eitaa logo
هیأت شهدا
393 دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
8.8هزار ویدیو
86 فایل
🍃اَللّهمَّ اجْعَلْنا... مِمَّنْ دَاءْبُهُمُ‌‌الاِْرْتِياحُ اِلَيْك... #خدایا !... مرا از کسانی قرار دِه... که شیوه‌شان آرام گرفتن به درگاهِ توست ... سلام بر شهدا ...♡🍁♡... ارتباط با خادم کانال 👇 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
🕗 لایق وصل تو که من نیستم اذن به یک لحظه نگاهم بده ✋ اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹زمان امساک روزه و وقت نماز صبح ⁉️در ماه شریف و مبارک و با توجه به توسعه شهرها وعدم امکان تشخیص دقیق لحظه فجر، خواهشمند است نظر شریف خود را در مورد برای روزه و اقامه نماز صبح اعلام فرمایید. ✅ج: مقتضی است که مؤمنین محترم جهت رعایت احتیاط در مورد امساک روزه و وقت نماز صبح، همزمان با شروع از رسانه ها برای روزه امساک نمایند و حدود پنج الی شش دقیقه بعد از اذان (حدود ده دقیقه از اوّل اذان صبح)، شروع به ادای فریضه صبح نمایند.
▪️تصویری از شهید ناوبان‌ دوم عرشه محمد اردنی قهرمان غواصی عمق جهان در سال ۲۰۱۹ 🌷
📌نمایش صبر و متانت ملت ایران در حادثه کرونا 🔹مردم برخی کشورها به فروشگاه‌ها حمله و آنها را خالی کردند 🔻ملّت ایران در یک بخش دیگری هم درخشید و آن متانت و سراسیمه نشدن بود. وقتی که یک چنین حادثه‌ای پیش می‌آید، طبیعی است که نگرانی‌هایی برای مصارف زندگی و مسائل عمومی پیش می‌آید در کشورهای دیگر حمله‌ی به فروشگاه‌ها و خالی کردن فروشگاه‌ها و پُر کردن انبار منازل دیده شد [امّا] در کشور ما مطلقاً این معنا دیده نشد. ۱۳۹۹/۲/۲۱
هیأت شهدا
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_صد_و_شصت_و_شش حاج کاظم خیلی عصبی بود.. اومد د
@kheymegahevelayat سنسنور و زدم وارد اتاقم شدم.. عاصفم از پشت سرم اومد داخل و اصلا حرفی نمیزد. معلوم بود در شوک به سر میبره.. رفتم روی مبل دراز کشیدم چشم بند زدم به چشام، عاصف هم برقارو خاموش کرد تا استراحت کنم ! نیم ساعتی چشامو بستم تا آرامش بگیرم. اما درد انگشتام داشت کلافم میکرد. با صدای درب اتاق از حالت چرت اومدم بیرون. عاصف رفت سنسورو زد در باز شد.. گفت « بفرمایید داخل حاج آقا ! » با این جمله فوری چشم بندو از چشام کشیدم پایین، از روی مبل یه کم سرم و آوردم بالا دیدم حاج کاظم هست.. بلافاصله بلند شدم. اومد جلو بهم گفت: _استراحت کن پسرم.. بگیر بخواب خسته ای ! حاجی دید نمیخوابم، اومد نشست روبروم ! عاصف چراغارو روشن کرد.. حاجی به عاصف گفت: «در و ببند» عاصف در و بست اومد کنار حاج کاظم نشست.. به حاجی گفتم: +رفت؟ _آره، رفت. مرتیکه خیال کرد میتونه هر کاری که دلش میخواد انجام بده! +یه سوال بپرسم؟ تا این جمله سوالی رو عنوان کردم حاج کاظم گفت: _می دونم چی میخوای بگی، اما الان وقت این حرفا نیست.. الان باید فاطمه رو نجات بدیم! همزمان باید حواسمون به پرونده باشه. در همین حین تلفن اتاق زنگ خورد. هر سه تامون به تلفن روی میز نگاه کردیم، عاصف بلند شد رفت گوشی رو گرفت..گفت: «سلام..بله..جانم! چطوری آرمین.. جانم بگو.. خب ! آها آره.. آخ ببخشید.. باشه، باشه.. چشم داداش. چشم.. حتما اونو درست میکنم.. جدی میگی؟ کِی؟ همین الان؟؟ خب خب ! آره بفرست الان میبینم.. باشه داداش. یاعلی.» عاصف گوشی رو گذاشت، گفتم: +چیشده؟ آرمین چی میگه؟ _ میگه عزتی و نسترن با هم رفتن کافی شاپ ! +خب _حدید چنددقیقه قبل با خودکار دوربین دار که داخل جیبش بوده فیلم و آنلاین فرستاده روی سیستم اینجا. آرمین گفته یه نسخش و الآن فرستادند روی سیستم من و شما.. گفتن ببینید. +سیستم من و روشن کن.. عاصف سیستم من و روشن کرد، رفتم رمز و زدم برگشتم اومدم نشستم. چون حاج کاظم هم بود عاصف مانیتور بزرگ اتاق و که روی دیوار نصب بود ON کرد، فیلم و از سیستم فرستاد روی مانیتورینگ بزرگ اتاقم.. چراغارو خاموش کرد تا بتونیم قشنگ ببینیم. عزتی سرش یه کلاه مشکی بود. به چشماش عینک زده بود. یه تی شرت آستین کوتاه مشکی هم تنش بود.. نسترن توسلی هم آرایش غلیظی کرده بود، عینک زده بود، چادر قجری روی سرش بود، کفش های پاشنه بلند و... !! حالا این ها زیاد مهم نبود! مهمتر از همه چیزی بود که شاید باورتون نشه، اونم اینکه دستشون در دست هم دیگه بود و رفتن داخل کافی شاپ نشستن!! عزتی لبه کلاهش و جوری داده بود پایین تا کسی از آشنایانش اون و با نسترن نبینه و نشناسه! اما غافل از اینکه در تور امنیتی افسران اطلاعاتی و سربازان گمنام حضرت ولیعصر عج الله تعالی فرجه الشریف بود. وسط بررسی لحظه به لحظه ی اون فیلم بودیم که یه چیزی نظرم رو جلب کرد! رفتم سمت میز سیستمم که عاصف اون لحظه برای نشون دادن فیلم پشتش نشسته بود. عاصف رفت کنار، فورا فیلم و استپ زدم برگشتم روی صحنه ای که برام شک ایجاد کرده بود. حاجی گفت: _چرا استپ زدی؟ چیزی شده؟ +یه لحظه صبر کن حاجی.. الان بهت میگم. زوم کردم روی کیف نسترن توسلی که روی دوشش بود. بازم زوم کردم.. بازم زوم کردم.. تا جایی که میشد و کیفیت تصویر اجازه میداد زوم کردم. به عاصف و حاج کاظم گفتم: +نگاه کنید.. روی کیفش لنز دوربین بسیار ریزی نصب شده. حاج کاظم بلند شد رفت جلوی مانیتور خیره شد به تصویر، گفت: _عه عه.. آره.. آفرین.. دقیقا مشخصه که لنز دوربین نصب شده. +نسترن خیلی زرنگه.. احتمالا میخواد با این مسائل عزتی رو تحت فشار قرار بده وَ ازش بیشتر جاسوسی کنه و اگر به خواسته هاش تن نده، با تهدید کردن نسبت به داشتن همین فیلم ها و فیلم های خصوصی دیگه ای که به احتمال قوی ازش داره به خواستش میرسه ! _وضعیت اتاق عزتی چطوره ! +همه چیز تحت کنترلمونه. _حواست باشه عاکف. میدونم توقع بی جایی هست و نشدنی.. اما لطفا تمرکزت روی پرونده باشه تا امنیت هسته ای و ملی کشور آسیب نبینه! فاطمه رو بسپر به خدا و اهلبیت. من و حاج خانوم پیگیر کارا میشیم از این به بعد. تو پرونده دستته.. به هیچ عنوان حاج آقای ( ....... ) قبول نمیکنه که تا این جای پرونده رو تو بردی جلو، حالا که آخر کار هست بده دست یکی دیگه. گزارش امروز و اتفاقات امروز در این خونه رو هم مینویسم میبرم میدم به حاج آقا. باید پیش دستی کنیم. اما تو حواست باشه که به هیچ عنوان به هادی نزدیک نشی تا این پرونده تموم بشه. فقط در جلسات باید با هادی_رو در رو بشی. گزارش هایی هم که مینویسی عاصف میرسونه دستش. با هادی هم صحبت کردم یه مدت باهم ارتباط نداشته باشید. گفتم فکر معاون باشه برای خودش.. این پرونده رو سریعتر تمومش کنید.
خطاب به همسرش : به فرزندانم بگو ڪہ من عاشق بودم☝️ بگو که اگر شادی روح‌ بابا را می‌طلبید سرباز ولایت (سیدعلی) باشید🌹 صحبت ‌های حضرت آقـا را خوب بشنوید و به جان دل بگیرید ڪہ چراغ هدایت شمـا خواهد بود.💢 🌙✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓 سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ ۱۸ رمضان ۱۴۴۱ ۱۲ می ۲۰۲۰
❤️ کِی خزانم میشود مولا بهار؟ کِی کناره میرود گرد و غبار؟ یک سؤال از طعمِ بغض واَشک و آه کِی به پایان میرسد این انتظار؟ 😔