eitaa logo
مسابقه کتابخوانی کنگره ملی شهدای کاشان
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
990 ویدیو
22 فایل
﷽ مسابقه بزرگ کتابخوانی 🌷کنگره ملی شهدای شهرستان کاشان 🌷 مشاوره مسابقه : @kashan_1403 _________________________________ مدیر کانال دختران حاج قاسم : @h_d_hajghasem_120
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 من _ نه چون اصلا فلسفه ي این تشنگی و گرسنگی رو نمیفهمم چیه ! امیرمهدي – فلسفه ش رو از چه نظر می خواین بدونین ؟ از نظر پزشکی که یه جور استراحت بدن هستش . تواین یه ماه به واسطه ي کم خوردن ، بدن سمومش رو دفع می کنه و از زیر فشار ناجور غذا خوردن در میاد . ازنظر معنوي هم که یه جور درك حال آدماییه که خیلی چیزها رو می بینن و دلشون می خواد ، اما توانایی خریدش رو ندارن . به واسطه ي درك حالشون می فهمیم که بایدبهشون کمک کنیم . از نظر مذهبی می شه راهی براي آب کردن گوشت هایی که در طول سال از حرام خدا یا گناه به تن آدم روییده . مثل غذایی که باپول شبهه دار خریداري شده باشه . یا لذتی که از انجام یه گناه هرچند کوچیک نصیبمون می شه . ولی اگر منظورتون حکمت خداست که خب خود خدا می دونه چرا چنین عبادتی رو خواسته و اصلا هم در حد درك وفهم انسان نیست . من – از اون عبادت هایی که باید بدون چشم داشت باشه ؟ لبخندي زد . امیرمهدي – بله . از هموناست و زمانی دلچسب می شه که بدونیم مثلا به واسطه ي همین عبادت کلی پاداش میگیریم . تمام نفس هاي آدم روزه دار عبادت محسوب می شه . حتی لحظه اي که تو خوابه . تمام حسنات دو برابر برامون نوشته می شه . و در هاي رحمت به روي بنده ها بازه . جواب دعاهاي آدم روزه دار زود داده میشه و هزاران پاداش دیگه . خودش وعده داده روز عید فطر هزاران بنده ش رو از آـش جهنم نجات می ده . وقتی لحظه ي افطار شروع می کنیم به خوردن تازه ارزش نعمت هاي خدا براي آدم دو چندان می شه . چنان با عشق از این پاداش ها و حس ها حرف می زد که انگار شی با ارزشی جلوش قرار داره و می خواد با تعریفش بر ارزش و شکوه و عظمتش صحه بذاره. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 روز بعد هم امیرمهدی میون دود اسپند و صلوات به خونه آورده شد. ** یك هفته از شروع زندگي من و امیرمهدی ميگذشت. شروعي سخت و پر التهاب . با اینكه پدرش بیشتر کارهای شخصیش رو انجام مي داد با این حال وقت نبودش خودم باید از پس بعضي کارها بر مي‌اومدم. کارهایي که به ظاهر و به اسم اسون بود ولي برای من سخت بود . درسته که دیگه اون مارال لوس و از خودراضي نبودم ، اما هنوز انجام یك سری از کارها برام مشمئز کننده بود ؛ مثل عوض کردن کیسه ی سوند امیرمهدی. وقتي روز چهارم حضور امیرمهدی ، پدرش نبود تا کیسه ی پر شده رو عوض کنه ناچار شدم خودم این کار رو انجام بدم . اما همین که دستم به کیسه خورد از داغیش حال بدی بهم دست داد . یه جور مور مور شدن و حس تهوع.... بي اختیار دست جلوی دهنم گرفتم و به سمت مخالف چرخیدم . اما این کار چیزی از حس تهوعم کم نكرد و بلاجبار اتاق رو ترك کردم . سریع به سمت یكي از پنجره ها رفتم و با باز کردنش سعي کردم علاوه بر کشیدن نفس عمیق ، حواسم رو به مناظر بیرون پرت کنم تا شاید التهاب درونم کم شه. و اون چه مي فهمید حالم رو ! وقتي نگاهش فقط به رو به روش خیره بود و مغزش یاری نمي کرد به تجزیه ی وقایع اطرافش. و چقدر دلم مي سوخت وقتي تموم مدت پلك های بازش رو مي دیدم که نه دمي بسته مي شد و نه مي تونست تغییری در طرز قرار گرفتن عنبیه ش بده ! عجیب درد بدی بود و تا اعماق روح و جسم آدم رسوخ مي کرد. بعد از دقایقي به سختي تونستم برگردم تو اتاق و کیسه رو تعویض کنم اونم در حالي که با با یه روسری جلوی دهن و بیني م رو گرفته بودم و سعي ميکردم به این فكر کنم که اگر قطره ای از محتوی اون کیسه روی زمین بریزه اتاق بوی بدی مي گیره و من نمي تونم کاری بكنم. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem