی رو از دست کسی نکش. بده بهش.»
گوشی رو ندادم دستش.. انداختم روی میز مسئول دفترش، گفتم:
«بگیر ببین چیکارت داره.»
اونم چپ چپ نگام کرد، بعد گوشی رو گرفت و شروع کرد به صحبت کردن. منم رفتم نشستم. بعد از یک دقیقه که صحبتاشون تموم شد قطع کرد... گفت:
_ حاج آقا گفتن برید دفتر حاج کاظم.. حاج کاظم منتظرتونه. چنددقیقه دیگه حاج هادی تشریف میارن اونجا.
+مسخرمون کردید؟ باز چه بازی ای رو دارید شروع میکنید؟
چیزی نگفت، منم بلند شدم رفتم سمت دفتر حاج کاظم.. مسئول دفترش هماهنگ کرد، حاجی در و بازکرد. رفتم داخل دفترش، تا منو دید گفت:
_سلام. چطوری عاکف. فاطمه زهرا خانوم خوبه؟
+ممنونم. خوبم... اونم خوبه... میشه بگید اینجا چخبره؟
_باز چیشده؟
+چی بگم والله. بگذریم.
رفتم نشستم یه گوشه ای.. اعصابم به هم ریخته بود.. حاجی یه لیوان عرق بهار نارنج و با آب لیمو قاطی کرد آورد داد بهم گفت:
_بخور.. برات خوبه.. اعصابت و آروم میکنه تا آتو دست کسی ندی !
این حرف و که زد دوزاریم افتاد که یه چیزی شده. اومد نشست روبروم گفت:
_هادی داره میاد اینجا. یک کلمه حرف نمیزنی. الانم رفتار زشتت با مسئول دفترش و بهم گزارش کرده.. دلیل نمیشه تو از مسئول دفترش بالاتری و معاون هادی هستی هر حرکتی کنی. اینجا چاله میدون نیست. چند ساله اومدی داخل این سیستم و این تشکیلات! از روز اول تا حالا دارم اینو بهت میگم.. صدبار گفتم بازم میگم که پسر جان کله شق بازی در نیار.. آقاجان کله شق بازی در نیار.. اینجا میزنن دهنت و سرویس میکنن! اینجا رحم به صغیر و کبیر تو و دیگران نمیکنن. حتی منم که محرم اسرارتم یه روز میبینی مجبور میشم بزنم دهن مهنت و صاف کنم. کار اطلاعاتی پدر مادر نمیشناسه آقای عاکف. آدم باش یه کم.. تو جوان تحصیلکرده ای هستی، باید بفهمی این مسائل و !! اما نمیدونم چرا دلت میخواد همش گرد و خاک کنی.
از بس بی حوصله بودم هیچ جوابی ندادم.. بعد از چند دقیقه مسئول دفتر حاج کاظم زنگ زد به حاجی یه چیزی گفت.. حاجی هم قطع کرد رفت اثر انگشت زد درب اتاقش باز شد.. همونطور که روی صندلی نشسته بودم برگشتم به عقب نگاه کردم دیدم حاج هادی وارد شده و خیلی سنگین و عصبانی سلام علیک کرد بعدش نشست. حاج کاظم و حاج هادی کمی باهم صحبت کردن، بعد هردوتا من و نگاه کردن. حاج هادی گفت:
_معلومه چته !؟
کمی مکث کردم، همینطور که سرم پایین بود گفتم:
+ببخشید حاج آقا. حق با شماست. من تند رفتم با مسئول دفترتون.
_بار آخرت باشه میای گوشی رو از دست مسئول دفترم میکشی. دلیل نمیشه معاون من هستی و بالاتر از اونی، پس این یعنی هر کاری دلت خواست انجام بدی !
+من هرکاری که دلم خواست انجام ندادم حاج آقا.. خیلی چیزا دلم میخواست انجام بدم طی این سال ها اما جلوی خودم و گرفتم
_جمع کن دهنت و بچه !!! اگر پشت تلفن چیزی بارت نکردم و حرمتت و نگه داشتم برای این بود که خواستم آبروت حفظ بشه وگرنه چاک دهنم باز بشه هر چی از دهنم در بیاد بهت میگم و بارت میکنم
خیلی مودبانه و آروم گفتم:
+باورم نمیشه این ادبیات شما باشه حاج آقا هادی
_به وقتش باورت میشه
فقط نگاش کردم دلم میخواست با این حرفی که زد بلند شم خِرخِرَش و به دندون بکشم حاج کاظم بهم اشاره زد حرف نزن. حاج هادی گفت:
_جلوی کاظم دارم بهت میگم کاظم تورو بعد از شهادت معاونت قبلیم معرفی کرد من روی حرفش نه نیاوردم اوایل خوب پیش رفتی، اما الان یک هفتس تموم گزارشاتت نصفه و نیمه میرسه دستم. من باید از منابع دیگه گزارشات تکمیلی پرونده رو دریافت کنم؟
صداش و برد بالاتر گفت:
_طی این یک هفته دکتر افشین عزتی سه مرتبه با نسترن توسلی دیدار داشته، اما یه دونه از این سه تا دیدارو به من گزارش ندادی. چرا؟ چه غلطی داری میکنی؟ تو مگه معاون من نیستی؟ تو مگه مسئول و کارشناس این پرونده نیستی؟ تو مگه داخل کمیته سه نفره برای تصمیم گیری کلان و اصلی نیستی؟ آقاجان جواب بده
سرم پایین بود و فقط به صحبتاش گوش میدادم. همینطورکه سرم پایین بود یه هویی تسبیحش و پرت کرد به سمتم خورد به پیشونیم.
#وصیت📜
در فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم حزب الله لبنان، محمد ابراهیم ترحینی آمده است:
🌹«مادر مهربانم! این جدایی مثل همه جداییها تلخ و دردناک است اما زمانی که من دنیا را ترک کنم و به برادران شهیدم ملحق شوم، به اذن خداوند باشهادتم به بهشت میروم و این کار من را به تو نزدیک میکند...»💔
#شبتون_شهدایی🌙✨
هدایت شده از هیأت شهدا
1_12519061.mp3
2.07M
💠 #دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح) دعای عهد خواندی، مقدراتت عوض میشود....⚡️
#نهج_البلاغه
🔅وَبِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ يَجِبُ السُّؤْدَدُ
💠با پذيرش هزينه ها (و رنج ها ومشكلات) عظمت وسرورى حاصل مى گردد»
✍کسى که بارهاى سنگین مردم را بر دوش کشد مردم او را بر سر خود مى نشانند و او را اهل رهبرى و ریاست مى بینند، دین و رنگ و نَسَبش هر چه باشد ولى کسانى که مردم از آنها بهره مند نمى شوند به آنها همانند موجودى نگاه مى کنند که هیچ ثمره اى ندارد، هر چند دنیا را از علم و دانش خود پر کند.
📚 #حکمت ۲۲۴