6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام رضا علیه السلام 🍃
امام حسین علیه السلام 🍃
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
𝗝𝗼𝗶𝗻🫀•↷
•.➺ 『 @hnuikk 』
♥︎دخٺࢪان امام زمانے♥︎
شب تولد چنل 400تایی نشیم؟! #فور مرامی💕🤌
۵نفر دیگه تا 400تایی💕🤝
♥︎دخٺࢪان امام زمانے♥︎
۳نفر دیگه تا 400تایی💕🤝
2نفر دیگه تا 400تایی💕🤝
پارت113
لواشک حاجی😋📿
+ عزیزم توکل به خدا کن انشالله هرچی که به صلاحته همون میشه
.سری تکون دادم و وارد رستوران شدیم رستوران شیک و مجللی بود .تمام میزها رزرو شده بودند و مشخص بود که طرفدار زیادی دارن
.به طرف میزی که خاله از قبل رزرو کرده بود رفتیم و صندلی رو عقب کشیدم و نشستم
کیفمو روی میز گذاشتم و مشغول دید زدن دور و اطرافم شدم
خاله منو رو جلوم گذاشت و گفت:
+ عزیزم هر چیزی که دوست داری انتخاب کن تا سفارش بدم ،
منو رو باز کردم و مشغول خوندن.اسم غذاهای عجق وجق شدم که تا حالا حتی ندیده بودمشون
به قسمت کبابا رفتم و یه کباب برگ و یک کباب کوبیده انتخاب کردم
_خاله من یه برگ یه کوبیده بیزحمت به همراه دوغ
+چشم عزیزم الان برات سفارش میدم
.گارسونی که کنار میز بغلی بود به سمتمون اومد و گفت :
+سلام خوش اومدید چی میل دارید؟
خاله سفارشها رو گفت و اونم تند تند یادداشت کرد ،
.بعد از نیم ساعت که غذاها رو آوردند قاشق و چنگالو به دست گرفتم و مشغول خوردن شدم که خاله گفت:
+ اگه گفتی این شام به چه مناسبتیه!
لقمه اول و دهنم گذاشتم که با تعجب به خاله نگاه کردم و گفتم :
_مناسبت ؟ فکر کردم همینجوری اومدیم بیرون
خاله کمی از نوشابهشو نوشید و گفت:
+ نه عزیزم این یه مناسبت خاصیه.
پارت114
لواشک حاجی😋📿
یه تای ابرومو بالا انداختم و با تعجب گفتم:
_ چه مناسبتی? تولدم که تموم شده و فکر نمیکنم تولد شما هم تو این ماه باشه
خاله قاشق و چنگالشو برداشت و گفت:
+ حالا فعلاً شامتو بخور بعد از تموم کردن شام بهت میگم عزیزم
خیلی کنجکاو شده بودم تا ببینم مناسبت این شام چیه ! ولی هرچی به مغزم فشار آوردم نتونستم چیزی بفهمم
بیخیال شونهای بالا انداختم و مشغول خوردن شدم.با ولع قاشق برنج و پر میکردم و قاشق بعدی رو از کباب داخل دهنم میذاشتم
بعد از یک ربع شام خوردنم تموم شد که دستمالو برداشتم و دهنمو باهاش پاک کردم
بقیه نوشابمم خوردم و رو به خاله گفتم:
خب خاله شامم تموم شد اگه میشه بگو مناسبت این شام چیه!
خاله که چند قاشق از غذاش مونده بود لبخندی زد و گفت:
+ صبر کن غذای منم تموم شه چشم میگم بهت عزیزم
بعد از دو سه دقیقه منتظر موندم که برام اندازه چند ساعت طول کشید بالاخره شما حالت تموم شد
خاله قاشق و چنگالشو روی میز گذاشت و گفت:
+ خوب عزیزم خودت نمیتونی حدس بزنی که مناسبتش چیه!! معلومه دیگه تولدت که نبودم این به مناسبت تولدته.