" از شهدا تا قاب دوربین "
🔰یه رقابت داریم از جنس دخترانه های نازک و نازنین 🧕🏻✨
🔰وقتی به دورهمی شهدا دعوت شدی و یه ستاره از آسمون شب شون چیدی 🌃🌟
🔰وقتی حال خوب شون رو تقسیم دلت کردن♥️🧸
🔰وقتی برگشتی و با افتخار به قله افتخاری که اونا بهت هدیه دادن نگاه کردی... 🥇🏔
میشی یه دختر افتخار آفرین برای کشورت 🇮🇷
و حالا یه اثر همیشه ماندگار برای خودت بساز... 🖼
✨شرکت کننده : نفر سی و دوم
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
17.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" از شهدا تا قاب دوربین "
🔰یه رقابت داریم از جنس دخترانه های نازک و نازنین 🧕🏻✨
🔰وقتی به دورهمی شهدا دعوت شدی و یه ستاره از آسمون شب شون چیدی 🌃🌟
🔰وقتی حال خوب شون رو تقسیم دلت کردن♥️🧸
🔰وقتی برگشتی و با افتخار به قله افتخاری که اونا بهت هدیه دادن نگاه کردی... 🥇🏔
میشی یه دختر افتخار آفرین برای کشورت 🇮🇷
و حالا یه اثر همیشه ماندگار برای خودت بساز... 🖼
✨شرکت کننده : نفر سی و سوم
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
" از شهدا تا قاب دوربین "
🔰یه رقابت داریم از جنس دخترانه های نازک و نازنین 🧕🏻✨
🔰وقتی به دورهمی شهدا دعوت شدی و یه ستاره از آسمون شب شون چیدی 🌃🌟
🔰وقتی حال خوب شون رو تقسیم دلت کردن♥️🧸
🔰وقتی برگشتی و با افتخار به قله افتخاری که اونا بهت هدیه دادن نگاه کردی... 🥇🏔
میشی یه دختر افتخار آفرین برای کشورت 🇮🇷
و حالا یه اثر همیشه ماندگار برای خودت بساز... 🖼
✨شرکت کننده : نفر سی و چهارم
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
" از شهدا تا قاب دوربین "
🔰یه رقابت داریم از جنس دخترانه های نازک و نازنین 🧕🏻✨
🔰وقتی به دورهمی شهدا دعوت شدی و یه ستاره از آسمون شب شون چیدی 🌃🌟
🔰وقتی حال خوب شون رو تقسیم دلت کردن♥️🧸
🔰وقتی برگشتی و با افتخار به قله افتخاری که اونا بهت هدیه دادن نگاه کردی... 🥇🏔
میشی یه دختر افتخار آفرین برای کشورت 🇮🇷
و حالا یه اثر همیشه ماندگار برای خودت بساز... 🖼
✨شرکت کننده : نفر سی و پنجم
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
" از شهدا تا قاب دوربین "
🔰یه رقابت داریم از جنس دخترانه های نازک و نازنین 🧕🏻✨
🔰وقتی به دورهمی شهدا دعوت شدی و یه ستاره از آسمون شب شون چیدی 🌃🌟
🔰وقتی حال خوب شون رو تقسیم دلت کردن♥️🧸
🔰وقتی برگشتی و با افتخار به قله افتخاری که اونا بهت هدیه دادن نگاه کردی... 🥇🏔
میشی یه دختر افتخار آفرین برای کشورت 🇮🇷
و حالا یه اثر همیشه ماندگار برای خودت بساز... 🖼
✨شرکت کننده : نفر سی و ششم
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_صد_و_نود_و_پنجم
فروشنده چند توپ پارچه بیرون آورد و تاي پارچه ها رو یکی یکی باز کرد .
هر سه بی اختیار دست بردیم سمت پارچه ها و لمسشون کردیم .
طرح هاي جالبی داشتن و بیشترشون نخی بودن و به درد تابستون می خوردن .
رضوان رو کرد بهم .
رضوان – مامان سعیده پارچه چادري
نمی خواستن ؟
شونه اي بالا انداختم .
من – نمی دونم .
فکر نکنم .
رضوان – کاش یه زنگ بهشون بزنی .
پارچه هاي خوبین .
سري تکون دادم .
من – باشه . الان زنگ می زنم .
گوشیم رو بیرون آوردم و زنگ زدم .
مامان که جواب داد از مغازه بیرون اومدم تا بتونم راحت باهاش حرف بزنم .
