eitaa logo
هیئت‌جامع‌دختران‌حاج‌قاسم
1.1هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
22 فایل
﷽ هیئت‌جامع‌دختران‌حاج‌قاسم مشاوره مسابقه نقش نگار و جشنواره طهورا : @kashan_1403 _________________________________ مدیر کانال دختران حاج قاسم : @h_d_hajghasem_120
مشاهده در ایتا
دانلود
ღـیدانـھ⚘🍃🍂 🔖؛ 🔖؛ ‌ ✍ ‌«دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم»✨..... 💢 یکی از دوستانش می گفت: در حال عکس گرفتن بودم که دیدم یک نفر به حالت سجده پیشانی به خاک گذاشته است . کردم نماز می خواند؛ اما دیدم کاملاَ روشن است و نماز ، همه تجهیزات نظامی را هم با خودش داشت جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم . دستم را که روی کتف او گذاشتم ، به پهلو افتاد. دیدم گلوله ای از به او اصابت کرده و به رسیده، آرام بود انگار در این دنیا دیگر کاری نداشت. صورتش را که دیدم زا نوهایم سست شد به زمین نشستم با خودم گفتم: «این که یوسف شریف است» ‌ متولد: جیرفت/ کرمان 🌱اللھم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم... 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
﷽...✨ ღـیدانـھ⚘🍂 بهش‌گفتم +راضی‌ام‌‌شهیدشےولی‌الان‌‌نه.. ٺوهنوز‌جوونی ... جواب‌داد _لذتی‌که‌علےاڪبراز‌شهادٺ‌‌برد حبیب‌ابن‌مظاهرنبرد ... [شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی] شادی روح شهدا صلوات. 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
°•🖤⃝⃡❥• ღـیدانـھ⚘🍂 "بہ‌قول‌آقامصطفی‌صدرزاده"↓ کسۍ‌کہ‌توے‌هیئت‌فقط‌سینہ‌می‌زنہ‌ خیلےکاربزرگےنمیڪنه... کسے‌کہ‌سینہ‌مۍ‌زنہ‌فقط‌یہ‌سینہ‌زنہ‌‌، شیعہ‌ۍمرتضی‌علے بایدبارفتارش‌عشقش‌روثابت‌کنہ‌♥!" ‌ 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
ღـیدانـھ⚘🍂 خاطره_شهید🕊 یک روز بہ میدان شهدایِ گمنام در فـاز ۳ اندیشہ رفتیم ... چند تا پله می‌خورد و آن بالا پنج شهید گمنـام دفن بودند ... من از پلہ‌هـا بالا رفتم و دیدم کہ مصطفی حتی از پلہ‌هـا هم بالا نیامد !! پایین ایستادہ بود و با لحن تندی گفت : « اگر شما کار اعزام مرا جور نکنید ، هرجا بروم می‌گویم که شما کاری نمی‌کنید هرجا بروم می‌گویم دروغ است که شهـدا عند ربهـم یرزقــون هـستند ، می‌گویم روزی نمی‌خورید و هیچ مشکلی از کسی برطرف نمی‌کنید خودتان باید کارهای من را جور کنید». دقیقا خاطرم نیست که ۲۱ یا ۲۳ رمضان بود من فقط او را نگاہ می‌کردم ... گفتم من بالا می‌روم تا فاتحه بخوانم او حتی بالا نیامد که فاتحه‌ای بخواند؛ فقط ایستادہ بود و زیر لب با شهدا دعوا می‌ کرد !! کمتر از دہ روز بعد از این ماجرا حاجتــش را گرفت ... سه روز بعد از عید فطر بود که برای اولین بار اعــزام شد. مصطفی اصلا برای ماندن نبود نمی توانست بمــاند ... آن زمانی هم که اینجا بود، اینجا نبود گمشدہ خودش را پیدا کردہ بود ...✨🌿 ⁩⁩⃟🇮🇷شهید مصطفے صدرزاده ⁩⁩⃟🇮🇷راوی همسر شهید♥️ 🕊 @heyatjame_dokhtranhajgasem ╰═━⊰🥀🦋🥀⊱━═╯ اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🤲
ღـیدانـھ⚘🍂🕊 ○●🦋 بِه‌قولِ‌ اون بَندِه‌خُدا↶ هَرکار کُنۍ⇜یِکۍ ناراضیهِ پَس بَراۍ کَسۍ⇇کار نَڪُن فَقط خُدا...🌸 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
ღـیدانـھ⚘🍂 تو بھشت زهراۍ تھران،قطعہ ۲٦ یہ مزارۍهست ڪہ بوۍ عطر میده.‌ از ڪنارش ڪہ رد میشۍ بوۍ گلاب بہ مشامت میرسہ.‌ ‌ سنگ قبر این شھید همیشہ نمناڪہ بہ‌طورۍ ڪہ اگر سنگ قبر شھید پلارڪ رو خشڪ ڪنید، از طرف دیگہ سنگ نمناڪ میشوه. واسم جالب بود ببینم این شھید ڪیہ و چرا انقدر خاصِ؟‌‌ پیگیر شدم ‌ در زمان جنگ تحمیلۍ در یڪۍ از پایگاه‌هاۍ پشت‌خط بہ عنوان یہ سرباز معمولۍ ڪار مۍڪرد.‌ اون همیشہ مشغول نظافت توالت هاۍ اون پایگاه بود و همیشہ هم بوۍ بدۍ مۍداد. تا اینڪہ در یڪ حملہ هوایۍ وقتۍ ڪہ در حال نظافت بود، موشڪۍ بہ اونجا برخورد مۍڪنہ و اون شھید میشہ و در زیر آوار مدفون میشہ!‌ ‌ وقتۍ امداد گرها میان دنبال جسد بگردن بوۍ عطر بہ یہ قسمت خاص جذبشون میڪنہ و اون قسمت همون جایۍ بود ڪہ شھید پلارڪ زیر آوار مونده‌بود.‌ ‌ شھید احمد پلارڪ شبیہ بہ یڪۍ از سربازان پیامبر در صدر اسلام، "حنظلۂ غسیل الملائڪہ" هست. غسیل الملائڪہ بہ ڪسۍ میگن ڪہ ملائڪہ غسلش داده‌ باشن. شاید بہ همین دلیل باشہ ڪہ همیشہ قبر شھید پلارڪ هم خوش‌ بو و عطر آگینہ‌ 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
﷽...✨ ღـیدانـھ⚘🍂 🌷‏شب عملیات بهش گفتن محمودرضا نمیخوای صدای دخترت روبشنوی شاید برگشتی در کار نباشه ها! گفت:من ازکوثرم گذشتم... 🌷او رفت تا کوثرها در آرامش زندگی کنند... "شهید محمود‌رضا بیضایی" 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞 #ღـیدانـھ⚘🍂 ⚜❤️⚜❤️⚜❤️⚜ زندگـــــے شـــــیرین ...💕 تازه از سربازے برگشته بود و حدود۲۰ سالش بود که اومدن خواستگاریم ...💕 هنوز کارے هم پیدا نکرده بود یادمه مراسم خواستگارے بابام از او پرسید... " درآمدت از کجاست ؟ " گفت:" من روے پاے خودم هستم و از هر جا که باشه نونمو در میارم " حالت مردونه‌ش خیلے به دلم نشست 💕 وقتے میدیدم که چطور با خونوادم در مورد ازدواج صحبت میکنه ... با هم که صحبت میکردیم گفت: " حجاب شما از هر چیزے واسم مهمتره ... " واسه عـــــقد که رفتیم ...💕 دست خطے نوشت و خواست که امضاش کنم نوشته بود ... " دلم نمے خواهد یک تار موے شما را نامحرمے ببیند…❤ " منم امـــــضاش کردم ... مادرم از این موضوع ناراحت شد و گفت این پسر خیلے سخت گیره ؛ ولے من ناراحت نشدم چون میدونستم که میخواد زندگے کنه ...💕 واقعاً هم زندگے باهاش بهم مزه میداد تا قبل شروع زندگے مشترک💕 دانشگاه میرفتم میخواستم ادامه تـــــحصیل بدم ولے وقتے که با مهدے ازدواج کردم ...💕 بچه دار هم که شدیم اونقده تو خونه خوش بودم ؛ که دلم نمیخواست جایے برم تا جایے که همه بهم میگفتن ... " تو چے از خونه میخواے که چسبیدے به کنجش ؟" جو خونه ‌مونو اونقد دوســـــت داشتم💕 که دلم نمیخواست رهاش کنم ؛ موندن تو اون چاردیوارے واسم لذت بخش بود تا حدے که حتے تصمیم گرفتم جاے ادامه تحصیل و بیرون رفتن از خونه ... بیشتر بمونم تو خونه و مادر باشم و یه هـــــمسر💕 🍃همسر شهید مدافع حرم مهدے قاضے خانے 🍃 ════‌‌‌‌༻‌❤༺‌‌‌════   @heyatjame_dokhtranhajgasem
ღـیدانـھ⚘🍂 میگفت‌من‌یہ‌چیزوفہمیدم خداشہآدتوهمیشہ‌بہ‌ آدمایی‌داده‌که‌توکار سختڪو‌ش‌بودن ... !💔🌿 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
ღـیدانـھ⚘🍂 شهید ابراهیم هادی نیز به علمدار کمیل شهرت دارد و کانال کمیل، محل دیدار خواهر« ابراهیم» با اوست. خواهر شهید ابراهیم هادی روایت می کند:من سالی چند مرتبه به کانال کمیل می روم و با برادر شهیدم صحبت می کنم. به وی می گویم ابراهیم جان! قربان مهمان نوازی ات، معرفتت، مردم داریت. بعد از شهادت برایمان گفتند که تا آخرین لحظه شهدا را سیراب کرد ولی خودش با لبی تشنه به دیدار معبود شتافت. من یقین دارم که ابراهیم زندگی زیبایی در جوار حضرت زهرا( س) دارد و من با ابراهیم خیلی ارتباط دارم. هرگاه کاری داشته باشم و سر دوراهی بمانم، از او تقاضای کمک میکنم به اینصورت که از او می پرسم که فلان کار را انجام دهم یا ندهم بعد مکثی می کنم و جوابش را می شنوم. 😍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
ღـیدانـھ⚘🍂 یه موتور گازے داشت 🏍 که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت . یه روز عصر ...که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت❗️ رسید به چراغ قرمز .🚦ترمز زد و ایستاد یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد :الله اکبر و الله اکــــبر ..نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .😳اشهد ان لا اله الا الله ...👌 هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت😒 و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد 😳که این مجید چش شُدِ،قاطی کرده چرا،خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن . آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو؟؟!! حالتون خُب بود که؟!!مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت : "مگه متوجه نشدید ؟ پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود 😖و آدمای دورش نگاهش میکردن .😒من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !"👌همین‼️✌️ شهیدمجیدزین الدین 😍 🙃https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem