ویرانهایست این جهان، عمر کفاف نمیدهد که آباد کنیم و غیرت، رخصت نمیدهد که رها کنیم.
اینگونه رها کردن نشانهی رذالت است پس آبادسازی یک گوشهی گم جهان به دست ما آبادسازی کل عالم است به دست همگان.
📚#کتاب مردی در تبعید ابدی
#نادر_ابراهیمی
@hibook🔆
#برشی_از_کتاب
فرهنگ، سواد، تحصیلات، کتاب خواندن، سیاست، مشاغلِ جدّی و موقعیّتهای اجتماعیِ وقت گیر نباید زن را از زن بودن و مرد را از مرد بودن بیندازد، همان طور که زن و مرد را از انسان بودن.
📕 #آتش_بدون_دود
✍🏽 #نادر_ابراهیمی
📚 @hibook
📖#برشی_از_کتاب
آزادی، مثل آب، مثل هوا، مثل نان برای انسان واجب است؛
امّا انسان باید آب را برای فرونشاندنِ تشنگی بخواهد نه خود را غرق کردن در آن، و هوا را برای تنفّس بخواهد نه برای آلودنِ آن و مسموم کردنِ آدمیزاد، و نان را برای سیر کردنِ شکم، نه نهادن و کپکزده کردن و دور ریختن.
آزادی باید مایهٔ خوشبختیِ آدمها باشد نه اسباب بدبختیِ آنها. پس آنچه که بدبخت میکند یقین بدانید که آزادی نیست، چیزیست شبیه آزادی.
📕 #سه_دیدار
✍🏽 #نادر_ابراهیمی
#حجاب
@hibook📚
#برشی_از_کتاب
مادربزرگم میگوید قلب آدم نباید خالی بماند اگر خالی بماند مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند.
برای همین هم مدتیست دارم فکر میکنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم یعنی، راستش چطور بگویم؟
دلم میخواهد تمام تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم یا نمیدانم کسی که خیلی خوب است، کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد.
پدرم میگوید قلب مهمانخانه نیست که آدمها بیایند دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند.
قلب، لانهء گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد. قلب، راستش نمیدانم چیست اما این را میدانم که فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب است ـ برای همیشه...
📓 #قلب_کوچک
✍🏻 #نادر_ابراهیمی
@hibook📖
📚#برشی_از_کتاب
گریه، چه نعمتیست واقعا!
گمان میبرم که اگر خداوند، صدهزار گونه خنده میآفرید اما رسم اشک ریختن را نمیآموخت، قلب، حتی تاب ده روز تپیدن را هم نمیآورد. گریه، چه نعمتیست واقعا برای آنکس که قلب دارد.
🖊#نادر_ابراهیمی
📔#آتش_بدون_دود
@hibook📓
آن کس که شتاب دارد، عاشق نیست.
تشنهایست که معشوق را، چشمه آب شیرین تصور کرده است.
وقتی دوید و رسید و نوشید و ورمکرد،
رها میکند و میرود...!
#نادر_ابراهیمی
@hibook
بگذار خالصانه قبول کنیم کوچکیم، تا بتوانیم بزرگ شویم، عوض شویم، رشد کنیم و دیگری شویم.
بزرگ جایی برای تغییر کردن ندارد.
وقتی مظروف، درست به اندازه ی ظرف بشود، دیگر چگونه تغییری در مظروف ممکن میشود جز ریختن بر زمین و تلف شدن؟!
📕#یک_عاشقانهی_آرام
✍🏻 #نادر_ابراهیمی
@hibook
ما در روزگاری هستیم، هلیا، که بسیاری چیزها را میتوان دید و باور نکرد و بسیاری چیزها را ندیده باور کرد.
#نادر_ابراهیمی
•بار دیگر شهری که دوست میداشتم•
@hibook
در پایدارترین شادیها نیز غمی نهفته است، و در پاکترین اعمال، قطرهای از ناپاکی.
#نادر_ابراهیمی
•بار دیگر شهری که دوست میداشتم•
@hibook
گریستن، هلیا. تنها و صمیمانه گریستن را بیاموز.
#نادر_ابراهیمی
•بار دیگر شهری که دوست میداشتم•
@hibook
وقت بیمصرفمانده و بوی ناگرفتهی بسياری در کيسههايمان داريم. وقتی که تباه میکنيم، میسوزانيم، به بطالت میگذرانيم. بسياری از ما میتوانيم پنج برابر، ده برابرِ آنچه کار میکنيم، کار کنيم، ياد بگيريم، بيفزاييم، تغيير بدهيم. انسان شهری، عجيب در بيگاری و بطالت فرو رفته است؛ بهانهجویی و وراجی، شوخیهای مبتذل خجالتآور، ولگردیهای بدون عمق، وقتکشی، خوابهای طولانیِ پيرکننده، و هميشه در انتظار حادثهای غريب و دگرگونکننده، اگر نه، معجزهای، دست کم کرامتی، و ناگهان حلشدن جميع مشکلات؛ اما اين برخود با زندگی، فقط تباهکردن زندگی است.
#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
@hibook
#برشی_از_کتاب 📖
چیزی هست به نام وجدان؛ که میتوانی به آسانی با یک گلوله خلاصش کنی و برای همیشه از شرّ حضورِ تُرش رویانهاش راحت شوی.
اما در این حال، دیگر هیچ گاه عطرِ شادیِ خالص را استشمام نخواهی کرد؛ و صافی کمرنگ اما عمیقِ آرامش، بر زندگیت جای نخواهد گرفت.
---------------------------------------------------- 📚#یک_عاشقانه_آرام
✍️#نادر_ابراهیمی
@hibook
#تیکه_کتاب
انبار کوچک، مملو از بیمصرفها و به دردنخورها، مملو از چیزهایی که همیشه گفتهایم: یک روز احتمال دارد به کار بیاید، دیگر از اینها پیدا نمیشود، برای بچهٔ بعدی، به دردِ سفر میخورد.
چمدانهایی که چفت و بست آنها شکسته. گلدان ترک خوردهای که یادگار عمو جان است. روروَکِ اولی. پوتینهای کهنهٔ دومی. خدای من! همه را باید دور ریخت. انبار را باید خالیِ خالی کرد. همینهاست که زندگی را از شکل میاندازد. همینهاست که زندگی را کهنه میکند. موریانه خورده. بید زده. کپک زده. درهم شکسته. بی سر و ته. رنگ و رو رفته. ما فقط کهنگیها را پسانداز میکنیم. ما پاسدارانِ از شکل افتادگیها هستیم. جای عشق کجاست؟ فریاد نزن، به زمزمه بگو: جای عشق کجاست؟ لابهلای این همه آشغال، چطور باید پی عشق بگردم، بیآنکه به خاطره برخورد کنم؟
📕 #یک_عاشقانه_آرام
✍️ #نادر_ابراهیمی
تشکر از دوستان انجمن که مرتب ما را مهمان سفره ی کتاب می کنند.
#هنرمجاهد | قدم رنجه بفرمائید 👇
https://eitaa.com/joinchat/521142341Ca167ecce4a