وقتی بهش گفتم پارچه هاي خوبی
داره گفت هم براش پارچه ي چادري بگیرم و هم براي خودم
پارچه ي لباس که بدم خیاطم بدوزه .
تماس رو که قطع کردم ، برگشتم برم داخل مغازه که با صداي امیرمهدي سر جام ایستادم .
امیرمهدي – خانوم صداقت پیشه !
برگشتم به سمتش .
کیسه ي پلاستیکی سفید رنگی رو به طرفم گرفت و گفت .
امیرمهدي – مال شماست .
با تردید کیسه رو گرفتم .
من - این چیه ؟
سرش رو پایین انداخت و لبخندي زد .
دست برد داخل جیب
شلوارش ، و انگار داره چیزي رو به یاد میاره به جایی دور خیره شد .
امیرمهدي – بعضی روزا تو عمر آدم بی نهایت لذت بخشن .
لذتی که تا آخر عمر فراموش نمی شه .
میشن خاطره اي که هر وقت بهش فکر
می کنی ، لبخند رو لبت میاد و
حلاوتش رو مثل همون لحظه ي اول حس
می کنی .
امروز براي من از اون روزاییه که می دونم تا آخر عمرم برام چنین حالی رو داره .
نیم رخش رو از نظر گذروندم .
چه جوري از این آدم خوشم اومده بود ؟
از نظر ظاهري با ایده آل
هاي من فرق داشت .
پویاي شش تیغه کجا و امیرمهدي با ریش و سبیل کجا ؟
پویاي سر تا پا مد کجا و امیرمهدي ساده پوش کجا ؟
پویایی که به زور هورمون و شیر و هزارتا سفیده ي تخم مرغ و پروتئین هاي مصرفی زیاد هیکل به هم زده کجا و امیرمههدي کمی لاغر اندام کجا ؟
پویا و افکارش ! ...
امیرمهدي و افکارش ! ....
امیرمهدي و لحن بیانش ...
امیرمهدي و احترامی که می ذاشت ...
امیرمهدي و حس آرامشی که به آدم می داد
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_صد_و_نود_و_ششم
امیرمهدي و احترامی که می ذاشت ...
امیرمهدي و حس آرامشی که به آدم می داد ....
هر چی بیشتر امیرمهدي و ایده آل هاي ظاهري تو ذهنم رو مقایسه
می کردم ، بیشتر اون ظواهر رو پس میزدم و می فهمیدم باطن آدم ها مهمتر از ظاهرشونه .
و بیشتر حسرت می خوردم که چرا امیرمهدي مال من نبود .
سهم من نبود .
سرش رو کامل به زیر انداخت و با نوك کفشش طرح کوچیکی
روي زمین کشید .
امیرمهدي – امروز یکی از بهترین چیزهایی که می شد تو عمرم بشنوم ، شنیدم !
سر بلند کرد و نگاهش رو به چشمام دوخت .
و من حس کردم چقدر ارادي و به خواست خودش با من چشم تو چشم شد .
گرچه که خیلی سریع نگاهش رو
نسیم وار از نگاهم گرفت .
امیرمهدي – وقتی تو ماشین گفتین یادتون رفته نماز ظهر و عصرتون رو بخونین ، انگار کسی بهم مژده ي بزرگی داده .
انقدر خوشحال شدم که نتونستم مژده گونی این خبر رو ندم .
با سر اشاره اي به کیسه ي تو دستم کرد .
امیرمهدي – هم سوغاتیی که براتون آوردم و هم مژده گونی خبر نماز خوندنتون ، هر دو داخلشه .
امیدوارم خوشتون بیاد .
کیسه رو کمی بالا آوردم و نگاش کردم .
من در مقابل این همه خوبی باید چیکار
می کردم ؟
ادمی که رو به روم ایستاده بود واقعا ادم بود یا فرشته ؟
چرا انقدر خوب بود ؟
و من در مقابل باهاش چیکار کردم ؟
با آهنگی که می دونستم
اصلاازش خوشش نمیاد ، اذیتش کردم .
و چقدر شرمنده شدم از کارم .
اول لب به تشکر باز کردم .
من – ممنون . اصلا انتظارش رو نداشتم.
و بعد نادم از رفتارم ادامه دادم
من – بابت اون آهنگ ، واقعاً عذر ....
نذاشت جمله م رو کامل بگم .
امیرمهدي – بهتره راجع به چیزهاي خوب حرف بزنیم .
