eitaa logo
پشت هیچستانم
652 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ادمین: @Saeed_Bojar
مشاهده در ایتا
دانلود
"خانه ای شبیه ..." 👌خیابان اصلی منتهی به کوچه ای می شود که مسجدی در نهایت آرامش، آن جا سکنی گزیده. و باز کوچه ای دیگر ... انگار مردم این کوچه کاری با دنیای بیرون ندارند. به گمانم نام این کوچه را باید "" می گذاشتند. میانه های مسیر، در مجاورت دو ساختمان تازه قد کشیده، چند خانه که هنوز عطر تازگی می دهند، جا خوش کرده اند. و یکی از خانه ها، انگار با درها بیگانه باشد، تمامش را با کوچه و عابران شریک شده ... گویی چیزی برای پنهان کردن ندارد ... راهرو را پشت سر می گذارم، چند پله مانده تا ... پله ها مرا به زیرزمین می برند اما انگار پرواز می کنم، اوج می گیرم ... از آن جا به بعد دیگر زمین زیر پاهایم گم می شود ، باغ و باغچه و بوم و رنگ و بوی خوشِ لبخندهای کودکانه که قاب ها را قلقلک می دهند، آدم را سر حال می آورد ... این بار از لاکِ هر روز بیرون می آیم، شبیه مرده ای که سنگ قبرش را کنار بکشد و با شادی فریاد بزند: زندگی سلام !  آمدم تا دوباره تو را در آغوش بگیرم ... ! کمی دورتر از نزدیک، به میزهایی می رسم که شبیه آینه، بازتابِ تمام نمای نگاه دخترانِ مهتابند و مداد رنگی هایی که یک نفس صدایم می زنند ... نمی دانم از من چه می خواهند ...!؟ آرامِ چشم هایم می رود گوشه سالن، می نشیند کنار پالت بزرگ چوبی ، همان جا می ماند تا من باز هم گنگ شوم، شاید هم می خواهد آن قدر حرف بزنم که روی قناری ها کم بشود ... نمی دانم ...! هنوز پرواز، میزبان ماست، من و خیالِ ... کاش پیشِ چشم درخت های روی دیوار حوض نقاشی می کشیدم و می شدم گنجشککِ اشی مشی ... تک تک نقاشی ها را می خوانم ... دوست دارم همان شاخه باشم که در حال شکوفه زادن، غافلگیر شده ... شاید هم ، همان شکوفه نابالغ شوم که سر روی گیسوان دخترِ داخل بوم گذاشته ... هنوز پروازم ...! و هنوز ... می دانم که این خانه، شبیه هیچ خانه ای نیست ... جایی ست میان نقاشی های یلدای پنج ساله ... آلبومی از خاطره های دختر و پدری ... و ، حوالی برق نگاه بانو فاطمه بوجار که مِهر می کارد پای تمامِ فردا ... ، خانه ای شبیه ... شهریور ماه ۱۴۰۲ 🍃🌺☘🌹☘🍃 با تشکر ویژه و حسن نظر سرکار خانم پیران کاشانی ، پشت هیچستانم
📌زندگی نامه خودنگاشت هنرمند هنرهای تجسمی(رشته طراحی و نقاشی) آران و بیدگل سعید بوجار آرانی هنرمند هنرهای تجسمی در رشته طراحی و نقاشی، مدیر مسئول آموزشگاه هنرهای تجسمی سعید با سابقه بیش از سه دهه آموزش و دارای درجه هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. به بهانه سالروز تولد این هنرمند، زندگی خودنگاشت وی را در ادامه میخوانیم👇👇👇 مادرم می‌گوید: در یک شب زمستانی خیلی سرد به دنیا آمدم؛ پنجم دیماه ۱۳۴۹ ه ، ش مقطع ابتدایی که بودم، کتاب و دفتری نبود که گوشه‌ی آن نقاشی نکرده باشم. یادم می‌آید یک‌بار که امتحان داشتیم، بس‌که سر جلسه برای همکلاسی‌هایم نقاشی کشیده بودم وقتی به خودم رسید، دیگر چیزی در خاطرم نبود که کنم. معلمم نمره‌ی نقاشی مرا