eitaa logo
مسابقه کتابخوانی کنگره ملی شهدای کاشان
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
992 ویدیو
22 فایل
﷽ مسابقه بزرگ کتابخوانی 🌷کنگره ملی شهدای شهرستان کاشان 🌷 مشاوره مسابقه : @kashan_1403 _________________________________ مدیر کانال دختران حاج قاسم : @h_d_hajghasem_120
مشاهده در ایتا
دانلود
" از شهدا تا قاب دوربین " 🔰یه رقابت داریم از جنس دخترانه های نازک و نازنین 🧕🏻✨ 🔰وقتی به دورهمی شهدا دعوت شدی و یه ستاره از آسمون شب شون چیدی 🌃🌟 🔰وقتی حال خوب شون رو تقسیم دلت کردن♥️🧸 🔰وقتی برگشتی و با افتخار به قله افتخاری که اونا بهت هدیه دادن نگاه کردی... 🥇🏔 میشی یه دختر افتخار آفرین برای کشورت 🇮🇷 و حالا یه اثر همیشه ماندگار برای خودت بساز... 🖼 ✨شرکت کننده : نفر سی و دوم https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
17.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" از شهدا تا قاب دوربین " 🔰یه رقابت داریم از جنس دخترانه های نازک و نازنین 🧕🏻✨ 🔰وقتی به دورهمی شهدا دعوت شدی و یه ستاره از آسمون شب شون چیدی 🌃🌟 🔰وقتی حال خوب شون رو تقسیم دلت کردن♥️🧸 🔰وقتی برگشتی و با افتخار به قله افتخاری که اونا بهت هدیه دادن نگاه کردی... 🥇🏔 میشی یه دختر افتخار آفرین برای کشورت 🇮🇷 و حالا یه اثر همیشه ماندگار برای خودت بساز... 🖼 ✨شرکت کننده : نفر سی و سوم https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
" از شهدا تا قاب دوربین " 🔰یه رقابت داریم از جنس دخترانه های نازک و نازنین 🧕🏻✨ 🔰وقتی به دورهمی شهدا دعوت شدی و یه ستاره از آسمون شب شون چیدی 🌃🌟 🔰وقتی حال خوب شون رو تقسیم دلت کردن♥️🧸 🔰وقتی برگشتی و با افتخار به قله افتخاری که اونا بهت هدیه دادن نگاه کردی... 🥇🏔 میشی یه دختر افتخار آفرین برای کشورت 🇮🇷 و حالا یه اثر همیشه ماندگار برای خودت بساز... 🖼 ✨شرکت کننده : نفر سی و چهارم https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
" از شهدا تا قاب دوربین " 🔰یه رقابت داریم از جنس دخترانه های نازک و نازنین 🧕🏻✨ 🔰وقتی به دورهمی شهدا دعوت شدی و یه ستاره از آسمون شب شون چیدی 🌃🌟 🔰وقتی حال خوب شون رو تقسیم دلت کردن♥️🧸 🔰وقتی برگشتی و با افتخار به قله افتخاری که اونا بهت هدیه دادن نگاه کردی... 🥇🏔 میشی یه دختر افتخار آفرین برای کشورت 🇮🇷 و حالا یه اثر همیشه ماندگار برای خودت بساز... 🖼 ✨شرکت کننده : نفر سی و پنجم https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
" از شهدا تا قاب دوربین " 🔰یه رقابت داریم از جنس دخترانه های نازک و نازنین 🧕🏻✨ 🔰وقتی به دورهمی شهدا دعوت شدی و یه ستاره از آسمون شب شون چیدی 🌃🌟 🔰وقتی حال خوب شون رو تقسیم دلت کردن♥️🧸 🔰وقتی برگشتی و با افتخار به قله افتخاری که اونا بهت هدیه دادن نگاه کردی... 🥇🏔 میشی یه دختر افتخار آفرین برای کشورت 🇮🇷 و حالا یه اثر همیشه ماندگار برای خودت بساز... 🖼 ✨شرکت کننده : نفر سی و ششم https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 فروشنده چند توپ پارچه بیرون آورد و تاي پارچه ها رو یکی یکی باز کرد . هر سه بی اختیار دست بردیم سمت پارچه ها و لمسشون کردیم . طرح هاي جالبی داشتن و بیشترشون نخی بودن و به درد تابستون می خوردن . رضوان رو کرد بهم . رضوان – مامان سعیده پارچه چادري نمی خواستن ؟ شونه اي بالا انداختم . من – نمی دونم . فکر نکنم . رضوان – کاش یه زنگ بهشون بزنی . پارچه هاي خوبین . سري تکون دادم . من – باشه . الان زنگ می زنم . گوشیم رو بیرون آوردم و زنگ زدم . مامان که جواب داد از مغازه بیرون اومدم تا بتونم راحت باهاش حرف بزنم . وقتی بهش گفتم پارچه هاي خوبی داره گفت هم براش پارچه ي چادري بگیرم و هم براي خودم پارچه ي لباس که بدم خیاطم بدوزه . تماس رو که قطع کردم ، برگشتم برم داخل مغازه که با صداي امیرمهدي سر جام ایستادم . امیرمهدي – خانوم صداقت پیشه ! برگشتم به سمتش . کیسه ي پلاستیکی سفید رنگی رو به طرفم گرفت و گفت . امیرمهدي – مال شماست . با تردید کیسه رو گرفتم . من - این چیه ؟ سرش رو پایین انداخت و لبخندي زد . دست برد داخل جیب شلوارش ، و انگار داره چیزي رو به یاد میاره به جایی دور خیره شد . امیرمهدي – بعضی روزا تو عمر آدم بی نهایت لذت بخشن . لذتی که تا آخر عمر فراموش نمی شه . میشن خاطره اي که هر وقت بهش فکر می کنی ، لبخند رو لبت میاد و حلاوتش رو مثل همون لحظه ي اول حس می کنی . امروز براي من از اون روزاییه که می دونم تا آخر عمرم برام چنین حالی رو داره . نیم رخش رو از نظر گذروندم . چه جوري از این آدم خوشم اومده بود ؟ از نظر ظاهري با ایده آل هاي من فرق داشت . پویاي شش تیغه کجا و امیرمهدي با ریش و سبیل کجا ؟ پویاي سر تا پا مد کجا و امیرمهدي ساده پوش کجا ؟ پویایی که به زور هورمون و شیر و هزارتا سفیده ي تخم مرغ و پروتئین هاي مصرفی زیاد هیکل به هم زده کجا و امیرمههدي کمی لاغر اندام کجا ؟ پویا و افکارش ! ... امیرمهدي و افکارش ! .... امیرمهدي و لحن بیانش ... امیرمهدي و احترامی که می ذاشت ... امیرمهدي و حس آرامشی که به آدم می داد 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 امیرمهدي و احترامی که می ذاشت ... امیرمهدي و حس آرامشی که به آدم می داد .... هر چی بیشتر امیرمهدي و ایده آل هاي ظاهري تو ذهنم رو مقایسه می کردم ، بیشتر اون ظواهر رو پس میزدم و می فهمیدم باطن آدم ها مهمتر از ظاهرشونه . و بیشتر حسرت می خوردم که چرا امیرمهدي مال من نبود . سهم من نبود . سرش رو کامل به زیر انداخت و با نوك کفشش طرح کوچیکی روي زمین کشید . امیرمهدي – امروز یکی از بهترین چیزهایی که می شد تو عمرم بشنوم ، شنیدم ! سر بلند کرد و نگاهش رو به چشمام دوخت . و من حس کردم چقدر ارادي و به خواست خودش با من چشم تو چشم شد . گرچه که خیلی سریع نگاهش رو نسیم وار از نگاهم گرفت . امیرمهدي – وقتی تو ماشین گفتین یادتون رفته نماز ظهر و عصرتون رو بخونین ، انگار کسی بهم مژده ي بزرگی داده . انقدر خوشحال شدم که نتونستم مژده گونی این خبر رو ندم . با سر اشاره اي به کیسه ي تو دستم کرد . امیرمهدي – هم سوغاتیی که براتون آوردم و هم مژده گونی خبر نماز خوندنتون ، هر دو داخلشه . امیدوارم خوشتون بیاد . کیسه رو کمی بالا آوردم و نگاش کردم . من در مقابل این همه خوبی باید چیکار می کردم ؟ ادمی که رو به روم ایستاده بود واقعا ادم بود یا فرشته ؟ چرا انقدر خوب بود ؟ و من در مقابل باهاش چیکار کردم ؟ با آهنگی که می دونستم اصلاازش خوشش نمیاد ، اذیتش کردم . و چقدر شرمنده شدم از کارم . اول لب به تشکر باز کردم . من – ممنون . اصلا انتظارش رو نداشتم. و بعد نادم از رفتارم ادامه دادم من – بابت اون آهنگ ، واقعاً عذر .... نذاشت جمله م رو کامل بگم . امیرمهدي – بهتره راجع به چیزهاي خوب حرف بزنیم . بازگو کردن مسائل ناراحت کننده ، حلاوت اتفاقاي خوب رو از بین می بره . حرف خوب ؟ می خواست با من راجع به چیزهاي خوب حرف بزنه ؟ حرف بزنه ؟ آخ که چه حالی داشت شنیدن این جملات از دهنش ... 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 . حرف خوب ؟ می خواست با من راجع به چیزهاي خوب حرف بزنه ؟ حرف بزنه ؟ آخ که چه حالی داشت شنیدن این جمالت از دهنش . تو فکر حرفاي خوب تو لحظات با منی .... من عشق می کنم که تو در ارتباط با منی ............ در مقابل حرفش فقط سکوت کردم . انقدر گفتارش براي من شیرین بود که قدرت تکلم رو ازم گرفت . مگه این همون پسري نبود که حرف زدن زیاد با نامحرم رو گناه می دونست . همونی نبود که اون شب تو کوه گفت فقط به خاطر اینکه خوابمون نبره با هم حرف بزنیم ؟ خودش بود . همون پسر ، ولی می خواست با من حرف بزنه . و چه لذتی داشت حرفش و توجهش به من حتی به اندازه ي یه سوغاتی یا کادویی به بهونه ي مژده گونی و یا حرفاي خوب ... این توجهات از کسی مثل امیرمهدي براي من زیاد بود ؛ خیلی . با سوال امیرمهدي دست از سکوت برداشتم . امیرمهدي – چی شد که حاضر شدین نماز بخونین ؟ حرف خوبش درباره ي من بود . گرچه که تأکیدش روي نماز خوندنم بود . ولی هر چی بود درباره ي من بود و همین به قدري برام خوشایند بود که لبخند رو به لب هام هدیه داد . من – یادم بود گفته بودي راه حرف زدن با خدا نماز خوندن . یه بار نیاز شد باهاش اساسی حرف بزنم . هر جور که حرف زدم جواب نگرفتم . به اعتماد حرفت ، از راهی که خودش گفته بود استفاده کردم . وقتی دیدم چقدر زود جوابم رو داد دیگه از حرف زدن باهاش دست برنداشتم . سري تکون داد . امیرمهدي – مطمئن بودم اگر یه بار امتحان کنین دیگه ازش دست نمی کشین . من – چرا مطمئن بودي ؟ امیرمهدي – آدم صادقی مثل شما انقدر درونش پاکه که زود به معنویت پیوند می خوره . ازم تعریف کرد ؟ آره دیگه . گفت درونم پاکه . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 و این حرف از آدمی مثل امیرمهدي یعنی تعریف و تمجید . که خیلی صادقانه و بدون هیچ حسی از اغراق بیان شد . ذوق کردم . مگه می شد ذوق نکرد ؟ و باز حس شرمندگی از آهنگ تو ماشین . دلم نمی خواست ناراحتش کنم . ولی باز هم با بی فکري این کار رو کردم . براي عذرخواهی لب باز کردم . من – من تو ماشین فقط می خواستم یه مقدار اذیتت کنم . اگر میدونستم از اونجور اهنگا بدت میاد ... باز هم نذاشت ادامه بدم . امیمهدي – قرار شد در موردش حرف نزنیم . مصرانه گفتم . من – باید بگم . به خدا نمی خواستم ناراحتت کنم . ادامه ي همون اذیتاي اون شب بود که قرار گذاشتیم به بعد موکول بشه . لبخند محوي زد . امیرمهدي – موردي نداره . فقط ... گره کمی بین ابروهاش افتاد . امیر مهدی_شما واقعا این آهنگا رو گوش می کنین ؟ مگه ایراد داشت ؟ آهنگش که مشکلی نداشت ! من– مگه چش بود ؟ امیرمهدي – من کاري به ریتم آهنگ ندارم . ولی متنش ... لب هاش رو کمی جمع کرد . امیرمهدي – زیادي سبک بود .... سخیف بود ..... هجو بود ... چرا می ذارین گوش و ذهنتون درگیر این آهنگا بشه ؟ اگر یه متن درست داشت حرفی نبود ! بی حواس گفتم . من – وقتی زیادي شادم این آهنگا رو گوش می دم . و وقتی جمله م رو کامل کردم تازه فهمیدم چی گفتم ! و با بهت گفتم . من – اي واي ! 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem