8.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قرار_شبانه_قرآنی
🌹💐هدیه به روح پاک و مطهر امام شهدا،شهدای انقلاب،شهدای هشت سال دفاع مقدس ،شهدای مقاومت، بخصوص سیدالشهدای مقاومت حاج قاسم سلیمانی،شهید ابومهدی المهندس،شهیدپورجعفری.🍂
ذِکرِ إِمروز:
#یاذَالْجَلالِوَالْإکرامْ🍃
{إیصاحبِجلالتوکرامت}
۱۰۰مَرتَبِہ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روستایی که مهاجران را بازگرداند
🔹آلمانه، یکی از ۱۰ روستاهای مورد هدف ثبت جهانی در کردستان است که در ۱۰ سال اخیر نه تنها یک خانوار از این روستا مهاجرت نکرده بلکه تمامی کسانی که از روستا کوچ کرده بودند نیز به روستا مهاجرت معکوس داشتهاند.
#خاطره_بازی
شنيدن روايت جنگ کردستان آن هم از زبان يکي از پيش مرگان کرد مسلمان حال و هوايي ديگر دارد.غبطه مي خورد از روزهايي که گذشته است و کمتر روزنامه نگار و مستند سازي براي ثبت خاطرات آن روزها قدم به کردستان گذاشته است.
مي گويد در طول اين سال ها با هيچ رسانه و نشريه اي صحبت نکرده و خاطراتش هنوز بکر و دست نخورده است.وقتي حرف به روزهاي دفاع مقدس و حمله عراق رسيد با حسرتي برخاسته از تمام وجود گفت:جنگ کردستان پيش زمينه جنگ تحميلي بود؛دشمن مي خواست از آستين کردستان به ايران ضربه بزند.
جنگ در جبهه کردستان تفاوت هاي بسياري با جنگ در ديگر جبهه ها داشت.در کردستان امکان شناسايي دشمن وجود نداشت چون همان لباسي را مي پوشيد که ما به تن داشتيم،دشمن در لباس خودي به ما خنجر مي زد.
بعد از ظهر يکي از روزهاي گرم مرداد ماه به خانه اي ساده و بي آلايش در يکي از محلات شهر سنندج مي روم.خانه اي که قرار است در آن با يکي از پيش مرگان کرد مسلمان ملاقات کنم. احمد سقزي اين روزها 60سالگي را هم پشت سر گذاشته و ۳۰ سال خاطره را از روزهاي سخت وبحراني در کردستان در سينه دارد.سقزي از برادران اهل تسنن است و به گفته مسئولان سپاه و بنياد شهيد استان کردستان جزو معدود کساني است که مي توان از آنها به عنوان گنجينه خاطرات جنگ کردستان و دفاع مقدس نام برد.
ادامه دارد....
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙 آغاز ماه دعا
👈 رهبرانقلاب: باید همهمان به یکدیگر تبریک عرض کنیم این توفیق الهی را که توانستیم بار دیگر وارد شهر رجب شویم
🌟 اگر رابطهی خودمان را با خدا تقویت کنیم، بسیاری از معضلات و مشکلات به خودیِ خود مرتفع خواهد شد.
#بیانیه گام دوم انقلاب
"ماموریت های نسل جوان"
اقتصاد:
🔺اقتصاد قوی نقطه قوت و عامل مهم سلطه ناپذیری و نفوذ ناپذیری در کشور است.
🔻اقتصاد ضعیف نقطه ضعف و زمینه ساز نفوذ و سلطه و دخالت دشمنان است.
✔️ انقلاب اسلامی راه نجات از اقتصاد ضعیف و وابسته و فاسد دوران طاغوت را به ما نشان داد.
💢 ولی عملکرد های ضعیف اقتصاد کشور را از بیرون و درون دچار چالش ساخته و راه حل این مشکلات سیاست های اقتصاد مقاومتی که باید برنامههای اجرایی برای همه بخشهای آن تهیه و با قدرت و نشاط کاری و احساس مسئولیت در دولت ها پیگیری و اقدام شود.
❌ جوانان عزیز در سراسر کشور بدانند که همه راه حل ها در داخل کشور است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرار_شبانه_قرآنی
🌹💐هدیه به روح پاک و مطهر امام شهدا،شهدای انقلاب،شهدای هشت سال دفاع مقدس ،شهدای مقاومت، بخصوص سیدالشهدای مقاومت حاج قاسم سلیمانی،شهید ابومهدی المهندس،شهیدپورجعفری.🍂
✅بالاتر از جهاد در راه خدا
✍️مردى نزد حضرت محمد(ص) آمد و گفت:
«يا رسول الله! من مشتاق جهاد هستم اما پدر و مادر پيرى دارم كه با حضور من آرامش دارند و از دوری من ناراحت می شوند.»
حضرت محمد (ص)فرمودند: «کنار پدر و مادرت بمان كه به خدا سوگند، يك شبانه روز همدمى و آرامش آنها در کنار تو، بهتر است از یک سال جهاد کردن در راه خدا
#طنز_جبهه
آب یخ
قبل از شروع يکي از حملات، همه فرماندهان لشکر 27، تو جلسه اي توجيهي شرکت داشتند. «حاج محمد کوثري» فرمانده لشکر پشت به ديگران، رو به نقشه، مشغول توضيح منطقه عملياتي بود و اون رو شرح مي داد.
«حاج محسن دين شعاري» معاون گردان تخريب لشگر، تو رديف اول نشسته بود. يکي از نيروها، يک ليوان آب يخ رو از پشت سر ريخت تو يقه حاج محسن.
حاجي مثل برق گرفته ها از جا پريد و آخش بلند شد. برگشت و به سوي کسي که اين کار را کرده بود، انگشتش را به علامت تهديد تکون داد.
بعدش، يک ليوان آب يخ از پارچ ريخت و براي پاشيدن، به طرفش نيم خيز شد. حاج محمد که متوجه سر و صداي حاج محسن و خنده هاي بچه ها شده بود، يک دفعه برگشت و به پشت سرش رو نگاهي کرد.
حاج محسن که ليوان آب يخ را به عقب برده و آماده بود تا اون رو به سر و صورت اون برادر بپاشه، با ديدن حاج محمد، دستپاچه شد و يک دفعه ليوان را جلوي دهانش گرفت و سر کشيد. انگار نه انگار که اتفاقي افتاده باشد، گفت: « يا حسين(ع)».
با اين کار حاج محسن، صداي انفجار خنده بچه ها، سنگر رو پر کرد و فرمانده لشگر، بي خبر از اون چه گذشته بود، لبخندي زد و برا حاج محسن سري تکون داد....