از همه کمتر داد و گذاشت این خاطره برای همیشه در ذهنم بماند. داشتن دفترچه‌های نقاشی آن دوران از یادگارهای ماندگار و دوست‌داشتنیِ من است. دوران راهنمایی چشمم به دنیای دیگری باز شد. شناخت رنگ و قلم‌مو و بوم بسیار برایم‌ لذت‌بخش بود. دوران جبهه و جنگ بود و بازماندن از تحصیل و خاطراتی که تلخی و شیرینی خودش را دارد. نقاشی را به‌ صورت تجربی ادامه دادم تا اینکه سال ۶۵ با استاد علی عرفان آشنا شدم. در دوره‌ی سه‌ ماهه تعطیلات تابستان، تماشای تصاویر شهدایی که ایشان با رنگ پلاستیک روی بوم نقاشی می‌کرد، پای مرا به باز کرد. قلم‌موهایی که دیگر به کار اساتید نمی‌آید، رویای شب و روز شاگرهاست. تعدادی از قلم‌های مستعملِ استاد را برای خودم برداشتم و ماجرای عاشقانه‌ی دستانِ من با قلم و کاغذ و بوم جدی شد. شدم شاگردی که با شوق و ذوق، برای خودش بوم ساخت و کار را شروع کرد. هنوز اولین منظره‌ای نقاشی شده روی بوم را نگه داشته‌ام تا بدانم از کجا به کجا رسیده‌ ام. خیلی اتفاق افتاده که وقتی استاد، کار شاگردش را می‌بیند و خاطرش از بابت او جمع می‌شود را می‌خواهد تا به تازه‌ کارهای بعدی‌ش برسد و این اتفاق برای من و استاد افتاد. دلسرد نشدم که هیچ تازه با ادامه دادم تا به رویای اولم که برپایی آثارم بود برسم. سال ۶۸ با اخذ دیپلم فنی راه و ساختمان، در رشته‌ی کاردانی فنی عمران در دانشکده فنی مهندسی تبریز مشغول ادامه تحصیل شدم. هر ترم با خود عهدمی‌کردم دیگر ادامه نخواهم داد ولی چاره‌ای نبود. از شیرین‌ترین خاطرات ‌دوره دانشجویی؛ کسب مسابقات دانشجویی سراسر کشور، رتبه دومی در رشته طراحی در سال ۷۱ کاشان وسپس رشته نقاشی در بین آموزشکده‌های فنی سراسر کشور در کرمانشاه سال ۷۲ بود. ...شور و اشتیاق برای یادگرفتن، ارائه‌ی طرح و نقاشی‌ از مقطع هنرستان، دانشگاه، خدمت سربازی، دسته‌بندی و افتتاح چندین نمایشگاه انفرادی و شرکت در نمایشگاه گروهی همچنان ادامه داشت. از همان قدم اول تا الان که مدرک را اخذ کرده‌ام، حسرت داشتن یک سریِ کامل مداد رنگیِ عالی از آرزوهای کودکانه‌ام بوده و هست. کسی که خودش است ؛ هنوز توفیق شاگردی استادی را نداشته، بیشتر تلاش می‌کند رمز و رازی را که کشف کرده به هنردوستان و هنرجویان علاقمند در این زمینه . یکی از آن‌ها؛ هنرجوی زبده و کاربلد و نام‌ آوری چون فاطمه حمامی نصرآبادی؛ هنرمند توان‌یاب سفیدشهری است که بیش از یک افتخاری در خدمتش بودم. امیدوارم این راه به سرانجامی نیک فرجام یابد و در درگاه الهی مورد قبول افتد. ...سالهای سال به سرعت گذشتند ، اخذ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، پروانه های تمدید شده بعنوان مدیر مسئول آموزشگاه هنری حتی تا دریافت مجوز پروانه با امتیاز درجه یک و نیز دریافت کارت صلاحیت مربیگری و تدریس همه و همه به یک طرف و آنچه که برایم به عنوان دلخوشی مانده است؛ خط خطی هایی است که چند سالی در حوزه یک سبک منحصر به فرد آن را نامیده ام و با خلق آثاری فانتزی و ابداعی دل مشغولم . ولی باور کنید هنوز به درجه ای از نرسیده و امید وارم که که دستانم توانی داشته باشند تا بتوانم خطوطم را به برسانم ‌. یک دیگر از راه رسید در فصل سرد و ماندگار سال ۱۴۰۲ و در آستانه این روز نو که هم زمان با روز میباشد به این نکته رسیده ام : یک سال دیگر به عمر گذشته ام اضافه شد ولی هنوز باور دارم که هیچ از دانستنی های رمز آلود هستی را نمیدانم . آنقدر فهمیده ام و متوجه شدم خیلی چیزها را نمیدانم و برای رسیدن به باید خون دل خورد . حالا کی بشود است و این کمترین در ابتدای راهم ... ملتمس دعای خیرتان هستم . پشت هیچستانم 📡 ┄┄┅✿❀🌺❀✿┅┄┄ 🍁 خیمه گاه؛ بزرگ ترین و پرمخاطب ترین رسانه آران و بیدگل👇👇👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2996830307Cf412b6fd7c
پشت هیچستانم
👌همراهان گرامی در خلال پست های تقدیمی از نمایشگاه آثار طراحی و نقاشی (حوالی هنر ) با دیده منت به تعد
سلام نمایشگاه و برنامه خیلی خوبی بود . همه چیز در جای خود . محل و زمان مناسب و بخش های متنوع آن لذت بردم از آن دست مریزاد! از جمع کردن یک گلستان از بچه‌های قد و نیم قد که به هنر را در دلشان کاشتی و به پرورش آنان مشغولید. اینان ذخایر و آینده سازان . و از این گلستان غافل نماندید . تیمارداری و غم خواری کردید . از هنر برای فرشتگان بال شکسته ساختید تا پرواز کنند و لحظاتی از درد جسم فارغ شوند و زیبایی ها را کنند . از آثاری که در سالن به نمایش گذاشتید و هنرمندان هنرشان را عرضه کردند برای دیده شدن و چه خوب این مهمان نوازی کردند . لب گشودند و با میهمانان به گفت و شنید نشستند . و دختر خانمتان که جا پای پدر گذاشتند و علاوه بر دست توانمند ، زبانی توانا هم دارند اجرایی خوب داشتند و حق مطلب را به جا آورند . به امید نمایشگاه های بعدی و آثاری بیشتر و بهتر . ✍ احمد رضا منصوری آرانی 🍃🌺☘🌸🍎🌸☘🌺🍃 پشت هیچستانم https://eitaa.com/hichestan49
جلوه جمال رنگها در شکوه ✍... هوایی شده بودم تا به باغچه مهربانی ام سرکی کشیده و‌ نفسی تازه کنم از بدو ورود دلم‌ راضی نمیشد قدم از قدم بردارم چرا که با آخرین ریزش برگها روی زمین، خدا انگار تابلوهای زیباتری از این فصل را کرده بود با چرخشی پیرامون خودم از هر زاویه ای چند عکس به یادگار ثبت کردم ولی مگر میشد دل کند از این همه هارمونی رنگ وآری به روزهای آخر فصل پاییز رسیده ایم و باید این فصل را هم پشت سر بگذاریم و به استقبال برویم به شاخه ها، بوته ها، گل های بی رمق که نگاه میکردم و جانسوز کشیدم که یعنی؛ این همه سبزی و خرمی تمام شد... به عقبه خود بازگشتم سالی از عمرم نیز سپری شده بود به این فکر فرو رفتم، در این یک سال آیا کار مثبت و خیر خواهانه ای انجام داده ام یا نه!؟ مات شده بودم و مدتی به گذشت هر چه که بود گذشته بود و خواهی نخواهی میگذرد ... به سمت کرت جوهای روییده شده از زمین رفتم، پای سبزی علف ها نشستم و انگار پنجره ای جدید برایم گشوده شد حمد خالق هستی را بجا آوردم و وقتی بوی تازه گی سبزه های روییده شده در این فصل و سرما را حس میکردم به دلم نوید دادم که هنوز امید را در دلم دو چندان کرده و با خود گفتم‌: خدایا ما قادر به آن نیستیم شکر نعمت هایت را بجا آوریم ؛ تو خود خیر و برکت ،همراه با و قدرشناسی را به ما ارزانی بدار ... 📸✍سعید بوجار آرانی 🍁 خیمه گاه؛ بزرگ ترین و پرمخاطب ترین رسانه آران و بیدگل در ایتا👇👇👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2996830307Cf412b6fd7c
