ظاهرا استارنونه میخواهد بگوید بهرغم همهی دیوارهای محکم و بناهای اطمینانبخشی که دور خود میسازیم هیچ جایی نیست که در آن احساس امنیت کنیم، زندگی چیزی است که به ظرفِ خود خیانت میکند، چیزی است که از آن سرریز میشود. یاد چزاره پاوهزه، رماننویس و شاعر ایتالیایی، میافتم؛ در داستان کوتاهش خودکشی میگوید «زندگی سراسر خیانت است.» به عبارتی، زمان به ما خیانت میکند، آدمهایی که میشناسیم و نمیشناسیم به ما خیانت میکنند، ما با زندگی کردن، با پیر شدن، و سرانجام با مُردن به خودمان خیانت میکنیم.
جومپا لاهیری در نقد داستان بندها نوشتهی دومنیکو استارنونه، ترجمهی امیرمهدی حقیقت، نشر چشمه، صفحهی ۱۵۶
#بندها
@hibook
گاهی وقتها از من میپرسند چرا ادبیات؟ و بین شاخههای مختلف ادبیات چرا رمان؟ برای پاسخ به این سوال باید منتظر بمانم تا قلاب خواندنم گیر کند به کتابی که وقتی به پایان رساندمش آنقدر در لذت و بهت و خوشی غرق شده باشم که چارهای نداشته باشم جز برگشتن به صفحهی آغازین داستان و دوباره خواندنش.
بندهای دومنیکو استارنونه از آن دسته کتابهاست که معنای دقیقی از عبارت ادبیات به مثابه زندگیست. روایتی از پیچیدگی روابط انسانی و منفعتطلبیها و زخمهای زندگی که فکر میکنیم گذشت زمان آنها را خوب کرده ولی در واقع اینطوری نیستند. وقتی پای پیچیدگی روابط به میان میآید نمیشود یک حکم کلی صادر کرد و تراژدی زندگی در همین است، همه حق دارند و هیچکس حق ندارد، ادبیات میتواند راوی همین سردرگمیها و دردهایی باشد که نسلهای متمادی انسانها تجربهاش کردهاند. از سیمون دوبوار پرسیده بودند به کدام یک از شخصیتهای داستانهایتان علاقه دارید؟ گفته بود «نمیدانم، بیشتر از آنکه به خود این شخصیتها علاقه داشته باشم به روابطشان علاقهمندم، حالا میخواهد عشق باشد یا دوستی.» چیزی که در مورد داستانها دوست دارم همانیست که سیمون دوبوار رویش تاکید میکند: روابط انسانی، تراژدی انسان بودن، آن تلخکامی رضایت نداشتن از زندگی و تحمل آن. بله آقایان و خانمهای محترم، رمان بخوانید تا بتوانید به درک مناسبی از این روابط و مفهوم زندگی برسید و بدانید در این راه سخت و طاقتفرسا تنها نیستید، ما با هم و تنها رنج میکشیم.
#بندها
#دومنیکو_استارنونه
#امیرمهدی_حقیقت
#نشر_چشمه
#ادبیات_ایتالیا
#معرفی_کتاب
@hibook