بازگو کردن مسائل ناراحت کننده ، حلاوت اتفاقاي خوب رو از بین می بره .
حرف خوب ؟
می خواست با من راجع به چیزهاي خوب حرف بزنه ؟ حرف بزنه ؟
آخ که چه حالی داشت شنیدن این جملات از دهنش ...
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_صد_و_نود_و_هفتم
.
حرف خوب ؟
می خواست با من راجع به چیزهاي خوب حرف بزنه ؟
حرف بزنه ؟
آخ که چه حالی داشت شنیدن این جمالت از دهنش .
تو فکر حرفاي خوب تو لحظات با منی .... من عشق می کنم که تو در ارتباط با منی ............
در مقابل حرفش فقط سکوت کردم .
انقدر گفتارش براي من
شیرین بود که قدرت تکلم رو ازم گرفت .
مگه این همون پسري نبود که حرف زدن زیاد با نامحرم رو گناه می دونست .
همونی نبود که اون شب تو کوه گفت فقط به خاطر اینکه خوابمون نبره با هم حرف بزنیم ؟
خودش بود .
همون پسر ، ولی می خواست با من حرف بزنه .
و چه لذتی داشت حرفش و توجهش به من حتی به اندازه ي یه سوغاتی یا کادویی به بهونه ي مژده گونی و یا حرفاي خوب ...
این توجهات از کسی مثل امیرمهدي براي من زیاد بود ؛ خیلی .
با سوال امیرمهدي دست از سکوت برداشتم .
امیرمهدي – چی شد که حاضر شدین نماز بخونین ؟
حرف خوبش درباره ي من بود .
گرچه که تأکیدش روي نماز
خوندنم بود .
ولی هر چی بود درباره ي من بود و
همین به قدري برام خوشایند بود که لبخند رو به لب هام هدیه داد .
من – یادم بود گفته بودي راه حرف زدن با خدا نماز خوندن . یه بار نیاز شد باهاش اساسی حرف بزنم .
هر جور که حرف زدم جواب نگرفتم .
به اعتماد حرفت ، از راهی که
خودش گفته بود استفاده کردم .
وقتی دیدم چقدر
زود جوابم رو داد دیگه از حرف زدن باهاش دست برنداشتم .
سري تکون داد .
امیرمهدي – مطمئن بودم اگر یه بار امتحان کنین دیگه ازش دست
نمی کشین .
من – چرا مطمئن بودي ؟
امیرمهدي – آدم صادقی مثل شما انقدر درونش پاکه که زود به معنویت پیوند
می خوره .
ازم تعریف کرد ؟
آره دیگه .
گفت درونم پاکه .
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_صد_و_نود_و_هشتم
و این حرف از آدمی مثل امیرمهدي یعنی تعریف و تمجید .
که خیلی صادقانه و بدون هیچ حسی از اغراق بیان شد .
ذوق کردم .
مگه می شد ذوق نکرد ؟
و باز حس شرمندگی از آهنگ تو ماشین .
دلم نمی خواست ناراحتش کنم .
ولی باز هم با بی فکري این کار
رو کردم .
براي عذرخواهی لب باز کردم .
من – من تو ماشین فقط می خواستم یه مقدار اذیتت کنم .
اگر میدونستم از اونجور اهنگا بدت میاد ...
باز هم نذاشت ادامه بدم .
امیمهدي – قرار شد در موردش حرف نزنیم .
مصرانه گفتم .
من – باید بگم .
به خدا نمی خواستم ناراحتت کنم .
ادامه ي همون اذیتاي اون شب بود که قرار گذاشتیم به بعد موکول بشه .
لبخند محوي زد .
امیرمهدي – موردي نداره . فقط ...
گره کمی بین ابروهاش افتاد .
امیر مهدی_شما واقعا این آهنگا رو گوش می کنین ؟
مگه ایراد داشت ؟
آهنگش که مشکلی نداشت !
من– مگه چش بود ؟
امیرمهدي – من کاري به ریتم آهنگ ندارم . ولی متنش ...
لب هاش رو کمی جمع کرد .
امیرمهدي – زیادي سبک بود .... سخیف بود ..... هجو بود ...
چرا می ذارین گوش و ذهنتون درگیر این آهنگا بشه ؟
اگر یه متن درست داشت حرفی نبود !
بی حواس گفتم .
من – وقتی زیادي شادم این آهنگا رو گوش می دم .
و وقتی جمله م رو کامل کردم تازه فهمیدم چی گفتم !
و با بهت گفتم .
من – اي واي !
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem