هیـرِش'】
!
قلبها فوجفوج بهسویِعشقت ،
روانه میشوند !
دستها دستهدسته بهمحبتت ،
دخیل میبندند ..
امواجِصوتی هر لحظه گوشنواز تر
تو را میخوانند !
و وجودِشما تکتکِقلبها و دستها
و نواها را در آغوش میکشد و پاسخ
میدهد .
هر روز صفِمریدانِاباعبدالله ،
طویلتر میشود اما ؛
ذرهای از توجهِامام به مأمومش کاسته
نمیشود !
هر روز جمعِشیفتگان ،
وسیعتر میشود اما ؛
هیچکدام از عاشقان ، از آغوشِمعشوق
محروم نمیشوند .
هر کداماز مریدان ، بهامیدِگوشهچشمی
به سرزمینِمراد پناه میآورند
و هیهاتکه امیدی درکربلا ناامید شود !
هیهاتکه چشمی حسرتزده بماند !
هیهاتکه دلی رنجیده شود !
مگرنه که نینوا ، مأمن است ؟
تنهامأمنِمیلیونهاانسانِتنها ..
تنهاشنوایِهزارهاشکوهیِجانکاه ..
تنهاشاهدِمیلیاردهااشکِبیخریدار ..
حسین ، تنهاصاحبخانهی
تنهاخانهایست که تنهاآدَمان در آن
آرام میگیرند !