#خاطره_بازی
مسیح کردستان
شهید بروجردی را از سال ۱۳۵۸ و پس از غائله پاوه، زمانی که معاون سپاه پاوه بودم، میشناسم. شهید بروجردی فرمانده سپاه پاسداران غرب کشور بود. شهید ناصر کاظمی هم فرمانده سپاه پاوه و از دوستان نزدیک و همکیش شهید بروجردی بود. این دو شهید بزرگوار مانند هم بودند. آنها دو بال بودند که برای نجات کردستان آمدند تا حامی و امید کردها باشند. شاید اگر بروجردی و کاظمی نبودند، پاکسازی کردستان بهراحتی و با هزینه و تلفات پایین انجام نمیشد.
شهید بروجردی بسیار متواضع، مردمدار و جذاب بود. به شخصیتها و علمای کرد احترام خاصی میگذاشت. همیشه با آنها مشورت میکرد و به آنها ارزش میداد؛ خودرأی نبود و به اتکای کردها عمل میکرد. همین منش، او را در قلب مردم کرد جای داد تا اندازهای که او را مسیح کردستان نامیدند. مسیح یعنی ناجی و شهید بروجردی ناجی مردم کردستان بود.
پس از شهادت محمد بروجردی، بیش از ۲۰ هزار نفر از مردم کردستان و اورامانات، پیکر پاکش را از کردستان تا بهشتزهرای تهران همراهی کردند. شهید بروجردی و شهید کاظمی برای مردم کردستان بیهمتا هستند
پایان
⭐️لوح| مبارزه علمی
📌بیانات #رهبر_انقلاب درباره امام باقر(ع) برگرفته از کتاب همرزمان حسین
💫ولادت #امام_باقر
🌷 سربازان خط مقدم انقلاب، زنها بودند
❣حضرت #امام_خامنه_ای (مدظله العالی)
📌 انقلاب ما، همهی تصورات باطل دربارهی زن مسلمان ایرانی را تخطئه کرد و دیدیم که خانمها، سربازان خط مقدم انقلاب بودند. اگر زنها با انقلاب سازگار نبودند و این انقلاب را نمیپذیرفتند و به آن باور نداشتند، مطمئنا این انقلاب واقع نمیشد. اگر آنها نبودند، نیمی از گروه انقلابیون مستقیما در میدان نبودند.
🗓۱۳۶٨/١٠/٢۶
#دفاع_مقدس
آماری جالب از شهدای دفاع مقدس
🔸 شهید سرباز ۵۶۷۲
🔸شهید خانه دار۳۱۳۶
🔸شهید کودک ۲۹۰۶
🔸شهید دانشجو ۲۶۰۸
#طنز_جبهه
پاهايت را جمع کن من هم بنشينم........
ميگفت: «زود باش... زود باش پاهات را جمع کن تا من بنشينم. الان کاتيوشاميآيد و داغونمان ميکند
هوا تاريک بود. خيلي تاريک. از ماه خبري نبود. ستون نيروها از کنارة گِليجاده «فاو ـ ام القصر» در حال حرکت بودند. مرحلهاي ديگر از عملياتوالفجر 8 جريان داشت. گاهي سينه خيز، گاهي بدو و گاهي دولا دولاميرفتيم. عباس تيربارچي دسته، پشت سر من دراز کشيده بود. خمپاره وکاتيوشاهاي دشمن، يکريز دشت را گرفته بودند زير آتش خود.
آتش ته قبضة شليک کاتيوشا در دور دست رو به رو نمايان شد. حسابکار خودمان را کرديم. جهت آن به طرف منطقه ما بود. هر لحظه منتظر بوديمکه گلولههاي يکي دو متري، يکي بعد از ديگري بر سرمان فرود بيايند وجهنمي از آتش و انفجار ايجاد کنند.