هدایت شده از صدای یزدل
جلوه جمال رنگها در شکوه ✍... هوایی شده بودم تا به باغچه مهربانی ام سرکی کشیده و‌ نفسی تازه کنم از بدو ورود دلم‌ راضی نمیشد قدم از قدم بردارم چرا که با آخرین ریزش برگها روی زمین، خدا انگار تابلوهای زیباتری از این فصل را کرده بود با چرخشی پیرامون خودم از هر زاویه ای چند عکس به یادگار ثبت کردم ولی مگر میشد دل کند از این همه هارمونی رنگ وآری به روزهای آخر فصل پاییز رسیده ایم و باید این فصل را هم پشت سر بگذاریم و به استقبال برویم به شاخه ها، بوته ها، گل های بی رمق که نگاه میکردم و جانسوز کشیدم که یعنی؛ این همه سبزی و خرمی تمام شد... به عقبه خود بازگشتم سالی از عمرم نیز سپری شده بود به این فکر فرو رفتم، در این یک سال آیا کار مثبت و خیر خواهانه ای انجام داده ام یا نه!؟ مات شده بودم و مدتی به گذشت هر چه که بود گذشته بود و خواهی نخواهی میگذرد ... به سمت کرت جوهای روییده شده از زمین رفتم، پای سبزی علف ها نشستم و انگار پنجره ای جدید برایم گشوده شد حمد خالق هستی را بجا آوردم و وقتی بوی تازه گی سبزه های روییده شده در این فصل و سرما را حس میکردم به دلم نوید دادم که هنوز امید را در دلم دو چندان کرده و با خود گفتم‌: خدایا ما قادر به آن نیستیم شکر نعمت هایت را بجا آوریم ؛ تو خود خیر و برکت ،همراه با و قدرشناسی را به ما ارزانی بدار ... سعید بوجار آرانی 💢 برای همراهی با ما در ایتا روی  لینک زیر کلیک کنید👇 https://eitaa.com/sedayeyazdel@SedayeYazdel
👌سوژه روز 🌸💐🌸 روایت می‌کند؛ 💠 معلم آران و بیدگلی که یک دانش آموز با را به جمع هنرمندان آورد. 🔷 به گزارش روابط عمومی آموزش و پرورش شهرستان آران و بیدگل: 🔹 کودکان استثنایی با وجود محدودیت ها، گاه چنان از خود نشان می دهند که جهان را به تحسین وامیدارند. داستان ، نوجوان ۱۸ سالۀ اوتیسمی ساکن نوش آباد، از همین جمله است؛ دانش آموزی که با کشف استعداد نقاشی اش توسط معلمی دلسوز، از انزوا به جمعیت شهرستان پیوست. 🔹 مهرماه ۱۴۰۱، معصومه آبانی، معلم آموزشگاه امید آران و بیدگل، در نخستین سال خدمتش به کودکان استثنایی، با ورود به کلاس چندپایۀ مدرسۀ ضمیمۀ نوش آباد، با دانش آموزانی روبه رو شد که «چشم ها و دل هایشان زبان و گوش داشت و سری از هم سوا ». دو هفته پس از آغاز سال تحصیلی، امیرحسن با تشخیص به جمع کلاس اضافه شد. آبانی پس از بررسی پروندۀ تحصیلی و گفت وگو با خانواده اش، متوجه استعداد خارق العادۀ او در شد؛ مهارتی که حتی خانواده اش نیز با نشان دادن دفترچۀ پر از طرح های بر آن صحه گذاشتند. 🖇 متن کامل روایت را در لینک زیر با هم بخوانیم : 👇👇🌹👇👇 https://isf73-isf.medu.gov.ir/fa/node/281272 🔸 کانال‌های آموزش‌ و‌ پرورش آران‌ و‌ بیدگل: 📍| ایتا |📍| ویراستی |📍| پورتال |📍| روبیکا | 🍃☘🌷🦋🌸🦋🌷☘🍃 پشت هیچستانم https://eitaa.com/hichestan49