🥋 نیش
(داستان کوتاه ذن)
❇️ چیانگ لی، استاد #ذن و #کونگ فو در جنگل و کوهستان زندگی می کرد و در کنار تمرینات و آموزش به شاگردانش، به نگه داری و پرورش حیوانات مختلف هم می پرداخت و روزها را به تحقیق و بررسی پیرامون حرکات و حالات و نحوه مبارزه و زیست این حیوانات می گذراند.
روزی در جنگل به #ماری کوچک و تنها که در معرض نابودی از حوادث طبیعی بود برخورد کرد و او را با خود به جمع حیوانات دیگر آورد.
بچه مار با پرورش و نگه داری دل سوزانه استاد چیانگ لی، روز به روز بزرگتر می شد و از طرفی خطری هم برای سایر حیوانات و #شاگردان و حتی خود استاد محسوب می شد.
شاگردان از استاد خود می خواستند تا آن ما را از جمع حیوانات خارج ساخته و در جنگل رها کند ولی هر بار استاد از انجام این خواسته شاگردانش خودداری می کرد؛
تا این که روزی به ناگاه آن مار، دست استاد را نیش زد و بعد به طرف جنگل فرار کرد.
شاگردان کمتجربه و کم اندیش با دیدن این صحنه با خنده و کنایه، استاد خود را به باد انتقاد و بعضا استهزا گرفتند و او را سرزنش کردند، ولی استاد پرتجربه و پراندیش کاملا سکوت کرد و پساز مداوای دست خویش، یکه و تنها به گوشه ای #خلوت پناه برد و مدت ها به بحرتفکر عمیق فرو رفت.
پس از آن خلوت دل انگیز، به جمع شاگردانش پیوست و به آموزش فنون مار به آنها پرداخت و این روش منحصر به خود را رونق داد.☯
(برگرفته از نشریه #رزمآور با کمی تغییر و خلاصه)
#zen
#داستان 📚
منبع :
#کانال
#هنرهای_رزمی.. #ورزش_پهلوانی🇮🇷