eitaa logo
بسیج دانشجویی پردیس بنت الهدی صدر گیلان
912 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
224 ویدیو
18 فایل
«✨الحمدالله که مشرفیم به شرافت معلمی✨» 🔗کانال رسمی بسیج دانشجویی پردیس بنت الهدی صدر گیلان: https://t.me/hoda_bso https://www.instagram.com/hoda_bsof https://rubika.ir/hoda_bso برای کسب اطلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام دهید : @Kamfar8413
مشاهده در ایتا
دانلود
┈┅ ❁بسمـــ ربــــــِّ الشهــــــــدا❁ ┅┈ 🖋جوانه سفر همیشه می تونه چیزهای زیادی به آدم یاد بده. تجربه های جدید، بهترین دلیل برای شروع این سفر بود... از ماه ها پیش دلم می خواست دوباره به راهیان نور برم... تجربه‌ی دوباره یک احساس خوب، بستن یک عهد جدید، بوی خوشی که از مزار شهید علم الهدی حس میشه، قدم گذاشتن در کانال کمیل و نماز خوندن در اونجا، دیدن حوض خون و مادرانی که با قدرت ادامه دادن، فکه‌ای که با شهید باقری معنا میشه و غروب شلمچه، قول دادن به خودم که سرباز انقلاب باشم... این سفر رو به یکی از بهترین سفرهای عمرم تبدیل کرد.😌 وقتی با داستان های عملیات های موفق و ناموفق آشنا می‌شدم، به خودم می گفتم اشکال نداره اگر تا اینجا شکست خوردم و خوب عمل نکردم؛ قطعا می تونم دوباره شروع کنم. اینجا بود که احساس می کردم یک جوانه جدید و قدرتمند داره درونم رشد می کنه و هنوز هم بعد از گذشت یک سال، این جوانه هست و بزرگتر شده...🌱 ┅┈┅┈┅┅┈┅┈┅┈┅┈┅ اسفند۱۴۰۱ بسیج دانشجویی بنت‌الهدی صدر رشت @hoda_bso
┈┅ ❁بسمـــ ربــــــِّ الشهــــــــدا❁ ┅┈ 🖋شربت شهادت با جمعی از دوستان به راهیان نور رفتیم علاوه بر این که سفری معنوی و پر محتوا بود، بودن در کنار دوستان آن را لذت بخش تر می کرد. اینجا کانال کمیل هستش که بهمون شربت دادن.😋 یکی از خاطراتی که از اونجا دارم اینه که راوی برامون صحبت کرد که اینجا از مین پاکسازی شده، ما هم شروع کردیم به قدم زدن در کانال که ناگهان... 😱 صدایی گوش خراش شنیده شد.😶‍🌫️ همه به دور و اطراف نگاه کردیم فکر کردیم کسی رو مین پا گذاشته😏 ولی خداروشکر چیز خا صی نبود صدای باند میکروفن بود.🤪 اسفند۱۴۰۱ ┅┈┅┈┅┅┈┅┈┅┈┅┈┅ ✅جهت کسب اطلاعات بیشتر به منظور ثبت نام در به آیدی زیر پیام دهید @Yasamansmd بسیج دانشجویی بنت الهدی صدررشت @hoda_bso
┈┅ ❁بسمـــ ربــــــِّ الشهــــــــدا❁ ┅┈ این سفر مصداق بارز ضرب المثل شنیدن کی بود مانند دیدن است؛ درموردش زیاد شنیده بودم؛ اینکه چقدر در آن معنویات جاریست و چقدر انسان را دگرگون می کند. اما درست وقتی عطر خاک شهدا را استشمام کردم تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار است هنوز هم نمیتوانم وصف درستی از حس و حالش ارائه دهم چرا که خود به عینه دیدم که تجربه ی آن از همه توصیفاتی که شنیده بودم مقدس تر بود. اما در وصف آن میتوانم بگویم روح انسان احساس سبک بالی عجیبی می کند که نظیر ندارد. پررنگ ترین خاطره‌ای که از پنج روز طلایی سفر راهیان نور دارم برمی گردد به اخرین روزش؛ و آه از اخرین روز و سختی دل کندن به یاد دارم آخرین مقصدمان شلمچه ی گلگون بود و زمانی که به آنجا رسیدیم هوا رنگ سرخ شفق داشت .