عباس با ديدن آتش ته قبضهها، عجولانهاز پشت سر من برخاست و پريد داخل سنگر که روي شانة جاده قرار داشت.از هولش متوجه نشد چه کسي داخل سنگر است فقط ديد يک نفر نشسته،سرش به پهلو افتاده و پاهايش داخل چاله کوچکي که نام سنگر داشت درازشده است.
براي اينکه از موج انفجار در امان بماند، تند و تند، بدون اينکه بهآن شخص نظري بيندازد و نگاهش فقط به جهت شليک کاتيوشا بود،ميگفت: «زود باش... زود باش پاهات را جمع کن تا من بنشينم. الان کاتيوشاميآيد و داغونمان ميکند...»
من و ميثم که متوجه قضيه شده بوديم خنده مان گرفت. ناگهان منوري درهوا روشن شد. با بهت و تعجب ديد آن کسي که پاهايش را هل ميداده تاکنارش بنشيند، کسي نيست جز جنازه يک سرباز عراقي با کلهاي متلاشيشده و بدني پاره پاره.
با وجودي که تيربارهاي دشمن زير نور منور بهترميديدند و شليک ميکردند، سراسيمه از سنگر پريد بيرون و آمد طرف ما.
تاخنده من و ميثم را ديد گفت:
«بي معرفتها شما ميدانستيد و به من نگفتيد؟»
8.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قرار_شبانه_قرآنی
🌹💐هدیه به روح پاک و مطهر امام شهدا،شهدای انقلاب،شهدای هشت سال دفاع مقدس ،شهدای مقاومت، بخصوص سیدالشهدای مقاومت حاج قاسم سلیمانی،شهید ابومهدی المهندس،شهیدپورجعفری.🍂
ذِکرِ إِمروز:
#یاذَالْجَلالِوَالْإکرامْ🍃
{إیصاحبِجلالتوکرامت}
۱۰۰مَرتَبِہ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روستایی که مهاجران را بازگرداند
🔹آلمانه، یکی از ۱۰ روستاهای مورد هدف ثبت جهانی در کردستان است که در ۱۰ سال اخیر نه تنها یک خانوار از این روستا مهاجرت نکرده بلکه تمامی کسانی که از روستا کوچ کرده بودند نیز به روستا مهاجرت معکوس داشتهاند.
#خاطره_بازی
شنيدن روايت جنگ کردستان آن هم از زبان يکي از پيش مرگان کرد مسلمان حال و هوايي ديگر دارد.غبطه مي خورد از روزهايي که گذشته است و کمتر روزنامه نگار و مستند سازي براي ثبت خاطرات آن روزها قدم به کردستان گذاشته است.
مي گويد در طول اين سال ها با هيچ رسانه و نشريه اي صحبت نکرده و خاطراتش هنوز بکر و دست نخورده است.وقتي حرف به روزهاي دفاع مقدس و حمله عراق رسيد با حسرتي برخاسته از تمام وجود گفت:جنگ کردستان پيش زمينه جنگ تحميلي بود؛دشمن مي خواست از آستين کردستان به ايران ضربه بزند.
جنگ در جبهه کردستان تفاوت هاي بسياري با جنگ در ديگر جبهه ها داشت.در کردستان امکان شناسايي دشمن وجود نداشت چون همان لباسي را مي پوشيد که ما به تن داشتيم،دشمن در لباس خودي به ما خنجر مي زد.
بعد از ظهر يکي از روزهاي گرم مرداد ماه به خانه اي ساده و بي آلايش در يکي از محلات شهر سنندج مي روم.خانه اي که قرار است در آن با يکي از پيش مرگان کرد مسلمان ملاقات کنم. احمد سقزي اين روزها 60سالگي را هم پشت سر گذاشته و ۳۰ سال خاطره را از روزهاي سخت وبحراني در کردستان در سينه دارد.سقزي از برادران اهل تسنن است و به گفته مسئولان سپاه و بنياد شهيد استان کردستان جزو معدود کساني است که مي توان از آنها به عنوان گنجينه خاطرات جنگ کردستان و دفاع مقدس نام برد.
ادامه دارد....