eitaa logo
واحد خواهران حسینیه هنر سبزوار
190 دنبال‌کننده
925 عکس
135 ویدیو
5 فایل
واحد خواهران حسینیه هنر سبزوار 🌱 📲 پیشنهادات و انتقادات👇 مدیر کانال: @ati95157
مشاهده در ایتا
دانلود
کی ترسوئه؟ از دعای ندبه‌ی مادرانه برگشتم. پسرم که تازه از خواب بیدار شده بود، با غرغر گفت: «چرا من رو نبردی؟» لبخندی زدم و گفتم: «به جاش آماده شو بریم راهپیمایی.» لج کرد. +نمیام. باید کلی راه برم؛ خسته میشم. کمی فکر کردم. گفتم: «می‌دونی نتانیاهو گفته مردم ایران می‌ترسن؟ گفته کشور و رهبرشون رو دوست ندارن. حالا مردم می‌خوان برن راهپیمایی تا دشمن بفهمه خیلی هم کشور و رهبرمون رو دوست داریم.» کمی مکث کردم تا حرف‌هایم را توی ذهنش مرور کند. گفتم: «حالا تو دوست داری راهپیمایی شلوغ باشه یا خلوت؟» با هیجان گفت: «پس حتما بریم.» ‌ شما هم روایت‌هایتان از جنگ را در قالب متن، صوت، فیلم و شعر برای‌مان ارسال کنید: @zfarhadisadr 🚩 به کانال بپیوندید: 🆔 @hhonarkh
کوک‌های پیروزی از اول سال، توی هر مغازه‌ای که پارچه‌ی مشکی و قیمت مناسب پیدا کنم، به عشق امام حسین(ع) می‌خرم‌. ده روز قبل محرم، شروع می‌کنم به دوخت لباس رایگان محرمی برای بچه‌ها. صوت روضه پخش می‌کنم و تکه‌های لباس‌ها را به یاد شش‌گوشه، بهم کوک می‌زنم. بعد دوخت، آن‌ها را تن بچه‌های هیئتی تصور می‌کنم و دلم قنج می‌رود. امسال قضیه فرق کرد. پارچه‌های مشکی جلو رویم را نگاه انداختم. تصمیم جدیدی گرفتم و زیر لب زمزمه کردم: «کوک‌های محرم امسال رو نذر پیروزی ایرانم می‌کنم و نذر نابودی کامل اسرائیل. ایمان دارم به اجابت دعای دست‌های کوچولوی بچه‌هایی که این لباس‌ها رو به تن می‌کنن.» ‌ شما هم روایت‌هایتان از جنگ را در قالب متن، صوت، فیلم و شعر برای‌مان ارسال کنید: @zfarhadisadr 🚩 به کانال بپیوندید: 🆔 @hhonarkh
📿 چای با عطر صلوات قرار دورهمی بود. سماور قل می‌زد و قوری چای تازه دم روی آن استراحت می‌کرد. زنگ در صدا کرد. یکی یکی خانم‌ها آمدند داخل. نفر آخر که وارد شد یک نایلون بزرگ طوسی رنگ دستش بود. خوش و بش که تمام شد. از توی نایلون یک سفره سبز رنگ را پهن کرد وسط اتاق و چند دسته تسبیح را چید روی آن. گفت: «برای پیروزی جبهه حق نذر ۱۴۰۰۰ صلوات کنید». هر کس یک دسته برداشت و یک‌گوشه مشغول شد. تا آخر مجلس کمتر حرف می‌زدند و بیشتر تسبیح می‌چرخاندند. 🖊️ نیلوفر نصیری فر ‌ شما هم روایت‌هایتان از جنگ را در قالب متن، صوت، شعر و فیلم برای‌مان ارسال کنید: @zfarhadisadr 🚩 به کانال بپیوندید: 🆔 @hhonarkh
هدایت شده از حسینیه هنر سبزوار
♨️ کتاب «شیرینِ انار، تلخِ کلپوره»، به زودی منتشر می‌شود 📚 کتاب «شیرینِ انار، تلخِ کلپوره»، خاطرات صدیقه گودآسیایی، بانوی سبزواری، از پشتیبانی جنگ در دفاع مقدس است. 🇮🇷 با آغاز جنگ، صدیقه خانه‌اش را به پایگاه پشتیبانی تبدیل کرد. با کمک زنان روستای گودآسیا، برای رزمندگان لباس دوخت، مربا بار گذاشت، نان و کلوچه پخت و انارهای سرخ باغ‌ها را به جبهه‌ها فرستاد. 🖋️ این اثر جدیدترین محصول حسینیه هنر سبزوار است که توسط مهناز کوشکی، تحقیق و تدوین شده است و انتشارات راهیار این کتاب را در 120 صفحه به چاپ رسانده است. | | | 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
بالا و پایین روز جمعه، میزبانی ندبه‌های مادرانه نصیبم شد. پرچم کشورمان را نصب کردم سردر خانه. دوست داشتم چشم‌های‌مان که به سه رنگ پرچم ایران که میفتد، قدم‌های‌مان پرچم دو رنگ اسرائیل را لگدمال کند. پسرم را صدا زدم. چند دقیقه بعد با گچ شروع کرد به کشیدن پرچم اسرائیل جلوی در خانه و پرچم رژیم منحوس کودک‌کش نقش زمین شد برای لگد کردن. ‌ شما هم روایت‌هایتان از جنگ را در قالب متن، صوت، فیلم و شعر برای‌مان ارسال کنید: @zfarhadisadr 🚩 به کانال بپیوندید: 🆔 @hhonarkh
تغییر موضع پایه‌های پرچم را خریدم. گوشی‌ام را برداشتم و افتادم پی دریل. به اولین نفر از مخاطبینم زنگ زدم: _می‌خوام سر در خونه‌مون پرچم ایران بزنم؛ پی دریلم. تو نداری؟ _نه داداش. _دستت درد نکنه. تا خواستم تلفن را قطع کنم گفت: _راستی مهدی! می‌خوای دیوار رو سوراخ کنی، از صاحب خونه‌ت اجازه گرفتی؟ این را که گفت، انگار یک سطل آب سرد ریختند روی سرم. صاحب خانه از آن آدم‌ها بود که نقدهای تند‌وتیزی به مملکت داشت. امکان نداشت قبول کند. کل روز ذهنم درگیر بود. به یکی دوجا زنگ زدم. همه می‌گفتند مشکل شرعی دارد و باید اجازه بگیری. تا عصر دست دست کردم. آخر دلم را زدم به دریا. یک یا حسین گفتم و زنگ زدم. شروع کردم به تعریف ماجرا. دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشید. با خودم گفتم؛ الان یک نه می‌گوید و قطع می‌کند. یک‌دفعه گفت: «خواهش می‌کنم. چرا که نه. خوب کاری می‌کنید.» خشکم زد. باورم نمی‌شد. فکر نمی‌کردم جنگ اینقدر مردم را همدل کرده باشد. راوی: مهدی کیانی ‌ شما هم روایت‌هایتان از جنگ را در قالب متن، صوت، فیلم و شعر برای‌مان ارسال کنید: @zfarhadisadr 🚩 به کانال بپیوندید: 🆔 @hhonarkh
هدایت شده از انتشارات راه یار
📗📣معرفی کتاب "خیرالنسا" توسط حجت الاسلام و المسلمین دکتر مشکی باف در 💠 قصه خیرالنسا به سر رسید ولی راهش به آخر نه !!! ♡ارائه کتاب‌های رنگ آمیزی و شعر خیرالنسا مخصوص کودکان♡👫 💣💥با تخفیف ویژه💥💣 ⬇️⬇️⬇️ ♡کتاب خیرالنسا و گندمک ♡کتاب یک دونه نون صددونه نون ♡دفتر تحریر پنجاه، هشتاد، صدبرگ 🧡 @ardakan_ronas 🔶 انتشارات راه‌یار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی ✅ @Rahyarpub
