eitaa logo
هیـرِش'】
208 دنبال‌کننده
178 عکس
51 ویدیو
0 فایل
رایت‌العباس | هیرش : اشک https://daigo.ir/secret/3844675374
مشاهده در ایتا
دانلود
-
هیـرِش'】
-
این‌جا ؛ بهشت‌ِمن است .
همه چیز را دقیق و عمیق نگاه می‌کنم ، انگار می‌خواهم بعد از مرگم هم - که نمی‌توانم به هیئت بروم - همه را به خاطر داشته باشم . مثلا آن کتیبه سبزِکوچک که رویش نوشته : " غبارِکفش‌ِعزادارِتو شفا دارد ؛ چرا که روضه‌یِ‌تو بوی‌ِکربلا دارد " ، در باد تکان میخورد و شعرش در هم می‌رود . یا آن چراغْ قرمزها که مرا یادِدست‌های‌ِمردها می‌اندازد موقع‌ِسینه‌زنی که پایین و بالا میرود ؛ روی‌ِدستم هاله‌ای قرمز احساس می‌کنم و بعد می‌فهمم آن‌ها روشن شده‌اند .. و نسیمی که هر سال شب‌های‌ِاول می‌وزد . من قسم می‌خورم این نسیم حالتی متفاوت دارد . بویی ندارد و صدایی نیز . اما ، مطمئنم اگر در جایی و در زمانی دیگر بر من بوزد ، باز هم می‌شناسمش که این نسیم‌ِشب‌ِاول‌ِمحرم است . یا همین تکه از پارچه سیاه‌ِکنارم که چاک خورده و پنجره‌ای شده به طرف دیگرش . می‌دانم ! شب یازده‌ِمحرم قرار است تا یک‌سال دلم برای‌ِهمین پارگی هم تنگ شود .. همه چیز زیباست و عمیق همه‌ی‌ِاین زیبایی‌ها را می‌نوشم . حتی صدای‌ِآن پسرِاحتمالا سیزده - چهارده‌ساله که دارد میکروفون‌ها را امتحان میکند . صدایش خوب نیست و کاملا ناپخته است ! اما آن را هم می‌نوشم ، انگار داوودِنبی ست . و بیش‌تر از همه ، خانه‌ام را در ذهنم حکاکی می‌کنم . هم برای‌ِرفع‌ِدلتنگی های‌ِبعد از مرگ و هم این تنها داشته‌ی‌ِمن است که تمام‌قد بر آن تکیه کردم . بر همان بخار ها که آرام از سطحِ‌لرزان‌ِچای‌ها بلند می‌شود و خیلی هم سست به نظر می‌رسد ، تکیه کرده‌ام . اگر بی‌دقتی کنیم یا عجله و زودتر لیوان‌ها را پر کنیم چایی سرد می‌شود ، و بخاری دیگر از آن به آسمان نمی‌رود . همین چایی سرد وجودِمرا گرم نگه می‌دارد انگار امید ! ادامه دارد ..
شب تا صبح داریم میم میخونیم، صبح تا شب داریم با همون میم ها باهم صحبت میکنیم.. پسر واقعا "میم" داره جایگزین امثال و حکم میشه.. ✓ گرافات شوریده یک گیاه سمی @Ekhrajiha
-
هیـرِش'】
-
اون مزه‌یِ‌یونولیت که با غذا قاطی می‌شه ^^
همیشه از میان شعرهای‌ِدفترچه مداح ها ، آنی بیش‌تر بر قلبم زخم می‌اندازد که غمش از جنس‌ِلطافت‌ِروح باشد و نه از جنس‌ِجسم . مثلا در شب‌ِهشتم ، صدای‌ِ"ولدی علیِ"حسین به مراتب پر غم‌تر است تا شعرِ"چه کنم از عبا نریزی .." اولی ، همان زخمی‌ست که پدر بر روحش خورده ، روحش زخمی و قلبش پاره پاره شده . این تکه‌پاره‌های‌ِقلب‌ِپدری پسر مرده ست . دومی ، همان زخمی‌ست که پسر بر جسمش خورده ،تنش زخمی و بدنش پاره پاره شده .. این تکه‌پاره‌های‌ِهمان پسر است که پدرش دارد ذوب میشود . این ذوب شدن عزای‌ِحسین است که عزای ماست . عزای شیعه ! روح‌ِمردی زخم شده ، زخم که نه ! تکه تکه شده . کدام روح ؟ همان روحی که ستون جهان است . و " سقط الحسین من الفرس " عزت‌ِجهان پیش‌ِچشم‌ِدشمن از اسب به زیر برود ، این همان دردِروح‌آلوده‌ست که عمیق چنگ می‌زند . گرچه حسین در ظهرِعاشورا هم از اسب افتاد ، اما از زخم‌های‌ِتنش بود که گونه‌هایش به خاک رسید . اینجا پسر مرده ، پدر ، بی زخم می‌افتد . تصحیح میکنم ، بی‌زخمی بر تن می‌افتد ورنه روحش که خنجر خنجر شده ..
قبل از این اگر قول میدادم ، روی‌ِحرفم حساب می‌کردند ..
ای کاش امشب هزاران سال طول می‌کشید و من می‌توانستم هزار سال اشک بر آقام‌عبّاس بریزم ..
هرازچندگاهی دست بکشید به صورتتان چند قطره اشک بگیرید و خیسی‌ِسرِانگشتانتان را ببوسید .
در مکتب‌ِما " اَشک " مقام است نه حالت !
-