هرچه آسمان بیشتر رو به تاریکی می رفت ، نور قرمز فانوس هایی که اطراف مسیر قرار داشت بیشتر به چشم می آمد.پس از زیارت و به جا آوردن نماز با همسفرم تا حدی مبهوت حس و حال فضا بودیم که میان موجی از جمعیت گم شدیم و از کاروانمان جدا افتادیم. خودمان را کشان کشان به تپه‌ای رساندیم که از بالا به جمعیت زائران دید داشت. غم تلخ خداحافظی و ترک آن مکان های پاک به بغض سنگینی در گلویمان تبدیل شده بود. در آن لحظات تنها ، چشمانمان را بستیم و عطر و بوی آن خاک را استشمام کردیم، آن هوا را نفس کشیدیم. هنوز هم عطرش از همین فاصله به مشامم میرسد... اسفند۱۴۰۱ ┅┈┅┈┅┅┈┅┈┅┈┅┈┅ ✅جهت کسب اطلاعات بیشتر به منظور ثبت نام در به آیدی زیر پیام دهید @Yasamansmd بسیج دانشجویی بنت‌الهدی صدر رشت @hoda_bso
┈┅ ❁بسمـــ ربــــــِّ الشهــــــــدا❁ ┅┈ 🖋حس آشنا بعد از ظهر نیمه شعبان بود که ما کنار اروند بودیم. آرامش عجیبی داشت؛ اروند، مزار شهدای غواص، حال و هوای بچه ها... یک مسیر باریکی را همه پیاده می رفتند. این مسیر حال و هوایی شبیه اربعین داشت. مسئول گروه به ما گفت تا چند دقيقه دیگر همه زیر پرچم بزرگ ایران جمع شویم، می خواهد خبر خوبی به ما بدهد. همگی جمع شدیم، خبر این بود که می خواهیم سوار بر یکی از ناو ها شویم، با شوق و ذوق وارد ناو شدیم. آهنگی آشنا به گوش می رسید؛ آهنگی از جنس عشق و ارادت به صاحب آن روز؛ روی آب های خلیج فارس، روز نیمه شعبان، همگی باهم سرود سلام فرمانده را می خواندیم و این عشق و غرور و ایمان بود که در دلهای ما موج می زد و تبدیل به یکی از زیباترین خاطرات طول سفر شد.😌 اسفند ۱۴۰۱ ┅┈┅┈┅┈┅┈┅┈┅┈┅┈ ✅جهت کسب اطلاعات بیشتر به منظور ثبت نام در به آیدی زیر پیام دهید @Yasamansmd بسیج دانشجویی بنت‌الهدی صدر رشت @hoda_bso
┈┅ ❁بسمـــ ربــــــِّ الشهــــــــدا❁ ┅┈ 🖋رودخانه وحشی در راه علقمه که بودیم، همه افرادی که تجربه سفر راهیان نو را داشتند، می گفتند بعد از علقمه به شلمچه می رویم. شلمچه فوق العاده است. حتی در خود علقمه هم دل دل می کردند به سمت شلمچه حرکت کنیم. اما علقمه برای من حس غریبی داشت. آنجا برایم فقط یک یادمان نبود. لوکیشن یک مستند بود. خط به خط کتاب های وقتی مهتاب گم شد، غواص ها بوی نعنا می دهند و... در ذهنم مرور می شدند، مقابل چشمانم به تصویر می ایستادند و چشم می چرخاندم تا اطراف را ببینم و ذهنیات را با واقعیات تطبیق دهم. سنگر ها را تصویر سازی می کردم، سعی می کردم دژ مستحکم عراق را در آن سوی رود پیدا کنم، جایی که غواص ها در یک صف خود را به آب زدند را بیابم و... وقتی رسیدیم، برای دقایق کوتاهی، باران ریزی بارید و راوی توضیح داد، این رودخانه با کوچکترین باد و بارانی وحشی می شود. و من دوباره مستندی از واژه ی "رودخانه ی وحشی" به قلم نویسندگان دفاع مقدس را دیدم... علقمه بوی غربت می داد، بوی گمنامی، بوی کتاب های دفاع مقدس و بوی "مادر"...🥀🖤 اسفند۱۴۰۱ ┅┈┅┈┅┈┅┈┅┈┅┈┅┈ ✅جهت کسب اطلاعات بیشتر به منظور ثبت نام در به آیدی زیر پیام دهید @Yasamansmd بسیج دانشجویی بنت‌الهدی صدر رشت @hoda_bso