🍃 بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃
#ۺـہـود_عـۺق❣✌️🏻
از نحوه شهادتش هیچ کسی چیزی به من نمی گفت.
دوستش که در سوریه با او بود،از جواب دادن طفره می رفت.
هنوز پیکر محمدرضا دفن نشده بود،یک شب 🌙 با حال خیلی بد خوابیدم.
همین که سرم را روی بالش گذاشتم،
محمدرضا به خوابم آمد و به صورت واضح گفت :
مامان اون بنده خدا را این قدر سؤال پیچ نکن❗️وقتی سؤال میکنی، او غصه می خورد دوست داری نحوه شهادت مرا بدانی،خودم به تو می گویم.🍃
محمدرضا دست مرا گرفت و برد به آن جایی که شهید شده بود لحظه ی شهادت و پیکرش را به من نشان داد.
بعد از این خواب وقتی نحوه شهادت او را برای فرماندهانش توضیح دادم،آن ها تعجب کردند.⁉️
گفتند:مگر شما آنجا بودید که از همه ی جزئیات باخبر هستید؟!😳
محمدرضا دقیقا ساعت⏰ یک ربع به ۷ شب ۲۹ محرم در عملیات العیس در حومه حلب مورد اصابت گلوله مستقیم توپ ۲۳ قرار می گیرد.
سر و گردن و قسمت چپ بدن او از بین می رود.💔
فرماندهانش می گفتند:نحوه شهادت محمدرضا از همه شهدای یگان فاتحین دلخراش تر بوده است🍃
#نقل_از_مادر_شهید 🌸
#شهیدمحمدرضادهقان_امیری🌷
@hyate_shohada
#خاطرات_شهدا🌷
با دوستاش رفته بود راهیان نور ، "دیار شهدا" ...
مناطقی که به گفته "خودش" غریب بود...
موقع برگشت از سفر، اتوبوس رفت ولی "رسول" نرفت!❗️
گفت جا موندم..
بعدا فهمیدیم داستان از این قراره که تیم تفحص مستقر شده بوده و "رسول" هم با خبر شد و دلش می خواست یه مدتی رو باهاشون باشه....😊
اون یه مدت شد ۱۰ روز!
واز همان جا بود که با "شهید محمد حسین محمد خانی" آشنا شد.
با آمدن "رسول" به منطقه شرهانی،بعد از مدت ها یک "شهید" پیدا شد....☺️
چه ذوق و شوقی داشت موقع تعریف کردن ماجرای پیدا شدن "شهید" ...
#نقل_از_مادر_شهید🍃
#شهیدرسول_خلیلی 🌷
#شبتون_شهدایی 🌙
🍃بسـم رب الشهدا✨و الصدیقین 🍃
#ۺـہـود_عـۺق❣✌️🏻
بعد گفت: جان من! 😍
گفتم آره محمدرضا حتما شهید میشوی تا این را گفتم یک صدای قهقه خنده از آن طرف بلند شد و بلند بلند داد میزد و میگفت مامان راضیام ازت. ☺️
بهش گفتم حالا خودت را اینقدر لوس نکن.
بعد محمدرضا گفت: «مامان یک چیز بگم دعایم میکنی دعا کن که پیکرم بدون سر برگردد»🕊
وقتی این را گفت من داد زدم سرش و گفتم اصلا محمدرضا اینجوری برایت دعا نمیکنم شهید شوی.😔
گفت: نه! پس همان دعا کن که شهید شوم. 🕊
بعد بلافاصله با دخترم صحبت📞 کرد.
#شهیدمحمدرضادهقانامیرے🌷
#نقل_از_مادر_شهید🍃