eitaa logo
هیأت شهدا
397 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
8.7هزار ویدیو
84 فایل
🍃اَللّهمَّ اجْعَلْنا... مِمَّنْ دَاءْبُهُمُ‌‌الاِْرْتِياحُ اِلَيْك... #خدایا !... مرا از کسانی قرار دِه... که شیوه‌شان آرام گرفتن به درگاهِ توست ... سلام بر شهدا ...♡🍁♡... ارتباط با خادم کانال 👇 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
✨امروزه همه به وضوح میبینیم در دنیا و به خصوص منطقه چه خبر است و ناامنی در اکثر بلاد مسلمین بیداد می کند و حتی تا مرزهای کشور عزیزمان هم رسیده است ✨و با تمام دشمنی ها و حرکات مزدورانه دشمنان اسلام و این مرز و بوم به فضل الهی و در سایه رهبری فرزانه و مقتدر کشور و نایب بر حق امام زمان،همه دنیا از امنیت و اقتدار ایران عزیز در شگفت هستند ✨لذا به عنوان برادر کوچکتر به همه شما عزیزان وصیت می کنم ولی فقیه و نایب امام زمان خود را تنها نگذارید که عزت و عاقبت بخیری ما و کشورمان در اطاعت بی چون و چرا از ولی امرمان است. ✨امید است سربازان جان برکف این فرزند خلف رسول الله باشیم و به فضل و مدد الهی و در سایه رهنمود های این عزیز زهرای مرضیه پرچم اسلام را با صلابت به صاحب اصلی آن امام زمان عجل الله تعالی فرجه تحویل دهیم انشاءالله. ✍فرازهایی از وصیتنامه شهید 🌷
:-*: ✨آقا رضا از پارتي‌بازي خوشش نمي‌آمد. بعد از جنگ كه برادرش مي‌خواست سربازي برود، هيچ اقدامي نكرد و برادرش سرباز ارتش شد و دو سال در دهلران خدمت كرد. من خيلي ناراحت شدم. گفتم چرا هواي برادرت را نداشتي. مي‌آورديش پيش خودت خدمت كند. او هم گفت نخواستم از موقعيتم سوءاستفاده كنم. تو راضي هستي آن دنيا گير بيفتم. راضي هستي آتش جهنم به من برسد؟ ✨يكي دو روز قبل از اعزامش به سوریه خانه ما آمد و با هم به خانه خواهرش رفتيم. قول گرفته بود به آنها چيزي نگويم اما من دلم رضا نداد و ماجرا را به دخترهايم گفتم. آقا رضا شب اينجا ماند و صبحش چند تا نان سنگك گرفته بود. گفتم رضا جان تو نباشي من چطور لب به اين نان‌ها بزنم. فقط گفت دعا كن عاقبت به خير شوم. من هم گفتم خدايا هرچه مي‌خواهد به او بده. بعد از من خداحافظي كرد و اجازه نداد تا حياط بدرقه‌اش كنم. گفت پاهايت درد مي‌كند. اين آخرين ديدارمان بود. آقا رضا از در خارج شد و ديگر بازنگشت. ✍راوی‌: مادر شهید
✨دوست دارم در همین جا رضایت خودم را از جاعلی که بنده را به قتل می‌رساند تسلیم شما کرده و البته شکایت خود را نیز از دو گروه نزد شما تا روز قیامت به امانت بگذارم. ✨گروه اول: کسانی که خود در پوچ گرایی هستند و برای آنکه آن ننگ را از دوش خود بردارند، در صدد برمی‌آیند تا ما را در راهی که هستیم، بی هدف نشان دهند. و گروه دوم: کسانی هستند که با مکر و ریا سعی می‌کنند به تفریح یا برای به دست آوردن منافع دنیوی، روی خون شهدا موج سواری کنند. ✍فرازهایی از وصیتنامه شهید 🌷
✨دوست دارم در همین جا رضایت خودم را از جاعلی که بنده را به قتل می‌رساند تسلیم شما کرده و البته شکایت خود را نیز از دو گروه نزد شما تا روز قیامت به امانت بگذارم. ✨گروه اول: کسانی که خود در پوچ گرایی هستند و برای آنکه آن ننگ را از دوش خود بردارند، در صدد برمی‌آیند تا ما را در راهی که هستیم، بی هدف نشان دهند. و گروه دوم: کسانی هستند که با مکر و ریا سعی می‌کنند به تفریح یا برای به دست آوردن منافع دنیوی، روی خون شهدا موج سواری کنند. ✍فرازهایی از وصیتنامه شهید 🌷 ✨ ✨🌙
✨این حقیر از شما می‌خواهم که در بدترین شرایط جامعه و روزگار همچون گذشتگان در روزها و زمان‌های گذشته بر اعتقادات خود استوار بمانید و بر بصیرت خود بیافزایید و اسیر ترفندها و حیله‌های دشمن نشوید و نسبت به خودتان مراقبت داشته باشید. ✨از شما می‌خواهم که طبق دستورات خدا که در قرآن کریم آمده عمل کنید و آن‌را سرلوحه زندگی‌تان قرار دهید.فقط از خدا بترسید نه از خلق خدا به‌خاطر جایگاه شغلی و مادیات دنیا، یاور مظلومین باشید و به کسی ظلم نکنید. ✨همواره شهدا را به‌یاد داشته باشید و رهرو راه آنها باشید و همچون شهدا تابع محض ولایت فقیه باشید، مبادا از راه آن بزرگوار خارج شوید و او را تنها بگذارید و بدانید که او در زمان غیبت امام زمان (عج) ناخدای کشتی صراط مستقیم است و فراموش نکنید که امنیت این کشور را مدیون خون شهدا هستیم. ✍فرازهایی از وصیتنامه شهید ✨🌙
✨مادرم یادت باشد که اگر در این راه کشته شدم و برنگشتم من خود را وقف اربابم حضرت ثارالله کردم و چیزی که هدیه داده می‌شود را کسی پس نمی‌گیرد و فقط پیش خودت بگو به فدای سر حضرت ثارالله. ✨مادر یادت هست که گفتم دوست دارم بدنم پاره‌پاره شود. یادت هست که گفتم دوست دارم از بدنم فقط قطعه‌ای کوچک برگردد که مردم زیر جنازه من خسته نشوند، پس به من قول بده که جان حضرت زهرا (س) بی‌قراری نکنی چون اینجا جای ما خیلی خوب است. اینجا بوی ارباب می‌دهد. ✍ راوی: فرازهایی از وصیتنامه 🌷 ✨🌙
✨جلیل صدای دلنشینی داشت. با صدای زیبایش قرآن تلاوت می کرد و فرزندانمان را به خواندن قرآن تشویق می نمود. علاقه زیادی به روضه حضرت رقیه داشت. ✨به همین جهت هیئتی را به نام فاطمیه راه اندازی کرد. این هیئت متشکل بود از تمامی خویشاوندان دور و نزدیک. هر هفته همه گرد هم می آمدیم و زیارت عاشورا میخواندیم. ✨این امر موجب شد که صله رحم نیز انجام شود. یکی از مقررات جلیل این بود که به هیچ عنوان هیئت تشریفاتی نشود ساده بی ریا. ✨حتی گاهی می گفت یه استکان چای برای پذیرایی کفایت میکند. پس از مدتی با اصرارم جلیل در هیئت خانوادگی نیز مداحی کرد. ✨جلیل مداحی را از هیئت فاطمیه آغاز کرد و حاجت قلبی اش را از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله) گرفت و مدافع حرم شد. ✍ راوی: همسر شهید 🌷
✨همیشه از پدر ومخصوصا مادرش می خواست که برای شهید شدنش دعا کنند حتی زمانی که در دانشگاه بود برای مادر پیامک می فرستاد که مامان یادت نره دعا کنی شهید شوم ... ✨حتی تا زمان شهادتش در سوریه مسئولان دانشگاه هم خبر نداشتند که چرا در کلاس ها شرکت نمی کند و به مسئولان گفته بود به دلیل بیماری نمی تواند به دانشگاه برود. ✨دلش می خواست با پدر ومادرش در پیاده روی اربعین سال 93 شرکت کند اما نتوانست برود و چفیه مشکی اش را به مادر داد تا در حرم سید الشهدا(ع)متبرک کند اما چفیه در کربلا گم شد و شهید گم شدن چفیه را به حاجت روا شدن تعبیر کرد و خوشحال شد و از مادر خواست در حرم امام حسین و حضرت عباس (ع) دعا کند که او در سوریه شهید شود. 🌷
✨اولین باری که به کربلا می رفتیم...، 🔅بارها شنیده بودیم دعا تحت قبه ی امام حسین(ع) رد خور نداره و به هدف استجابت می رسه... ✨همه زائرها هدفشون این بود که یک بار هم که شده برسند کنار شیش گوشه ارباب و آرزو کنن... 🔅قبل از رسیدن هرکس آرزوهای بزرگش رو جمع و جور می کرد تا از خدا بخواد... ✨بالاخره رسیدیم کنار ضریح آقا اباعبدالله(ع)،غوغایی بود... 🔅کنار حسین وایساده بودم و صدای مناجاتش با خدا به گوش همه می رسید... ✨هی میگفت،فقط شهادت ...،و هی تکرار می کرد... 🔅امام حسین (ع) رو واسطه کرده بود و پافشاری می کرد... ✨بهش گفتم حسین از آقا بخواه سال دیگه عرفه و اربعین قسمتمون بشه دوباره بیایم کربلا... 🔅نگاهم کرد و گفت :نه،خیلی دیره تا سال دیگه... فقط شهادت... ✨حالا تازه می فهمم که راست می گفتند... 🔅اگر دل آدم آماده باشه دعا زیر قبه ردخور نداره... ✍راوی : مهدی بیگ زاده 🌷