eitaa logo
حب الوطن🤍
92 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
694 ویدیو
1 فایل
✍️ به عشق وطنم ، انقلابم و رهبرم مینویسم....
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدے که واسطه‌ ازدواج دو نفر شد 🌷شهید عبدالرحمٰن رحمانیان تاریخ تولد: ۱۵ / ۱ / ۱۳۴۲ تاریخ شهادت: ۳ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: جهرم ، فارس محل شهادت: خرمشهر *🌷یه جوون طلبه‌ای رفت خواستگاری جوابش کردن،🥀دلش میگیره ؛ از طریق یکی از دوستاش میره خادم الشهدا میشه🌙نمیدونم چطوری اما با یه شهیدی به نام عبدالرحمٰن رحمانیان جهرمی آشناش میکنن💫...بهش میگن این شهید حاجت میده.( شهید مال جنوب کشوره ،این طلبه مال غرب کشور )🌱تو دلش با این شهید عبدالرحمٰن نجوا میکنه..🌙بعد دوباره با خانواده میره خاستگاری همون دختره،🌱دختره نظرش عوض میشه و قبول میکنه،‼️ پسره میگه من یه طلبه ی ساده هستم🥀فقط تو این دو هفته رفتم راهیان نور،خادم الشهدا شدم، یه خورده آفتاب سوخته شدم برگشتم.⚡️هیچ امکاناتی به مالم اضافه نشده. چی شد که تو به ازدواج با من راضی شدی ؟⁉️دختره با گریه میگه:🥀چند شب پیش،یه جوون خوش سیما و نورانی، با لباس خاکی به خوابم اومد💫و گفت : من شهید عبدالرحمٰن رحمانیان هستم ،اهل جهرمم گلزار شهدای رضوان، خاکم🌙یکی از خُدام ما به من رو زده و به من متوسل شده ..💫 من عبدالرحمان زندگیتون رو تضمین میکنم.»🌱« و من امروز به حرمت حرف شهید راضی میشم که با من ازدواج کنی...» 🎊سردار شهید عبدالرحمن رحمانیان،فرمانده گردان خط شکن ابوذر لشکر 33 المهدی(عج) بود🌙که در جریان عملیات کربلای چهار و در محور اروند 3 دی ماه 1365 به فیض عظیم شهادت نائل🕊و مفقودالاثر شد،پیکر پاکش سرانجام پس از ۹ سال انتظار در سال ۱۳۷۴ به زادگاهش بازگشت،🌙پدر شهید سال ۹۴ در سالگرد پسرش آسمانی شد*🕊️🕋 💙🌷
از چاقوے ضامن دار و قلیان تا پاڪ شدن در خانطومانــ🕊️ 🌷شهید مجید قربانخانی تاریخ تولد: ۳۰ / ۵ / ۱۳۶۹ تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱۰ / ۱۳۹۴ محل تولد: تهران محل شهادت: سوریه *🌷راوی← مجید پسر شَر و شور محله بود، قهوه‌خانه داشت و چاقوش همیشه در جیبش🔪روی دستش خالکوبی بود🥀برای قهوه‌خانه‌اش هم همیشه نان بربری می‌گرفت، بهش میگفتن «مجید بربری...🌱یک سال قبل از سوریه رفتنش کربلا رفت و آنجا از امام حسین(ع) خواسته بود تا آدم شود🌙وقتی بازگشت حتی قلیان کشیدن هم کنار گذاشت💫دیگر نماز می‌خواند📿و همیشه در حال دعا و گریه بود🥀پدرشهید← آشنا و غریبه می‌گفتن مجید بخاطر پول میخواد بره سوریه لابد پول ریختن به حسابش،🥀آنقدر گفتن که خودمان هم باورمان شد، یک روز سند مغازه را به مجید دادم⚡️گفتم این سند را بگیر، اگر فروختی پولش برای خودت، فقط تو را به خدا به خاطر پول نرو..🥀مجید خیلی عصبانی شد و بارها پایش را به زمین کوبید و گفت: «به خدا اگه خود خدا هم بیاد و بگه نرو من باز هم می‌رم...🥀مجید تصمیمش را گرفته بود و تنها عشق به حضرت زینب(س) و اهلبیت او را به سوریه کشاند🕊حتی وقتی رفت تمام جیب‌هایش را خالی کرد تا نگویند مدافعان برای پول میروند...🥀راوی← مجید خواب شهادتش رو دیده بود🕊️و حضرت زهرا(س) فرموده بودند یک هفته بعد از سوریه رفتنت شهید میشوی💫و دقیقا یک هفته بعد 21 دی ماه ۱۳۹۴ در خانطومان سوریه شهید شد🕊️با اصابت تیر به دست و پهلو مجروح🥀و تا 3 ساعت حرف زد و شوخی کرد تا اینکه به شهادت رسید🕊استخوان‌هایش بعد از 3 سال به وطن بازگشتــ*🕊️🕋 💙🌷