هدایت شده از حسینیه هنر سبزوار
🔻 از دفاع مقدس دیروز تا دفاع مقدس امروز 📚 کتاب «شیرینِ انار، تلخِ کلپوره»: روایت بانویی روستایی از پشتیبانی جنگ 🔻 در میانه‌ی روزهایی که ایران بار دیگر با آتش جنگ رژیم صهیونیستی رو‎به‌رو است، کتابی به زودی منتشر می‌شود که دل‌ها را به پشت‌ جبهه‌های حق علیه باطل در دهه‌ی شصت می‌برد. کتاب «شیرینِ انار، تلخِ کلپوره» روایتی مستند از زندگی صدیقه گودآسیایی، زنی از دیار خراسان رضوی، که خانه‌اش را سنگری کرد برای پشتیبانی جبهه‌ها. 🔺 ️صدیقه، زنی بود میان انارها و آردها، میان تنورهای داغ و دستان سوخته. در روزهایی که جبهه نیاز به غذا، لباس، امید و دعا داشت، او گندم‌های زمینش را آرد کرد، نان پخت، مربا جوشاند، و رشته آش را با شوق به جبهه فرستاد. در دل این رنج‌ها اما، شیرینی‌ای از جنس مادرانه موج می‌زد. شیرینی‌ای که در لابه‌لای انارهای رسیده‌ی پاییز، در صدای زمزمه‌ی دعای سحر، جا خوش کرده بود. 🔻وقتی برای اولین بار صدیقه را دیدم، باورم نمی‌شد زنی با این‌ همه سکوت و صبوری، آن‌قدر حرف برای گفتن داشته باشد. پای حرف‌هایش که نشستم، دیدم پشتِ آن صورت آفتاب‌سوخته، قصه‌ای پنهان است؛ قصه‌ای که اگر گفته نشود، تاریخ ناقص می‌ماند. صدیقه از جنگ گفت، اما نه از جبهه. از پشتیبانی گفت، اما نه فقط با وسایل، بلکه با جان، با دل، با خانه‌ای که سنگر شد، با زنی که مادر هزار رزمنده شد. کم کم صدیقه برایم فقط یک شخصیت نبود؛ تبدیل شد به آینه‌ای از همه‌ی مادرانی که نام‌شان در تاریخ نیامده اما اگر نبودند، جبهه‌ها هم نمی‌ماندند. در این کتاب، فقط صدای او را ننوشتم؛ صدای همه‌ی زنانی را ثبت کردم که دور هم جمع شدند، خمیر کردند، اشک ریختند، دعا خواندند، و جنگیدند؛ بی‌آنکه اسلحه‌ای به دست بگیرند. 🔺 کتاب «شیرینِ انار، تلخِ کلپوره» نه‌ تنها سندی از گذشته است، بلکه پیامی برای امروز دارد؛ روزهایی که دوباره مادرانی نگرانِ فرزندان‌شان هستند، دوباره تنورهایی روشن شده، دوباره صبوری و استقامت در چهره‌ی زنان این سرزمین نقش بسته است. 🖊 مهناز کوشکی 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
پادری حماسی دخترم مشغول نقاشی کشیدن بود. رنگ‌آمیزی‌اش که تمام شد؛ چسب را برداشت. نقاشی‌ها و نوشته‌اش را جلوی در خانه چسباند. دیدم پرچم اسرائیل است و نقاشی دشمن. آنجا چسبانده تا موقع رفت و آمد آن‌ها را لگد کنیم. کمی نزدیک تر شدم. پرچم اسرائیل را سوراخ سوراخ کرده بود. گفت: «موشک‌های قوی ایران بهش خورده.» ‌ شما هم روایت‌هایتان از جنگ را در قالب متن، صوت، فیلم و شعر برای‌مان ارسال کنید: @zfarhadisadr 🚩 به کانال بپیوندید: 🆔 @hhonarkh