eitaa logo
مسابقه کتابخوانی کنگره ملی شهدای کاشان
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
990 ویدیو
22 فایل
﷽ مسابقه بزرگ کتابخوانی 🌷کنگره ملی شهدای شهرستان کاشان 🌷 مشاوره مسابقه : @kashan_1403 _________________________________ مدیر کانال دختران حاج قاسم : @h_d_hajghasem_120
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 . نمي خواستم حرفای ملیكا و حضورش اعصابمرو به هم بریزه برای همین رفتم کنار مامان ایستادم. مامان خودش رو بهم نزدیك کرد: مامان –شوهرت رو دیدی ؟ سری تكون دادم: من –بله. مامان –خوب بود ؟ برگشتم و نگاهش کردم: من –دچار زندگي نباتي شده مامان با دهن باز مونده به طرفم برگشت و محكم با دست کوبید تو دهن خودش: مامان –وای خدا... لبش لرزید. مامان - بیچاره مادرش سری به تأسف تكون داد: مامان - خدا بهشون صبر بده . وای پدرش... فقط نگاهش کردم . خیره و بدون پلك زدن. اونم برای چند لحظه خیره نگاهم کرد. یكدفعه لبش رو به دندون گرفت: مامان –مارال ! مي خوای چیكار کني ؟ انگار تازه یادش افتاد همسر اون مرد از دنیا بي خبر جلو روش ایستاده و بر حسب اتفاق دختر خودشه. لبخندی زدم: من –زندگي. اخم کرد: مامان –شوخي نمي کنم باهات . دارم مي گم بعد از این مي خوای چیكار کني ؟ شونه ای باال انداختم: من –منم شوخي نكردم . مي خوام زندگي کنم مامان –مي فهمي وضع شوهرت چطوره ؟ من –بله. مامان –تا کي مي خوای برای خوب شدنش صبر کني ؟ من –تا هر وقت لازمه. مامان –مي دوني ممكنه... نذاشتم ادامه بده. من –بله مي دونم . به نظر من وضعش با قبل هیچ فرقي نكرده . مثل همون موقع تو بي خبریه با این تفاوت که الان چشماش بازه. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem